۱۴ ماه بعد: جمع بندی پیرامونِ مسئلۀ خروج از افغانستان
۲۳ آبان (عقرب) ۱۴۰۱ – ۱۴/ ۱۱/ ۲۰۲۲
بارنت روبین
بارنت روبین مدیر پروژه منطقه ای افغانستان و معاون مدیر مرکز همکاری های بین المللی دانشگاه نیویورک است. همچنین ریاست “مرکز اقدام پیشگیرانه” در شورای روابط خارجی را بر عهده داشته و به عنوان مشاور ارشد فرستادۀ ویژه ایالات متحده برای افغانستان و پاکستان (۲۰۰۹-۲۰۱۳) و نیز مشاور فرستادۀ ویژه دبیر کل سازمان ملل متحد برای افغانستان (۲۰۰۱-۲۰۰۱) خدمت کرده است. به گفتۀ وی در تحلیل حاضر، «آنچه در امروزِ افغانستان مشاهده می شود؛ حضور طالبان در راس قدرت و تلاش برای به رسمیت شناخته شدن از سوی جامعه بین الملل است. اما با خروج نیروهای خارجی و به قدرت رسیدن طالبان، آیا راه حل و گزینۀ واقع بینانه ای برای ایالات متحده وجود دارد تا از آن طریق، به پیشبرد امور دررابطه با این کشور کمک کند؟» در ادامه، تحلیل مطرح شده از سوی بارنت روبین در همین راستا بازگو خوهد شد. مطلب حاضر توسط نازنین نظیفی برای سایت تحلیلی کلکین ترجمه شده است.
بیش از یک سال از روندِ خروج نیروهای ایالات متحده از افغانستان و افتادن این کشور به دست طالبان می گذرد. گرچه هیچ کشوری تا کنون امارت اسلامی طالبان را به رسمیت نشناخته است؛ اما از طرف دیگر، هیچ دولتی نیز درصددِ حمایت از پیشبردِ روندی خاص جهت به راه انداختن جنگی نیابتی علیه این گروه نمی باشد. چراکه چنین جنگی مسبب شکل گرفتن خلاء قدرتی خواهد بود که خود می تواند زمینه ساز فرصت هایی هم برای دولت اسلامی ولایت خراسان و هم برای ایالات متحده باشد؛ دو بازیگری که قدرتمندترین کشورهای همسایه آنها را تهدیدی قابل توجه تلقی می کنند. در همین راستا می توان برخی نگرانی های موجود از سوی کشورهای همسایه را مواردی چون: نفوذ، سرایت و سرریزِ گروه های تروریستی بین المللی به افغانستان، تشکیل پایگاه انحصاری قدرت در این کشور و ضعف و شکنندگی دولت، سیاست های اجتماعی واپس گرایانه و نزولی، بحران اقتصادی و انسانی ناشی از قطع کمک ها، بلوکه شدن دارایی های خارجی افغانستان، تحریم ها علیه رهبران طالبان، و ناتوانی یا عدم تمایل دولت جهت رسیدگی به این دست چالش ها اشاره کرد.
تا پیش از این، همسایگان افغانستان به عنوان بخشی از یک راه حل سیاسی، خواهان خروج نیروهای نظامی ایالات متحده بودند؛ لیکن باید گفت جریان خروج نیروهای نظامی بدونِ هیچ گونه تلاش سیاسی یا دیپلماتیکِ برجسته ای در جهت دستیابی به توافقی که طالبان را ملزم و مشمولِ چارچوبی بزرگتر و موثرتر سازد پیش رفت و زمانی که دولت افغانستان سقوط کرد، ایالات متحده به طور پیشفرض و ناگزیر به طالبان اجازه داد تا نهایتا قدرت را در دست گیرند. بدین ترتیب شایان ذکر است که علی رغمِ تمام لفاظی های گاه و بیگاه ایالات متحده پیرامون ثبات منطقه ای و جهانی، توجه و تمرکز آمریکا همچنان بر تهدیدات احتمالی علیه “خاک” و منافع ژئوپلیتیک خود معطوف مانده است.
باید گفت نگرانی ها دررابطه با گروه های تروریستی بین المللی در دستورکار کشورهای همسایۀ افغانستان قرار دارد که همگی به لحاظ جغرافیایی بیش از ایالات متحده در معرض خطر ناشی از این دست گروه ها می باشند. بر اساس توافقنامه منغقد شدۀ دوحه در تاریخ ۲۹ فوریه ۲۰۲۰ بین ایالات متحده و طالبان؛ ایالات متحده نیروهای خود را از افغانستان خارج کرد و در ازای خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، طالبان نیز متعاقبا موافقت کردند تا “میزبان” یا شریک هیچ فرد یا گروهی که تهدیدی برای ایالات متحده و متحدانش محسوب می گردد، نشوند. اما کشته شدن ایمن الظواهری، رهبر سابق القاعده توسط پهپاد آمریکایی در ۳۱ ژوئیه ۲۰۲۲، ناتوانی طالبان در تعهد به این توافق را آشکار ساخت. زیرا ایمن الظواهری در حالی هدف پهپاد آمریکا قرار گرفت که در ایوان منزلش در محله اعیان نشین شیرپور کابل، خانه ای متعلق به یکی از بستگان سراج الدین حقانی وزیر داخلۀ طالبان، قرار داشت.
بدین ترتیب باید گفت حضور الظواهری در خانه ای متعلق به یکی از اعضایِ خانوادۀ بزرگ رهبری طالبان، نقض آشکاری از تعهد این گروه در پایبندی به تعدی مبنی بر عدم میزبانی از افراد و عواملِ تهدید کنندۀ امنیت ایالات متحده بود. این رویداد، و همچنین سایر رویدادهایی از این دست، در تاریخ ۲۳ آگوست/اوت ۲۰۲۲ مسلم ساخت که ایالات متحده در شورای امنیت سازمان ملل متحد بر جریانی از مخالفت با تمدید معافیت ممنوعیت سفر برای فعالیت های صلح آمیز سیزده عضو طالبان رای دهد. هرچند که چین و روسیه به تمدید معافیت ها رای مثبت دادند؛ زیرا برخلاف ایالات متحده، دو کشور مذکور فعالانه در جریانی از مذاکرات و معاملات تجاری با طالبان مشارکت دارند. هرچند هم چین و هم روسیه به نحوی نشان داده اند که پناه دادن طالبان به تروریست ها، مانعی غیرقابل مذاکره برای به رسمیت شناختن حاکمیت آنها بر افغانستان می باشد.
در همین راستا، وانگ یی وزیر امور خارجه چین در ۲۴ مارس ۲۰۲۲ و در راس هیئتی به کابل سفر کرد. بر اساس گزارش رسمی وزارت خارجه چین از این دیدار: “وانگ یی ابراز امیدواری کرد که افغانستان اقدامات موثری به منظور فراهم آوردن شرایطی لازم جهت تبادلات معمول بین کشورهای مختلف و افغانستان اتخاذ خواهد کرد. جنبش اسلامیِ ترکستان شرقی، توسط شورای امنیت سازمان ملل به عنوان سازمانی تروریستی مشخص، و مطابق با قانون از سوی چین نیز (به همین منوال) در فهرست (گروه های تروریستی) ثبت شده است. بدین ترتیب چین امیدوار است تا طرف افغان با جدیت به تعهد خود عمل کرده، و اقدامات مؤثری برای سرکوب قاطعانه تمام نیروهای تروریستی از جمله جنبش اسلامیِ ترکستان شرقی انجام دهد.”
در همین راستا و طبق برآوردهای محققان فعال در نهادهای ریاست جمهوری در تاجیکستان، (به عبارتی، افرادی که اینجانب در اواسط سپتامبر در دوشنبه پایتخت این کشور با آنها ملاقاتی داشتم)، تعدادِ ۱۴۰۰ تا ۲۰۰۰ نیروی ستیزه جو از تاجیکستان در شمال افغانستان و تعداد بیشتری اویغور از چین نیز وجود دارند. هرچند طالبان در تلاش برای جلب رضایت چین، در پی دور ساختن و جابه جاییِ اویغورها از ولایت بدخشان و از مرز چین برآمده اند؛ لیکن طبق گزارشات مقامات اتاق فکر تاجیکستان، به اویغورها پاسپورت افغانی داده شده (بر خلاف توافقنامه دوحه) و به منظور آموزش نیروهای ویژه طالبان به کار گرفته می شوند.
از دیگر سو و دررابطه با روسیه نیز باید اشاره کرد که، این کشور حداقل به طور علنی تاییدی از مواضع طالبان در قبال تروریسم را ابراز داشته است. ضمیر کابلوف، نماینده ویژه ولادیمیر پوتین در امور افغانستان، اخیرا در مصاحبه با اسپوتنیک اعلام کرد که: “در رابطه با امور خارجی، ما از [طالبان] شکایتی نداریم، زیرا آنها در حال عمل به وعده ای می باشند که جهت مبارزه با تروریسم داده اند.” (منظور وی گروه اسلامی ولایت خراسان بود). لازم به ذکر است برای سال ها بزرگترین نگرانی روسیه پیرامونِ تهدیدات تروریستی از سوی افغانستان، گروه دولت اسلامی ولایت خراسان بود؛ چنانچه در همین راستا، روسیه ایالات متحده را به انتقال و عبورِ ستیزه جویان داعش در آسیای مرکزی از سوریه به افغانستان متهم می ساخت.
اما از سوی دیگر باید گفت کشور پاکستان نیز که همواره مامنی امن و پایگاهی پشتیبان برای طالبان افغانستان بوده است تا از آنجا به مبارزه با نیروهای تحت رهبری ایالات متحده و دولت جمهوری اسلامی افغانستان اقدام کنند، در حال حاضر نگرانی خود در مورد پناهگاه های امن تروریسم در افغانستان را ابراز نموده است. پاکستان برای سال ها و مکررا این اتهام را مطرح کرده است که دولت افغانستان با حمایت هند، در پیِ حمایت از گروه تحریک طالبان پاکستان (تی.تی.پی) و ناسیونالیست های بلوچ بوده اند. هرچند در این راستا دولت طالبان میزبان گفتگوهای پاکستان و گروه تحریک طالبان پاکستان در کابل بوده است؛ اما نه تنها مذاکرات مذکور راه به جایی نبرده اند؛ بلکه در عوض یه نظر می رسد اتحاد بین طالبان افغانستان و پاکستان قوی تر از همیشه گردیده است. چنانچه نخست وزیر پاکستان، شهباز شریف در سخنرانی خود به تاریخ ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۲ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد اظهار داشت که “پاکستان نگرانی های بین المللی در مورد تهدید گروه های تروریستیِ عامل از سوی افغانستان، به ویژه دولت اسلامی ولایت خراسان، تحریک طالبان، و همچنین القاعده، جنبش اسلامی ترکستان شرقی، و جنبش اسلامی ازبکستان را ابراز می دارد.”
اما ایرانِ زمان محمد خاتمی، رئیس جمهور اصلاح طلب وقتِ این کشور در سال ۲۰۰۱ نیز در پی آن برآمد تا به نحوی حضور آمریکا در افغانستان را نسبت به تندروهای سنی مانند طالبان و القاعده تهدید کمتری جلوه دهد. اما بیش از دو دهه تجربه، جانشینان تندروی خاتمی را متقاعد ساخت که این گزینه، شرط بندیِ چندان درستی هم نبود. علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه سابق و مشاور رهبری در ایران نیز از حضور طالبان در قالب نقش «محور مقاومت» ایران در برابر آمریکا استقبال کرد. حسن کاظمی قمی فرمانده سابق قدس و نماینده ویژه ابراهیم رئیسی در امور افغانستان نیز این اتهام دیرینه را تکرار کرد که دولت اسلامی، از جمله دولت اسلامی ولایت خراسان، ساختۀ خود آمریکایی هاست. او همچنین این اتهام را مطرح ساخت که «آمریکا در حال سازماندهی گروهی تحت عنوان “جبهه مقاومت” می باشد، که نه تنها کذب است؛ بلکه آنها به دنبال ایجاد هرج و مرجی داخلی به نام و در قالب مقاومت هستند.» هرچند محمدرضا بهرامی، سفیر سابق ایران در افغانستان علناً با قمی مخالفت کرد و قمی نیز با ادعای سوء تفاهم و برداشت اشتباه بهرامی، عقب نشینی کرد. به هرروی، گرچه جمهوری اسلامی ایران از مخالفت طالبان با دولت اسلامی ولایت خراسان رضایت خاطر دارد، لیکن از یک سو نسبت به تلاش این گروه برای بهبود روابط با ایالات متحده محتاط و از دیگر سو نسبت به بدرفتاری طالبان با جمعیت شیعه دل نگران هستند.
به هرروی، تمامیِ همسایگان افغانستان –چین، هند، ایران، پاکستان، روسیه، ازبکستان– آشکارا و علنی اعلام کرده اند که دولت طالبان بایستی “همه شمول و جامع تر” باشد. در همین راستا، کابلوف در تازه ترین مصاحبه خود اظهار کرد که “دولت همه شمول نخستین گام در جهت عادی سازی جامعه است که این روند شامل تحصیل برای دختران و اعطای مشاغل و فرصت های کاری برای زنان افغان و دیگر اقشار جامعه است.” جمهوری اسلامی ایران نیز تا برگزاری دیداری بین نمایندگان طالبان و جبهه مقاومت ملی افغانستان در مشهد پیش رفت؛ اما هیچ یک از طرف های افغان آمادگی مذاکره را نداشتند. همچنین دیپلمات های چینی نیز اعلام کردند که تشکیل دولتی “همه شمول” شرط لازم برای به رسمیت شناختن حکومت طالبان است. دلیل این موضع گیری مشترک از سوی کشورهای همسایه باور آنها بر این اعتقاد است که حکومتِ هر دولتی تحت لوای انحصاری صرفا یک گروه، نهایتا ثباتی را برای افغانستان به ارمغان نخواهد آورد.
در این بین باید اشاره کرد که هم روسیه و هم چین، هردو پروسه های منطقه ایِ جداگانه ای را با هدف دستیابی به اهداف مشترک، به ویژه اقدام موثر طالبان در برابر گروه های تروریستی و تشکیل دولتی فراگیر و همه شمول پیش می برند. کابلوف امید دارد که تلاش هماهنگ روسیه، چین، پاکستان، ایران و هند (مشخصا با حذف ایالات متحده) بتواند طالبان را برای تشکیل دولتی جامع و همه شمول متقاعد سازد و برای این منظور در ۱۶ نوامبر ۲۰۲۲ نشستی را در “فرمت مسکو” برگزار خواهد کرد. چین نیز برای برگزاری نشست ها و دیدارهای مکرر از گردهمآیی وزرای خارجه کشورهای همسایه افغانستان از جمله چین، روسیه، پاکستان، ایران، ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان حساب باز کرده است. سومین و آخرین نشست از این دست و در این راستا، در چین و به تاریخ ۳۱ مارس ۲۰۲۲ صورت گرفت.
جمع بندی
- اکنون، پس از آنکه طالبان، به باور و عقیدۀ خود، با پشت سر گذاشتنِ بیش از ۲۰ سال جنگ، توانستند ایالات متحده را شکست داده و به قدرت بازگشتند؛ این گروه پاسخ و واکنشی قابل توجه در برابر تحریم های بیشتر نخواهند داشت.
- به همان نسبت نیز بعید است که پاسخگوی ورود به تعامل و تعهدی بدونِ التزام به دریافت پیشنهادی معتبر و یا حتی مشروط چون پیشنهاد اخذ رسمیت یابی باشند. اگر این پیشنهاد توسط ائتلافی به رهبری ایالات متحده ارائه شود، به احتمال زیاد طالبان به آن پاسخ خواهند داد؛ اما چنین پیشنهادی از سوی چنین ائتلافی در حال حاضر عملا غیرممکن به نظر می رسد.
- اگر هدفِ خاص سیاست خارجی ایالات متحده ایجاد صلح و ثبات در افغانستان باشد، سیاستِ غالب تعامل با چین، روسیه، ایران، پاکستان، هند و سازمان ملل جهت جستجوی پلت فرمی مشترک برای تعامل با طالبان و بر اساس نقشه راهی در مسیر به رسمیت شناختن حاکمیت این گروه خواهد بود. لیکن به دلایل آشکار، اکنون تعامل یا همکاری ایالات متحده با کشورهای روسیه و ایران عملا غیرممکن و با کشورهای چین و پاکستان نیز با کمی پیچیدگی و مشکل مواجه است. در این میان هند نیز در حال پیشبردِ اقدامِ توازن بخشِ حساسیِ مابین ایالات متحده و روسیه پیرامون اوکراین می باشد و بعید است که قصد داشته باشد جریانِ سخت حاضر را غامض و پیچیده تر از این سازد.
- علاوه براین، حتی آینده نزدیک از مناسبات روسیه، ایران و ایالات متحده نیز بسیار نامشخص است. از میان تمام کشورهای دارای نفوذ در افغانستان، چین -علیرغم چالش های فراوانش- تنها کشور با ثبات، معقول و قابل قبولی است که جریانی از تغییر رهبریِ ظاهراً بدون دردسر را تجربه می کند. بااین وجود باید گفت ریسک گریزی چین به حدیست که خبرنگار خبرگزاری فارس جمهوری اسلامی ایران در دوشنبه آن را با کسی مقایسه کرده است که یک بطری آب را از یخچال بیرون می آورد و در صورتی که هنوز بطری آب داغ است، آن را فوت می کند.
- شاید بتوان گفت برای نخستین بار پس از حدودا پنج دهه، اجماعی ملی، منطقه ای و جهانی علیه حمایت از مبارزات مسلحانه بیشتر در افغانستان بتواند فرصتی برای صلح فراهم آورد. لیکن متاسفانه، نه یک ایالات متحدۀ گرفتار و پریشان، نه همسایگانی درگیر بحران های داخلی خود، و نه سازمان ملل ضعیف و از هم گسسته؛ احتمالاً توان رهبری لازم برای تحقق این فرصت را نخواهند داشت.