شهر کهنه قندهار: ویرانه ای با زخم هایی بر تن از جهانگشایی های تاریخ(۱۲)
۸ مرداد(اسد)۱۴۰۲-۲۰۲۳/۷/۳۰
قندهار دومین شهر مهم افغانستان است که حدود ۷۰ کیلومتر از شرق به غرب امتداد دارد و در وسیع ترین حالت آن ۳۰ کیلومتر عرض دارد. اما آنچه اکنون به عنوان شهر جدید قندهار که دو قرن و نیم قدمت دارد، می بینیم تاریخی کوتاه تر از شهر اصلی قندهار دارد. این درحالی است که در حدود ۴ کیلومتری جنوب شرقی قندهار، شهری قدیمی با میدان وسیعی از ویرانه ها گسترده وجود دارد که امروزه به شهر کهنه شناخته می شود. ویرانه های باقی مانده ای که نشان دهنده اشغال قندهار توسط حکومت های مختلف تا قرن هجدهم است که به نظر می رسد انتخاب این منطقه قطعاً به دلیل امکانات دفاعی بوده که پشت کوه قیتول منطقه ای که این شهر در آن واقع شده ، بوده است. محل قندهار قدیم بر روی یک خط الراس در حدود سه کیلومتری غرب شهر جدید قرار دارد. این منطقه یک ارگ سفالی عظیم با محوطه بزرگی از استحکامات آجری در حال فرسایش که در سراسر دشت کشاورزی و بالای دامنه ها و در امتداد خط الراس قیتول قرار دارد. در این ویرانه ها دیده می شود. شهر فعلی قندهار در اطراف خود تمدن چهار هزار ساله را پرورانده است. به طوری که هرچند تاریخ بنای قدیم در جنوب افغانستان به درستی معلوم نیست. اما نشانه قدیمی تر آبادی های اینجا در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم در محلی به نام دهمراسی به سعی دانشمند آمریکایی لویی دوپری کشف شد که تاریخ آبادی های مشکوف در این محل را به هزاره چهار تا یک قبل از میلاد می رساند.
از طرف دیگر، منابع می گوید که این تمدن در دورهای شامل «مندیگک» و «اراکوزیا= آراخوتیش» و زمانی نیز به نام «تگین اباد»، «رخج»، «پنجوایی» و «قندهار» یاد شده است. همچنین، از مطلب کتیبه «آشوکا» مشخص است که سرزمینهای اطراف شهر قندهار فعلی قبل از میلاد مسیح، آباد و دارای جمعیت زیادی بوده است، چون سنگ نوشتههای آشوکا در مناطق پرجمعیت نصب میشده که یکی از این کتیبهها چند سال پیش در مجاورت شهر کهنه قندهار کشف شد.در منطقه علیای شهر، برج و قلعهای به اسم «نارنج» دیده میشود. در یک طرف این قلعه، ساختمان حرمسرا و اطراف آن اتاقهای درباریان بنا شده بود. اطراف دیوارهای شهر خندقی حفر گردیده است ولی کوه از سمت غرب به منزله حفاظ از قلعه محافظت میکند. برج نارنج را به ارتفاع صد متر نوشتهاند، اما اکنون کمتر از این رقم است. قلعه ۶ دروازه داشته که از سمت شمال، دروازههای «شیخ ولی» و «گندگان»، از طرف جنوب دروازه «ماشور» و از سمت غرب دروازه «علی قابو- قابی» نامیده میشد. قلعه از طرف مشرق دو دروازه به نامهای «ویس قرنی» و «خضری» نیز داشته است.
طی یک دوره کوتاه صلح در دهه ۱۹۷۰ این مکان به طور گسترده توسط یک تیم بریتانیایی تحت حمایت انجمن مطالعات افغانستان مورد کاوش قرار گرفت. به عبارت دیگر، در حدود سال ۱۹۷۵ در عهد جمهوریت محمد داوود اعضای هیئت باستان شناسی انگلیسی مربوط به خانه فرهنگ انگلستان در این ارتفاعات به کاوش های مقدماتی باستان شناسی پرداختند و زیربنای معبد بزرگ بودایی را از زیر خاک درآوردند. همچنین این هیئت در قسمت های جنوب شرقی حصار شهر، به کشف منازل مسکونی و خانه ساخته از آجر و گچ توفیق یافت که با کودتای کمونیستی این کاوش ها به تعلیق افتاد. اما به طور کلی باید گفت که این مکان که احتمالاً در زمانی در عصر آهن تاسیس شد، تاریخ غنی و پرتلاطمی داشت که تنها در سال ۱۷۳۸ با غارت این مکان توسط ارتش نادرشاه به پایان رسید. پس از آن شهر قدیمی متروک شد و شهر مدرن جدید به سمت شرق توسعه پیدا کرد. با این وجود، باید در مورد این شهر گفت که تاریخ قندهار، تاریخ جزر و مد امپراتوری ها در سراسر آسیای میانه است. به طوری که اولین بار در زمان امپراتوری هخامنشی شکوفا شد و به عنوان بخشی از ثمرات فتوحات او در شرق توسط اسکندر اشغال شد. بعدتر، سلوکیان کنترل شهر را به امپراتوری موریا(مائوریا- سلسله ای مقتدر در هند باستان که بین سال های ۳۲۱ تا ۱۸۵ پیش از میلاد فرمانروایی می کردند. این سلسله بعداز سقوط امپراتوری هخامنشی به دست اسکندر یونانی در هند روی کار آمد که در اوج قدرت بر تمامی شبه قاره هند و بخش هایی از افغانستان، پاکستان و ایران کنونی سلطه داشتند) تحویل دادند اما قندهار خصلت یونانی خود را حفظ کرد. چنانچه که کمی بعد دوباره در قرن دوم قبل از میلاد تحت کنترل هند-یونانی رونق گرفت. سپس سوارکاران ساکا از شمال آمدند که با پیشروی های یوئه ژی ها(مردمانی که در چراگاه ها سین کیانگ می زیستند) آواره شدند و شروع به سکونت در این منطقه کردند و سلسله امپراتوری کوشان را تشکیل دادند. پس از آن برای سال های متمادی این شهر تحت سلطه هند و سکایی ها و هند و اشکانیان قرار گرفت و در حدود قرن سوم پس از میلاد، شهر به طور اسمی تحت حکومت پارسیان و ساسانیان قرار گرفت. سپس یک شکافی در کنترل این شهر به وجود آمد که ممکن است به هجوم قبایل هانی به شمال نسبت داده شود. احتمالاً در این زمان بود که یک مجتمع بودایی بر فراز کوه قیتول مشرف به شهر ساخته شد. قندهار قدیم، در دوره در اوایل دوره اسلامی دوباره اشغال شد اما به تدریج دچار انحطاط شد تا اینکه در قرن هجدهم متروک شد که پس از آن شهر جدید قندهار تاریخ پرسرعت را تا به امروز تجربه کرده است.
در مورد نام این منطقه و علت نامگذاری آن تاریخ روایت های مختلفی را در دل خود دارد و حتی نام آن را بحث برانگیز می دانند. اما باید گفت که این شهر از دوران اسلام به بعد به نام قندهار شناخته شده که برای اولین بار در آثار مورخ عرب احمد بن یحی بلاذری آمده است. وی با نوشتن در مورد یورش اعراب به منطقه در زمان خلیفه اموی، معاویه، از تصرف شهری در مرز هند به نان القندهار گزارش می دهد. که فاتح عرب، عباد بن زیاد شهر را به نام خود به عبادیه تغییر نام داد اما این نام به سرعت پس از مرگش از بین رفت. در قرن سیزدهم نیز این شهر به این نام آمده است هرچند گهگاهی نام های دیگری نیز به این شهر اطلاق می شده است. به طور مثال، نام دولت آباد در دوره مغول، حسین آباد در سال ۱۷۳۷ و بعد گیلزی نام امیری که در لشکرکشی نادرشاه این شهر را تحت کنترل خود داشت. اما مشکل اصلی این است که نام قندهار به دلایل نامعلوم در قرن ۱۱ و۱۲ در متون تاریخی دیده نمی شود. به طوری که منابع دوره غزنوی هرگز به آن اشاره ای نمی کنند. در مورد منطقه قندهار، استخری از تاریخ نگاران به نام در آنجا از شهری به نام تکین آباد یاد می کند که نامش در قرن هجدهم در اطلس های اروپایی آمده بود. با این وجود، منشا نام قندهار همچنان محل بحث و گمانه زنی است. از طرف دیگر، کلمه قندهار به قولی از زبان سانسکریت آمده و به معنی معسکر اما معسکر به فارسی لشکرگاه شهر یا قسمتی از شهر بود که برای نظامیان در جوار شهر اصلی می ساختند. اما به اعتقاد برخی نباید به ریشه شناسی های رایجی که نام آن را از اسکندر می دانند، اهمیت داد. این درحالی است که چندین تفسیر قابل قبول هرچند اثبات نشده، توسط محققان وجود دارد. چنانچه که شاید بتوان این نظریه را مطرح کرد که ریشه نام قندهار را باید در پادشاهی گندهارا جستجو کرد. نظر دیگر این است که ممکن است قندهار از نام یک شهر یونانی برگرفته از گندوفارس، حاکم هند و اشکانی باشد که سکه هایی از او در این منطقه یافت شده است. با این حال قندرهار شهر مهمی در مرز غربی هند بوده که از قرن سوم پیش از میلاد وجود داشته است(de Planhol et al, 2016).
این شهر مانند بسیاری از مناطق کهن تاریخ پر فراز و نشیبی دارد. چنانچه که در ادامه آنچه آمد باید گفت که بعداز قرن سیزدهم نام قندهار دوباره در کتب تاریخی آمده است که می توان از این طریق تحولات بعدی را به دقت دنبال کرد. به طوری که یاقوتی که بین سال های ۱۲۱۸ تا ۱۲۲۹ به راحتی از قندهار یاد می کند. یک قرن بعد ابن بطوطه بر اساس شنیده ها از این شهر یاد کرد اما آن را شهری بزرگ و غنی توصیف کرد که ساکنان غزنی برای زمستان به آنجا رفتند. امپراتور مغول بابر چندین بار به این شهر اشاره کرد و علاقه خود را به موقعیت استراتژیک شهر و تجارت مهم آن نشان داد.علاوه بر این، بابر قندهار را در سال ۱۵۰۷ تصرف کرد.
اما علاوه بر این ها در جانب غرب قندهار قدیم همانطور که ذکر آن رفت ارتفاعاتی موسوم به قیتول مشرف بر کاخ نارنج و باغ ها و قصبات اطراف آن. در اوایل عهد اسلامی نواحی قندهار را رخج یا الرخج می گفتند که در غرب شهری به نام اراکوزیا بود. رخج در آن عهد مانند امروز هم نام شهر بود هم ولایت. رخج را تا مدتی همان شهر قدیمی معروف به شهر کهنه پنداشته می شد اما از یادداشت های افسران انگلیسی مربوط به اواخر قرن نوزدهم معلوم می شود که چنین نبود و باید آن شهر را در ویرانه های بین قندهار امروز و پیشین، روستایی در پاکستام امروزی جست و جو کرد.
پس می توانیم بگوییم که تاریخ آبادی های قندهار به روزگار بسیار قدیمی می رسد. به طوری که بنای شهر در آغاز ساده بود اما به صورت تدریجی توسعه یافت و تا اوایل اسلام شهری بوده است منظم و آباد دارای منزل، باغ ها و مساجد. آبادی های دوره اسلامی شهر را می توان در آب گیره بزرگ سنگی موجود در موزه کابل پیدا کرد. این آب گیره قبلا در مسجد جامع بزرگ شهر گذاشته شده بود. روی این ظرف بزرگ موقوفات مسجد جامع شهر قندهار حک شده است و از دو لحاظ مهم است. یکی آنکه آبادی های شهر را می توان از آن نوشته پیدا کرد و دیگر آنکه در قسمت های پایانی آن دوره گل زنبق نقاشی شده است و یادگار دوره های بودا می باشد. این سنگ ترکیبی است از بارگاه های دوره اسلامی و عهد بودایی و نشانه ای از آبادی شهر در آن دوره از قرن چهارم هجری به بعد شهر دیگری را در این حوالی به نام تکین آباد می یابیم. نام این شهر در تاریخ بیهقی بارها آمده است. به خصوص در زمان سلطنت مسعود اول بن محمود غزنوی و مقابله او با برادرش محمد. در همین رابطه محقق و دانشمند روسی بار تولد معتقد بود که تگین آباد در محل همان قندهار قدیم، شهر کهنه فعلی واقع بود.
شهر قندهار قدیم صورت سه گونه داشت. میرزا مهدی خان در جهان گشایی نادری می گوید:« شهر تثلیث بود». دو طرف شهر را حصار بزرگی احاطه کرده و در قسمت غربی آن کوه قیتول واقع بود و همچنان قندهار سه دروازه بزرگ داشت: یکی به طرف جنوب معروف به دروازه «ماشور» دیگری به طرف شرق مشهور به دروازه ویس و به اسم میرزا سلطان ویس که تاکنون برجای مانده است و سومی دروازه گندیگان به اسم قریه ای به همین نام در شمال غرب شهر که ذکرش رفت.
بیان شهر قندهار در کتاب های جغرافیا فقط در دو کتاب آمده است. یکی در کتاب البلدان یعقوبی و دیگری فتوح البلدان بلاذری و در کتاب دیگر مثلا حدود العالم، مسالم و ممالک اصطخری و ابن خردابه و ادریسی و امثال آن ذکری از این شهر نیست. پس می توانیم بگوییم قندهار باوجود اینکه در پنج قرن اول اسلامی آباد بود اما به اندازه بست و پنجوائی که از شهرهای نزدیک به قندهار بود، شهرت نداشتو تا اینکه بعداز قرن هفتم به بعد حملات چنگیز و هلاکو و تیمور صورت گرفت و شهرهای زرنج، بست و پنجوائی ویران شد و قندهار شهرت فراوان پیدا کرد.
این شهر در در طول قرون آباد و ثابت ماند، قرون شانزده میلادی حدود دو قرن بنابر اهمیت تجاری و نظامی مورد نزاع دو امپراتوری بزرگ زمان خویش، گورگانیان هند و صفویان ایران قرار گرفت. در سال ۱۷۳۶ میلادی شهر مورد هجوم نادرشاه قرار گرفت. پس از تصرف شهر توسط نادرشاه او قندهار را ویران کرد. اقدامی که در دیگر جهانگشایی های او دیده نشد.درواقع، ویران کردن شهر جز سیاست های نادر در جهانشگشایی نبود. اما قندهار را به این علت ویران کرد که قندهار شهری بود بسیار مستحکم و غیرقابل تسخیر، نادر می ترسید که مردم شهر پس از عزیمت او جانب هند، دوباره قیام کنند و خود را مستقل سازند و با الکوزایی ها(که نادرشاه اداره قندهار را پس از تصرف به این خاندان داده بود) خود برخیزند و جانشین هوتکی ها شوند.
اما پس از آنکه احمدشاه اساس دولت جدید را در قندهار گذاشت، چون این شهر قبلا توسط نادرشاه افشار ویران شده بود و سکنه آن متواری شده بودند، به فکر آن افتاد که شهر جدیدی را به عنوان پایتخت دولت جدید درانی در همان حوالی ایجاد کند. شهر جدید قندهار میراث احمدشاه ابدالی است که او نیز دچار تغییراتی در مسیر تاریخ شد.
منابع
میرحسین شاه، جوادی، «قندهار از آبادی تا ویرانی»، مجله فردا نشریه کانون قلم افغان ها، شماره چهاردهم.
De Planhol, Xavier | Fussman, Gérard |Inaba , Minoru | Matthee , Rudi|Mashita , Hiroyuki | Et al, in: Encyclopaedia Iranica Online (2016), “KANDAHAR”, https://referenceworks.brillonline.com/entries/encyclopaedia-iranica-online/kandahar-COM_10716?lang=en#COM-10718