اندیشکده بروکینگز و بخش افغانستان(۵)
۲۶ مهر(میزان)۱۴۰۱-۲۰۲۲/۱۰/۱۸
موسسه بروکینگز یک سازمان سیاست گذاری عمومی غیرانتفاعی مستقر در واشنگتن است که ماموریت آن انجام تحقیقات عمیق و دقیقی است که منجر به ایده های جدید برای حل مشکلات پیش روی جامعه در سطح محلی، ملی و جهانی می شود. در همین راستان بروکینگز بیش از ۳۰۰ متخصص برجسته دارد که در سطح بالایی از تحقیقات به ارائه توصیه ها، خط مشی ها و تجزیه و تحلیل در مورد طیف کاملی از موضوعات سیاسی ارئه می کند که شامل موضوعات مختلف مانند: سیاست خارجی، اقتصاد، توسعه، حکومت داری و سیاست شهری است. این اندیشکده از سال ۱۹۱۶ فعالیت خود را آغاز کرد که از سال ۱۹۸۳ به صورت سالانه گزارشی از عملکرد خود و تاثیر آن بر جهان را انتشار می دهد.
این اندیشکده همچنین تحقیقات خود را بر اساس موضوع و جغرافیا تقسیم بندی کرده است. بخش موضوعی شامل مواردی مانند تجارت و صنعت، مطالعه توسعه اقتصادی، زیرساختها و… شهرها و مناطق، تغییرات اقلیمی، آموزش، توسعه جهانی، اقتصاد جهانی، سیاست های اقتصاد جهانی، امور بین المللی ازجمله دموکراسی، حکمرانی و سیاست جهانی، حقوق بشر، جنبش های اسلام گرا، ملت سازی و…، حریم خصوصی، مشکلات اجتماعی و اقتصاد و سیاست و دولت ایالات متحده است. حوزه جغرافیایی مانند آسیا و اقیانوسیه، اروپا، آمریکای لاتین و کارائیب، خاورمیانه و شمال آفریقا، آمریکای شمالی، روسیه و اوراسیا، جنوب صحرای افریقا، است. در ذیل همین تقسیم بندی افغانستان به عنوان زیرمجموعه حوزه آسیا مورد مطالعه قرار می گیرد. در بخش افغانستان این اندیشکده تحولات این کشور به صورت، تحلیل، یادداشت، گزارش و نشست هایی که برگزار می شود، مورد مطالعه قرار می گیرد. مدیحه افضل، مایکل ای اوهانلون، غلام عمر غرقه، بروس ریدل، ناهید سرابی و جاشو تی وایت ازجمله کارشناسان بخش افغانستان اندیشکده بروکینگز هستند.
مدیحه افضل: او متخصص روابط ایالات متحده در برابر افغانستان، سیاست های پاکستان و افراط گرایی در جنوب آسیا است. او مدتی به عنوان استاد سیاست عمومی دانشگاه مریلند کار می کرد. افضل همچنین نویسنده کتاب پاکستان تحت محاصره: افراط گرایی، جامعه و دولت است. همچنین در نشریاتی مانند فارین افرز، فارین پالیسی، واشنگتن پست، داون و نیوزویک می نویسد.
مایکل ای. اوهانلون: او همکار ارشد و مدیر تحقیقات در سیاست خارجی موسسه بروکینگز است. مکانی که در مورد استراتژی دفاعی ایالات متحده، استفاده از نیروی نظامی و سیاست امنیت ملی آمریکا تخصص دارند. او استادیار دانشگاه کلمبیا، جورج تاون و جورج واشنگتن و عضو موسسه بین المللی مطالعات استراتژیک است.
غلام عمر غرقه: او یکی از همکاران مرکز آموزشی همگانی در بروکینگز و کارشناس آموزش، پژوهش و ارزیابی برنامه با ۲۰ سال تجربه است. تخصص غرقه در تجزیه و تحلیل خط مشی، طراحی برنامه، انتقال آموزش و تحقیق در مورد آموزش معلمان، توسعه برنامه درسی و نظارت و ارزیابی در کشورهای درحال توسعه با تمرکز ویژه بر زمینه های شکننده، متاثر از درگیری است او در آخرین سمت خود به عنوان مشاور فنی وزیر معارف افغانستان خدمت کرد. غرقه اصلاحات ملی سیستم آموزشی افغانستان، توسعه پالیسی ملی آموزش و پرورش افغانستان(۱۴۰۰) را رهبری کرد و برای اصلاحات ساختاری وزارت معارف براساس پالیسی جدید، مشورهای های فنی و جهت گیری ها ارائه داد.
بروس ریدل: او عضو ارشد و مدیر پروژه اطلاعاتی بروکینگز و همچنین به عنوان یک عضو ارشد در مرکز سیاست خاورمیانه خدمت می کند. او مشاور ارشد چهار رئیس جمهور ایالات متحده در امور جنوب آسیا و خاورمیانه بود. او همچنین، معاون وزیر دفاع در امور خاور نزدیک و جنوب آسیا در پنتاگون و مشاور ارشد سازمان پیمان آتلانتیک شمالی در بروکسل بود.ازجمله نوشته های او در مورد افغانستان کتاب«جنگ مخفیانه آمریکا در افغانستان» است.
ناهید سرابی: ناهید سرابی یک عضو مهمان در مرکز توسعه پایدار است که در برنامه اقتصاد جهانی و توسعه در موسسه بروکینگز مستقر است. او یک متخصص توسعه با بیش از ۱۰ سال تجربه در سیاست گذاری و برنامه ریزی توسعه است. او از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰ به عنوان معاون وزیر در امور پالیسی وزارت مالیه افغانستان خدمت کرد و بالاترین مقام زن در این وزارت تا قبل از تسلط طالبان بود. سرابی همچنین پیشینه قوی در موضوعات اصلی استراتژی توسعه و چالش های تبدیل چهارچوب های مفهومی به سیاست های عملیاتی به ویژه در کشورهای شکننده و متاثر از درگیری دارد.
جاشوا تی. وایت: یک عضو غیرمقیم در برنامه سیاست خارجی در بروکینگز است. او به عنوان مشاور ارشد و مدیر امور جنوب آسیا مانند مسائل افغانستان در شورای امنیت ملی خدمت کرد. او زمان زیادی را در آسیا بوده و در مورد طیف وسیعی از موضوعات ازجمله سیاست دفاعی، سیاست های انتخاباتی، جنبش های اسلامی و بازدارندگی هسته ای نوشته است.
در ادامه خلاصه ای از یکی از نوشته های اخیر این اندیشکده به قلم مدیحه افضل پیرامون افغانستان آمده است.
آیا سیاست ایالات متحده در قبال افغانستان تحت حاکمیت طالبان، برای افغان ها شکست خورده است؟
یک سال افغانستان تحت حاکمیت طالبان، سال تلخی بود. این کشور با تسلط طالبان و خروج نیروهای ایالات متحده در ماه اوت گذشته، با پایان یافتن کمک ها، اجرایی شدن تحریم ها علیه طالبان و رژیمی که به رسمیت شناخته نشده بود، به معنای مسدود شدن ذخایر بانک مرکزی افغانستان در خارج از کشور بود، دچار فروپاشی اقتصادی شد. نقدینگی کشور تبخیر شد، ارز آن کاهش یافت و مردم شغل خود را از دست دادند و همه به نوبه خود باعث یک بحران انسانی عظیم شد. این در حالی است که افغانستان پس از هفته های پرهرج و مرج در ماه اوت گذشته از تیتر اخبار محو شد، جمعیت آن با گرسنگی و سوتغذیه کودکان رو به رو شد. مقامات کمک رسان نسبت به زمستان فاجعه بار هشدار دادند. سازمان های کمک رسان نگران این هستند که حتی برای کمک های بشردوستانه باید با تحریم ها مقابله کنند.از طرف دیگر، در ماه دسامبر خزانه داری آمریکا راه حل هایی را برای اعطای آسانتر کمک های بشردوستانه ارائه داد. اما هنوز حدود ۱۹ میلیون نفر یعنی نیمی از جمعیت این کشور با ناامنی غذایی حاد مواجهه می شوند. در نهایت، ارائه نامحدود کمک های بشردوستانه یک تعادل پایدار برای افغان ها نیست. آنها به یک اقتصاد کارآمد نیاز دارند. در این میان، وضعیت حقوق بشر نیز به ویژه برای زنان و دختران بد است. دختران از تحصصیل جامانده و زنان تا حدزیادی از حوزه عمومی حذف شده اند. از طرف دیگر، گزارش هایی از قتل های انتقام جویانه و آدم ربایی برای کسانی که به عنوان بخشی از نظام جمهوری کار می کردند، ازجمله نیروهای امنیتی، روزنامه نگاران وجود دارد.
یک بحران قابل پیش بینی
این موارد در حالی اتفاق افتاده است که هیچ یک از اینها با تسلط دوباره طالبان غیرمنتظره نبود. هرکسی که رفتار طالبان را زمانی که برای اولین بار در دهه نود در قدرت بودند را مطالعه کرده بود، می دانست که هرگونه امید به میانه روی طالبان یک رویا است. با این حال وعده دولت ترامپ و جو بایدن در مورد خروج از این کشور این بود که ما با اهرم ابزارهای اقتصادی مانند تحریم ها و قطع کمک ها که می توانیم از آنها برای واداشتن طالبان به تعدیل یا مصالحه در مورد مسائل حقوقی استفاده کنیم. اما واضح است که یک سال پس از خروج، آن اهرم های اقتصادی وعده داده شده هیچ یک کارساز نبوده و درواقع اصلا وجود نداشته است. به عبارت دیگر، هیچ یک از «فشارهای» فرضی غرب بر طالبان سیاست آن ها را تغییر نداده است. همچنین، در این مورد هیچ فشاری از سوی کشورهای مسلمان ازجمله پاکستان که رابطه طولانی با طالبان داشته است، وجود ندارد. طالبان هنوز هم همان گروه بنیادگرایی هستند که در دور اول قدرت بودند و در هرتصمیم مهمی چه در مورد تحصیل دختران و آزادی های دیگر این جناح تندور قندهار است که برنده می شود.
چگونه سیاستگذاران ایالات متحده در تلاش برای بهبود وضعیت هستند
دولت بایدن در سال گذشته با طالبان تعامل کرد تا راهی برای بهبود وضعیت افغان ها بدون سود بردن طالبان پیدا کنند. رویکرد سیاستی که بیشتر واکنشی بوده و به همین دلیل چندان پاسخگو نبوده است. مانند راه حل خزانه داری ایالات متحده در مورد تحریم ها و ایجاد صندوق افغانستان که وظیفه کمک به کاهش چالش های اقتصادی پیش روی افغانستان را برعهده دارد که در صورت نتیجه دادن آن می تواند مقداری نقدینگی را به اقتصاد افغانستان وارد کند و پول این کشور را تقویت کند. اما دولت امریکا گفته است تا زمانی که طالبان نتواند استقلال سیاسی خود را نشان دهد، دستورالعمل های مبارزه با پولشویی را اجرایی کند و یک ناظر و شخص ثالث را بپذیرند، وجوه بانک مرکزی را به صورت مستقیم بازنمیگرداند.اما این تلاش ها نتیجه نداد و درنتیجه مفهوم صندوق افغانستان به وجود آمد. ایجاد صندوق افغانستان یک گام مهم و روبه جلو و نقطه اوج تلاش وزارت امور خارجه برای یافتن راه حل قابل اجرا برای معمای افغانستان است. بازگرداندن نقدینگی به اقتصاد افغانستان به اقتصاد افغانستان کار درست است اما آیا مانند تمام سیاست های افغانستان از زمان خروج خیلی کم و یا هم خیلی دیر نیست؟
رویکردی که دولت بایدن در قبال افغانستان اتخاذ کرده است، اولین فرضیه را رد می کند که مذاکرات با طالبان ممکن است کارساز باشد و به نظر می رسد با این فرض آغاز می شود. راه حل ها تنها پس از آشکار شدن این که تحریم ها به قوت خود باقی می مانند(چون طالبان از تعدیل سیاست های خود امتناع می ورزند) یا پس از اینکه مشخص شد راهی برای اطمینان از عملکرد مستقل بانک مرکزی از طالبان وجود ندارد، به وجود آمد.درنتیجه، باتوجه به تاخیر در سیاست های ایالات متحده، افغان ها بهای سنگینی پرداخته اند و آن این است که به معنای واقعی کلمه گرسنه مانده اند.
درنهایت، با نگاهی به گذشته می توان گفت هیچ چیز در مورد لحظه کنونی برای پیش بینی آنقدر سخت نبود. می توان به توافق دوحه دولت ترامپ نگاه کرد و متوجه شد که در مقابل بی نیازی از طالبان بسیار چیزها به آنها داده شده بود. به گونه ای که شرایط، شرایطِ تسلیم شدن بود. بعداز آن نیز هنگامی که قرار بود طالبان و دولت افغانستان با حسن نیت مذاکرات را آغاز کنند و به یک تقسیم قدرت برسند، هیچ یک از طرفین علاقه واقعی به انجام این کار نداشتند. با این حال با شدت درگیری جنگ هرچند پیروزی نظامی علیه طالبان قابل تصور نبود اما به همان اندازه استراتژی عقب نشینی با این فرض که فشار به طالبان وارد خواهد شد، نادرست بود.
در نهایت، معامله دوحه، سقوط کابل به دست طالبان، دیوانگی هفته های پایانی عقب نشینی و همه شکست ها به اندازه خود به سالی که در پیش رو بود اشاره می کرد. جای تعجب است که چرا دولت ایالات متحده در این مورد شفاف سازی نکرد و آمادگی بیشتری برای آن نداشت. یک رویکرد و سیاست فعال تر در قبال مشکلات اقتصادی افغان ها- به عنوان مثال، برداشتن گام هایی برای تامین نقدینگی زودتر اقتصاد آن ها، بدون اینکه به نفع طالبان باشد- می توانست وضعیت اسفناک افغان های عادی را در سال گذشته کاهش دهد. آنها در حال حاضر، تحت رژیمی که انتخاب نکرده اند، رنج می برند.