روابط خارجیسر تیتر خبرهانخستین خبرهایادداشت ها

روابط نزدیک اما پیچیدۀ افغانستان و تاجیکستان: ترکیب فرصت های اقتصادی و تهدیدهای مرزی (۱)

۱۵ فروردین (حمل) ۱۴۰۲ – ۴/ ۴/ ۲۰۲۳

(قسمت اول)

روابط افغانستان و تاجیکستان به روزگاران کهن باز می گردد و این رابطه همواره نزدیک و قوی بوده است. چنانکه سرزمین های جدیدِ افغانستان و تاجیکستان به طور کامل و یا نسبی در بخش هایی ذیل سلسله های امپراتوری هخامنشی ایران، امپراتوری سلوکیان، پادشاهی یونانی-باختری، امپراتوری کوشانی، امپراتوری اشکانی، امپراتوری ساسانیان، هپتالیان/هفتالیان، خلافت امویان، خلافت عباسی، سلسله طاهریان (سلسله اسلامی در خراسان)، سلسله صفاریان، امپراتوری سامانیان (یک سلسله تاجیک/فارس در آسیای مرکزی و شرق ایران)، سلسله غزنویان، سلسله غوریان، خوارزمیان، امپراتوری مغول، امپراتوری تیموری، سلسله شیبانیان و سلسله اشترخانیان بوده اند.

همچنین جمعیت زیادی از قومیت تاجیک در افغانستان می باشند و تاجیک های تاجیکستان با آنها ارتباطی قوی و نزدیک احساس می کنند. امری که تا این حد در مورد هیچ یک از کشورهای همسایه افغانستان صادق نیست. از دیگر سو، هر دو کشور پیوندهای زبانی، فرهنگی و تاریخی نزدیکی داشته و دین، ارزش های فرهنگی، سنت ها و آداب و رسوم مشترکی نیز دارند. فرهنگ و زبان مشترک دو مورد از مقولات اصلی و قابل توجهی هستند که هنگام صحبت در روابط افغانستان و تاجیکستان پیش از همه به ذهن متبادر می شوند.

 فارسی دری یکی از دو زبان رسمی افغانستان است. زبان تاجیکی که زبان رسمی و دولتی تاجیکستان است نیز فارسی است. تاجیک های افغانستان خود را مردمی از همان ملیت تاجیک های مقیم تاجیکستان می دانند. خانواده های زیادی هستند که اعضای آنها در دو طرف مرز زندگی می کنند و ملیت متفاوت افغان یا تاجیک دارند؛ اما پیوندهای خونی و خویشاوندی خود را حفظ می کنند. نمونه هایی از این خانواده ها را هم در بدخشان تاجیکستان و بدخشان افغانستان و هم در کولاب و تخار و قرغان-تپه و قندوز می توان دید.

با تمامی این اوصاف و درحالی که برخی همپوشانی های فرهنگی وجود دارد، مسیرهای سیاسی-ملی متفاوت دو کشور تمایزات قابل مشاهده ای را بین آنها ایجاد کرده است. پیش از استقلال تاجیکستان از اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، تاجیکستان در جریان تهاجم شوروی به افغانستان طی سال های ۱۹۷۹-۱۹۸۹، به عنوان یکی از اقمار اتحاد جماهیر شوروی روابط نزدیکی با افغانستان داشت.

بسیاری از تاجیک های تاجیکستانی به دلیل آشنایی با فرهنگ و زبان افغانی، توسط دولت شوروی برای خدمت به افغانستان فرستاده شدند تا به عنوان مترجم و یا مشاور فرهنگی نیروهای شوروی مستقر در مناطق مختلف افغانستان مشغول به فعالیت شوند. دولت شوروی همچنین مدارس ویژه ای را در تاجیکستان برای کودکان افغان ایجاد کرد. به دلیل جنگ طولانی و بی ثباتی در افغانستان، مهاجران افغان زیادی نیز در تاجیکستان وجود داشتند.

به هرروی روابط دیپلماتیک بین جمهوری تازه استقلال یافتۀ تاجیکستان و جمهوری اسلامی افغانستان در ۱۵ ژوئیه سال ۱۹۹۲ برقرار شد و تاجیکستان در اوایل سال ۲۰۰۲ سفارت خود را در افغانستان افتتاح کرد. هرچند طی این سال ها همکاری های اقتصادی بین دو کشور به ویژه در زمینه انرژی، تجارت و ترانزیت توسعه گسترده و قابل توجهی داشته است.

با این حال شاید بتوان گفت افغانستان همواره به عنوان منبع بی ثباتی در میان کشورهای آسیای میانه به ویژه در تاجیکستان تلقی شده و نگرانی اصلی برای تاجیکستان در رابطه با افغانستان، تروریسم و مواد مخدر است. چراکه از نیمه دوم دهه ۱۹۹۰، تاجیکستان با خطر گسترش افراط گرایی اسلامی و تروریسم و همچنین قاچاق مواد مخدر از افغانستان مواجه بود. علاوه بر این، تبدیل شدن افغانستان به مرکزی آموزشی برای تروریست های بین المللی و یا مرکز جهانی تولید مواد مخدر، موجودیت تاجیکستان مستقل را به خطر می اندازد. (Ubaidulloev, 2014: 120-121)

پیشینۀ روابط تاجیک-افغان ها: ترکیبی از پیوندهای فرهنگی، نزاع تاریخی و استعمار خارجی

همان طور که اشاره شد، دو کشور افغانستان و تاجیکستان با قرن ها روابط تاریخی، فرهنگی و همسایگی گره خورده و مناطقی که این دو کشور را تشکیل می ‌دهند، در برهه هایی زمانی به ‌ویژه در دوره ‌های سامانیان، غزنویان و تیموریان به یکدیگر متصل بوده ‌اند. افغان ها در زمان احمدشاه بابا با تاجیکستان روابط نزدیکی داشتند. پس از انعقاد قرارداد دوستی در سال ۱۷۵۰ بین احمد شاه درانی از افغانستان و محمد مراد بیگ بخارا، آمودریا مرز رسمی افغانستان شد. افغانستان و تاجیکستان حدودا ۱۴۰۰ کیلومتر مرز مشترک دارند که بیشتر آن در زمین های ناهموار قرار داشته و از حفاظت ضعیفی برخوردار است.

بعدها در قرن بیستم، امیر حبیب الله خان، امیر امان الله خان و محمود طرزی به مسلمانان آسیای میانه در قیام خود علیه روس ها که عموما به جنبش «باسماچی» معروف هستند، کمک کردند. پس از شکست قیامشان، حکومت های آسیای مرکزی یکی پس از دیگری تحت کنترل روسیه قرار گرفتند و تا سال ۱۹۹۱ همه این ملل مسلمان تحت کنترل اتحاد جماهیر شوروی بودند. اما کابل پیوندهای فرهنگی خود را با دوشنبه حفظ کرده و نقش خود را در احیای اصطلاحات فارسی ایفا کرده بود.

پس از موفقیت جهاد افغانستان در برابر شوروی، تاجیکستان نیز متعاقبا توانست در ۹ می ۱۹۹۱ استقلال خود را اعلام کند. بدین ترتیب روابط دیپلماتیک بین تاجیکستان و افغانستان در ۱۵ جولای ۱۹۹۲ برقرار و در ۱۳ جولای ۱۹۹۲ نیز سفارت جمهوری اسلامی افغانستان در دوشنبه افتتاح شد. هرچند سفارت جمهوری تاجیکستان در جمهوری اسلامی افغانستان به طور رسمی در سال ۲۰۰۱ افتتاح شد.

همچنین زبان یکی از عناصر مهم فرهنگ است و زبان فارسی در هر دو کشور به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد؛ اما روابط تاجیکستان با افغانستان، کشوری که با آن مرز جنوبی طولانی دارد، نه تنها از پیوندهای فرهنگی و قومی بین ساکنان کشورهای مذکور، بلکه از جریاناتی نیز متاثر گردید که ذیل آن جریانات رژیم شوروی سعی کرد از پیوند فی مابین درجهت تضمین بقای یک دولت کمونیستی در کابل پس از سال ۱۹۷۹ بهره برد. چنانکه بسیاری از شهروندانشان جمهوری ‌های سوسیالیستی شوروی در آسیای مرکزی از جمله تاجیکستان، در جریان حمله مسکو به افغانستان در سال ۱۹۷۹ و در کنار نیروهای روسی در افغانستان مشغول خدمت شدند.

چنانکه شوروی تاجیک های تاجیکستان را در مواضع و جایگاه هایی از قدرت در دولت وقت افغانستان تحت حمایت خود قرار داده و نشریات تبلیغاتی را از تاجیکستان به افغانستان ارسال می کرد. افغان هایی برای آموزش و القائات کمونیستی به تاجیکستان آورده شده و تاجیک ها در اشغال نظامی شوروی در افغانستان خدمت می کردند. در اوایل دهه ۱۹۹۰، دولت کمونیستی در دوشنبه و دولت کمونیستی وقت در کابل از توسعه روابط اقتصادی و مبادلات در زمینه های آموزش و نشر حمایت کردند.

اما از آغاز سال ۱۹۹۲، گذرگاه های مرزی -برای قاچاق، فرار از جنگ داخلی تاجیکستان، یا کسب سلاح در حمایت یکی از طرفیت در آن جنگ- به طور فزاینده تحت عبور و مرور بودند. چنانچه در اوایل ۱۹۹۳، کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان تخمین زد که ۵۰۰۰۰ تا ۷۰۰۰۰ پناهجو از جنوب تاجیکستان به شمال افغانستان رفته اند. تا سال ۱۹۹۴ بسیاری از آنها به خانه بازگشتند، اگرچه تعداد دقیقی در دسترس نیست.

به هرروی روابط بین دولت تاجیکستان پس از جنگ داخلی این کشور با افغانستان اغلب در نیمه اول دهه ۱۹۹۰ با مشکلاتی مواجه بود. چنانکه تاجیکستان، افغانستان را به همدستی در حملات فرامرزی توسط اعضای مخالف تبعیدی مستقر در شمال افغانستان متهم می کرد و افغانستان نیز به نوبه خود، نیروهای روسی در سمت مرز تاجیکستان را به کشتن غیرنظامیان افغان در حملات تلافی جویانه متهم می نمود. (marines, 2020: 281)

تهاجم شوروی به افغانستان و آشنایی تاجیک ها با مجاهدین افغان؛ بسترساز رشد نیروهای اسلام گرای تاجیکستان و وقوع جنگ داخلی

تهاجم شوروی به افغانستان تأثیر قابل توجهی بر جوامع آسیای مرکزی داشت و تاجیک ها بیش از سایرین از این جریان متاثر شدند؛ زیرا تعامل آنها با افغانستان بیشتر بود. گرچه کشورهای آسیای مرکزی از نظر اقتصادی به عنوان محل استقرار نیروها و تدارکات شوروی سود می بردند؛ اما حمایت مادی تاجیکستان از ارتش شوروی، این کشور را به هدف مجاهدین افغان -تحت حمایت ایالات متحده، پاکستان و عربستان سعودی- تبدیل کرد که در سال ۱۹۸۷ حملات خود را آغاز کردند. درنتیجه هزاران تاجیک و ازبک مخفیانه به جهاد افغانستان ملحق شدند.

این تاجیک ها در جریان جنگ با افرادی از رهبران مجاهدین افغان-تاجیک همچون احمدشاه مسعود و برهان الدین ربانی و جمعیت اسلامی آنها با جریانات اسلام گرایی و ملی گرایی تاجیک آشنا شدند. پس از خروج شوروی از افغانستان در سال ۱۹۸۹، همچنین فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و متعاقبا استقلال تاجیکستان در سال ۱۹۹۱، برخی از این مجاهدان تاجیک به کشور خود بازگشتند تا حزب رنسانس اسلامی[۱] را تشکیل دهند؛ حزبی که اپوزیسیونِ دولت امامعلی رحمان رهبر کمونیست این کشور محسوب می شد.

در سال ۱۹۹۲، جنگ داخلی سختی بین حزب رنسانس اسلامی(جبهه اپوزیسیون) و نیروهای وفادار به دولت در دوشنبه آغاز شد که به مدت پنج سال نیز ادامه یافت. این جریان با سقوط رژیم کمونیستی کابل به دست مجاهدین در سال ۱۹۹۲ مصادف بود. بدین ترتیب رئیس جمهور جدید افغانستان، ربانی و وزیر دفاع او مسعود، به حزب رنسانس اسلامی اجازه دادند تا از پایگاه های شمال افغانستان به دولت امامعلی رحمان حمله کرده و به آنها تسلیحات و آموزش دهند. درنتیجه بیش از ۱۰۰۰۰۰ پناهجوی غیرنظامی نیز از تاجیکستان به افغانستان گریختند.

اما در سال ۱۹۹۶، طالبان با حمایت عربستان سعودی و پاکستان، کابل را تصرف و دولت ربانی را به عقب نشینی به شمال افغانستان مجبور کردند. سپس ربانی و احمد شاه مسعود به گروه‌ های مخالف ازبک و هزاره پیوسته و جبهه متحد اسلامی برای نجات افغانستان را تشکیل دادند (آنچه که به ائتلاف شمال نیز معروف است). روسیه و ایران نیز که ظهور طالبان را تهدیدی برای امنیت خود می دانستند، از این ائتلاف تحت سلطه تاجیک ها حمایت نموده و دریافتند که با ادامه تصرف مناطق بیشتر توسط طالبان، نیروهای مسعود به پایگاه هایی نیاز دارند که از آنجا به افغانستان حمله نموده و از حامیان خود تدارکاتی دریافت کنند. بنابراین، فشار فزاینده ای بر دولت رحمان و حزب رنسانس اسلامی وارد آمد تا به جنگ داخلی پایان دهد؛ از اینرو، در سال ۱۹۹۷ آتش بسی امضا شد.

دوشنبه سپس سیاست پیشین خود را تغییر داد و از ائتلاف شمال در برابر دشمن جدیدش، طالبان حمایت کرد. با این حال، همه عناصر درون حزب رنسانس اسلامی از توافقنامه صلح راضی نبودند. چنانچه جمعه نمنگانی، یک فرمانده ازبک در حزب رنسانس اسلامی تاجیکستان، این آتش بس را رد کرد و جنبش اسلامی ازبکستان (IMU) را تشکیل داد. بدین ترتیب جنبش اسلامی ازبکستان با حمایت طالبان و القاعده و از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۱ حملاتی را از پایگاه های افغانستان و تاجیکستان به ازبکستان و قرقیزستان همسایه انجام داد. جنبش اسلامی ازبکستان همچنین در کنار طالبان علیه مسعود و ائتلاف شمال در افغانستان جنگید و قویا در تجارت مواد مخدر در سراسر مرز افغانستان و تاجیکستان مشارکت داشت.

اما پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، دوشنبه برای بیرون راندن دشمن قدیمی خود، طالبان، به ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده پیوست. ایالات متحده  نیز در ازای ارائه حریم هوایی و امکانات دیگر، تحریم‌ هایی اقتصادی را که به دلیل عملکرد دوشنبه در طول جنگ داخلی ۱۹۹۲-۱۹۹۷ اعمال شده بود، لغو نموده و ارسال کمک ‌های نظامی و بشردوستانه را آغاز کرد. در مقابل، جنبش اسلامی ازبکستان علیه ایالات متحده و متحدانش مبارزه کرد و نمنگانی در واقع فرماندهی نیروهای طالبان در تالقان در شمال افغانستان را بر عهده داشت.

در حالی که جنبش اسلامی ازبکستان در طول نبرد متحمل تلفات سنگینی شد (نمنگانی در نبرد قندوز در سال ۲۰۰۱ کشته شد)، این گروه جان سالم به در برده و عناصر تحت رهبری طاهر یولداشف در پناهگاه های مرزی افغانستان و پاکستان فعال باقی ماندند. در حالی که جنبش اسلامی ازبکستان همچنان به دنبال سرنگونی دولت ازبکستان است، اکنون نیز خواستار ایجاد خلافتی اسلامی است که آسیای مرکزی را تحت پوشش خود در برگیرد. (understanding war, 2023)

میراث دوگانۀ جنگ افغانستان برای تاجیکستان: تبدیل شدن به هسته استراتژیک مرکزی، یا بستر متزلزل برای شور ملی-مذهبی؟

جنگ افغانستان میراثی مبهم در تاجیکستان بر جای گذاشت. این جریان در برخی زمینه ها، احساسات مذهبی و ملی گرایانه را تغذیه نموده و به عنوان ابزاری جهت انتقادهای گسترده تر از حکومت تحت رهبری روسیه عمل می کرد. این امر به ویژه در مورد محافل مذهبی زیرزمینی صادق بود، جایی که گاهی جنگ را ضد اسلامی می ‌دانستند؛ اما در برخی از گروه ‌های روشنفکری که به طور فزاینده ‌ای از لفاظی ‌های ناسیونالیستی در اواخر دوران شوروی حمایت می ‌کردند، نیز چنین بود.

با این حال، از جهات دیگر، به نظر می رسد که این جنگ، قدرت کمونیستی را در تاجیکستان تقویت کرده است. با تهاجم سال ۱۹۷۹، این جمهوری کوچک اقماری به طور ناگهانی اهمیت استراتژیک مرکزی پیدا کرد و در نتیجه، مورد توجه سیاسی و حمایت مادی مسکو قرار گرفت. چنانکه تاجیکستان با داشتن بیش از ۱۳۰۰ کیلومتر مرز مشترک با افغانستان، به پایگاهی پیشرو برای مداخله شوروی تبدیل شد و همچنین در جهت نمایش مدل شوروی به هیئت های بازدید کننده از افغانستان نیز مورد بهره برداری قرار گرفت.

 تأثیر جنگ حتی به واسطۀ حدود پانزده هزار شهروند تاجیکستان که برای کمک به تداوم مداخله به سمت افغانستان راهی گردیدند، بیشتر هم احساس شد. نکته قابل توجه در مورد این سربازان، افسران، مترجمان و متخصصان غیرنظامی میزان نقش آنها بود؛ چنانکه تجارب شان روندهای گسترده تری را در تاجیکستان منعکس ساخت.

درحالی که برخی از آنها به منظور تحقق مطالباتی برای خودمختاری فرهنگی و سیاسی بیشتر برای جمهوری سوسیالیستی شوروی تاجیکستان وارد میدان شده بودند، برخی دیگر با دلبستگی قوی‌ تر به هویت شوروی و احساس تعلق عمیق ‌تر به دولتی که آنها را به خون ‌ریزی در کوه ‌ها و بیابان ‌های افغانستان فرستاده و در عوض به آنها نوید شکوه و پاداش مادی می ‌داد، وارد این عرصه می شدند.

 اگرچه استثنائات متعددی وجود داشت؛ اما می توان گفت شکافی مهم مابین افرادی که به عنوان نیروهای  مستشاری در این روند مداخله شرکت کرده بودند و کسانی که برای انجام یک وظیفه نظامی به افغانستان رفته بودند، وجود داشت. سال ۱۹۸۹ تصویری جالب از گرایش ‌های متفاوتی که در میان شرکت ‌کنندگان سابق وجود داشت را ارائه می‌ دهد. سالی که از بسیاری جهات کلیدی و حائز اهمیت بود؛ چنانچه هم پایان سلطۀ شوروی و هم تصویب قانون زبان بود که تاجیکی (نوعی از زبان فارسی) را به عنوان تنها زبان دولتی در این جمهوری معرفی کرد. پس زبان روسی به زبان اداری تنزل یافت و شدت منازعات سیاسی به دلیل رکود اقتصادی، سکون سیاسی و نا به سامانی که سایر بخش‌ های اتحاد جماهیر شوروی، از جمله بالتیک و قفقاز را فرا گرفته بود، افزایش یافت.

 علاوه براین، تحولات سال ۱۹۸۹ صحنه ای را برای ناآرامی ‌هایی ترتیب داد که دوشنبه، پایتخت تاجیکستان را در فوریه ۱۹۹۰ فرا گرفت؛ رویدادی که شوک عمیقی به تشکیلات سیاسی این جمهوری وارد کرد. مسائل مربوط به احیای ملی، مذهب و هویت شوروی در این بحران مطرح شد که باعث گسست عمیق در جامعه تاجیکستان بود و دوره ای از منازعات آغاز گشت که راه را برای آغاز جنگ داخلی در تاجیکستان در سال ۱۹۹۲ هموار ساخت. به هرروی، برخی ناظران غربی جنگ افغانستان را نقطه عطفی از شور ملی و مذهبی در تاجیکستان می دانند. (göransson, 2016 : 114-115)

به طور کلی به باور بسیاری، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تحولات خوشایندی را رقم نزد. شبکه ‌های اسلام‌ گرای بین ‌المللی روزنه‌ و منافذی را در تاجیکستان دیدند که می‌ توانستند با تهیه پول، آموزش نظامی و مواد تبلیغاتی وارد آن شوند؛ و حضور در همسایگی افغانستان این کار را آسانتر کرد. پس از خروج نیروهای شوروی، فشار مجاهدین بر دولت نجیب الله تحت حمایت شوروی در کابل افزایش یافت و در آوریل ۱۹۹۲ سقوط کرد.

 تضعیف نظام اتحاد جماهیر شوروی همچنین به کاهش دفاع از مرزها منجر شد و مرز این کشور با افغانستان بسیار متزلزل و نفوذ پذیر گردید. این امر باعث ایجاد ارتباط بین فرماندهان میدانی افغان و گروه های سیاسی اسلامی در تاجیکستان شد. چنین اتحادهایی به سرایت تسلیحات و انتقال ایده ها از آن سوی مرزها منجر شد. جنگ داخلی در سال ۱۹۹۲ شعله ور شد، زمانی که بیشتر درگیری ها روی داد. (Matveeva, 2009 :16)

پیشینه تاریخی یک منطقه مرزی آرام و غنی

بدخشان ولایتی کهن است که بخش های شرقی مرز مشترک بین تاجیکستان و افغانستان را پوشش می دهد، مرزی که با رشته کوه پامیر شکل گرفته است. این مرز به واسطۀ رودخانۀ پنج به دو نیم شده است که مرز سیاسیِ جدا کنندۀ ولایت خودمختار بدخشان در تاجیکستان از ولایت بدخشان در افغانستان را مشخص می سازد. از لحاظ تاریخی، بدخشان افغانستان همیشه از خشونت طالبان در امان بود؛ زیرا آنها هرگز موفق به اشغال مناطقی که توسط ائتلاف شمال محافظت می ‌شد، حتی در زمان قدرت یابی اولیه خود (۱۹۹۶-۲۰۰۱)، نشدند.

این مرز بین تاجیکستان و افغانستان در گذشته مرز جنوبی اتحاد جماهیر شوروی بود که مقامات مسکو برای جلوگیری از نفوذ خارجی تقریباً هفت دهه آن را بسته بودند. بین سال های ۱۹۳۶ و ۱۹۹۱، به زحمت تماسی بین دو حاشیۀ رودخانه پنج صورت می گرفت. حتی پس از آنکه در سال ۱۸۹۵ خط زمامداری توسط کابینه های امپراتوری ترسیم شد تا حوزه نفوذ روسیه تزاری را از قلمرو بریتانیای کبیر مشخص کند؛ این مرز برای مردم محلی که هرگز در گذشته از هم جدا نشده بودند، به واقعیتی عملی تبدیل شد. از آغاز دهه ۲۰۰۰، مناطق مرزی بدخشان نماد همکاری قوی افغانستان و تاجیکستان بوده و تا زمان فروپاشی حکومت مرکزی از این دولت صلح آمیز بهره می بردند.

مشهودترین و شناخته شده ترین عناصر مبادلات دوجانبه، پل های فرامرزی هستند، اما زیرساخت های جدیدی برای تقویت این همکاری ایجاد گردید؛ یعنی بازارها، ایستگاه‌ های فرعی برق و شبکه‌های برق و همچنین مکاتب، مراکز آموزشی، و مراکز صحی در سمت افغانستان. اگرچه بسیاری از بازیگران بین ‌المللی مانند دولت ‌های اروپایی، سازمان ملل متحد، ایالات متحده و سایر کمک‌کنندگان در تامین مالی پروژه‌ های فرامرزی مشارکت داشته ‌اند، شبکه توسعه آقاخان (AKDN) نیروی اصلی در پسِ اجرای آنها بوده است. شبکه توسعه آقاخان بزرگترین کارفرما در ولسوالی های مرزی بدخشان بوده که از آغاز دهه ۲۰۰۰ که در پامیر شروع به کار کرد و فرصت های حرفه ای و تحصیلی را برای مردان و زنان ارائه داد.

 اما این مرز طولانی، شبیه دیگر مرزهای افغانستان عاری از چالش های امنیتی نیست. ناامنی ناشی از جنگ تنها در سال ۲۰۱۵ زمانی که اولین تیراندازی ها در ولسوالی های اشکاشم و درواز شنیده شد، ظاهر گردید. اما منطقه مرزی در بدخشان افغانستان آرام بود؛ به جز در روستاهای خاصی که ستیزه جویان طالبان در مخالفت با نیروهای دولت مرکزی فعالیت می کردند. در واقع تا سال ۲۰۱۸ که بخش ‌هایی از ولسوالی ‌های نوسی، کوف آب و خواهان به دست شورشیان افتاد، ناآرامی نبود؛ اگرچه مراکز منطقۀ حکومتی که نماینده محل قدرت دولتی محلی بودند، در امان ماندند. در جولای ۲۰۲۱، طالبان تمام نوار مرزی را تصرف کردند و برای اولین بار شغنان، اشکاشم و واخان را تحت کنترل گرفتند. چند ساعت پیش از این اتفاق، بیش از ۱۰۰۰ کارمند دولتی افغانستان از مرز تاجیکستان عبور کرده بودند. (Sadozaï, ۲۰۲۱: ۲-۳)

 

ادامۀ مطلب در شمارۀ دوم از “روابط نزدیک اما پیچیدۀ افغانستان و تاجیکستان: ترکیب فرصت های اقتصادی و تهدیدهای مرزی

 

[۱] the Islamic Renaissance Party (IRP)

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا