جوانمرد پاییز-سلسله مصاحبه با اصحاب سینمای افغانستان-(۲)
۳۱ فروردین(حمل)۱۴۰۱-۲۰۲۲/۴/۲۰
سارا ناجی
جوانمرد پاییز (زاده ۲۹ دی-جدی سال ۱۳۷۶) بازیگر و کارگردان اهل افغانستان است که در یک خانواده افغانستانی در شهر مزار شریف افغانستان بدنیا آمد. او در یک خانواده هنرمند و فرهنگی رشد یافته است. پدر جوانمرد نیز از بازیگران و فیلمسازان مطرح سینمای افغانستان میباشد. جوانمرد پاییز اولین فیلم خود را که نویسندگی و کارگرانی اش را خودش در ۷ سالگی به عهده داشت فیلم کوتاهی به اسم “بد” بود. از جمله فیلم هایی که او در آن نقش آفرینی کرده است فیلم «خاکستر و خاک» از عتیق رحیمی(۲۰۰۴) ، «جنگ تریاک» از صدیق برمک(۲۰۰۸)، «من اسپ می خواهم نه زن» از همایون پاییز( ۲۰۰۸)، «پسران بزکشی» از سام فرنچ(۲۰۱۲) و «سیمرغ» آتشین از کارگردانی چینی به نام یوهان( ۲۰۱۴) بوده است. او در جشنواره کن (۲۰۰۴) و اسکار(۲۰۱۳) شرکت داشته است.
فیلم خاکستر و خاک در جشنواره کن برنده جایزه “کارهای نو و نگاهی نو” شده و فیلم پسران بزکشی نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم کوتاه و جوایز بین المللی دیگر شد. این مصاحبه که در ۲۵ اسفند ۱۴۰۰ در تهران کافه “خانه کابل” با آقای “جوانمرد پاییز” انجام شد، به قصد نزدیک تر شدن به فضای زندگی و افکار و عقاید این بازیگر جوان و بسیار با استعداد افغانستانی است.
۱ .آقای پاییز در مورد فیلم “بد” صحبت کنید؟ چطور شد که آن را ساختید؟
من فیلم بد را در ۷ سالگی ساختم. “بد” یک فیلم کوتاه ۷ دقیقه ای است. قبل از ساخت آن برای بازی در فیلم «خاکستر و خاک» عتیق رحیمی دعوت شده بودیم به جشنواره کن. من خیلی علاقمند بودم به بازی و کار سینمایی. آنجا وقتی عتیق رحیمی علاقه من را دید به من گفت یک فیلم بساز و بسیار مرا تشویق کرد. نقش اول آن را برادرم بازی کرد. فیلم درباره نوجوانی بازیگوش است . علاقمند به شوخی ها و بازی های نوجوانی. او در آخر به دنبال یک کاغذ پران به خیابان می رود و ناگهان یک ماشین به او می زند و می میرد.
۲ .در فیلم پسران بزکشی شما با آقای فواد محمدی همبازی بودین، آیا در واقعیت هم با هم دوست بودید، آیا هنوز با او در ارتباط هستید؟
کارگردان فیلم قبل از فیلمبرداری فضا را طوری ساخته بود که ما با هم دوست شویم و ما در جریان فیلمبرداری و بعد از آن دوستی مان دوام کرد. ما با هم رفتیم به جشنواره اسکار و تا اکنون هم با هم در تماس هستیم. فواد الان مصروف ادامه تحصیل خود در آمریکاست او بعد از فیلم پسران بزکشی دیگر فیلمی بازی نکرد.
۳ .در یکی از مصاحبه هایتان در کودکی گفته بودید دوست دارید آنجلینا جولی و رمبو ( سیلوستر استالونه) را ببینید، در طول جشنواره اسکار آیا موفق به دیدار و صحبت شدید؟
من راستش نگفته بودم رمبو، گفته بودم آلپاچینو. ما در کل درخانواده مان علاقمند بازی ها و فیلم های آلپاچینو بودیم و فیلم هایش را دنبال می کردیم. من از نوجوانی گاهی که فرصتی باشد فیلم هایش را دوباره و سه باره می بینم. فیلم هایی مثل پدرخوانده که بازی شاهکاری دارد، صورت زخمی، بوی خوش یک زن ، وکیل مدافع شیطان و … فواد دوست داشت سیلوستر استالونه را ببیند. البته آن زمان آنجلینا جولی جزو بازیگران مطرحی بود که هر کسی دوست داشت آنها را ببیند به عنوان یک بازیگر معروف و مشهور. ولی متاسفانه نشد که این بازیگران سینما را ببینیم و در عوض برخی دیگر از بازیگران خوب را دیدیم.
۴ .آقای پاییز در حال حاضر مصروف چه کاری هستید؟
من دارم تلاش می کنم که دانش و علوم و چیزهای جدیدی کسب کنم. مصروف یادگیری و مطالعات شخصی هستم. میخواهم برای مردان و زنان مظلوم که اکنون در چنگ هیولای طالب افتاده کاری بکنم. در حال حاضر برنامه من این است.
۵ .فکر میکنید چطور می شود به وسیله ی سینما کاری برای مردم مان کرد؟
با سینما میتوان وضعیت جاری را به عنوان بخش سیاه دیگر در تاریخ کشور ما،مستند سازی کرد. همچنان هنرمندانی که دغدغه کشور و مردم را دارند می توانند فیلم های هنری داستانی بسازند و راه حل پیشکش کنند. مثلا فیلم هایی با روایت های ضد باورهای قالبی طالبان، ضد افراطیت و استبداد، ضد بی عدالتی های اقتصادی و قومی و در نقد سایر کلان روایت ها و خرده روایت های جامعه افغانستان. این امکان برای هنرمندان رسالتمند افغانستان و جهان وجود دارد تا با هنر در برابر وضعیت نامطلوب بروند و برای رسیدن به وضعیت مطلوب در افغانستان و جهان به اندازه خود مبارزه کنند. زمان و وضعیت و رسالت هنرمندان مبتنی به این دو، چنین ایجاب می کند. هنرهای تصویری مثل سینما، با توجه به دسترسی فراگیر انسان های روی کره خاکی به ابزارهای نمایش تصویر، تاثیرگذاری بسیار قوی دارند. به وسیله هنر هنرمندان، مردم سراسر دنیا باید ببینند، درک و احساس کنند که در قرن بیست و یکم کشوری به نام افغانستان چگونه قرن ها به عقب رفته است. طالبان نمونه جزمیت و جهالت قبایل اولیه انسانی اند. اکنون این منادیان عصرهای اولیه حاکم بر سرنوشت مردم ما شده اند. آیا عجیب و ظالمانه نیست؟ مردم افغانستان حق دارند که همانند انسان های کشورهای آرام و مرفه یک زندگی شایسته داشته باشند. افغانستانی ها طعم تلخ رنج را در حد اعظم آن چشیده اند و بدبختی را مثل بار روی دوش خود کشیده اند و تلخکام زندگی کرده اند و این قصه هنوز در جریان است. دیگر فکر می کنم کافی باشد. بدون شکست روایت و نیروی فیزیکی طالبان و نیروهای عقبگرای دیگری که خواهان سلطه بر دیگرانند؛ ممکن نیست ما تجربه گذر از وضعیت و شکستن دایره باطل بی پایان را داشته باشیم. سینما به مثابه هنر این توانایی را دارد که وضعیت را بازنمایی کند تفسیر و تحلیل کند و راه حل را نشان دهد. سینما به حد خودش توانایی ایستادن در برابر جهل و تاریکی را دارد. من سینما را به این معنا دوست دارم و اگر پس از این کار سینمایی بکنم دوست دارم هنرم تاثیری سودمند و امید بخش بر فکر و جنبش مردم کشورم برای رسیدن به آزادی و عدالت داشته باشد.مردم ما نیازمند امیدند؛ هنرمند ما این را نباید فراموش کند. هنر امید بخش باید جایگزین هنر سوگوار و سوگواری های هنرمندانه شود. اینگونه می توانیم در برابر تاریکی حاکم پیروز شویم و رسالت مبتنی بر زمان خود را به درستی انجام دهیم. البته به شخصه علاقمند هنر انتزاعی و فلسفی و سینمای معناگرا نیز هستم و در پی انکار آن نیستم.
۶ .درباره رشته تحصیلی تان صحبت کنید؟
من در یکی از دانشگاه های خصوصی افغانستان فارغ التحصیل شدم. رشته تحصیلی خودم را دوست نداشتم رشته های محدودی است که دانشجویان می توانند انتخاب کنند. من اداره تجارت را انتخاب کردم با اینکه فرصت های تحصیلی در خارج از کشور داشتم اما نخواستم آنها را بروم. میخواستم در افغانستان بمانم. بیشتر علاقمند تحصیل در گوشه ی خودم در کتابخانه ی خودم بودم. رشته هایی مثل روانشناسی، فلسفه، علوم اجتماعی، جامعه شناسی و ادبیات بودم. متاسفانه مشکلاتی وجود داشت اجازه نداد من رشته ی دلخواه خودم را بخوانم. البته کم کاری خودم هم بود که فرصت های خارج از کشور را دنبال نکردم.
۷ .اقای جوانمرد پاییز اگر به سوی بازیگری نمیرفت به چه سمت و سویی می رفت؟
بازیگری کار کودکی و نوجوانی من است. در آن زمان انسان شاید کمتر اختیار خودش را می تواند داشته باشد. ما خانواده ای فرهنگی بودیم و هستیم. حال چند سال است که من از سینما به دورم. اما این بدین معنی نیست که سینما را دوست نداشته باشم. من به خیلی از فرصت های سینمایی که داشتم پشت کردم و مصروف کارها و فعالیت های اجتماعی و سیاسی داخل افغانستان شدم که این فعالیت ها بعد از این هم ادامه خواهد داشت.
۸ .گفتید فعالیت های سیاسی اجتماعی میشه بیشتر توضیح بدید؟
در سال های پسین من با دوستانم به عنوان شهروندان پرسشگر و با مرام، فعالیت هایی داشتیم در برابر ظلم، بی عدالتی و افراطیت و … به تعبیر استاد مصطفی ملکیان “تقریر حقیقت و تقلیل مرارت” می کردیم. به خاطر ایجاد فضا و حال و روز بهتر برای مردم تلاش می کردیم. با سقوط کشور به دست طالبان من و برخی از دوستانم مجبور به خروج از وطن شدیم. اما مبارزه ما و سایر نیروهای آزادی و عدالت خواه با استفاده از شیوه های مختلف ادامه خواهد داشت. ما وارد فاز تازه ای شده ایم و تا حاکمیت حقیقت سالم به معنای همگرایی و همدیگر پذیری حقیقت ها و باورهای اجتماعات مختلف انسانی، به تقریر حقیقت و تقلیل مرارت و مبارزه آزادی بخش ادامه خواهیم داد.
۹ .پتانسیل های سینمایی افغانستان از نظر قصه ها و موضوعات تقریبا دست نخورده است. این را چطور ارزیابی می کنید؟ چه نظری دارید؟
افغانستان در طول تاریخ خود سرزمینی پر از جنگ ها و برادرکشی ها و تجاوزها، سقوط ها و ظلم ها، نابرابری ها و اتفاقات ناگوار بوده است. سرزمین بی ثبات و به تعبیر استاد کاتوزیان “جامعه کوتاه مدت” بوده است. البته در حاشیه و حتی در برابر بدی ها و اتفاقات ناگوار که میدان دار اصلی تاریخ کشور ما بوده اند؛ اتفاقات خوب و زیبا و “زیبایی” نیز وجود داشته است. سفیدی در سیاهی همیشه وجود داشته است؛ اگرچه به سان یک نقطه کوچک. این سیاه و سفیدها همگی موضوع هنرند. هنرمند کسی است که این ها را ببیند و بچیند و به تصویر و متن بکشد و یا به هر شکل هنری دیگر درآورد یا حتی مخالف این سیاه ها و سفیدها طرح نو دراندازد. هنر می تواند در حد خود تاریکی را به چالش بکشد و زیبایی را در برابر تاریکی ایستاد کند و خیر را به مصاف شر.
۱۰ .آقای پاییز از رویاها و آرزوهایتان بگویید؟
آزادی، آزادی انسان های ستمکش از هر نوع ستم. امیدوارم روزی محقق شود در کشور خودم. در هر کشوری که مردمش نیازمند آزادیستند. زنده باد آزادی!