آیا کشورهای آسیایی اوضاع آشفته در افغانستان را سامان خواهند داد؟
۲۷ اسفند (حوت) ۱۴۰۲ – ۱۸/ ۳/ ۲۰۲۳
جیمز دورسو
جیمز دورسو مفسر سیاست خارجی و مسائل امنیت ملی، و همچنین از کارشناسان حوزه امنیتی و لجستیکی آمریکا است. دورسو به مدت ۲۰ سال در نیروی دریایی ایالات متحده خدمت نموده و در کویت، عربستان سعودی، عراق و آسیای مرکزی نیز فعالیت کرده است. به باور نویسنده، ایجاد امنیت و ثبات در منطقه، و همچنین بهبود شرایط در افغانستان، مستلزم نوعی اعتمادسازی است که این جریان نه توسط ایالات متحده و کشورهای غربی، بلکه از سوی همسایگان افغانستان و کشورهای آسیایی و در مسیر پیاده سازی ابتکارعمل هایی از اتصال منطقه ای برای دستیابی به صلح خواهد بود. مطلب حاضر توسط نازنین نظیفی برای سایت تحلیلی کلکین ترجمه شده است.
ایالات متحده و ناتو عجولانه در تاریخ ۱۵ اوت سال ۲۰۲۱ نیروهای خود را از کشور افغانستان تخلیه کرده و به دو دهه تلاش و ممارستی دو تریلیون دلاری جهت تبدیل ساختن افغانستان به دانمارک، آنهم با وجود تمایزات، سختی ها و مشقات این مسیر یا به عبارتی صحیح تر، اصلاح فرهنگ پشتون با معیارهای غربی، خاتمه دادند.
جریانی از “انتقال ماموریت” موسوم به “عقب نشینی یا خروج”، کشور افغانستان را بدون تسهیلات و تجهیزاتِ سخت افزاری به حال خود رها ساخته، با توسل به امکانات نرم افزاری -جمعیت روشن فکر افغان- تضمین می کرد که این کشور دیگر پناهگاهی امن برای تروریست ها نخواهد بود و به یک دموکراسی سرمایه داری با حاکمیتی متناسب تبدیل خواهد شد، که این نمایشی از قدرت سخت و نرم آمریکا به جهان خواهد بود.
از زمان خروج نیروهای خارجی، ایالات متحده ۹٫۵ میلیارد دلار از ذخایر بانک مرکزی افغانستان را مسدود ساخته، دولت طالبان را به دلیل طریقۀ رفتار و برخوردشان با زنان و دختران این کشور تحریم نموده، و محدودیت های ویزا را برای رهبران طالبان اعمال کرد. با همۀ این تفاسیر و علی رغم تمام این واکنش های به ظاهر مناسب و خوب، اما باز هم اقدامات واشنگتن هیچ راهکار و اقدامی در بهبود آشفتگی و نابسامانیِ به وجود آمده در منطقه ناشی از عملیات نظامی و پروژه ملت سازی ناکام و ناموفق، ارائه و یا انجام نداده است.
روسیه و شش کشور آسیایی هم مرز با افغانستان (چین، ایران، پاکستان، ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان) در تاریخ ۷ مارس و در تاشکند ازبکستان، جهت برنامه ریزی به منظورِ آنچه که برای برقراری صلح در این کشور جنگ زده ضرورت دارد، گرد هم آمده و خواستار رفع توقیف یا انسدادِ دارایی های بانک مرکزی افغانستان شدند. در همان روز نیز فرانسه میزبان نشست کشورهای غربی در مورد طالبان و وضعیت جاری در کشور افغانستان بود؛ اما نکتۀ جالب توجه آن است که هیچ یک از همسایه های افغانستان به این نشست دعوت نشده بودند.
اما می توان گفت ماه اوت ۲۰۲۱ سومین مرتبه در تاریخ به حساب می آید که ایالات متحده را به سرعت برای کناره گیری و خروج از افغانستان وادار می ساخت. چراکه نخستین بار این اتفاق در سال ۱۹۹۱ و زمانی روی داد که ایالات متحده با پایان یافتن جنگ سرد، کمک به مجاهدین را قطع کرد. بار دوم اما در سال ۲۰۰۳ و زمانی بود که واشنگتن تمرکز خود را به سمت بغداد معطوف داشت و با اعزام مجدد نیروهایش برای حمله به عراق، تحرکات ایالات متحده در افغانستان نیز شتاب خود را از دست داد. چرخش ایالات متحده به سمت عراق، به نوعی تقدیرِ آتی و سرنوشت کشور افغانستان را از پیش به تصویر می کشید و در نتیجه اتفاقِ مذکور بستری برای تکرار این رویداد، یعنی عقب نشینی ایالات متحده از افغانستان را در سال ۲۰۲۱ فراهم ساخت.
شایان ذکر است که واشنگتن همچنان هم خواهان نفوذ و تاثیرگذاری بر تحولات و اتفاقاتِ درونِ افغانستان و نهایتا برکناری دولت طالبان است، لیکن اکنون تنها قادر به اعمال نیرو و اجبار خود به صورت گزینشی می باشد (از طریق حملات پهپادی)، و بدین ترتیب در این مسیر می بایست به ابزار چند منظورۀ خود یعنی تحریم های اقتصادی متوسل گردد؛ با این امید که رهبران طالبان را به تغییر در سیاست های خود وادار سازد؛ رهبرانی که صرف نظر از اینکه چه تعداد از افغان ها متحمل رنج، مشقت و سختی گردیده اند، باورشان تنها براین است که توانسته اند ثبات و پایداریِ هدف ناتو را در هم کوبیده و بدین ترتیب به انعطاف در این مسیر تمایلی ندارند. همچنین طالبان از این مسئله آگاه اند که ظرفیت و توان واشنگتن در برابر مصائب و چالش هایی پیش رو همچون جنگ با روسیه در اوکراین، یا آماده شدن برای جنگ با چین در تنگه تایوان، رسیدگی به اقتصادی ضعیف، و یا تامل و چاره اندیشی بر اتخاذ رویکردی متناسب در رابطه با توانمندی های رو به رشد هسته ای ایران، محدود است.
بدین ترتیب، هرچند نفوذ و تاثیرگذاری بر افغانستان، اولویتی برای ایالات متحده می باشد، اما ضروروتی محلی است؛ چراکه هفت کشور گردهم آمده در نشستِ تاشکند از این مسئله آگاه اند که آنها “همسایگانی همیشگی” با افغانستان بوده و برای اطمینان از پیشرفت اقتصادی و اجتماعی منطقه بایستی به خلاء ایجاد شده ناشی از خروج ایالات متحده پانهاده و در این میدان دست به کار شوند. همچنین آنها مطلع اند که بایستی هر چه سریع تر جهت رسیدگی به شرایط وخیم امنیتی در شمال افغانستان ورود کنند؛ زیرا همانطور که بروس پانیر (کارشناس اروپایی بر امور مسائل آسیای مرکزی) اشاره می کند؛ “طالبان در حال از دست دادن کنترل خود به دولت اسلامی (داعش) در شمال افغانستان است”، چنانچه این گروه طی هفته گذشته مسئولیت بمب گذاری در یک مرکز فرهنگی تحت مدیریتِ اقلیت هزاره شیعه و همچنین کشتن والی طالبان در ولایت بلخ افغانستان که هم مرز با ازبکستان می باشد را نیز به عهده گرفته است.
این ها همه در حالیست که پیشتر طالبان به کشورهای آسیای مرکزی اطمینان داده بودند از خاک افغانستان برای انجام حملاتی علیه آنها استفاده نخواهد شد؛ اما، در آوریل سال ۲۰۲۲، داعش مدعی شد که یک پایگاه هوایی در ازبکستان را هدف حمله موشکی قرار داده است؛ هرچند مقامات ازبکستان آن را تحت عنوان امری “غیر واقعی” رد کردند.
به هرروی با وجود موارد مطرح شده می توان گفت همسایگان افغانستان ضرورتی از اقدام جهت ایجاد ثبات در منطقه را درک و به خوبی احساس کرده اند؛ لیکن گزینه های آنها به شناخت سیاسی و تلاش های اقتصادی و مسیر توسعه محدود می شود، زیرا آنها پلیس یا نیروهایی را در خارج از مرزهای خود مستقر نخواهند کرد.
طبق گزارش موسسه صلح ایالات متحده، دست و پای دیپلمات های طالبان از سوی تندروهایی نزدیک به هبت الله آخوندزاده، رهبر عالی این گروه به نوعی بسته شده است و “بحران دیپلماسی در میان طالبان، زاییدۀ از دست رفتنِ اعتماد رهبری به گفتگوهای رسمی به عنوان یک ابزار سیاسی موثر پس از شکست مذاکرات بین الافغانی و کانال های گفتگوی کلیدی پس از تصاحب قدرت در اوت ۲۰۲۱ است.”
بدین ترتیب، تعامل با طالبان به منظور ایجاد ثبات در منطقه، مستلزم روندی از اعتمادسازی است که بتواند توسط همسایگان افغانستان به بهترین شکل دنبال شود؛ زیرا، آمریکا و اروپا تا زمانی که جنگ ناتو و روسیه در اوکراین را با موفقیت به پایان نرسانده و خیالشان از این بابت آسوده نگردد که رهبران کابل به بهای ورود به گفتگوی دیپلماتیک با غرب سیاست های خود را تغییر خواهند داد، وارد عرصۀ دیپلماسی نخواهند شد.
اما این جریان که همسایگان افغانستان گام هایی اولیه به منظور دستیابی به صلح در منطقه را بردارند، مزایایی نیز به همراه خواهد داشت.
نخست آنکه؛ همسایگان افغانستان برخلاف ایالات متحده و ناتو، هر تصمیمی که در رابطه با این کشور بگیرند، بایستی در آینده خودشان با عواقب و پیامدهای ناشی از تصمیمات و اقداماتِ خود نیز سر کنند. دوم آنکه، کشورهای همسایه افغانستان قادر به انتقال پیام هایی خواهند بود که ایالات متحده نمی تواند منتقل کند؛ زیرا طرز تفکر طالبان آن گونه است که ما (در برابر ایالات متحده) “پیروز شدیم” در حالی که یک نماینده یا فرستاده از سوی ایالات متحده خواستارِ انجام و یا عدم انجام سری اقداماتی از سوی طالبان خواهند بود، و این جریان (از عدم همراهی دو سویه) مسبب آن خواهد شد تا طالبان چشم خود را برروی فرصت های مذاکره ببندند. همان طور که، شرمساری و خشم ایالات متحده از ناکامی اش ممکن است این کشور را نسبت به فرصت هایی برای معامله و توافق نابینا و بی بصیرت سازد. هر دو طرف “بیش از حد درگیر مشکلاتی هستند”؛ بنابراین لزوم وجود سوم شخصی آگاه و تیزبین برای کمک جهت هدایت افغانستان به سمت کامیابی ضرورت دارد. نهایت اینکه، فقدان منابع مالی عظیم (به طور مثال ۲ تریلیون دلار) تمرکز بر اتخاذ اقدامی عملی و نه خیالی و واهی را ضروری می سازد.
حال در این طرح یا پروژه، نقشی نیز برای ایالات متحده وجود دارد که می تواند با استثنا قائل شدن و چشم پوشی از تحریم ها در صورت لزوم، و همچنین با مسدود نکردن کمک های مالی توسط موسسات مالی بین المللی، مانند بانک جهانی و بانک توسعه آسیایی (ADB) یاری بخش باشد. اما اگر ایالات متحده همکاری گریزی را پیشه کند، امکان دارد همسایگان افغانستان نیز مجبور شوند با دنبال کردن کمک های مالی از اعضای شورای همکاری خلیج فارس، بانک سرمایه گذاری زیربنایی آسیایی یا بانک توسعه اسلامی (IDB)، ایالات متحده را کنار بگذارند. به واقع در این میان بانک توسعه اسلامی می تواند بهترین کانال برای تعامل با طالبان در رابطه با وضعیت زنان و دختران باشد؛ زیرا سیاست آن «کمک به دستیابی به برابری جنسیتی مطابق با ملت های مسلمان» است و جایگاه معتبرتری نسبت به ایالات متحده، ناتو یا اتحادیه اروپا دارد. (ضمن آنکه امکان آن می رود آسیایی ها بتوانند مروج طالبانی «میانه رو» باشند؛ اما ایالات متحده نمی تواند.)
همچنین آسیایی ها می توانند در مسیر کمک به اجرای پروژه ها در افغانستان، به استخدام و همکاری با کارشناسان ترکیه، ژاپن، کره جنوبی، ازبکستان، قزاقستان، ایران، هند و پاکستان بپردازند. با این اوصاف، اگر هند در این روند نقشی بر عهده گیرد، این گروه بایستی در جهت ممانعت و بازداشتن اسلام آباد از مصادرۀ این انجمن در جهت سوء استفاده علیه هند برآیند؛ ضمن آنکه به گفته وزیر خارجه این کشور، پاکستان ممکن است اصرار داشته باشد که به مشکلات ناشی از طالبان پاکستان بپردازد، زیرا این کشور با “طوفان تمام عیاری” از مشکلات روبرو است.
اما وظایف آتی این گروه در برگیرنده موارد زیر است:
۱- سازماندهی اجماعی متناسب و در صورت لزوم در نظر گرفتن اعضای اضافی. ۲- مشخص ساختن و تعیین انتظارات. لازم به ذکر است که انتظارات مشخص برای کشورهایی چون چین، پاکستان، ایران و ترکیه به عنوان “برادران بزرگ” افغانستان حائز اهمیت است چراکه امکان دارد کشورهای مذکور توقعاتی بیش از حد از نقش و تأثیر خود داشته باشند. ۳- انجام و اجرایی سازی وظایف. اینکه چه نهادی وظایف را نظارت خواهد کرد و از تکمیل آنها نیز اطمینان حاصل می کند؟ یک نهاد موجود، مانند بانک انکشاف آسیایی یا یک گروه جدید و موقت؟
امکان دارد در پرونده افغانستان، هیچ پیشرفت و تحولی برای رهبران ایالات متحده و اروپا مساعد و متناسب نباشد، زیرا آنها در اوکراین گرفتار هستند و با اصطلاحِ “هر چه بدتر، بهتر” معتقدند این جریان با منافع آنها در افغانستان سازگار خواهد بود (ضرب المثل فوق بدین معناست که اگر همه چیز بدتر شود، خود به شرایط کمک می کند تا بهتر شود. به نحوی موکول کردن تحولات و چرخش آنها در سایه گذر زمان). اما (بالعکس) برای کشورهای آسیا “وقت طلاست” و هر چه بیشتر از تحولات افغانستان دور باشند، ضرر می کند؛ زیرا کشورهایی آسیایی از در انتظار طالبان ماندن منتفع نمی شوند، گرچه واشنگتن و بروکسل ممکن است رویای چنین اتفاقی را در سر بپرورانند.
در نهایت باید گفت چنانچه ایالات متحده صادقانه حامی اتصال منطقه ای باشد و تمام مسائل مربوط به زنان و دختران تنها نهیبی لفظی به طالبان نباشد و پای عمل نیز در میان آید، بدین ترتیب ایالات متحده باید به طور علنی از ابتکارعمل آسیایی حمایت کرده و اعلام دارد که این اقدام نیرویی مثبت برای اتصال منطقه ای از طریق افغانستان خواهد بود. لیکن سوال اینجاست که آیا آمریکایی ها در (پذیرش) شکست خود بزرگوار خواهند بود؟