سر تیتر خبرهامصاحبهنخستین خبرها

فراز و فرود مجادلات برسر حصارکشی مرزی؛ برآیندی از الزامات و اولویت های سیاسی متاثر از شرایط

۲۱ دلو (بهمن) ۱۴۰۰ – ۱۰/ ۲/ ۲۰۲۲

«فراز و فرود مجادلات برسر حصارکشی مرزی؛ برآیندی از الزامات و اولویت های سیاسی متاثر از شرایط»؛ مصاحبه با دکتر ذاکر حسین ارشاد

به گزارش خبرگزاری های افغانستان، طالبان روز چهارشنبه (۵ ژانویه ۲۰۲۲) به پاکستان هشدار جدی داده و گفتند که افغانستان اجازه حصارکشی از سوی اسلام آباد در خط دیورند را نخواهد داد. دولت های متوالی در افغانستان در مورد مرزبندی دوران استعمار بریتانیا در سال ۱۸۹۳ اختلاف نظر داشتند. این مرز نتیجه توافق سر مورتیمر دیورند، دیپلمات دولت هند بریتانیا، و عبدالرحمن خان، حاکم وقت افغانستان بود. ذکر این نکته ضروری است که پاکستان و افغانستان همیشه بر سر خط دیورند به طول ۲۶۰۰ کیلومتر که منبع تنش و آشفتگی بین آنها بوده است، به ویژه از زمانی که اسلام آباد شروع به ایجاد حصارها در امتداد این خط کرده است، اختلاف نظر داشته اند.

اکنون، با وجود اینکه این گروه شبه‌ نظامی بر روی یک مسیر دیپلماتیک برای حل تنش ‌های جاری میان دو کشور همسایه توافق کرده است، طالبان به وضوح اعلام کرده که اجازه حصارکشی از سوی پاکستان را به هیچ شکلی نخواهد داد. این ها درحالی بود که شاهد انتشار ویدئوهایی بودیم که در آن جنگجویان طالبان در حال کندن بخشی از حصار پاکستان-افغان در امتداد مرز خود دیده شدند. در همین حال، پیشتر طالبان اعلام کرده بود که پاکستان هیچ اختیاری برای حصار کشی خط دیورند ندارد زیرا باعث ایجاد تفرقه بین مردم یک ملت می شود. این درحالیست که پاکستان ادعا می کند کشیدن حصار مرزی برای “بهبود شرایط” امری ضروریست. به هرروی با وجود روابط نزدیک با پاکستان، موضوع مرز همچنان یک موضوع بحث برانگیز برای طالبان است. در ادامه برای روشن تر شدن بحث، به گفتگو با دکتر ذاکر حسین ارشاد خواهیم پرداخت:

۱- از زمان روی کار آمدن مجدد طالبان در اوت۲۰۲۱، رژیم جدید طالبان با حصارکشی پاکستان مخالفت کرده و به وضوح گفته بود که خط دیورند را به رسمیت نمی شناسد. در واکنش، پاکستان تهدید کرد که در صورت مخالفت دولت طالبان با حصارکشی در امتداد مرز مورد مناقشه، عبور و مرور افغان ها را از خط دیورند متوقف خواهد کرد. اما:
– آیا آغاز این حرکت ها نشانه هایی از روی گردانی طالبان افغانستان از پدرخوانده و حامیِ اصلی خود در منطقه است؟
– چقدر مسئلۀ خط دیورند و حصار کشی جرقه ای برای روشن شدن اختلاف تازه بین بی طالبان و پاکستان خواهد بود؟ آیا خط دیورند ظرفیت تبدیل دوستی طالبان و اسلام آباد به دشمنی را دارد؟ به عبارت دیگر، در صورت تداوم تنش و بالاگرفتن احساسات مردمی در دو طرف این مسئله سرآغاز جنگ بین دو طرف خواهد بود؟

بحث مخالفت با حصارکشی پاکستان از سوی طالبان افغانستان، بیش از آنکه به وضعیت پیشین و روابط استراتژیک و راهبردیِ این دو طرف مربوط شود، برآیندی از الزامات موقعیتی و نشات گرفته از شرایطی می باشد که فعلا طالبان در افغانستان به عنوان حاکم مطلق تمامیِ جغرافیای افغانستان در اختیار گرفته است. طبیعی است هر گروهی بسته به شرایط و موقعیتی که در آن قرار دارد، الزامات آن موقعیت که شکل دهندۀ برخی از سیاست های لازم می باشد را پی خواهد گرفت. بنابراین سیاست مخالفت با حصارکشی پاکستان و رسمی اعلام کردن آن نشان از این امر دارد که طالبان به دلیل شرایط فعلی خود به مخالفت برخاسته و تمایل ندارند بارِ مسئولیت تاریخی که خط دیورند معمولا می تواند متوجه حاکم و یا حکومت وقت بسازد را متوجه خود سازند. و البته باید در نظر داشت این مخالفت و تنش ها، آغاز روندی از روی گردانی طالب افغانستان از پاکستان نخواهد بود. ضمن اینکه منافع و خواست های استراتژیک پاکستانی ها چندان ایجاب نمی کند که طالبان تا آن مرحله بالاتری از نزاع و تنش پیش رفته و آنچنان فاصله گیرد که رابطۀ این دو برهم خورد. ضمن اینکه نباید فراموش کرد نیازمندی های طالبان و آن مبانی فکری و بسیاری از بحث هایی که طالبان را تا طالبان کنونی ساخته با کمک و حمایت پاکستان بوده است.

در نتیجه چنین نخواهد بود که توقع داشته باشیم اختلافات جاری سبب روی گردانی طرفین خواهد شد، البته امکان آن وجود دارد که این تنش ها برخی از مسائل و اختلافات فصلی و تاکتیکی را با خود به همراه داشته باشد. چنانچه امکان دارد برخی جابه جایی اولویت بندی ها را در سیاست های پاکستان ایجاد کند؛ چنانچه می توان گفت اکنون شرایط تغییر یافته و تصورات پاکستانی ها آن گونه که قبلا راجع به طالبان می اندیشیدند (مبنی بر آنکه طالبان اسیر دست بسته و مامور مطلقیست که هر چه پاکستان بخواهد طالبان او را در افغانستان به اجرا بگذارد) می تواند با چالش و تغییر همراه شود. گرچه در برهه ای از زمان، انتظار و تصوراتی از جنگ، خشم و خشونت وجود داشت، لیکن زمانی که طالبان یک حکومت را به صورت جدی و مطلق در اختیار گیرد، الزامات حکومتداری درافغانستان ایجاب می کند که طالبان سرسپردگی پیشینی که پیشتر به پاکستان داشت را دیگر نداشته باشد.

۲- به طور کلی، آیا مناقشه بر سر خط دیورند، ذیل مناسبات و راه حل هایی دیپلماتیک قابل حل است و با توجه به وابستگی شدید و دیرین طالبان به حمایت ارتش پاکستان، طالبان در آینده سکوت اختیار خواهند کرد؟

بحث خط دیورند هم در شرایطِ تاریخیِ گذشته و اکنون چنین بوده که زمامداران کابل چندان برای حل و فصل آن در دورۀ حاکمیت خود تمایل نداشته اند. چنانکه همواره یک فرافکنی از سوی زمامداران کابل نسبت به خط دیورند وجود داشته است. وضعیت جاری و یا منافع فعلی که براساس آن بسیاری از مناسبات و معادلات رقم می خورد یک دستورکار را ایجاب می کند، اما از دیگر سو آن بارِ تاریخی و آرمان گرایانه و رسالت های مبتنی بر تعصب افغان نگری ممکن است مسائل دیگری را ایجاب کند. بر این اساس، همواره حاکمان کابل در پی شانه خالی کردن از حل و فصل این موضوع بوده و تلاش کرده اند این مسئله را به تعویق انداخته و به دوره های بعدی موکول کنند که نتیجتا مردم افغانستان دررابطه با آن تصمیم بگیرند، وگرنه منافع فعلی و واقعی افغان ها ممکن است چیز دیگری را ایجاب کند.

۳- شاه محمود قریشی وزیر امور خارجه در یک کنفرانس خبری در اسلام آباد گفت که کشورش مصمم است از “منافع” خود محافظت کند و به حصار کشی یک جانبه مرز پاکستان با افغانستان ادامه دهد. اما موارد ضربه زننده و محرک های تهدید کننده ی منافع اسلام آباد که این حصارکشی را توجیه می سازد چیست؟

اگر این مرز به صورت جدی و بالفعل ازسوی پاکستان به نحوی نهایی نشود، امکان آن وجود دارد که در آینده آسیب هایی جدی را متوجه پاکستان سازد. در شرایط فعلی که پاکستان به نحوی گماشته شدگان خود را در کابل داشته و افکار عمومی هم چندان تعیین کننده نیست، و افغان ها نیز هر کدام درپی رهایی از فجایع بنیان برانداز افغانستان و عبور از شرایط فعلی هستند و هر کدام برای صیانت از جان خود در داخل و یا خارج از کشور مشغولیات و دغدغه های خاص خود را دارند؛ در این زمان، اگر پاکستانی ها بحث حاضر را نهایی سازند، شاید هزینه هایی که متوجه پاکستان می شود نسبت به شرایطی که در آن کابل از حکومت سیاسی جدی و قوی تر برخوردار و افکار عمومی و مردم در افغانستان نیز تاثیرگذار باشند، تا حدودی کمتر خواهد بود.

۴- به لحاظ موازین حقوق بین المللی، آیا به واقع خط دیورند یک مرز معتبر بین المللی مانا و پایدار است و یا با زوال کمپانی هندشرقی بریتانیا و گذر زمان این معاهده باطل و منقضی شده است؟

در این زمینه هم اختلاف نظر وجود دارد. هم برخی از بحث هایی که ذیل قرارداد خط دیورند آمده و هم سنت دیگری که در هر دوره ای بعد از دوره امان الله خان هم پیش آمده، براین روال بوده است که از آن زمان هر حاکم جدید با الگویی متفاوت از گذشته نسبت به هند بریتانیا رفتار و تعیین نسبت کرده و این امر نشان می دهد دیدگاه غالبی مبتنی بر آنکه این معاهده قراردادی ثابت و واحد که فراتاریخ و پایدار باشد چندان هم در افغانستان وجود نداشته است. مضاف براینکه در افغانستان نه تنها خط دیورند بلکه هر مسئلۀ دیگری در این کشور پیش از آنکه تابعی از یک قاعدۀ حقوقی مدونِ صرف باشد، بیشتر متاثر از وضعیت سیاسی است. به نظر من این قاعده در کل جهان حاکم بوده و به خصوص در مورد افغانستان از یک عمومیت جدیتری برخوردار است. اما بحث سیاسی بودن آن بسته به میزان و منابع قدرتی که کابل از آن برخوردار باشد، است؛ اینکه اسلام آباد چقدر قدرت دارد و کابل چقدر قدرت دارد می توانند توجیه کنندۀ وضعیت باشد؛ حال به نفع پاکستان و یا به ضرر پاکستان. ولی از آنجایی که حداقل در این اواخر قدرت پاکستان متفاوت از کابل بوده است، طبیعی است که معادله به نفع پاکستان رقم خواهد خورد.

۵- به گفته برخی ناظران سیاسی، رویارویی های مرزی پاکستان و طالبان اندکی پس از نشست وزیران سازمان همکاری اسلامی در۱۹ دسامبر رخ داد. اما چرا این نشست که رویدادی مهم برای پاکستان محسوب میشد چندان برای طالبان نتیجه بخش نبود و آیا تمرکز بر مسئله دیورند و مناقشات مرزی از سوی طالبان پاسخی به عدم حصول پیشرفت از جانب پاکستان حداقل برای رسمیت بخشی به طالبان بود؟ به طور کلی چرا طالبان از موضع گیری های پاکستان عصبانی است؟

پاکستانی ها انتظارات و سیاست های خاص خود را دارند. از سوی دیگر موقعیتِ فعلی که طالبان دارند دیگر در قالب یک گروه شورشی داخل افغانستان نیست و گویی که طالبان عملا یک نظام سیاسی می باشد که باید به صورت افقی نسبت خود را با اسلام آباد تعریف کند. این موضع گیری خود به خود می تواند برخی از مناسبات را خلق، و برخی از سرسپردگی هایی که پیشتر وجود داشته را به سمت تغییر و چرخش و تجدید نظر سوق دهد. بنابراین در قالب این شرایط برخی مسائل اتفاق خواهد افتاد.

۶- به نظر برخی از تحلیلگران هدف از حصارکشی مرزی پاکستان تقسیم و جدایی پشتون های دو طرف خط می باشد. با توجه به این مسئله چرا اسلام آباد به دنبال جدایی پشتون ها است؟

بحث جدا کردن پشتون ها طبیعی است؛ باوری که در بین پشتون های پاکستان فعلا وجود دارد این است که آنها از حقوق خود محروم شده، بیشترین امتیازات را پنجابی ها و سایر گروه های قومی در پاکستان از آنِ خود کرده اند و پشتون ها جز و محروم ترین گروه قومی به شمار می آیند. از سوی دیگر هم امکان دارد پشتون ها در افغانستان نیز دیدگاه های خاص خود را داشته باشند. طبیعی است که این دو اگر منسجم و یکجا شده، و به عنوان گروهی قومی درکنار هم قرار گیرند، آن زمان کل این جمعیت معادلات سیاسی را در پاکستان دستخوش تغییر و تحول خواهد ساخت و این دگردیسی ممکن است کلا سیاست های منطقه ای و از جمله وضعیت پاکستان را به گونه ای متفاوت از گذشته مهندسی کند. بدین لحاظ، به نظر من جداسازی و سیاست های موزائیکی کردن پشتون ها کمکی خواهد بود بر تسهیل منافع و اهدافی که پاکستان در پی دست یابی به آنهاست.

۷- با توجه به این امر که حصارکشی پاکستان یک واقعیت بوده و نزدیک به ۹۰ درصد آن نصب شده است. رویکرد طالبان در آینده به این تصمیمِ رو به اتمامِ پاکستان چه خواهد بود و آیا اسلام آباد را برای متوقف ساختن فعالیت حصارکشی وادار خواهند کرد؟ نهایتا، در صورت تداوم حصارکشی پاکستان پیامدهای این پروژه بر مناقشه طالبان-پاکستان چه خواهد بود؟

این بحث مکن است ادامه پیدا کند و من تصورم براین است که شاید شرایط فعلی نسبت به هر زمان دیگری برای پاکستان مناسب و مهیا باشد. اولا نظام سیاسی ممکن است مخالفت های الزاماتی نسبت به این وضعیت را با خود به همراه داشته باشد؛ لیکن فی الواقع ماهیت و کلیت وجودی طالبان چیزیست که دست پروردۀ خود پاکستان است و در نتیجه آن مخالفت جدی و محکمی که باید به عنوان یک نظام رقیب و همسایه افغانستان-پاکستان داشته باشد، دور از انتظار است. مهم تر از آن؛ غیر از حکومت دستگاه حاکمه، مردم و گروه های اجتماعی و فرهنگی و سایر نهادها نیز فعلا در افغانستان فلج شده و دغدغۀ فعلی مردم پشت سر گذاشتن گرفتاری های روزمره و بحران های ناشی از چرخش سیاسی و تغییر رژیم در کابل است و کمتر مجالی برای تمرکز و تامل بر روی مسئله خط دیورند و امثال آن خواهد بود. بنابراین خط دیورند فعلا در غیبت یک دادگاه محاکمه گری چون افکار عمومی قرار دارد تا بتواند مسئله را به صورتی جدی زیر ذره بین گذاشته و نسبت به آن اعلام موقف کند. بنابراین تمامیِ این مسائل نشان می دهد احتمالِ آنکه تحت این شرایط پاکستان مسئله جاری را دنبال کند زیاد است. به طور کلی باید توجه داشت برحسب قاعده پاکستان مسائلی را مد نظر خواهد داشت، ضمن اینکه طالبان نیز ممکن است به صورت فصلی و مقطعی برخی از بحث های خاص خود را داشته باشد؛ لیکن اینکه طالبان به صورت جدی و مصمم در جهت این مناقشات ایستادگی و پافشاری کند، نه در توان طالبان خواهد بود و نه شرایط فعلی آنها ایجاب می کند.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا