افغانستانِ تحتِ رهبریِ طالبان؛ باتلاقی امنیتی برای منطقه و جهان؟
۵ ثور (اردیبهشت) ۱۴۰۱ – ۲۵/ ۴/ ۲۰۲۲
طی روزهای اخیر شاهدِ حملات تروریستیِ متعددی در برخی نقاط افغانستان بودیم. حملاتی که به باور برخی منتقدان، در امتداد مسیری تعمدی از هدف قرار دادن شیعیان به ویژه نسل کشی هزاره ها و فرو کشاندنِ افغانستان به “باتلاقی امنیتی” بوده است. اما از دیگر سو به باور برخی دیگر شاید این چالش های امنیتی فرصتی نادر اما محتمل در مسیر تلاش های طالبان برای جدا سازی خود از گروه های تندرو، و رسمیت یابی در قالب گروه اسلام گرایی میانه رو و یا پلیس خوب در برابر تروریسم باشد.
۱۹ آپریل ۲۰۲۲ به دنبال انتشار اخباری مبنی بر انفجار دو بمب دست ساز در منطقۀ شیعه و هزاره نشینِ غرب کابل، دبیرستانِ پسرانۀ «عبدالرحیم شهید» هدف دو حملۀ انتحاری و مرکز آموزشیِ «ممتاز» نیز هدف یک حمله قرار گرفت. در پی این حوادث بیش از ۳۰ دانش آموز شهید و زخمی شدند. این مدرسه در منطقه ای قرار دارد که عمدتا جامعه هزاره سکونت داشته و پیشتر نیز توسط داعش هدف قرار گرفته بود. چنانچه در ماه می سال گذشته (۲۰۲۱)، در اثر انفجار سه بمب در نزدیکی مدرسه ای در محله شیعه نشین دشت برچی کابل، دست کم ۸۵ نفر -عمدتا دانش آموزان دختر- کشته، و حدود ۳۰۰ نفر زخمی شدند.
اما پس از حملۀ سه شنبه به این دبیرستان پسرانه، دو روز بعد، پنج شنبه ۲۱ آپریل شاهد چهار انفجار دیگر در ولسوالی خوگیانیِ ننگرهار، انفجاری در مسجد «سه دکان» مزارشریف، انفجاری در ولایت قندوز، و نهایتا انفجاری در منطقه خوشحال خان شهر کابل بودیم؛ که به ویژه انفجار در مسجد شیعیان مزار شریف یکی از خونبار ترین حملات از زمان روی کار آمدن طالبان تاکنون بود. شاخه محلی گروه دولت اسلامی (داعش ولایت خراسان) مسئولیت حمله به این مسجد را بر عهده گرفت.
اما حملات مذکور در همین جا پایان نیافت و یک روز بعد در ۲۲ آپریل، ولایت قندور متحمل انفجاری سنگین در مسجد صوفیان اهل تصوف «خانقاه مولوی سکندر» در ولسوالی امام صاحب بود که بر اثر آن دست کم ۳۳ نفر از جمله کودکان کشته و ۴۳ نفر زخمی شدند. امنیت و ثبات بزرگترین مشکل افغانستان دست کم در سی سال اخیر بوده و پیامدهای آن دامنگیر نه تنها شهروندان افغان، بلکه کشورهای منطقه و جهان نیز بوده است. ناامنی در افغانستان ریشه هایی عمیق در تاریخ این کشور داشته و نتیجه آن با روی کار آمدن دولت های مختلف نمایان می شود.
انتظار می رفت با سلطه طالبان بر افغانستان، ناامنی در این کشور از بین برود؛ زیرا طالبان علت اصلی ۹۰ درصد ناامنی ها در این کشور بود. اما این توقع تا حد زیادی بیجا بود. حمله انتحاری، بمب گذاری و ترور افراد همچنان رخ می دهد. گرچه تعداد انفجار و انتحارها در این کشور از زمانی که طالبان در ماه اوت سال گذشته دولت سابق افغانستان را سرنگون کردند به میزان قابل توجهی کاهش یافته است، لیکن شاخه های دولت اسلامی به فعالیت خود در این کشور ادامه داده و تداوم بحران امنیتی در افغاستان را برجسته می سازد. اما با در نظر گرفتن حملات اخیر به ویژه پس از چندی آرامش نسبی از زمان روی کار آمدن طالبان شاید بتوان چندین دسته بندی از سناریوهایی محتمل در همین رابطه را مطرح کرد:
۱-با تداوم فعالیت های داعش ولایت خراسان و اقدامات تروریستی این گروه در افغانستان، شاید بتوان گفت این گروه در گام نخست در پی تضعیف شرایط امنیتی افغانستانِ تحت رهبری طالبان، و تخریب و بی اعتبار ساختن چهرۀ حکام جدید افغانستان به عنوان یک گروه اسلام گرای سنیِ سزاوار و کارآمد است.
داعش ولایت خراسات درصدد است تا با حملات خشونت آمیز و وارد آوردن تلفات انسانی بیشتر به ویژه در مناطق هزاره نشین با یک تیر سه نشان بزند: الف) برجسته ساختن ناتوانی حکومت طالبان در تامین امنیت کشور، ب)بسط ترس و آنارشی فراتر از افغانستان و ج) دست گذاشتن بر زخم هایی از اختلافات فرقه ای، شکاف های مذهبی (شیعه و سنی)، تشدیدِ تحرکاتِ جدایی طلبانه و نهایتا بستر سازی از ایجاد جنگی داخلی.
این درحالیست که متقابلا طالبان حداقل در ظاهر، برای برداشتن مرزهای تنش آمیز و نزاع برانگیز میان جوامع سنی و شیعه که فرصتی برای تثبیت نقش خود به عنوان “حُکامِ خوب” و “میانه رو” محسوب می شود، تلاش می کنند. چنانچه عبدالسلام حنفی معاون نخست وزیر طالبان در دیدار با خانوادِ شهدای مسجد شیعیان مزار شریف، به عدم تفاوت میان شیعه و سنی و قرار گرفتنِ هر دو گروه زیر چتر پیکره ای واحد سخن گفت.
به گفتۀ داوود مرادیان، رئیس انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان «در این شرایط، طالبان خود را به عنوان تروریست های خوب معرفی کرده و با تروریست های بد مبارزه می کنند. به نوعی این حملات به آنها کمک می کند. چراکه قدرت آنها در حکمرانی خوب/کافی نبوده و قادر به ارائۀ آن نیز نیستند. آنها به دنیا می گویند: ما تروریست های خوب هستیم و اگر قصد دارید ما با تروریست های بد بجنگیم، باید ما را به رسمیت شناخته و از ما حمایت کنید.»
با خروج اشرف غنی رئیس جمهور سابق از افغانستان، طالبان به صورت برق آسا کشور را تحت کنترل خود درآورده و یک شبه از یک گروه تروریستی و شورشی به مردان سیاست تبدیل شدند. آنها نه تنها مدعی تشکیل حکومت شدند، بلکه مسئولیت تأمین امنیت و ارائه خدمات را نیز برعهده گرفتند. طالبان، در گذشته نیز بخش هایی از افغانستان را در قبضه داشتند و در مناطق تحت سلطه خویش قواعد خاص خود را اجرا می کردند. اما در به طور کلی تلاش های آنها بیشتر جنبه نظامی-تهاجمی داشت و شاید این جریان روندی از تغییر ماهیت طالبان از تیپ و تشکیلاتی انتحاری به تیپی دفاعی-امنیتی باشد.
۲- اما از سوی دیگر شاید بتوان گفت با فعال گرایی و اقدمات تروریستیِ شدت یافتۀ اخیرِ داعش ولایت خراسان یا در افغانستان و یا فراتر از آن، همچنین با حملۀ موشکی به نیروهای نظامی ازبکستان در منطقۀ ترمذ، و یا حتی با قتل دو مامور پلیس اسرائیل، این گروه تروریستی درپیِ آن است که همچنان خود را قدرتمندترین گروه بنیادگرایِ اسلامی و برهم زنندِ نظم منطقه ای و حتی جهانی نشان دهد.
گروهی جهادگرا که با اعمالی از این دست حملاتِ ضدانسانی به نام اسلام آن هم در ماه مبارک رمضان، سعی در اشاعۀ ترس و وحشت و برجسته ساختن چالش کلیدی بحران امنیتی برای منطقه و بلکه جهانیان را داشته است. این مهاجمان در تلاشند تا با تحرکاتی ناامن کننده نشان دهند که حتی با قدرت گرفتن طالبان، نمیتوان جلوی آنها را گرفت. داعش با اعتراف به این حملات اعلام کرده است که آنها بخشی از یک کمپین جهانی در حال انجام برای گرفتن “انتقام” مرگ رهبر و سخنگوی سابق خود است.
۳- اما سناریویی دیگر که غالبا توسط منتقدان به حکومت طالبان مطرح می شود، مرتبط ساختن برخی از حملات تروریستی به شاخه تندرو حقانی و پنهان ساختن دست طالبان برای نسل کشی هزاره ها، قتل عام شیعیان افغانستان و یا حداقل عدم تمایل به تامین امنیت آنها، در سایۀ گروه هایی خودسر و مخرب است؛ چراکه هم داعش و هم طالبان سابقۀ حمله بر اقلیت ها را دارند.
به باور این دست افراد، نه تنها حکومت طالبان مستقیما مردم هزاره را تهدید می کند، بلکه نمی تواند یا نمی خواهد از آنها و سایر اقلیت ها در برابر حملات گروه های دیگر، به نام داعش، محافظت کند. مثلا منطقه دشت برچی که شاهد انفجارهای اخیر و پیشتر شاهد چندین حمله بوده است با جمعیتی حدود ۱٫۵ تا ۲ میلیون نفر که اکثر مطلق ساکنان آن را هزاره ها و شیعیان تشکیل می دهند برای تامین امنیت تنها دو حوزه پلیس دارد. نشانه ای که به وضوح می تواند از کم کاری حتی تعمدی طالبان در ایجاد امنیت در این مناطق حکایت کند.
به باور این دست تحلیلگران، طالبان با انتساب این حملات به نیروهایی مخل امنیت و خودسری چون داعش، سعی دارد از شرایط مذکور برای خود بهره برداری تبلیغاتی کرده و چندین هدف را نشانه رود: از یک سو جذب عناصر به شدت متعصب و طرفدار خود، از سوی دیگر انحراف افکار عمومی مبنی بر ساختارِ ذهنیِ دگماتیک و خشونت ورزِ طالبانی، و درنهایت تحکیم قدرت و مشروعیت یابی. چنانچه برخی منتقدان گروه طالبان و داعش را در یک کفۀ ترازو قرار داده و اعمال آنها را موازی و همسو با یکدیگر می دانند.
هزاره ها و شیعیان افغانستان، سیبل گروه های تروریستی
در اکتبر سال گذشته، دولت اسلامی پس از بمب گذاری در مدرسه دخترانه دشت برچی و انفجار در کابل، مسئولیت دو حمله انتحاری جداگانه در مساجد را بر عهده گرفت. داعش در ماه اکتبر ۲۰۲۱ مسجد شیعیان سید آباد در ولایت قندوز را هدف قرار داد که حداقل ۵۰ کشته و ۱۰۰ زخمی برجای گذاشت. همچنین یک هفته بعد، حمله انتحاری این گروه به مسجد بی بی فاطمه در قندهار دست کم ۶۳ کشته و ۹۳ زخمی بر جای گذاشت. تاکنون، بیشتر بمبگذاری ها بر جوامع شیعه توسط شاخۀ محلیِ دولت اسلامی بوده است.
این گروه شیعیان را مرتد دانسته و در هفت سال گذشته ده ها حمله به مدارس، مساجد، بیمارستان و دیگر تأسیسات در محله های هزاره ها انجام داده است. طالبان از زمان به قدرت رسیدن در ماه اوت گذشته، در حال نبرد با گروه وابسته به دولت اسلامی موسوم به دولت اسلامی ولایت خراسان و سرکوب آنها در شرق افغانستان بوده اند که ثابت می کند یک چالش امنیتی غیرقابل حل برای این دولت اسلام گرا در افغانستان است.
به ادعایِ طالبان، آنها یک رهبر سابق داعش را در ولایت بلخ، دستگیر کرده اند. چنانچه ذبیح الله نورانی، رئیس اطلاعات و فرهنگ ولایت بلخ، گفت که عبدالحمید سنگریار مغز متفکر حملات مرتبط با حمله روز پنجشنبه به مسجد بازداشت شد. در حالی که طالبان سابقه هدف قرار دادن شیعیان در افغانستان را دارد، این گروه پیش از تسلط خود موافقت کرد که اقلیت ها تحت حکومت جدید طالبان محافظت شوند.
لازم به ذکر است داعش گروه اسلام گرایی سنی همچون طالبان است اما این دو متفاوت و رقبای سرسختی هستند. هر چند به نظر می رسد طالبان از اوت ۲۰۲۱ بدین سو درصدد جداسازیِ خود از گروه های تروریستی و جای گیری در قالب موجودیتی مستقل، سیاسی و میانه رو هستند، اما به باور برخی، بزرگترین تفاوت ایدئولوژیکی بین این دو گروه آن است که طالبان تنها به دنبال افغانستانی عاری از نیروهای خارجی بوده اند، در حالی که داعش خواهان یک خلافت اسلامی گسترده است.
اگرچه طالبان و دولت اسلامی هر دو دیدگاه سخت گیر و فوق محافظه کارانه ای از اسلام سنی دارند، لیکن گروه دوم در ایدئولوژی خود رادیکال تر و در روش های خود بی رحم تر است. در طول جنگ افغانستان، این کشور برای جذب نیرو و بدنامی با طالبان رقابت می کرد و حملات وحشتناکی را انجام می داد که شامل سر بریدن می شد.
به گزارش واشنگتن پست، مایکل کوگلمن، کارشناس امور جنوب آسیا در مرکز بین المللی ویلسون گفت: «بیش از هر چیز، داعش ولایت خراسان دشمن طالبان است. میخواهد اعتبار و مشروعیت آنها را با نشان دادن اینکه طالبان نمی تواند از مردم افغانستان در برابر خشونت محافظت کند، خدشه دار کند. داعش قصد دارد پیام اصلی طالبان مبنی بر اینکه صلح را به افغانستان بازخواهد گرداند، در هم بشکند.»
به گفتۀ کوگلمن، در حالی که دیگر نگرانی از حملات هوایی ناتو وجود ندارد و اقتصاد افغانستان در حال فروپاشی است، اکنون دولت اسلامی در تلاش برای بی ثبات کردن کشور از مزایا/فرصت های بیشتری برخوردار است. او همچنین گفت که استفاده طالبان از “تاکتیک های زمین سوخته”( “scorched-earth tactics) برای سرکوب ستیزه جویان می تواند جوامع محلی را بیگانه ساخته و کار دولت را حتی سخت تر کند.
ابعادِ مختلف ناامنی های اخیر در افغانستان
به هرروی ابعادِ تاثیر گذارِ این دست حملات تروریستی به ویژه بر جامعهِ اقلیت شیعه قوم هزاره، یکی از بزرگترین گروه های قومی در افغانستان؛ در برگیرندۀ چند وجه است:
۱- بُعد داخلی: استفاده داعش از ابزار ترور جهت ایجاد بی ثباتی، هرج و مرج، تردید و خشونت بیشتر بر غیرنظامیان جهت مشروعیت زدایی از حکومت طالبان و اجرایی شدنِ هدف احتمالی داعش ولایت خراسان در سایۀ ضعف امنیتی دولت جدید افغانستان، آنهم برای ایجاد شاخه ای از خلافت داعش در این کشور. هرچند تصور آن در حال حاضر دشوار است؛ با توجه به اینکه آنها پس از خروج ایالات متحده هیچ منطقه قابل توجهی را کنترل نکردند.
۲- بُعد منطقه ای: احتمالِ سرایت این ناامنی، گسترش فعالیت های تروریست و تاثیر گذاری آنها بر کشورهای همسایۀ افغانستان به ویژه ایران که بزرگترین جمعیت مسلمان شیعه در جهان را در خود جای داده است. داعش از نوامبر گذشته در افغانستان نسبتا غیرفعال بود، اما در هفته های اخیر حملات خود را در افغانستان و پاکستان افزایش و جوامع مسلمان شیعه را هدف قرار داده است که حملات علیه مسلمانان شیعه برای شعله ور کردن تنش های مذهبی و فرقه ای در سراسر منطقه است. حمله های انتحاری در کابل، قندوز، ننگرهار … نشان می دهد که داعش هنوز هم در افغانستان فعالیت دارد. از دیگر سو به نظر می رسد با سقوط افغانستان به دست طالبان، امکان فعالیت آزادانه القاعده در افغانستان نیز وجود دارد.
۳- بُعد جهانی: تضعیف و تهدید پایه های صلح و امنیت نه تنها در افغاستان و منطقه جنوب آسیا و بلکه در سطح جهانی. بنیادگرایی اسلامی تهدیدی برای صلح و ثبات همه ملت ها بوده و هست. همچنین هدف قرار دادن اماکن مذهبی نقض قوانین بین المللی است. این یکی دیگر از موارد نقض حقوق بشر و آزادی های اساسی و جنایت در دین مقدس اسلام است. این روند خطر دامن زدن به خشونت و بی ثباتی بیشتر در افغانستان را به همراه دارد، جایی که مردم افغانستان به اندازه کافی آسیب دیده اند و همچنین می تواند بی ثباتی در منطقه ایجاد کند. انفجار چهار روزه بمب گذاری های تروریستی در سراسر افغانستان، کشور را پس از ماه ها آرامش نسبی به لرزه درآورده است و این نگرانی را ایجاد کرده است که طالبان قادر به حفظ صلح نباشند.
جمع بندی
برخلاف انتظار عموم، افغانستان با تحولات نا خوشایند و نگران کننده ای دست و پنجه نرم می کند. تداوم تهدید، ناپدیدسازی های قهری و کشتارهای سازمان یافته، بسته ماندن مکاتب و مراکز آموزشی و تعطیل شدن بسیاری از رسانه ها، سرکوب اعتراضات و گسترش فقر و بیکاری و… از مواردی هستند که هم اکنون گلوی کشور را فشرده و نشان می دهند که بر خلاف تصور، وضعیت به ویژه در بُعد امنیتی و در روزهای اخیر رو به وخامت گذاشته است.
از یک سو، شاید عواقب این دست رویدادهای خشونت آمیز جامعه جهانی را به ضرورتی از فوریتِ تعامل با طالبان، حمایتِ آنها از روند مقابله با گروه های تروریستی افراطگرا و ممانعت از فروافتادن افغانستان در باتلاقی از ناامنی و تروریسم سوق دهد. از سوی دیگر شاید بتوان این احتمال را نیز در نظر گرفت که با قوت و شدت گرفتن مجدد فعالیت های تروریستی داعش، امکان آن می رود که این بار شاهدِ دور جدید از حضور و نقش آفرینیِ نیروهای بین المللی اما این بار با رویکردی از مبارزات ضد تروریسم علیه داعش به جای طالبان، و روندی از حضور مجدد تیم های نظامی امنیتی ائتلاف در افغانستان باشیم.
به هر حال باید گفت تامین امنیت موضوعی جدی برای طالبان است زیرا آنها وعده تامین امنیت را آنهم بدونِ نیاز به ضرورتی از حضور نیروهای خارجی به مردم افغانستان داده اند. این تنها ادعای مشروعیت آنهاست و اگر نتوانند امنیت را تامین کنند، معلوم نیست قادر به تامین چه چیز دیگری برای حکومتداری هستند. به باور برخی ناقدان اما، طالبان خود بخشی از ناامنیِ ایجاد شده و نیرویی ضد امنیتی است؛ و چطور می شود از آن ها توقع داشت که امنیت را تامین کنند. همچنین در صورت پذیرش نقش آنها در تامین امنیت، از دیگر سو باید در نظر داشت که تامین امنیت باثبات به ظرفیت سازی و بسترهایی نیازمند است که طالبان فاقد آن می باشند. بدین ترتیب تامین امنیت شاید به کانونی بحرانی برای حکومت داری آتی طالبان تبدیل شود.