مداخله خارجی هلند در افغانستان و تنش داخلی بر سر تداوم آن (۱)
۲۵ خرداد (جوزا) ۱۴۰۲ – ۱۵/ ۶/ ۲۰۲۳
(قسمت اول)
از اواخر سال ۲۰۰۱، هلند با اختصاص منابع مالی و نظامی، در پی حمایت از برقراری ثبات، دموکراتیزاسیون و بازسازی ضمن تاکید بر سه وجه “دیپلماسی، دفاع و توسعه” در کشور افغانستان برآمد. چنانچه از زمان آغاز به کار نیروهای بین المللی کمک به امنیت در افغانستان، هلند در این ماموریت مشارکت داشت. از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰، هلند کشوری پیشرو در ولایت جنوبی ارزگان بود، منطقه ای که این ماموریت در آنجا از حدود ۱۶۰۰ سرباز، ۱۲ دیپلمات و کارشناس مسائل توسعه تشکیل شده بود، و در زمینه ارتقای ثبات و امنیت ولایتی نیز فعالیت داشت.
بعدها مسیری از مطرح شدنِ بحث و گفتگوها در پارلمان هلند برسر تداوم فعالیت و حضور نیروهای هلند در افغانستان و تمدید نقش آنها در این کشور، کابینه ائتلافی در هلند را به ورطه سقوط کشاند. در دوره بعد طی سال های ۲۰۱۱-۲۰۱۳ حمایت هلند متضمن ماموریت آموزشی پلیس با رویکردی یکپارچه، ضمن تاکید بر تقویت کیفی توان نیروی پلیس و ظرفیت سازی نهادهای قضایی، به ویژه در ولایت قندوز بود. به عنوان بخشی از ماموریت آموزشی پلیس، هلند همچنین ۴۰ مربی پلیس و پنج کارشناس قضایی را در ماموریت پلیس اتحادیه اروپا برای افغانستان (ایوپول/EUPOL) در کابل و قندوز تعیین ساخت.
به طور کلی دررابطه با آغاز مناسبات میان افغانستان و هلند به نظر می رسید جرقه این روابط به سال ها پیش باز گشته و پیشینه ای از صد سال تعاملات فی مابین را به دوش می کشد؛ روابطی که تا سال ۱۹۶۵، و پیش از آنکه افغانستان و هلند وارد روابط رسمی دیپلماتیک شوند چندان برجسته و مورد توجه نبود. می توان گفت این جریان از بازگشت تاریخ روابط دیپلماتیک بین افغانستان و هلند به دهه ۳۰ میلادی و یا زمانی که افغانستان هنوز یک پادشاهی بود؛ امری کمتر مطرح و یا شناخته شده است.
چنانچه همان گونه که عزیزالله رسولی کاردار سابق سفارت افغانستان در هلند بیان کرده است، در سال ۱۹۳۸، افغان ها استوارنامه مشترک فرستادۀ هلند به دولت ترکیه را مطرح و متعاقبا در سال ۱۹۳۹ معاهده ای توسط نمایندگان دیپلماتیک هلند و افغانستان در ترکیه امضا شد. با این حال، اشغال هلند توسط آلمان در ماه می ۱۹۴۰ باعث به تعویق افتادن روند تکمیل و تکامل این جریان شد.
پس از جنگ جهانی دوم، زمانی که افغانستان یکی از نخستین کشورهایی بود که استقلال اندونزی، مستعمره سابق هلند در آسیا را به رسمیت شناخت، تحولی جالب اما پیچیده رخ داد. در سال ۱۹۶۵، روابط دیپلماتیک بین هلند و افغانستان با معاهده ای جدید، اما هنوز بدون ایجاد نمایندگی های دائمی متقابل احیا شد. در دهه ۶۰، افغانستان در میان گردشگران هلندی، به ویژه در میان جوانانی که انتظار تعطیلات بی دغدغه، ماجراجویانه و انبساط خاطر را در سرزمینی دوردست داشتند، محبوب شد و به طور گسترده ای با کنسولگری افتخاری آن زمان در کابل برای حل و فصل مسائل مربوطه تماس و تعاملاتی برقرار شد. نهایتا پس از وقایع افغانستان در سال ۱۹۷۸ / ۲۰۰۱، سرانجام دو کشور رابطه ای پایدار برقرار کرده که با افتتاح سفارت هلند در کابل مشخص شد.
جریانی نرم و آهسته از آغاز مناسبات میان افغانستان و هلند
به گفتۀ برخی ناظران، اسناد آرشیوی در لاهه از تبادلات دوجانبه میان دو کشور هلند و افغانستان حکایت دارد. به عنوان مثال، این اسناد آرشیوی، مبادلات بین دو کشور را در هنگامی که هر یک به دنبال کسب موقعیتی در هیئت اجرایی سازمان جهانی بهداشت بودند (هلند در سال ۱۹۶۳، افغانستان در سال ۱۹۷۱)، نشان می دهد. این اسناد حاکی از آن است که در سال ۱۹۵۸، افغانستان از هلند درخواست کرد تا جهت اخذ کمک های فنی سازمان ملل جهت برنامه های اشتغال زایی در بدخشان، که در آن زمان یکی از معدود مناطق کشت خشخاش بود، لابی و چانه زنی کند.
همچنین در اواخر دهه ۱۹۶۰، افغانستان از انتخاب مجدد هلند در شورای توسعه صنعتی[۱] سازمان ملل حمایت کرد. همچنین اسناد آرشیوی رابطه بین افغانستان و خطوط هوایی رویال داچ ایرلاینز، شرکت فرانسوی، هلندی کال ال ام[۲]، را بین سال های ۱۹۵۶ و ۱۹۶۰ مستند می سازند. آنها درخواست هایی را برای دانشجویان افغان به منظور شرکت در برنامه کمک هزینه تحصیلی هلند، دسترسی به دوره های بین المللی دانشگاه ها و کالج های فنی نشان می دهند. (Kamminga, 2019: 2)
به هرروی باید گفت توسعه روابط دیپلماتیک دوجانبه مابین افغانستان و هلند روندی کند و همراه با وقفه و تاخیرهای متعددی بوده و پیشرفت در این جریان غالبا به تعهد شخصی دیپلمات هایی وقت بستگی داشت. در سال های اولیه، هلندی ها اطلاعات کمی در مورد افغانستان داشته و این کشور را به عنوان کشوری عجیب و دوردست می نگریستند. دکتر فیلیپس کریستیان ویسر(Philips Christiaan Visser) برای نخستین بار نیاز به کنسولگری هلند در افغانستان را زمانی مطرح ساخت که خود در دهه ۱۹۳۰ سرکنسول هلند در کلکته بود. او در تلاش برای یافتن فردی هلندی در افغانستان جهت تصدی این نقش بود، اما موفق نشد و به همین خاطر از “فقدان تجربه هلند در مورد افغانستان” متاسف و ناخوشنود بود.
اما در توضیحی مختصر لازم به ذکر است که مشکل در تجربه تعاملاتی هلند از افغانستان تماما نیز صحت نداشت؛ چون برای مثال، یک مهندس هلندی به نام آدریانوس ون لوتسنبورگ ماس(Adrianus van Lutsenburg Maas) در دهه ۱۹۲۰ (۱۹۲۸-۲۹) در افغانستان و در پروژه ای از یک شرکت آلمانی[۳] کار می کرد. شرکتی که قصد ساخت راه آهنی را داشت که کابل را به بلخ در شمال، هرات در غرب و قندهار در جنوب متصل سازد.
به هرصورت، ویسر تصمیم گرفت تا در سال ۱۹۳۵ خود از پیشاور به کابل سفر کند. او در آنجا با یک هلندی به نام مارتین ون گلدرن(Martin van Gelderen)، مرد جوانی که نماینده بانکی هلندی[۴] بود، ملاقات کرد. برداشت ویسر از کابل این بود که شهر چندان رشد و رونق ندارد. ساختمان های تازه ساخته شده در دهه ۱۹۲۰ -زمانی که شاه امان الله رویای مدرنیزه شدن را در سر می پروراند- از گذشته روند تخریب و فرسودگی را طی کرده بودند.
ویسر فکر میکرد که نماینده جوان بانک، پرانرژی، اما بی تجربه و نسبت به فرصت های بخش خصوصی هلندی بسیار خوش بین بود. متعاقبا در آینده نزدیک به هفت دهه بعد، در سال ۲۰۰۴، بانک هلندی ING بانک بین المللی افغانستان را که ابتکار مشترک سرمایه گذاران افغان و آمریکایی بود، تأسیس کرد. بدین ترتیب می توان گفت تجارت و دیپلماسی در طول سال ها دست به دست هم داده و پیکره مناسبات دوجانبه را شکل دادند. چنانچه بعدها بنیاد هلند افغانستان[۵] در سال ۱۹۵۱ تأسیس شد؛ و متعاقبا در سال ۱۹۶۵ به انجمن تجارت هلند و افغانستان هلند تبدیل شد. در واقع، کمپین های تبلیغاتی تأثیر غیرمنتظره ای در ترویج گردشگری هلندی به افغانستان داشت. (Kamminga, 2019: 3)
دیپلماسی هلندی و روابط دوجانبه با افغانستان
همان گونه که اشاره شد، روابط ديپلماتيك ميان هلند و افغانستان ماهيت نسبتا جديدي دارد. نخستین تلاش ها برای ورود به روابط رسمی از طریق پیمان دوستی در دهه ۱۹۳۰ شکست خورد. می توان گفت مهر و موم شدن این روابط به طور قطعی، تا سال ۱۹۴۸ پیش از امضای این پیمان و تا سال ۱۹۶۵ که هر دو کشور وارد روابط رسمی دیپلماتیک شدند، طی فراز و نشیب جریاناتی به طول انجامید. همچنین اشاره شد که در این میان، هلند یک کنسولگری در کابل و همچنین تشکیلاتی تحت عنوان “بنیاد هلند-افغانستان” با تمرکز بر ارتقای روابط تجاری بین دو کشور ایجاد کرد.
اگرچه هلند دومین شریک تجاری اروپایی افغانستان در عرصه تجارت و روابط تجاری بود، اما روابط سیاسی یا سایر روابط بین دو کشور هرگز به هیچ وجه خاص و برجسته نبود. برای مثال، این واقعیت که افغانستان در دهه ۱۹۷۰ در فهرست ۲۵ فقیرترین کشور جهان قرار داشت، به تلاش جهت ایجاد رابطه در زمینه کمک های توسعه/انکشافی منجر نشد. چراکه این امر نتیجه فعالیت های نسبتا زیاد شوروی در افغانستان و ترس از تلاش های شوروی برای جذب افغانستان در حوزه نفوذ خود بود که نهایتا این بیم و نگرانی ها در سال ۱۹۷۹ و با حمله شوروی به کشور افغانستان به منسه ظهور رسید.
تهاجم شوروی بیانگر این مسئله بود که افغانستان به طور ناگهانی از وضعیت پیرامون به مرکز سیاست جهانی جنگ سرد حرکت کرده است. همچنین این جریان به مطالبه و درخواست متحدان اشاره داشت تا «اقداماتی» علیه دولت جدید تحت رهبری ایالات متحده اتخاذ کند و برای کشور هلند نیز، حاکی از آن بود که دولت جدید شوروی را به رسمیت نمی شناسد. پس از عقب نشینی نیروهای شوروی، به رسمیت شناختن رسمی رژیم نجیب الله برای هلند امری مطلوب و مناسب تلقی نمی شد. درحالی که وضعیت در افغانستانِ پساتجاوز به یک جنگ داخلیِ بدون فاتحی مشخص تبدیل شد، روابط در سطح دیپلماتیک وجود نداشت. این امر در مورد حاکمان طالبان نیز صدق می کرد.
علیرغم مشکلات مطروحه، هلند بیش از پیش به وضعیت نا به سامان و آشفتۀ افغانستان علاقه مند گردید. چنانچه در دوره زمانی ۱۹۹۰-۱۹۹۸، وزیر هلند برای همکاری های انکشافی در چندین مورد از افغانستان دیدن کرد. هلند حتی پا را فراتر نهاده، به یکی از بزرگترین کشورهای اهداکننده کمک به افغانستان تبدیل شد. به هرروی پیشنهاد می شود که جریان ظهور علاقه هلند به افغانستان را با درنظر داشتِ دیدگاه هایی جدید در زمینه همکاری های انکشافی و یا کمک های بشردوستانه ای که در دهه ۱۹۹۰ ظهور کرد، بررسی نمود. (van de Goor, 2000: 59)
الف) مفاهیمی جدید از ارائه کمک و یاری رسانی
پیش از دهه ۱۹۹۰، ارائه کمک های انکشافی/توسعه تا حد زیادی به واسطۀ شرایط سیاسی تعیین و محدود شده بود. به نظر می رسید که پایان جنگ سرد فرصت های جدیدی برای کمک در مواجهه با درگیری ها و موقعیت های پس از جنگ فراهم می کرد؛ و از این رو مفاهیم و تفاسیر مرتبط با کمک ها نیز در دهه ۱۹۹۰ تغییر یافت. این موضوع در رویکردهای هلند نیز بر همین منوال بود و علاقه هلندی ها به رابطۀ مابین کمک و درگیری در دهه ۱۹۹۰ افزایش یافت. چنانچه در سال ۱۹۹۳، وزارت امور خارجه هلند یادداشتی در حوزه سیاستگذاری منتشر کرد که به طور خاص بر نقش کمک های بشردوستانه تمرکز و تاکید داشت.
در این یادداشت اشاره شده بود که: مابین مقولاتِ تضاد و توسعه، به این نتیجه رسیدیم که تقاضای فزاینده برای کمک های بشردوستانه -که غالبا نیز ناشی از درگیری های داخلی است- توام با مدت زمانِ طولانیِ بسیاری از نزاع و درگیری ها، رویکرد جدیدی را می طلبد. سازمان ملل نیز پیشتر مفاهیم جدیدی مرتبط یا مقوله صلح سازی (‘peace-building’ and ‘peace-making’) را در دستور کار خود و برای جریان برقراری صلح معرفی کرده بود. این مفاهیم جدید از «توسعه برای صلح» و «کمک به صلح»[۶] نشان می داد که حرکت به سمت «فعالیت های توسعه در شرایط درگیری» امری ضروری است که می تواند دیپلماسی پیشگیرانه و سایر اقدامات صلح ساز را با ماهیتی سیاسی تر حفظ کند.
بنابراین، مفهوم توسعه برای صلح با هدف پرداختن به موقعیت های نیمه صلح/نیمه جنگ بود و می توان گفت که کشور افغانستان نیز در بازه زمانیِ ۱۹۸۹-۱۹۹۸ دربردارندۀ این وضعیت و شرایط می شد. بنابراین، مداخلات هلندی ها در این کشور در برابر پس زمینه مفهوم توسعه برای صلح تحلیل می شود. با این حال، پیش از در نظر گرفتن مداخلات هلند در درگیری/جنگ افغانستان در سطح بین المللی، اجرای «توسعه برای صلح» و یا ارائه کمک های اضطراری، باید به تشریح تحلیل های هلندی از این جنگ پرداخت. شایان ذکر ایت تحلیل های هلندی بر اساس سفرهای مختلف هیئت های وزارت امور خارجه هلند به افغانستان بود. (van de Goor, 2000: 61)
ب) تحلیل هلندی ها از درگیری/جنگ افغانستان و احتمالاتی از مداخله
در دوره زمانیِ سال های ۱۹۹۴-۱۹۹۸، هیئت های وزارت امور خارجه هلند، سفارت هلند در اسلام آباد، و وزیر همکاری های توسعه هلند به مناسبت های مختلف از افغانستان بازدید کردند. اولین بازدید در سال ۹۴ صورت گرفت و در گزارش این بازدید خاطرنشان شد که گرچه کمک به افغانستان از سال ۱۹۹۳ (پس از کاهش در سال ۱۹۹۲) به طور قابل توجهی افزایش یافته بود، اما وضعیت امنیتی در این کشور به دور از ثبات بود. به ویژه کابل در حال تجربه فوران جریانات خشونت آمیز جدیدی بود که حتی منجر به خروج چندین سازمان غیردولتی گردید.
بدین ترتیب به نظر می رسید که ادامه خشونت به خستگی و دلسردی اهداکنندگان منجر شود. با وجود حقایق مذکور، این گزارش انتظار داشت که بیشتر پناهجویان افغان در پاکستان به کشور خود بازگردند، زیرا در آن مقطع زمانی بخش های بزرگی از کشور نسبتا آرام بود. همچنین پیشنهاد شد که این مناطق باید به کانون پروژه های کمک رسانی تبدیل شوند. ضمن آنکه این گزارش بهبود هماهنگی اهداکنندگان را پیشنهاد می کرد.
در طی سفرهای بعدی، هیئت های اعزامی به این نتیجه رسیدند که کمک به کمپ های پناهندگان در پاکستان و ایران دیگر در ارجحیت و اولویت قرار ندارد و به جای آن بایستی بر مسائلی چون بازگشت و اصلاح و نوسازی متمرکز توجه و تمرکز می شد. با این حال، از آنجایی که وضعیت بشردوستانه در بخش های وسیعی از کشور هنوز اسفناک بود، ادامه کمک های بشردوستانه همچنان در سال ۱۹۹۵ توصیه می شد.
در طول سال ۱۹۹۵ نیز گزارش شد که اگرچه هماهنگی ها از سال ۱۹۹۴ به دلیل فعالیت های ادارۀ هماهنگی کمک ها برای امداد و توسعه افغانستان[۷] و دفتر هماهنگی امور بشردوستانه سازمان ملل متحد[۸] بهبود یافته است، اما بهره وری، اثربخشی و ثمرۀ آنها هنوز چندان بالا نیست. وزیر همکاری های انکشافی در نامه ای به پارلمان هلند در مورد یافته های سفر به شهرهای افغانستان و پاکستان در ژوئن سال ۱۹۹۶ به این نتیجه رسید که اگرچه هیچ کمک ساختاری قابل توجهی نمی تواند در طول درگیری صورت گیرد، اما کمک ها نیز نباید به کمک های اضطراری محدود شود. جریان کمک ها باید بر مناطق صلح آمیز و سازمان های افغان در این مناطق که در فعالیت های بازسازی مشارکت داشتند، و همچنین بر تقویت ساختارهای اجتماعی سنتی متمرکز شود.
هئیتی هلندی در سال ۱۹۹۶ و پس از بازدید از منطقۀ تحت کنترل ژنرال دوستم در شمال افغانستان به این نتیجه رسید که با توجه به وضعیت نسبتاً صلح آمیز، کمک در این منطقه می تواند بر بازسازی و کمک های توسعه متمرکز گردد. بازدید از مناطق تحت کنترل طالبان در سال ۱۹۹۶ نیز به همان اندازه مثبت بود. بدین ترتیب گرچه برخی از اظهارات انتقادی در مورد مواضع طالبان پیرامون مسائل جنسیتی و تطبیق شریعت اسلامی مطرح شد، اما پیشنهاد شد که این موضع و شرایط به طور تمام و کمال انعطاف ناپذیر نیست و می توان از جریان کمک ها برای حرکت طالبان به سوی مدارا و تساهلی بیشتر بهره برد. (van de Goor, 2000: 62)
به هرروی در مورد هلندی ها، چنین برآورد شد که موفقیت کمک های مرتبط با صلح در افغانستان تا حد زیادی به توان و ظرفیت سازمان های افغان بستگی دارد. از این رو، کارایی و پایداری کمک ها امری مسئله ساز بود. چنانچه هیاتی اعزامی در نوامبر ۱۹۹۷ گزارش داد که بسیاری از بازیگران دخیل در جریان توسعه با ادغام اهداف بشردوستانه و سیاسی با مشکلاتی روبرو هستند. آنها در مورد امکان کمک به صلح از طریق کمک به افغانستان، آنهم به روشی که در چارچوب استراتژیک ترویج شده بود، تردید داشتند. رویکرد توسعه برای صلح نیز دارای اشکالاتی بود. تاکید بر کمک های اصولی در مناطق تحت کنترل طالبان مشکل ساز بود. در نهایت، این گزارش به این نتیجه رسید که جامعه مدنی نیازمند تقویت است و تصمیم بر این شد که با رویکردی از پایین به بالا، با شروع از مناطق آرام کشور به این مشکل رسیدگی شود و از این طریق “رویکرد توسعه برای صلح” مجدداً تأیید شود. (van de Goor, 2000: 63)
مرادوات دیپلماتیک بین هلند و افغانستان
بیشتر سفرهای رسمی مقامات هلندی به افغانستان در دوره ۱۹۸۹-۱۹۹۸ را می توان به عنوان تلاش برای ورود به درگیری/نزاع داخلی در این کشور توصیف کرد. این هیئت ها متشکل از وزیر همکاری های توسعه، هیئت هایی از وزارت امور خارجه هلند و هیئت های از سفارت هلند در پاکستان بود. در یکی از سفرهایی که در سال ۱۹۹۶ صورت گرفت، وزیر هلند با رئیس جمهور برکنار شدۀ افغانستان، برهان الدین ربانی صحبت نمود. ربانی در جریان این گفتگوها خاطرنشان کرد که از نظر او مداخله خارجی به ویژه مداخله و حمایت پاکستان از طالبان یکی از عوامل اصلی تداوم درگیری ها بوده است. همچنین ربانی پروژه های مرتبط با کمک های انکشافی بیشتری را خواستار شد. توجیه او برای درخواست مطروحه این بود که چنین پروژه هایی تمرکز را از درگیری به سمت توسعه تغییر می دهند. او حتی اظهار داشت که فقدان چنین پروژه ها خود به تداوم و تشدید درگیری کمک کرده است.
گرچه مبحث آخر از تحلیل وی چندان مورد قبول واقع نشد، اما این مسئله مورد تایید و تصدیق قرار گرفت که کمک در مناطق صلح آمیز می تواند به روند صلح کمک کند. چشم انداز کمک های قابل توجه بازسازی مستقیماً با صلح همراه بود. بدین ترتیب، وزیر همکاری های انکشافی/توسعه هلند در سفری که در سال ۱۹۹۸ به افغانستان داشت، احتمالاتی از آغاز یک پروسه صلح را ارزیابی کرد. هدف دوم او ارزیابی این مسئله بود که آیا کمک های صلح می تواند ابزاری برای روند صلح باشد یا خیر.
به همین منظور وزیر همکاری های انکشافی/توسعه هلند با چند تن از نمایندگان طالبان گفتگو کرد. آنها -طالبان- چنین نشان دادند که پذیرای میانجیگری خارجی در درگیری، همچنین از سوی سازمان ملل هستند. این امر حاکی از آن بود که طالبان برای به رسمیت شناختن شکلی رسمی از اقتدار خود ارزش بالایی قائل هستند. وزیر همکاری های انکشافی/توسعه هلند درصد برآمد تا تا طالبان را در مورد رویه های معمول از کسب رسمی کرسی سازمان ملل و همچنین نحوه برخورد با سازمان های ملل متحد آگاه سازد و از این رو چشم اندازی را برای به رسمیت شناختن رسمی برای آنها به تصویر کشید. طالبان نیز به دریافت کمک های بازسازی علاقه نشان دادند. در پاسخ به علاقه آنها، وزیر هلند اشاره کرد که اگرچه او از چنین کمک هایی حمایت می کند، اما لازم است طالبان توسط جامعه بین المللی و در ترکیب با سازمان های غیر دولتی افغان همسو و هماهنگ شود.
مشارکت هلندی ها در نشست های مرتبط با اهدای کمک
به طور کلی می توان گفت از سال ۱۹۸۹ که نیروهای شوروی افغانستان را ترک کردند، هلند به یکی از اهداکنندگان اصلی کمک به افغانستان تبدیل شد. کشور هلند در طول دوره سال های ۱۹۸۹-۱۹۹۷ حدود ۱۱۵ میلیون دلار آمریکا را برای کمک به افغانستان هزینه کرد. در طول سال های ۱۹۹۵-۱۹۹۷، هلند حتی چهارمین کشور اهدا کننده شد و طبق داده های کمیته کمک به توسعه (DAC)، مبلغ ۸۴ میلیون دلار برای کمک هزینه کرد. همچنین شایان ذکر است در طول دوره ۱۹۸۹-۱۹۹۸، هلند ۱۵۸ پروژه را در مورد افغانستان تمویل کرد.
در حالی که طی دوره ۱۹۸۹-۱۹۹۱ هلند ۲۱ پروژه را تامین مالی کرد، در دوره ۱۹۹۲-۱۹۹۸ این تعداد ۱۳۷ پروژه افزایش یافت. هلندی ها همچنین در نقش بازیگری مهم در نشست های مرتبط با اهداکنندگان ظاهر شدند. این هیأت های هلندی عمدتاً وزیر همکاری های توسعه را به عنوان رئیس هیات اعزامی خود داشتند.. هلند همچنین در سازماندهی نشست اهداکنندگان در عشق آباد در سال ۱۹۹۷ نقش اساسی داشت. با این حال، علاقه هلندی ها فقط بر اساس ارائه کمک مالی نبود؛ بلکه این کشور رویکرد توسعه برای صلح خود را نیز ترویج کرد. (van de Goor, 2000: 64)
ادامۀ مطلب در شمارۀ دوم از “مداخله خارجی هلند در افغانستان و تنش داخلی بر سر تداوم آن”
[۱] Industrial Development Council
[۲] KLM Royal Dutch Airlines
[۳] Allgemeine Baugesellschaft Lenz & Co
[۴] the Dutch bank Pierson & Co.
[۵] The Netherlands Afghanistan Foundation
[۶] ‘development for peace’ and ‘peace aid’
[۷] ACBAR
[۸] UNOCHA