با گذشت یک سال، زندگی تحت حاکمیت طالبان سخت و بی رحمانه است

۲۹ مرداد (اسد) ۱۴۰۱ – ۲۰/ ۸/ ۲۰۲۲
کالین کلارک
کالین کلارک مدیر تحقیقات گروه سوفان و پژوهشگر ارشد «مرکز سوفان» است که غالبا بر مقولاتی چون تروریسم، مبارزه با تروریسم و امنیت بین المللی تمرکز دارد. وی در مطلب حاضر به تشریح شرایطِ حاضر در افغانستان آنهم با گذشت یک سال از قدرت یابی مجدد طالبان در این کشور و مصائب ناشی از حکمرانی آنها پرداخته است. به گفتۀ کلارک، در حالی که رهبران متعصب دینی افغانستان در تقلا برای ادارۀ این کشور می باشند، حقوق اقشار و اقلیت های مختلف جامعه در مسیری از بازگشت به شرایط گذشته و تنزل به دوران نخست از حکومتداری این گروه قرار دارد. مطلب حاضر توسط نازنین نظیفی برای سایت تحلیلی کلکین ترجمه شده است.
با گذشت یک سال از روی کار آمدن طالبان، به نظر می رسد جو بایدن از تصمیم خود برای خروج نیروهای نظامی ایالات متحده آمریکا از افغانستان متاثر و متاسف نمی باشد. طبق آخرین شواهد و مدارکی که تاییدی بر دیدگاه بایدن می باشد، او از حمله ای پهپادی برای به هلاکت رساندن ایمن الظواهری، رهبر باسابقه و دیرین القاعده در کابل استفاده کرد.
بایدن در اعلام این حمله چنین بیان کرد که «پس از ۲۰ سال جنگ، ایالات متحده دیگر به هزاران نیروی نظامی حاضر در افغانستان به منظور محافظت از آمریکا در برابر تروریست هایی که قصد آسیب زدن بر ما را دارند، نیازی ندارد. من به مردم آمریکا قول دادم که به پیشبرد عملیات ضد تروریسم موثر در افغانستان و فراتر از آن ادامه خواهیم داد. و ما دقیقا این کار را انجام داده ایم.»
اما با گذشت یک سال گذشت از خروج نیروهای خارجی و قدرت یابی مجدد طالبان، زندگی برای مردم افغانستان چگونه بوده است؟ دررابطه با آنچه ایالات متحده پس از دو دهه اشغال افغانستان به این کشور بدهکار است، شاید بتوان استدلال های معقول و منطقی ارائه کرد؛ اما یک سال پس از خروج نظامیان خارجی از افغانستان، واضح است که شرایط و زندگی تحت حاکمیت طالبان برای مردم در این کشور ذیلِ طیفی از مسائل و موارد -از وضعیت اقتصادی و امنیتی گرفته تا حقوق بشر و حکومتداری- رو به وخامت گذاشته و اوضاع بدتر شده است.
به هرروی جای تعجب ندارد که طالبان قادر به تثبیت اقتصاد افغانستان نبوده و ماهیت حکومت ظالمانۀ این گروه نیز کمک های خارجی و سرمایه گذاران بالقوه را فراری داده است. رهبران طالبان همچنان تحت تحریم های بین المللی هستند و در حالی که آنها تجربه ای از فرماندهی یک شورش را دارند، اطلاعات کم و ناچیزی در مورد بازارهای مالی یا هدف قرار دادن ویژگی های مدیریت اقتصاد مدرن دارند. بدین ترتیب نزدیک به چهل میلیون نفر مردم افغانستان در خطر سقوط به زیر خط فقر می باشند.
اما در رابطه با فروپاشی اقتصادی باید گفت، نیمی از جمعیت این کشور با کمبود شدید غذا و گرسنگی حاد مواجه هستند. گزارش های موثقی طی زمستان گذشته منتشر شد مبنی بر اینکه برخی خانواده های افغان به ناچار فرزندان خود را می فروشند تا پولی برای زنده ماندن به دست آورند.
از سوی دیگر باید اشاره کرد که تنها حوزه و زمینه ای که طالبان به واقع در آن تبحر و تجربه دارند –یعنی جنگ و درگیری مسلحانه- نیز برای مهار و ممانعت از فعالیت گروهی شورشی و مهاجم (داعش) کفایت نکرد. چنانچه دولت اسلامی ولایت خراسان، شاخۀ افغانستان از دولت اسلامی، در سراسر افغانستان ویرانی هایی را به بار آورده است؛ چنانچه باید گفت مصائبی چون به راه انداختن عملیات بمب گذاری، ترورها و یا حملات انتحاری مواردی هستند که طالبان قادر به مقابله با آنها نبوده اند. همچنین این گروه کارزاری بی امان از بمب گذاری ها را علیه اقلیت هزاره شیعه افغانستان به راه انداخته است.
گرچه افغانستان پس از خروج نیروهای خارجی فورا به کشوری درمانده تبدیل نشده است که گروه های تروریستی فراملی بی کیفر و مجازاتی قادر به انجام جملات تروریستی از داخل آن باشند، لیکن مقامات ارشد دفاعی و اطلاعاتی ایالات متحده نگران هستند که گروه هایی جهادی چون القاعده و داعش ولایت خراسان بتوانند این توانایی و قابلیت را طی ماه های آینده پرورش و بسط دهند. در همین رابطه، ارزیابی های بسیاری از جمله ارزیابیِ رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا، ژنرال مارک میلی، بازه ای زمانی بین ۱۲ تا ۳۶ ماه را برای بازسازی قابلیت های حمله خارجی گروه های جهادی تعیین کرده اند. در اواخر ژوئن، رئیس ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده، سنتکام، ژنرال مایکل کوریلا مدعی شد ایالات متحده اطلاعاتی را در اختیار داشت که تأیید می کرد گروه های تروریستی در حال ساخت کمپ هایی آموزشی در داخل افغانستان هستند.
این واقعیت که ایمن الظواهری در رفت و آمد به کابل پایتخت افغانستان مشکلی نداشته، تنها نشان دهند این مسئله است که القاعده و طالبان تا چه حد به یکدیگر نزدیک اند. علیرغم اظهارات مبهمی که ضمنِ توافق دوحه نیز مطرح گردید که طالبان از القاعده جدا خواهند شد، لیکن این اتفاق رخ نداد و در واقع بسیاری استدلال می کنند که این دو گروه مثل همیشه و به یک اندازه به هم نزدیک هستند.
به هرروی فراتر از وخامت شرایط اقتصادی و امنیتی تحت رژیم طالبان، حقوق بشر به ویژه برای زنان و دختران نیز زیر پا گذاشته شده است. نمایندگی سازمان ملل متحد در افغانستان گزارشی را منتشر کرده که در آن جزئیات قتل های فراقانونی، شکنجه، دستگیری ها و بازداشت های خودسرانه و تعداد بیشماری از موارد نقض آزادی های اساسی توسط طالبان را تشریح کرد. ضمنِ آنکه حقوق زنان برای کار و به طور قابل توجهی فعالیت و مشارکت در زندگی عمومی مختل گردیده و یا تنزل یافته است، دختران نیز از حضور در دبیرستان ها منع شده اند.
زمانی که طالبان کنترل خود بر بخش های وسیعی از افغانستان را تثبیت کرد، از ژوئیه سال ۲۰۲۱، ازدواج اجباری و بردگی جنسی روند صعودیِ مستمری داشته است. افغان هایی که خود را دگرباشان جنسی می دانند مجبور به فرار از کشور شده و آنهایی که در کشور مانده اند نیز شکنجه و در برخی موارد به قتل رسیدند. طالبان در تلاش برای سرکوب مخالفان یا حتی گزارش دهی در مورد این موضوعات، رسانه های مستقل را نیز به شدت سرکوب کرده است. چنانچه می توان اشاره کرد، لین اودانل، روزنامه نگار استرالیایی که نویسنده فارین پالیسی و دیگر رسانه هاست، توسط دستگاه امنیت داخلی طالبان “بازداشت، مورد آزار و تهدید” قرار گرفت.
رهبران طالبان به خاطر ناکامی و شکستِ در تبدیل شدن به عنوان یک دولت -شناخته شده و رسمیت یافته- در سال گذشته، همواره سعی داشته ایالات متحده را مقصر بدانند. چنانچه ذبیح الله مجاهد سخنگوی ارشد طالبان مدعی بوده است “تا آنجا که به مقولۀ به رسمیت شناخته شدن توسط کشورهای خارجی مربوط می شود، من فکر می کنم ایالات متحده بزرگترین مانع برای به رسمیت شناختن رسمی -طالبان- به عنوان دولت افغانستان توسط جامعه بین المللی گسترده تر است.”
اما عقل حکم می کند که مجاهد و هم مسلکانش نگاهی به رفتار و عملکرد خود نیز داشته باشند. به طور کلی زندگی در افغانستان برای مردم عادی افغان بسیار دشوارتر شده است. ضمن آنکه همه گیری کووید-۱۹ و زمین لرزۀ ماه ژوئن که باعث کشته شدن بیش از ۱۱۰۰ افغان و آواره شدن تعداد بیشماری دیگر شد، تنها فلاکت، استیصال و رنج مردم را شدت بخشیده است.
اکنون که ایالات متحده نیروهای خود را از افغانستان بیرون کشیده است، دیگر واشنگتن برای تعیین وقایعِ آتی در افغانستان از اهرمِ چندان گرانبها و ارزشمندی برخوردار نیست و سرنوشت مردم افغانستان به دست طالبان افتاده است؛ گروهی از متعصبان مذهبی افراطی با تجربه ای اندک به عنوان یک نیروی حاکم.
بی تردید باید گفت در این مسیرِ بیست ساله، مسیرهای طی شدۀ بسیاری نیز موجب گردید تا اشغال ایالات متحده افغانستان را به کشوری بی ثبات تر تبدیل کند. چراکه میلیاردها دلاری که از طریق وزارتخانه ها و جنگ سالاران مختلف سرازیر می شد طعمه آسانی برای سیاستمداران فاسد و مقامات دولتیِ مصلحت اندیش و رسوا شده بود. به عنوان فردی که در سال ۲۰۱۱ در کارگروهی از مبارزه با فساد در کابل خدمت می کرد باید بگویم این دست مسائل را از نزدیک و بی واسطه تجربه کرده ام.
لیکن حتی با در نظر گرفتنِ برخی پیامدهای فرسایشی و مخربِ سطح پایین تر، در مجموع می توان گفت، حضور نظامی آمریکا به افغان های عادی فرصتی برای زندگی بهتر داد. این فرصت نصیب گروه هایی چون اقلیت های قومی و مذهبی مانند هزاره های شیعه و بخش های به طور سنتی به حاشیه رانده شده به ویژه زنان گردید. البته این موارد دلیلِ اصلی از حضور آمریکایی ها از همان ابتدای امر نبود و ارتش ایالات متحده در پاسخ به حملات تروریستی القاعده در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به افغانستان حمله کرد.
اما حضور ایمن الظواهری در افغانستان نشان داد که القاعده همچنان در افغانستان فعال بوده، امکانِ آن بسیار می رود که در مسیر بازسازیِ خود باشد، و به زودی با انتخاب امیر جدید مجددا انرژی خواهد گرفت. دولت ایالات متحده با اذعان به حملۀ اخیر بر ایمن الظواهری به عنوان مدرکی برای این امر، بر کارگر و موثر بودنِ استراتژی فرامرزی و قطعی از جریان مبارزه با تروریسم اشاره دارد.
مخلص کلام می توان گفت که واشنگتن به منظور حفظ امنیت ایالات متحده و ممانعت از بازگشت افغانستان به دوران پیش از ۱۱ سپتامبر و به عنوان پناهگاه امن تروریست ها، بایستی همچنان روندی از فعالیت در مسیر مبارزه با تروریسم در افغانستان را پیش گیرد.
منبع: وب سایت پولیتیکو