سفری به لایه های زیرین زندگی اجتماعی در افغانستان با نگاهی به مجموعه داستان اندکی ایستادن
۱۱ تیر (سرطان) ۱۴۰۲ – ۲/ ۷/ ۲۰۲۳
دکتر مجتبی نوروزی
بی شک یکی از مهم ترین کارکردهای ادبیات داستانی روایت لایه های زیرین زندگی اجتماعی در جوامع مختلف می باشد که هیچ گاه در کتاب های تاریخ نمی توان به آن ها دست یافت. لذا از نظر من مطالعه تاریخ معاصر هر جامعه ای بدون مطالعه داستان های کوتاه و بلند نویسندگان آن جامعه اقدامی ناقص و امری بیهوده خواهد بود. تاریخ معاصر افغانستان هم از این قاعده مستثنی نیست و در این بین کارهای نویسندگانی که به صورت جدی در دل جامعه افغانستان فعالیت داشته اند و دغدغه های خود را در قالب داستان به ثبت رسانده اند، ارزش بیشتری برای خوانش و فهم دارد و تقی واحدی یکی از این افراد است.
بر اساس آنچه که در صفحات آغازین کتاب آمده است: تقی واحدی متولد سال ۱۳۴۹ خورشیدی در روستای سرآسیاب ولسوالی دولت آباد ولایت بلخ است. در سال ۱۳۶۲ همراه خانواده به ایران مهاجرت کرد. وی از نخستین کسانی بود که به طور جدی بین مهاجران افغانستانی در ایران به داستان نویسی پرداخت. وی در دو مقطع به افغانستان بازگشت و مشغول فعالیت های فرهنگی و اجتماعی شد. مضمون های اصلی نوشته های مهاجرت، جنگ، ناملایمات اجتماعی و محرومیت های زنان است. در داستان های کوتاه تقی واحدی رئالیسمی ساده اما عمیق جاری است که در کنار شخصیت پردازی خوب و نثر ساده و خاص او که سرشار از اصطلاحات رایج در شمال افغانستان و نحوه گفتار آن مردم است، داستان هایش را خواندنی و به یاد ماندنی کرده است.
اندکی ایستادن مجموعه ای از هجده داستان کوتاه تقی واحدی است که در سال ۱۳۹۸ توسط انتشارات تاک در کابل به نشر رسیده است. این داستان ها به جز دو مورد که تاریخی در انتهای آن ها درج نشده است در یک بازه زمانی ۲۲ ساله از ۱۳۶۹ تا ۱۳۹۱ نگاشته شده اند. مرور این قصه ها همانطور که اشاره شد افزون بر این که می تواند به خوبی برخی از مسایل جاری در زیرلایه های زندگی اجتماعی مردم افغانستان را به تصویر بکشد، می تواند سیر تطور دغدغه های نویسنده را هم به نمایش بگذارد که در ادامه به آن ها پرداخته خواهد شد.
داستان نخست با عنوان جنگل باغ به مقوله تصمیم برای مهاجرت و علت اساسی آن یعنی فقدان امنیت می پردازد و دوگانه مهاجرت یا باقی ماندن در سرزمین مادری را به عنوان یکی از مهم ترین بحث ها در دل جامعه افغانستان به تصویر می کشد. چرخه معیوب خالی کردن سرزمین و توسعه ناامنی محور اصلی این داستان به نظر می رسد. داستان دوم با عنوان قاب عکس که یکی از دو داستان بی تاریخ مجموعه است به ظاهر به تلاش حاکمان چپ گرای افغانستان برای دور کردن مردم افغانستان از مظاهر دینی خود و تلاش مردم برای حفظ این ارتباطات می پردازد. همچنین در حاشیه آن دوگانه مرکز پیرامون و تلاش جوامع دوردست افغانستان برای حفظ خودبسندگی خود در برابر تلاش های تمرکزگرایانه مرکز مورد توجه قرار گرفته است.
داستان سوم که نام مجموعه هم از آن گرفته شده است به رفت و آمد مردم بین ایران و افغانستان می پردازد و بارها از صفر شروع کردن را دستمایه خود قرار می دهد. امری که در زندگی بسیاری از خانواده های افغانستانی تجربه ای نزدیک و ملموس است. در داستان بعدی به نام زندگی در یک داستان ساده ملاقات جوانی که تازه از افغانستان مهاجرت کرده با کسی که مدت ها در ایران بوده را روایت می کند. مهاجر قدیمی تر در حرف های رفیق خود به دنبال خبرهایی برای آرامش است و جوان تازه وارد در حال خو کردن به آداب و خوشی ها و سختی های دنیای مهاجرت.
پنجمین داستان را با مرور ده قطعه عکس که یازدهمی آن سوخته است روایت میکند. در واقع یک سال و نیم زندگی یک خانواده را که درگیر سربازگیری مرد خانواده و فرار و مهاجرت و بازگشت وی شده اند در همین قالب به تصویر می کشد. در داستان عکس ها یک بار دیگر تقی واحدی به خوبی تاثیر نگاه و خواست تمرکزگرایانه حکومت مرکزی افغانستان بر زندگی مردم حاشیه نشین را مطرح می کند و ابعاد مهمی از آن را بازنمایی می کند. داستان شیرین داستان دختری است گرفتار در دو راهی عشق و سنت و تعصب که در نهایت راه فرار با معشوق را بر می انگیزد. مسئله جایگاه اجتماعی زن و توجه به فردیت و خواسته های وی در جامعه افغانستان در این داستان به بوته نقد سپرده می شود.
داستان هفتم این مجموعه به یکی از آشناترین مفاهیم دنیای مهاجرت یعنی رد مرز اختصاص دارد. این بار این واقعه از سوی کسی که برادرش رد مرز شده روایت می شود و دو مفهم دل نگرانی و یادآوری خاطرات مرز به صورت جدی بازنمایی می شود. جمعه خان هم داستان کسانی است که عمری در سودای مفهوم جهاد در بیابان ها مشغول جنگ بوده اند و حال در تعامل با شهر و زندگی شهری مهم ترین چالش هویتی خود را تجربه می کنند. تجربه ای که هنوز هم در زندگی اجتماعی مردم افغانستان جریان دارد.
داستان نهم به فاصله زمانی حدود یک دهه از داستان هشتم و در سال ۱۳۸۳ نوشته شده است. این داستان شکلی نمادین دارد و شخصیت اصلی آن گاوی است که آرزوی مهاجرت و بهره مندی از زندگی مرفه در خارج را دارد. این قصه طعنه ای است به آرزوهای انسان شرقی برای مهاجرت به غرب. تقی واحدی در قصه آن صبح تلاش کرده است جریان درونی یک عشق ساده را در منطقه ای دور از هیاهوی شهر به تصویر بکشد.
در یازدهمین داستان این مجموعه تحت عنوان چهارشنبه آخر به خوبی موضوع شکاف جنسیتی و محدودیت های فراوان زنان در عرصه اجتماع در جامعه سنتی افغانستان را به تصویر می کشد. ازدحام تنهایی داستان دیگری است که در آن بر هم خوردن مناسبات اجتماعی مردمحور را به آرامی نشان می دهد.
داستان سیزدهم با عنوان ملوک مهم ترین مسئله مناسبات اجتماعی افغانستان یعنی مناسبات قومی را محور روایت خود قرار داده و این که چگونه این مناسبات بر زندگی فردی و خانوادگی افراد سایه افکنده و زندگی های ساده فراوانی را به نابودی کشانده است. داستان امباق باز به سراغ مسئله زندگی زنان و مناسبات و جایگاه خانوادگی ایشان می رود و این بار سرنوشت دو همسر یک فرمانده از دنیا رفته را دستمایه روایتگری و تصویر پردازی خوب خود می کند.
در پانزدهمین داستان این مجموعه که نامش را آفتاب گل نزده بود که… گذاشته اند، تقی واحدی به سراغ موضوعی بسیار مهم و پیچیده یعنی مناسبات قدرت در سطوح محلی رفته است و در قالب روایتی ساده و خواندنی این مناسبات و هنجارهای حاکم بر آن را روایت کرده است که می توان در قالب یادداشتی مستقل از منظر نشانه شناسی به آن پرداخت. تقی واحدی در داستان ماجدی به شرح مناسبات اجتماعی بین نهادهای شبه نظامی، دین و بازار می پردازد و به گونه ای واقع گرایانه و از دل خانه یک ملاامام مسجد در منطقه ای دوردست روایتگری می کند.
داستان هفدهم که طولانی ترین داستان مجموعه است تحت عنوان باید از این شهر گم شوم نامگذاری شده است. در این روایت با ظرافت تمام برخی مناسبات انحرافی در روابط جنسی مورد توجه قرار گرفته است. داستان پایانی یعنی داستان می خواهم شام و صبح، چای دم کنم پیوندی است بین داستان تکراری نزاع های داخلی و تاثیر آن بر مناطق دوردست حاشیه و زندگی زنان در حاشیه حاشیه هاست.
همانطور که ذکر شد نیمه نخست داستان های این مجموعه که در دهه ۱۳۷۰ خورشیدی شکل گرفته شده اند به موضوع مهاجرت و زندگی مردم افغانستان در دوران مهاجرت اختصاص دارد، اما مانند بسیاری از نویسندگان مهاجر از فضای اجتماعی داخل افغانستان جدا نیست و در در هر داستانی به فراخور موضوع ارتباطی هم با جامعه داخلی افغانستان برقرار می کند و داستان هایی هم هستند که کاملا در فضای داخل افغانستان و متاثر از مناسبات اجتماعی و سیاسی شکل گرفته اند. نکته مهم این است که داستان های شکل گرفته در داخل افغانستان هم در نواحی دوردست و حاشیه ای روایت می شود که ارزش این مجموعه را چندبرابر می کند. اما نیمه دوم مجموعه که همگی در فضای داخل افغانستان روایت شده اند بیش از هر چیز تحت تاثیر شکاف جنسیتی در جامعه افغانستان قرار دارد به طوری که پنج داستان به صورت مستقیم مسایل زنان را مد نظر قرار دارد که موضوعی مهم در فضای اجتماعی دهه ۱۳۸۰ خورشیدی در داخل افغانستان است و دو داستان هم مناسبات جامعه مردمحور را مد نظر قرار داده است.
در نهایت باید گفت این مجموعه یکی از ارزشمندترین مجموعه های داستان کوتاه برای شناخت زیرلایه های اجتماعی جامعه افغانستان می باشد.