سر تیتر خبرهاسیاستنخستین خبرهایادداشت ها

خشونت خانگی، گام نخست در ترویج و عادی سازی چرخۀ خشونت جمعی علیه زنان افغان

۷ حوت (اسفند) ۱۴۰۰ – ۲۶/ ۲/ ۲۰۲۲

زنان افغانستان همواره یکی از آسیب پذیرین اقشار در این کشور بوده اند که موجودیت، هویت و نقش آفرینی آنها طی دهه ها از دو بُعد مورد تهدید و تضعیف قرار گرفته است: ۱- سایۀ مستدامِ حضور نیروهای اسلام گرای افراطی به ویژه طالبان و احکام سخت گیرانۀ آنها در تحدید و حذف زنان از حضور و مشارکت در جامعه، و ۲- غلبۀ ساختاری مردسالانه در بطن و بن مایۀ فرهنگ سیاسی و اجتماعی کشور که مسبب به حاشیه راندن زنان و تحکیم دیدگاهی سنتی از حذف، محرومیت، جنس دوم بودگی و انقیاد زنان گشته است. سنت ‌های مردسالارانه، فقر و فقدان آموزش در افغانستان، حقوق زنان را برای دهه ‌ها سرکوب کرده است.

اما یکی دیگر از محرک هایی که اخیرا و در سطح جهانی شرایط را برای زنان در بیشتر کشورها و به ویژه برای زنان بدسرپرست افغان سخت تر ساخته، شیووع ویروس کرونا و گسترش دامنه خشونت های خانگی و پنهان ماندن مصائب ناشی از آن است. در نهایت با ورود مجدد طالبان و کشیده شدن اقتصاد افغانستان به ورطۀ فروپاشی، سربرآوردن بحران مالی، از دست رفتن مشاغل و بیکاری، چرخهِ ایجاد شده از فقر و تنگدستی موجب دامن زدن به خشونت های خانگی شده و خواهد شد.

هرچند با سرنگونی رژیم طالبان در ۲۰۰۱ و دو دهه ترویج اصول و حقوق دموکراتیک، جامعه افغاستان تا حدودی پذیرایِ نقش، حضور و مشارکت زنان در عرصه های مختلف گردید و زنان افغان نیز با امید به آینده ای روشن مبتنی بر حقوق برابر، دموکراسی، آزادی، احترام و موازین بشر دوستانه در مسیر علم و آموزش گام نهادند، لیکن اکنون بار دیگر و با تصرف کشور به دست طالبان، به نظر می رسد نه تنها دستاوردهایی از دو دهه تلاش در رسیدن به حقوق حقۀ آنها نقش بر آب گردیده است، بلکه با ترویج مجدد اصول و احکام طالبانی، به طور خودکار زمینه برای احیای ارزش های سنتی متعصبانه و بلکه عادی سازی خشونت های خانگی و خانوادگی فراهم خواهد شد.

خشونت خانگی و سیکل بی پایانی از انقیاد زنان افغان

آنگونه که زهرا سالومه مطرح کرده است، در واقع، زنان افغانستانی از بدو شکل ‌گیری دولت ‌های مختلف در افغانستان به عنوان انگشت ششم و اضافه جامعه پنداشته شده و خشونت ‌های گوناگون فیزیکی، روانی و کلامی بر آنان اعمال می‌ گردد. در دو دهه گذشته که بیست ‌سال دموکراسی در افغانستان تجربه شد، زنان افغانستانی به ‌صورت نسبی به شماری از حقوق ابتدایی ‌شان دست یافتند. تلاش برای دست یافتن به حقوقی که شبیه گذشتن از هفت ‌خوان رستم بود. اما دست ‌یابی به این حقوق تنها محدود به کلان ‌شهرهای افغانستان می ‌شد.

وقتی در کلان‌ شهرها زنان مورد خشونت قرار می ‌گرفتند، نهادهای دولتی و غیر دولتی وجود داشت که برای آنها دادخواهی کنند. پس از فروپاشی حکومت پیشین، نهادهای حامی زنان مثل وزارت زنان، خانه ‌های امن و حقوق بشر فعالیت ‌هایشان متوقف شد. پس از حضور طالبان، زنان زیادی که در نهادهای شخصی و دولتی شاغل بودند، کار خود را از دست دادند. تعداد زیادی از زنان، سرپرست خانواده‌ بودند که با از دست دادن کار خود، چند برابر در معرض آسیب قرار گرفتند. مردانی که دیگر شاغل نیستند و مجبور به ماندن در خانه هستند، اغلب با خشونت کلامی و فیزیکی بر زنان خانواده رو آورده‌ اند. (سالومه،۱۴۰۰)

در حال حاضر نیز رهبران طالبان مجموعه اقداماتی تبعیض آمیز جهت از بین بردن موثر مشارکت زنان در زندگی مدنی در افغانستان را به اجرا می گذارند. این در حالیست که برای بسیاری از زنان در سراسر جهان، چنین اقداماتی غیر ممکن و تقریبا غیرقابل تصور است. گرچه در افغانستان، و با توجه به تجربیات گذشته زنان در مورد طالبان این تغییرات تعجب آور نیست، اما با این وجود عمیقا وحشتناک است. این اقدامات افغانستان را به سمت واپس گرایی، پسرفت و روندی قهقرایی سوق داده و مشارکت حدود نیمی از جمعیت را آنهم در زمانی که یکی از بزرگترین بحران ‌های بشردوستانه پیش روست، محدود می ‌کند. بحرانی که تنها با اقداماتی از این دست رو به وخامت می رود: ممنوعیت بازگشت زنان به مشاغل خود، الزام اقوام مرد به همراهی آنها در مکان های عمومی، منع زنان در استفاده از وسایل نقلیه عمومی به تنهایی، اعمال قوانین سختگیرانه پوشش برای زنان و دختران، و ممانعت از حضور دختران بالای ۱۲ سال برای بازگشت به تحصیل.

اما وضعیت زنان در افغانستان تنها به همین مشکلات ختم نشده و چشم انداز بدتری وجود دارد چنانچه با اشاعۀ گزارش هایی مبنی بر آزار و اذیت، بازداشت، یا حتی ناپدید شدن معترضان زن به دلیل ابراز مخالفت خود با تغییرات و حکام جدید افغانستان، شرایط زنان افغان و به ویژه فعالین رو به وخامت گذاشته است. فراتر از ظلم و ستمِ طالبانی، زنان افغان همچنین با چالش های فرهنگی اجتماعی درازمدت نیز مواجه هستند که دسترسی آنها را به آموزش، کار، و خدمات اجتماعی مانند بهداشت و عدالت محدود ساخته است. چنانچه می توان گفت، پیش از تسلط طالبان، ناامنی علت اصلی خروج زنان از افغانستان، با آمار ۴۲ درصد زنان بود (به طور قابل توجهی بیشتر از مردان).

فقدان حقوق، دلایل شخصی و خانوادگی، دلایل اقتصادی و کمبود خدمات اجتماعی در میان دیگر عوامل از جمله فرار از ازدواج اجباری یا خشونت خانگی مشهود بود. اما فروپاشی اقتصادی کنونی و افزایش فشارهای معیشتی در سرتاسر افغانستان، این پتانسیل را دارد که به شدت مصیبت زنان افغان را به دلیل افزایش خشونت خانگی و کاهش دسترسی به غذا و خدمات صحی افزایش دهد. بسته شدن بسیاری از خانه های امن (سرپناه) برای زنانی که از خشونت خانگی رنج می بردند، آنها را بیش از پیش آسیب پذیر کرده است. این ها در حالیست که زدن ریشه های موجودیت و هویت زنان توسط حکام جدید کابل از همان سنین پایین و با نرمالیزه کردن عدم حضور زنان در جامعه و تلاش برای تحکیم این دست موازین صورت گرفته است. چنانچه باید گفت بیش از ۱۵۰ روز از ممنوعیت رفتن دختران ۱۲ ساله یا بزرگتر به مدرسه می گذرد، در حالی که پسران پس از یک اختلال و وقفۀ کوتاه توانستند تحصیل خود را از سر بگیرند.

زنان افغان تحت فشار قرار می گیرند تا از نظر اجتماعی محو و به حاشیه کشیده شوند و اکنون قادر به داشتن هیچ مقامی در زندگی عمومی و اجتماعی در افغانستان نیستند. حقوق آنها برای تحصیل و کار فقط در وعده و وعیدهایی وجود دارد که ممکن است هرگز محقق نشوند (چنانچه پیشتر هیبت الله آخوندزاده، رهبر عالی طالبان ازدواج اجباری را محکوم و سهیل شاهین به عفو بین الملل اعلام کرد که اگر زنان قربانی خشونت شوند، می توانند به دادگاه مراجعه کنند). درکل با توجه به افزایش محدودیت های شدیدا سرکوبگرانه در خانه و نبود فرصت و توانایی برای خروج، زنان و دختران افغانستان به شدت در معرض آسیب قرار گرفته و روز به روز آسیب پذیرتر می شوند. (McAuliffe and Iqbal, 2022)

طالبان و برچیده شدن شبکه ها و نهادهای حمایتگر از زنان

تسلط طالبان بر افغانستان بدون شک زندگی زنان را به خطر انداخته و حقوق بشر آنها را به شیوه های جدیدی تهدید کرده است. اما برای رفع مشکلات آنان ابتدا باید درک کنیم که زندگی زنان افغان مدت ‌ها قبل از تصرف این قدرت نیز چالش ‌برانگیز بوده است. تهدید خشونت برای بسیاری از زنان افغان مدتهاست که واقعیتی تلخ است؛ چنانچه بر اساس یک نظرسنجی توسط برنامه جمعیت شناسی و بهداشت آژانس توسعه بین المللی ایالات متحده که در سال ۲۰۱۵ انجام شد، ۹۰ درصد زنان در برخی مناطق کشور خشونت از جانب همسر خود را تجربه کرده اند. زنانی که موفق به ترک شریک زندگی و خانواده ‌های بدسرپرست خود می ‌شوند، اغلب مورد آزار و اذیت و سوء استفاده از طرف افرادی قرار می‌ گیرند که ممکن است ما آنها را قابل اعتماد بدانیم، از جمله پلیس، پزشکان و مقامات دولتی.

در حالی که خانه ‌های امن برای زنان و پیش از تسلط طالبان -غالبا در کابل- وجود داشت؛ این پناهگاه‌ ها پیشتر نیز برای بسیاری افراد در جامعه افغانستان شرم ‌آور و غیراخلاقی تلقی می‌ شدند و اکنون کارشناسان معتقدند بسته شدن خانه های امنِ سوء استفاده خانگی توسط طالبان هزاران زن را در معرض خطر قرار می دهد. این خانه ها که توسط کمک ‌کنندگان بین ‌المللی حمایت می ‌شدند، مدت ‌ها پناهگاهی امن برای هزاران قربانی خشونت خانگی بودند. پس از بسته شدن آخرین آنها، اکثر ساکنان سابق مجبور شدند به خانواده های بدسرپرست خود بپیوندند. فهیمه سرفراز، بازمانده ای از یک حادثۀ اسیدپاشی که مدت کوتاهی برای جلوگیری از خشونت خانگی در یک پناهگاه مانده بود معتقد است زمانی که یک زن در جامعه افغانستان خانه را ترک می کند، می توان او را برای ناموس/غیرت کشت و هیچکس قاتل را زیر سوال نخواهد برد.

کوین شوماخر، معاون مدیر اجرایی زنان در امور زنان افغان (WAW) گفت که «اعضای دولت موقت طالبان عملا به این سرپناه ها رفتنه و آنها را یکی یکی بستند. با آزار لفظی و فیزیکی کارکنان ما، بر سر آنها فریاد زده و تهدید کردند که پوست آنها را زنده خواهند کرد. ما سعی کردیم با آنها مذاکره، بحث و استدلال کنیم، اما نتیجه نداد.» او گفت: «این بسیار مایه تاسف است، زیرا این زنان بازماندگان خشونت خانگی هستند. آنها دخترانی بودند که در سن بسیار پایین مجبور به ازدواج شدند. بسیاری از این قربانیان آزار جنسی، جسمی، روانی و شکنجه را تجربه کرده ‌اند.»

همچنین درانی جاوید وزیری، معاون سخنگوی سابق رئیس جمهور پیشین اشرف غنی افزود: «زمانی که با زنان مستقر در خانه ‌های امن کار می‌کردم، دیدم که چقدر درمانده هستند. بیشتر این زنان قربانی خشونت فیزیکی بودند؛ شوهرانشان بینی یا گوش ‌هایشان را بریده بودند. زنانی را دیدم که مشکلات روحی داشتند و در خیابان مورد تجاوز قرار گرفته و باردار بودند. جای دیگری برای رفتن نداشتند. من نمی دانم آنها ممکن است کجا باشند یا در چه شرایطی به سر می برند.» (Shaheed, 2021 )

ژنوویو مانل (Jenevieve Mannell) به عنوان یک محقق جهانی بهداشت، که پنج سال گذشته را صرف مستندسازی تجربیات زنان از خشونت خانگی در افغانستان کرده است اشاره می کند که با بیش از ۲۰۰ زن و مرد در مورد خشونت علیه زنان و سلامت روان در سراسر کشور صحبت کرد. به گفتۀ وی، زنانی که با آنها مصاحبه شد به طرز دردناکی از نابرابری هایی که بین آنها و مردان زندگی شان وجود دارد آگاه هستند. آنها از معادل دری کلماتی مانند «پدرسالاری» و «نابرابری جنسیتی» برای صحبت درباره روایت هایی که در اخبار می شنوند استفاده می کنند.

مردانی که با آنها صحبت کردیم نیز گرچه از نابرابری بین زن و مرد آگاه هستند اما اغلب زنان را نیازمند حمایت و راهنمایی مردان می دانند. «آموزش زنان» بااستفاده از خشونت توسط برخی از مردان به عنوان وسیله ای برای حفظ امنیت زنان یا اطمینان از اینکه آنها برای خود (یا خانواده هایشان) آبروریزی نمی کنند، توصیف می شود. با این حال، همه مردان با این استدلال موافق نیستند، و چندین نفر به هر دلیلی علیه استفاده از خشونت علیه زنان صحبت می کنند. مانند همه کشورها، افکار و اندیشه های مرتبط با نابرابری ‌های جنسیتی محل بحث است.(Mannell, 2021)

خانه های امن

تبعات و عواقب حذف سرپناه های امن و افزایش خشونت های خانگی

این کشور ۳۸ میلیونی تنها نزدیک به ۳۰ سرپناه داشته که پیش از بازگشت طالبان به آنها اختصاص داده شده بود؛ تقریبا همگی توسط جامعه بین المللی تمویل می شد؛ و بسیاری از مردم محلی با آن مخالف بودند. به باور برخی کارشناسان، مداخله ایالات متحده در افغانستان پیامدهای سخت و سنگینی بر زندگی زنان داشته است که بسیاری از آنها نیز منفی بوده و فاجعه خروج غیرمسئولانه ایالات متحده نیز عواقبی برای زنان به همراه خواهد داشت. همچنین درگیری و فقر به ازدواج های زیر سن قانونی کمک کرده و به تجارت مواد مخدر دامن زده است که خشونت خانگی را تداوم می بخشد. افغانستان گواه این است که با چه سرعتی می توان حقوق بشر را از بین برد.

در همین رابطه سازمان عفو بین الملل اعلام کرده بود که خدمات ضروری و مهم برای بازماندگان خشونت مبتنی بر جنسیت در افغانستان از زمان کنترل طالبان بر این کشور از بین رفته و با بسته شدن بسیاری از این پناهگاه ها، کارمندان آن مجبور شدند بسیاری از زنان و دختران را به خانواده هایشان بازگردانند و برخی از آنها از سوی خانواده هایشان طرد شدند. برخی دیگر، به خیابان ها روی آوردند و شرایط دشواری را می گذرانند. این در حالی است که قبل از به دست گرفتن کنترل طالبان، افغانستان شبکه ای از پناهگاه ها و خدمات برای قربانیان خشونت مبتنی بر جنسیت را داشت. هرچند این سیستم کامل نبود اما سالانه به هزاران زن در افغانستان خدمت می کرد.

از طرف دیگر عفو بین الملل معتقد است که با تسلط طالبان و بازکردن درهای زندان توسط این گروه منجر به آن شد که بسیاری از مجرمان علیه خشونت خانگی از زندان رها شوند که خطرات بسیاری برای جامعه دارد. اما سهیل شاهین سخنگوی طالبان در واکنش به این ادعا گفت «طبق احکام اسلام جایی برای خشونت علیه زنان و دختران وجود ندارد. زنانی که با خشونت خانگی مواجه می شوند به دادگاه ارجاع داده شده و شکایت آنها بررسی خواهد شد». (Gandhara, 2021)

از طرف دیگر از تبعات این روند می توان اشاره کرد که زنان علاوه بر از دست دادن سرپناه خود، قانون حفاظت از خود را نیز از دست داده اند. چنانکه تنها ابزار قانونی زنان قربانی خشونت علیه زنان در افغانستان قانون حذف خشونت علیه زنان در افغانستان بود که یکی از مهم ترین تحولات زنان در افغانستان در دوران پس از ۲۰۰۱ بود. این قانون که در سال ۲۰۰۹ به تصویب رسید، زنان و دختران را در برابر خشونت خانگی تحت حمایت قانونی قرار می دهد و خدماتی را برای نجات یافتگان از خشونت شامل دسترسی به مراقبت های پزشکی رایگان، کمک های حقوقی و سرپناه ها ایجاد می کند.

ثبت شکایت در مورد خشونت خانگی یا تجاوز جنسی در افغانستان هرگز آسان نبوده اما حالا با به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان و سلطه گری آنها آینده زنان و دختران افغانستان بیش از پیش مبهم است. چراکه دادستان ها قضات و وکلایی که سعی کرده بودند تا حدودی عدالت را در اختیار زنان قرار دهند، از ترس قصاص طالبان مخفی شده؛ زنان قربانی خشونت چاره ای جز بازگشت به خانواده های خشونت ورز خود نداشته؛ و پیشرفت به دست آمده افغانستان در زمینه حقوق زنان ناگهان در جلوی چشم آنها محو شده است. (Abbasi, 2021)

جمع بندی

به طور کلی می توان گفت افغانستان یکی از خطرناک ترین کشور ها برای زنان هست. در واقع پس از گذشت بیست سال از حضور جامعه جهانی این کشور در جایگاه مناسبی برای زنان قرار ندارند. با وجود کمک های مالی بین المللی از سال ۲۰۰۱ برای آموزش دختران تخمین زده می شود که دو سوم دختران افغان به مدرسه نمی روند. هشتاد و هفت درصد از زنان افغان بی سواد هستند و ۷۰ تا ۸۰ درصد با ازدواج های اجباری و بسیاری از آنها قبل از سن ۱۸ سالگی رو به رو هستند. آمارهای دولتی از سال ۲۰۱۴ نشان می دهد که ۸۰ درصد از تمام خودکشی ها توسط زنان انجام شده و افغانستان را به یکی از معدود مکان هایی در جهان تبدیل کرده که در آن میزان خودکشی زنان بالاتر است. روانشناسان این ناهنجاری را به چرخه بی پایان خشونت خانگی و فقر نسبت می دهند.

همچنین به گزارش گاردین و بر اساس گزارش دیده بان حقوق بشر در ماه ژانویه ۲۰۲۱، حدود ۸۷ درصد از دختران و زنان افغان در طول زندگی خود مورد سوء استفاده قرار گرفته و به نوعی خشونت فیزیکی، جنسی یا روانی را تجربه کرده اند. قانون ۲۰۰۹ در مورد محو خشونت علیه زنان به عنوان یک پیروزی موفقیت آمیز توسط فعالان جشن گرفته شد، اما از آن زمان تا حد زیادی نادیده گرفته شده است، به طوری که تعداد کمی از قربانیان می توانند به دنبال عدالت باشند. بدین ترتیب زنان افغان تقریبا در تمام جنبه های زندگی با انواع خشونت خانگی، سوء استفاده و استثمار روبرو بوده اند.

خشونت مبتنی بر جنسیت (GBV) در افغانستان رایج است. خشونت علیه زنان در بسیاری از زمینه ها اغلب به عنوان نقض حقوق بشر تلقی نمی شود، بلکه جنبه عادی زندگی مردم افغانستان است. اما خشونت خانگی علیه زنان اثرات جسمی و روحی جدی بر زنان دارد و علاوه بر افسردگی مزمن، مشکلات بزرگی مانند خودکشی، فرار از خانواده، تن فروشی اجباری، اعتیاد به مواد مخدر را نیز به همراه دارد. خشونت از خانه شروع می ‌شود و به آرامی می ‌تواند به خیابان ‌ها، مدارس و همه جا منتقل شده. به همین دلیل است که باید در نطفه خاموش شود.

اکنون زمان آن فرا رسیده است که جامعه جهانی از اهرم فشار قابل توجه خود برای کمک به زنان و دختران افغان استفاده کند. جامعه بین المللی باید از مذاکرات با طالبان برای دستیابی به پیشرفت ملموس و فوری در مورد حقوق زنان، از جمله شرط دسترسی به منابع مالی، استفاده کند. علاوه بر این، برنامه های بشردوستانه باید حساسیت جنسیتی را در نظر گرفته و نیازهای زنان و دختران افغان (در کمک ای بشر دوستانه, دسترسی به بازار کار، سیستم آموزشی و خدمات عمومی) را به درستی تامین کند.

منابع:
سالومه، زهرا، (۱۴۰۰)، «تسلط گروه طالبان و افزایش خشونت‌های خانوادگی علیه زنان»، https://nimrokhmedia.com/2022/02/24/taliban-domination-and-increasing-domestic-violence-against-women/

– Abbasi, Fereshteh, (2021), “Afghan Women Fleeing Violence Lose Vital Protection”, https://www.hrw.org/news/2021/09/24/afghan-women-fleeing-violence-lose-vital-protection#
– Mannell, Jenevieve, (2021), “Afghan women’s lives are now in danger from the Taliban – but they have always faced male violence”, https://theconversation.com/afghan-womens-lives-are-now-in-danger-from-the-taliban-but-they-have-always-faced-male-violence-166768
– McAuliffe, Marie and Iqbal, Mohib, (2022), “Struggling to Survive: Gender, Displacement, and Migration in Taliban-Controlled Afghanistan”, https://www.csis.org/analysis/struggling-survive-gender-displacement-and-migration-taliban-controlled-afghanistan
– Munaza , (2021), “Taliban Closure of Domestic Abuse Shelters Leaves Thousands at Risk, Experts Say”, https://www.voanews.com/a/taliban-closure-of-domestic-abuse-shelters-leaves-thousands-at-risk-experts-say/6349979.html
– Gandhara, (2021), “Rights Group: Services For Female Survivors of Gender-Based Violence In Afghanistan ‘Decimated’”, https://gandhara.rferl.org/a/female-gender-violence-afghanistan/31595482.html

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا