سر تیتر خبرهاسیاستمجلهنخستین خبرهایادداشت ها

انعطاف درقبال نزدیکان و اعتماد نسبت به اجانب: سلطنت شاه شجاع درّانی سرآغاز نفوذ مستقیم بریتانیا (۵)

۱۲ دلو (بهمن) ۱۴۰۰ – ۱/ ۲/ ۲۰۲۲

شاه شجاع درّانی یا شجاع الملک (اولین سلطنت ۱۸۰۳-۱۸۰۹، سلطنت دوم ۱۸۳۹-۱۸۴۲) پنجمین شاه افغانستان و برادر ناتنی شاه محمود بود که نخستین بار پس از دستگیری برادر بزرگترش شاه زمان توسط دشمنانش، در سال ۱۸۰۰ به شهرت رسید. او پس از فرار از دستگیری، در کوه‌ ها سرگردان بود تا اینکه در جریان شورش‌ های فرقه ‌ای در سال ۱۸۰۳ برای به دست گرفتن قدرت در کابل بازگشت. وی در دورۀ نخست سلطنت خود، از سال ۱۸۰۳ تا ۱۸۰۹ بر افغانستان حکومت کرد که سلطنتش به طرز تاسف آوری متحمل و متاثر از نزاع و درگیری های همیشگیِ این سلسه گردید. سلطنت او همچون برادرانش ناآرام و همراه با تنش ها و دسیسۀ درباریان بود.

چنانکه در جبهۀ داخلی و در سال ۱۸۰۸ هنگامی که شاه شجاع عازم سند شده بود، شیر محمد توانست قیصر میرزا (پسر شاه زمان) را بر تخت سلطنت بنشاند، اما شاه شجاع پس از بازگشت توانست قدرت خود را بازیابد. از سوی دیگر، در جبهه بیرونی تحولاتِ وقت، شاه شجاع با قدرت بزرگِ دیگری یعنی کمپانی هند شرقی مواجه بود. انگلیسی ها در هند از همان ابتدای امر و پس از شنیدن روایت هایی از دلاوری و سلحشوری افغان ها، تمایلی به گسترش مرزهای خود به آسیای مرکزی نداشتند؛ اما آنها با توسعه طلبی فرانسوی ها مواجه بودند، مسئله ای که آنها را وادار می کرد تا برای محافظت از قلمرو خود در برابر نیروهای فرانسه نفوذی برای خود در منطقه دست و پا کنند. به همین جهت، بریتانیا فرستاده خود جان مالکوم را در سال ۱۸۰۰ به ایران فرستادند تا دو معاهده با ایرانیان امضا کند و ازاین طریق اجازه ندهند نیروهای فرانسوی از خاک ایران به هند حمله ور شوند.

مدت کوتاهی پس از انعقاد معاهده ایران و انگلیس، هیئتی به سرپرستی مونت استوارت الفنستون، نخستی فرستادۀ بریتانیا به دربار زمستانی شاه شجاع در شهر پیشاور رسید. هدایای زیبایی به شاه شجاع تقدیم شد که همگی آنها از طرف پادشاه جورج سوم انگلستان ارائه شد. انگلیسی ها قصد داشتند دربرابر حمله احتمالی ناپلئون بناپارت به هند، پیمانی دفاعی با افغانستان امضا کنند. آنها به شاه هشدار دادند که ناپلئون قصد دارد با کمک ایران و روسیه به هند حمله کند. البته برنامۀ و قصد بریتانیا این بود روابط خارجی افغانستان را کنترل کند تا آن را به عنوان یک “دولت حائل” در برابر فرانسه و روسیه حفظ کند و هند را در برابر قدرت ‌های خارجی در امان نگه دارد.

به این ترتیب شاه شجاع در ۱۷ ژوئیه ۱۸۰۹ با نماینده بریتانیا در پیشاور معاهده ای منعقد کرد که طبق آن قرار بود افغانستان با هرگونه اقدام فرانسه برای حمله به هند مخالفت کند. این معاهده در آن زمان بی ‌معنا به نظر می ‌رسید، زیرا در بهار ۱۸۰۹، فتح خان همراه با محمود (پادشاه مخلوع) قندهار را تصرف و به سمت کابل حرکت کردند. شاه شجاع که در آن زمان در پایتخت زمستانی پیشاور بود، با عجله از خیبر عبور کرد و در نزدیکی گندمک با نیروهای شورشی مواجه شد؛ اما شکست خورد، به هند گریخت و تا سال ۱۸۳۹ در لودیانا پناهنده شد. به گفته ناقدان، شجاع شاه درّانی، در دوره دوم سلطنت خود، از سال ۱۸۳۹ تا ۱۸۴۲ در قدرت باقی ماند و به عنوان یک پادشاه دست نشانده برای بریتانیا خدمت کرد. (Ahmad Chitrali et al. 2012: 156)

اوضاع نا به سامان کشور تحت سلطنت شاه شجاع

دوره سلطنت شاه شجاع شرایط کشور میدان تاخت و تاز بود و مردم سخت تحت تاثیر این شرایط قرار داشتند. غبار در این باره می نویسد: در چنین ایامی که جنگ های فئودالی سرتاسر افغانستان را به انبار باروت تبدیل کرده بود و هرروز جایی آشوبی بر پا بود، مردم مملکت در زیر ضربات شرایط سخت کوفته می شدند. قدرت دولت مرکزی از بین رفته و پادشاه کشور که خود به کمک فئودال های قوی سلطنت را گرفته بود، برای رضایت آنها و تامین منافع شان بخش هایی از ممکلت و مالیات را به آنها می داد و خود در بین مسابقه و رقابت جاه طلبی آنان در نوسان بوده و اگر قصد داشت که بر خود متکی شود اتحاد همه طرفین را علیه خود می دید.

در نتیجه بر اثر این اتفاقات است که در دوره شاه محمود و شاه شجاع دولت مرکزی ضعیف گردید و سرتاسر افغانستان در دست فئودال ها و ملوک الطوایف ها افتاد. در چنین شرایطی بود که منافع جمعی مملکت برای آن ها چندان ارزشی نداشت بلکه آنچه اهمیت داشت کسب قدرت شخصی و به دست آوردن اراضی بیشتر بود. در نتیجه افغانستان به قول غبار زیر پای شاه محمود و شاه شجاع آتش گرفته بود. در نتیجه در چنین شرایطی دولت قاجاری ایران به هرات حمله کرد و چهل روز شهر هرات را به تصرف خود درآورد.

از طرف دیگر، شاه شجاع به قصد جنگ با فتح خان و شاه محمود به سمت قندهار رفت اما این دو جنگ ناکرده فرار کردند. شاه شجاع بعداز این قصد عزیمت به سوی هرات و فراه را کرد اما در بین راه فیروزالدین نامه تسلیم خود را برای شاه شجاع فرستاد. در نتیجه او حکومت هرات را در اختیار فیروزالدین قرار داد. در این شرایط بود که هیئت انگلیسی که از حمله تزارهای روس در اتحاد با ناپلئون به هند هراسان بودند شروع به عقد توافقاتی در سند، پیشاور و لاهور و ایران کردند. در این میان هیئت الفنستون به افغانستان رسید. که در نتجیه آن اولین معاهده بین افغانستان و انگلیس در سال ۱۸۰۹ در راستای رسیدن مقاصد انگلیس در هند به امضا رسید.

در همین راستا غبار می نویسد که انگلیسی ها به طور کلی سه معاهده با شاه شجاع انعقاد کردند. یکی همین معاهد پیشاور در حالی که شاه شجاع پادشاهی مستقل بود، دیگر معاهده لاهور در حالیکه شاه شجاع مرد مخلوع و مسلوب الاختیاری بود و سوم معاهده قندهار در حالیکه شاه شجاع در زیر سیطره نظامی انگلیسی ها قرار داشت. (غبار، ۱۳۶۸: ۳۴۱-۳۹۵)

خصایص شخصیتی شاه شجاع مسبب تضعیف اوضاع داخلی

آنگونه که فرهنگ توصیف می کند، شاه شجاع با اینکه برخلاف شاه محمود مردی با اراده و با انضباط و فعال بود اما نتوانست امنیت داخلی که بعد از مرگ تیمورشاه برهم خورده بود را مجددا برقرار کند. از یک طرف کشمکش در بین شاهزادگان بر سر پادشاهی و یا تقسیم آن ادامه داشت و از سوی دیگر سرداران و اعیان دربار به جان هم افتاده به دسیسه و توطئه علیه شاه و علیه یکدیگر مشغول بودند. در عین حال امرای ولایات دوردست بعضی به کل علم استقلال برافراشته و برخی دیگر در پرداخت باج و خراج سستی می کردند که آن هم در عمل به معنای آزادی و جدایی از مرکز بود. درواقع، موازنه بین قدرت حکومت مرکزی و فئودال ها به نفع دسته دوم برهم خورد و حالت هرج و مرج و ملوک الطوایفی در سرتاسر کشور حکمفرما شد.

در این مدت ولایات غربی افغانستان مثل هرات و فراه در دست حاجی فیروزالدین برادر عینی شاه محمود باقی ماند که تنها به اسم از مرکز حمایت می کرد و در عمل از آن جدا و آزاد بود. شاه شجاع که مانند برادرش شاه زمان تمام توجهش به بقایای متصرفات درانی در هند معطوف بود، اراده و توان آن را نداشت که به غرب تمرکز کند و هرات و فراه را تحت حکومت مرکزی بیاورد. در مقابل وی دوباره در جنوب به سوی سند و دیره جات لشکر کشید و یک قسمت مالیات مناطق مذکور را تصاحب کرد. اما در کشمیر پس از آنکه اردوی او به رهبری شیرمحمد خان عبدالله خان مختار الدوله والی را که علیه دولت قیام کرده بود، از بین برداشت. خود مختارالدوله از اطاعت شاه سرپیچید و درصدد آن شد که او را از سلطنت عزل نماید. هرچند وی در جنگ علیه شاه به قتل رسید اما کشمیر همچنان در دست پسرش عطا محمد خان باقی ماند.

در نتیجه، در در اثر این حوادث قدرت پادشاهی به قدری تنزل کرد و جاه طلبی سرداران و شاهزادگان چنان اوج گرفت که حتی شاهزاده قیصر پسر شاه زمان برادرزاده عینی شاه شجاع که بی نهایت مورد اعتماد و محبوب شاه بود و از طرف او بار اول به حکومت قندهار و بار دوم به حکومت کابل منصوب گردید، در هر دوبار علیه او قیام کرد و منجر به درگیری شد. اما فرهنگ معتقد است که در پشت تمام این حوادث فتح خان رئیس قبیله بارکزایی قرار داشت که جاه طلبی از ویژگی های بارز او بود و در عین حال برخوردار از عزم و جزم و جرئت و تدبیر بود. هرچند او در ظاهر از امور دولت کناره گرفته بود اما یک لحظه از توطئه و دسیسه فارغ نبود و نقشه اش را دایر بر ضعیف ساختن پسران تیمورشاه از طریق استفاده آنها از علیه یکدیگر و به دست آوردن مقام وزارت با قدرت و اختیار تمام دنبال می کرد. (فرهنگ،۱۳۶۷: ۱۳۵-۱۳۶) اما در ادامه به بیان جزئی تر از سلطنت وی می پردازیم:

تقلاش هایِ آشفته و پریشان شاه شجاع برای قدرت یابی

هنگامی که شاهزاده شجاع الملک از کور شدن برادرش اعلیحضرت شاه زمان مطلع گردید، به شدت نگران شد و قسم خورد که انتقام گیرد. بدین ترتیب شاهزاده شجاع با عزم و اراده ای راسخ دربه دست آوردن قدرت، لشکری مهیا ساخت و در حال آماده سازی تدارکات برای لشکر کشی بود که زرداد خان فوفلزی در صحنه ظاهر شد. او در زمان حکومت اعلیحضرت شاه زمان متواری و در میان طایفۀ یوسف زی ناپدید شده بود. فوفلزی هنگامی که خبر برکنار ساختن اعلیحضرت شاه زمان از قدرت را شنید، با افغان ‌های یوسف ‌زی به قلعه اتک آمد و از آنجا با همراهی ۴۰۰ اسب و پیاده نظام از خُتک به طرف افغانستان حرکت کرد و حمایت خود را از شاه محمود اعلام کرد و برای نبرد با شجاع الملک آماده شد. شاهزاده شجاع الملک نیز در مقابل نیرویی به فرماندهی گل محمد، فیض طلب خان بامیزایی و یار محمد خان نساقچی باشی فرستاد تا او را شکست داده و مغلوب سازند.

آنها با ۲۰۰ سواره نظام و چند صدپیاده لشکرکشی کردند. وقتی به منطقه “بده بیر” رسیدند، زردادخان که متوجه شده قدرت مقابله و جنگیدن با آنها را ندارد، عقب نشینی کرد. شجاع الملک بار دیگر توجه خود را بر تسخیر کابل و برنامه هایش برای رابطه مقابله با اعلیحضرت شاه محمود معطوف کرد. ابتدا موفق شد درانی ‌های قندهار و قزلباش‌ های کابل را که با شاه جدید همراهی کرده بودند، با ارسال هدایایی از طلا، نقره و پارچه‌ های مرغوب جذب کند. درنتیجۀ این اقدامات، مهرعلی خان میراخورباشی به شاهزاده پیوست. او پیشتر از دست شاه زمان گریخته و به جلال آباد رفته بود و اکنون شصت سوار را با خود به پیشاور آورد. (Katib, 1331: 132)

به همین ترتیب، محمد اکرم خان بامیزای «امین الملک» که در خدمت شاه محمود بود، در این زمان با شصت سوار متواری شده و به جانب شاه شجاع آمدند. علاوه بر این، مردان درانیِ دیگر با سواره نظام و پیاده نظام نزد شاهزاده آمدند تا اینکه موقعیت شاهزاده شجاع به طور قابل توجهی قوی تر شد و مقدمات لشکرکشیِ او کامل شد. او در رأس ارتشی عازم کابل شد و یک نیروی پیشرو متشکل از ۵۰۰ سوارنظام به فرماندهی مهرعلی خان میراخورباشی به جلو فرستاد و شاهزاده خود به دنبال او راهی شد. شاه محمود نیز یک نیروی پیشرو به فرماندهی عبدالواحد خان بارکزی، عطاالله خان علیزایی و بلوچ خان اچکزایی فرستاد. هنگامی که این نیرو به جلال آباد رسید، دو طرف با هم درگیر شدند و پیش قراولان شاه محمود از میدان بیرون رانده شده، برخی به کابل فرار کردند و برخی دیگر به نیروهای شاهزاده شجاع الملک پیوستند.

مهرعلی خان پیروزی خود را بشارت داد و دستور ماندن در همان جا صادر شد و در همانجا ماند. شاهزاده اکنون به جلال آباد رسید و از آنجا به سوی اشپان پیش رفت. در آنجا نیروهایش در حال برپا کردن خیمه گاه هایی بودند که ناگهان نیروهای اصلی تحت امر اعلیحضرت شاه محمود، شاهزاده کامران و فتح خان در مسیر پدیدار شدند. با وجود اینکه نیروهای شاهزاده پراکنده بودند، آنها دوباره صفوف نبرد تشکیل داده و آماده جنگ شدند. هر دو طرف با توپ و تفنگ روی یکدیگر آتش گشوده و نبرد به زودی اوج گرفت. (Katib, 1331: 133)

محمد خان اسحاق زی میراخورباشی از میدان جنگ عقب نشینی کرد و از سرخ رود گذشت و به کابل عقب نشینی کرد. در این میان شاهزاده کامران، وزیر فتح خان و خواجه محمد خان به نیروهای پیاده نظام خلیل و مهمند از سپاه شاهزاده شجاع الملک حمله کردند. اما شاهزاده نتوانست به آن پیاده نظام کمکی کند. محمدخان هشتنگری و الله یارخان باجوری، سرکردگان نیروهای پیاده نظام خلیل و مهمند هر دو کشته شدند و بازماندگان نبرد از میدان گریختند. در نتیجه این شکست، ستون های ارتش شاهزاده شجاع الملک افتاده و نبرد به یک شکست تبدیل شد. شاه محمود پیش آمد و شاهزاده را محاصره کرد. مردان شاه شروع به غارت جواهرات و غنایمی کردند که شاهزاده با خود داشت. اینکار به شاهزاده فرصت فرار داد.

شاهزاده با سختی بسیار به خانه سید محمدرضا یکی از سیدهای تیراه رسید و در آنجا توقف کرد. سید طبق شرایط، پذیرایی کامل خود را کرد و شاهزاده نیز به نوبه خود یک زین منبت کاری شده به او داد. اما با وجود این هدیه، سید به تحریک عده ای مزاحم های پست و زبون، در عرض چند روز به دشمنی با شاهزاده پرداخت و سعی کرد او را دستگیر و برای مژدگانی و پاداش به اعلیحضرت شاه محمود تحویل دهد. اما شاهزاده مکر و حیله گری او را خواند و در حال طرح نقشه ای برای عقیم کردن توطئه او بود که محمد امیرخان خیبری و یار محمد خان نساقچی باشی با گروهی از مردم خود به شاهزاده پیوستند. سپس تیراه را با خیالی آشفته ترک کرد و در قلعه محمد امیرخان در دره خیبر ساکن شد.

پیش از رفتن شاهزاده شجاع الملک به دره خیبر، شاهزاده کامران به پیشاور رسید و مدتی در آنجا ماند. کامران عبدالواحد خان بارکزایی را به حکومت پیشاور و خواجه محمد فوفلزی را به عنوان فرمانده پادگان منصوب کرد. سپس به کابل بازگشت و مورد استقبال پدرش قرار گرفت. شاهزاده کامران پس از استراحت از سختی های سفر پیشاور، حکومت قندهار را به عهده گرفت. اما پس از این حوادث نیز شاهزاده شجاع در کشاکشِ نبردهای دیگری نیز چون نبرد با عبدالواحد خان و خواجه محمد خان نیز قرار گرفت. (Katib, 1331: 134)

دوران سلطنت شاه شجاع الملک

شاهزاده شجاع در آخرین نبرد خود سرانجام وزیر فتح خان را شکست داد و موجب شد او به قندهار نزد شاهزاده کامران نایب السلطنه و فرزند شاه محمود عقب نشینی کند. شاه محمود هم که خورشید قدرتش را بی فروغ دید، نامه ای به شاهزاده شجاع الملک فرستاد و در آن ضمن ابراز پشیمانی، از رفتار بد خود طلب بخشش کرد. شاهزاده به احترام قرآن (که همراه نامۀ او بود) شاه محمود را بخشید. به گفته مؤلف تاریخ سلطانی، وی همچنین به انتقام کور شدن شاه زمان دستور کور شدن شاه محمود را داد. اما چون شیر محمد خان «مختارالدوله» از جانب شاه مخلوع شفاعت کرد، این دستور اجرا نشد و شاه محمود را صرفا در غل و زنجیر نگه داشتند.

هنگامی که شاهزاده شجاع وارد ارگ شد، بلافاصله بر تخت شاهی نشست. پس از تشریفات سلطنتی، ابوالحسن خان را که در دره خیبر به خدمت او درآمده بود، خزانه دار تمام جواهرات و وجوه نقد و اموال کرد. او شاهزاده حیدر، پسر خود را، والی قندهاری کرد که شاهزاده کامران هنوز کنترل کامل آن را در دست داشت. شاه جدید ۵۰۰۰ درانی و (عده ای) سواره نظام از سپاه غلام را همراه شاهزاده حیدر فرستاد و مبلغی را به عنوان هدیه به افراد برجسته منطقه قندهار اختصاص داد. هنگامی که این نیرو به قندهار رسید، شاهزاده کامران، پسر شاه مخلوع محمود و والی آنجا، به این نتیجه رسیدند که قدرت مقاومت را ندارد و به همین دلیل تصمیم گرفت به فراه عقب نشینی کند. وی را وزیر فتح خان همراهی کرد.

به گفتۀ مؤلف تاریخ سلطانی آنها با شاهزاده حیدر و همراهانش در جکان جنگیدند و سپس با شکست از فراه به هرات گریختند. فتح خان ابتدا سعی کرد فیروزالدین (برادر شاه شجاع) را علیه اعلیحضرت شاه شجاع الملک تحریک کند، اما چون سخنان او مورد توجه قرار نگرفت، به فراه رفته و دوباره به کامران پیوست. به هرروی شاهزاده حیدر پس از پیروزی در جکان به قندهار رفت و حکومت را به دست گرفت.

شاهزاده قیصر (پسر شاه زمان) که پیشتر تلاش کرده بود تا به قندهار لشکرکشی کند و در این هنگام بی خانمان و سرگردان در اطراف قندهار بود، از ورود شاهزاده حیدر به قندهار باخبر شد و تقاضای تاج و تخت کرد تا کنترل شهر به او واگذار شود. شاه شجاع با این درخواست او موافقت کرد و پس از احضار شاهزاده حیدر به کابل، منشور حکومت قندهار را به نام شاهزاده قیصر صادر کرد. در این مدت، شیر محمد خان «مختارالدوله» و سایر خان‌ هایی که به شاه دسترسی داشتند و در دربار دارای مناصب عالی بودند، از شاه تقاضای عفو وزیر فتح خان کردند.

در همان زمان عریضه ای از طرف خود وزیر رسید. پس شاه شجاع، گل محمد خان «نظام الملک» را فرستاد تا وزیر را اطمینان بخشیده و او را به کابل بازگرداند. بدین ترتیب وزیر با همراهی فرستاده شاه به دربار بازگشت و در آنجا با انتصاب به مقام سردار پاینده خان مفتخر شد. پس از چشم پوشی و بخشش از اعمال ناشایست وزیر، یک دسته از سواره نظام به شینوار فرستاده شد تا عاشیق شینواری و اعضای طایفه اش را به خاطر اعمالی که با اعلیحضرت شاه زمان انجام داده بودند، مجازات کنند. (Katib, 1331: 143-144)

لشکرکشی شاه شجاع به پیشاور و فرار وزیر فتح خان

هنگامی که اعلیحضرت شاه شجاع سازماندهی مجدد حکومت را در کابل به پایان رساند، به قصد سامان دادن به امور کشمیر و دیره جات عازم پیشاور شد. در چمن بگرامی، وزیر فتح خان که به بهانه آماده کردن تجهیزات جهت لشکرکشی برای چند روز رخصتِ بازگشت به کابل را گرفته بود، به جای کابل به سمت قندهار حرکت کرد. شاه که از فرار او در منزل جگدلک مطلع شده بود خود مستقیما به والیان، فرماندهان و مقامات در مسیر وزیر دستور داد تا او را دستگیر کرده و در غل و زنجیر به نزد شاه بیاورند. خود شاه سپس به سمت پیشاور راهی شد.

در آنجا یکی از خدمتگزاران دربار خود را نزد عبدالله خان، والی کشمیر که پیشتر از سوی شاه محمود منصوب شده بود، رساند تا به عنوان آزمونی برای وفاداری عبدالله خان از عملکردش در برابر درخواست شاه شجاع برای دریافت مالیات مطلع شود. اگر والی کشمیر به درخواست شاه تن میداد، همه چیز خوب پیش می رفت؛ در غیر این صورت، شاه قصد داشت لشکری برای مجازات او بفرستد. اما والی فرمان شاه را رد نکرد و درآمدهای آن ولایت را همراه با هدایای مناسب و عذرخواهی پس فرستاد. در مقابل، شاه ردای افتخاری برای او فرستاد و لقب «سردار» به او داد و منشوری صادر کرد و حکومت کشمیر را مانند سابق بر او تأیید کرد. (Katib, 1331: 145)

اشغال قندهار و از دست دادن مجدد آن

با نزدیک شدن شاه شجاع به قندهار، شاهزاده ایوب پسر دیگرِ تیمور شاه که این شهر را به نام شاه محمود اداره می کرد برخواسته و به شاه شجاع حمله کرد. نواب اسد خان معاونش و شاهزاده محمد یونس خان پسر شاه زمان او را همراهی می کردند. در بحبوحه جنگ، شاهزاده محمد یونس از شاهزاده ایوب و برخی از امیران برجسته – شاه پسند خان اسحاق زی، گلستان خان و بوستان خان اچکزائی که هر سه از دستگیری و اعدام میرعلم خان (داماد فتح خان) توسط شاه محمود خشمگین بودند – به سمت شاه شجاع رفتند. با وقوع این خیانت، توانایی شاهزاده ایوب و اسدخان برای ادامه جنگ از بین رفت و آنها از میدان جنگ عقب نشینی کردند و به سمت کابل رفتند. شاه شجاع وارد قندهار شده و شروع به تجهیز ارتش کرد.

در جریان جمع آوری این نیرو بود که شاه محمود به همراه شاهزاده کامران، وزیر فتح خان و ۶۰۰۰ سرباز در مسیر قندهار به منزل جکان رسیدند. دو طرف با هم مقابله کرده و شاه شجاع دو بار ارتش شاه محمود را شکست و چند تن از رهبران آن را کشت. در جریان نبرد سالو خان اسحاق زائی، که پیشتر به سمت شاه شجاع پیوسته بود و شاه شجاع به او درجه (فرماندهی) ۷۰۰ اسب داده بود، اکنون با نیروی سواره نظام خود خیانت کرده و به ارتش شاه محمود پیوست. شاه شجاع با شنیدن این خبر متوجه شد که ستاره بخت او در حال غروب است و به همین دلیل به سمت ارغستان حرکت کرد و قندهار (دوباره) به تصرف شاه محمود درآمد. شاهزاده کامران نیز حکومت خود را به دست آورد و شاه محمود به کابل بازگشت.( Katib, 1331: 172)

پایان دورۀ نخست سلطنت شاه شجاع

اما ادامۀ وقایع را محمد سعید فیضی به خوبی چنین توصیف می کند: شاه شجاع قشون کشیده و به سمت کابل رهسپار شد و از آن سوی محمود با کامران و فتح خان برای مقابله به سوی پیشاور رفتند و در نواحی نیمله با هم مقابله کردند و بار دیگر خیانت سرنوشت جنگ را تغییر داد. شاه شجاع وقتی به پیشاور رسید حرم خود را بدون محافظ در قلعه اتک تنها یافت. ملاجعفر که محافظ حرم شاه بود با ابوالحسن خان خزانه دار با تمام خزاین و جواهر و نقود سلطنتی فرار کرده و نزد رنجیت سینگ رفته بود. با شروع فروپاشی امپراتوری درانی در اواخر قرن هجدهم، اختلافات داخلی و مداخلات خارجی به ویژگی های محو نشدنی سیاست افغانستان تبدیل شد.

شاه شجاع با اطلاع از تعقیب کامران از راه کوهات و بنگش به مقر رفت و در حالی که تمام خزاین شاهی را از دست داده بود به تجهیز قوا پرداخت و قندهار تاخت. این حمله در سال ۱۸۱۰ صورت گرفت اما کامران با آگاهی از این امر پیشاور را به تصرف عطا محمد خان والی باغی کشمیر سپرده و خود به کابل بازگشت و از آنجا به معیت پردل خان برادر فتح خان به قندهار رفت و با شاه شجاع به مقابله پرداخت. گلستان خان و بوستان خان در میدان جنگ کشته شدند و شاه پسند خان نیز فرار کرد. شاه شجاه پس از این شکست به پنجاب رفت و دوباره تدارک برای رفتن به سمت قندهار را دید. اما به کلی مغلوب شد و پیشاور رفت و در آنجا به دست عطا محمد خان والی کشمیر اسیر شد و بدین ترتیب شاهی دیگر از اریکه قدرت به زیر افتاد و دوره اول سلطنت شاه شجاع به پایان رسید. (Faizi, 2011: 93- 94)

منابع:

– فرهنگ، میرمحمد صدیق، (۱۳۶۷)، «افغانستان در پنج قرن اخیر»، چاپ دوم.
– غبار، میرغلام محمد، (۱۳۶۸)،« افغانستان در مسیر تاریخ»، چاپ چهارم، بهار.

– Ahmad Chitrali, Jamil & Zahid Ali & Salman Bangash& Inayat Ullah Khan& Abdul Manan, (2012), “SOCIO-POLITICAL ASSESSMENT OF ANGLOAFGHAN TREATIES IN 19TH AND 20TH CENTURY: AGE OF BRITISH IMPERIALISM”, Journal of Law and Society Vol. 42, No. 59 & 60
– Faizi, Mohammad Said, (2011), “Afghanestan and the World in the Eighteenth and Nineteenth Centuries”, Ketab Corp
– Katib, Fayz Muhammad, (1331), “The History of Afghanistan: Fayz Muhammad Katib Hazarah’s Siraj Al-Tawarikh”, printed at the Hurufi Press, Kabul, volume one, translated R. D. McChesney

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا