چگونه افغانستان از روابطی بهتر با همسایگان خود بهره مند خواهد شد؟
۲۶ اسفند (حوت) ۱۴۰۲ – ۱۶/ ۳/ ۲۰۲۴
جیمز دورسو
جیمز دورسو مفسر سیاست خارجی و مسائل امنیت ملی، و همچنین از کارشناسان حوزه امنیتی و لجستیکی آمریکا است. وی به مدت ۲۰ سال در نیروی دریایی ایالات متحده خدمت کرده و در کویت، عربستان سعودی، عراق و آسیای مرکزی فعالیت داشته است. نویسنده در مطلب حاضر ضمنِ اشاره به ارتباطات روز افزون و فزایندۀ کشورهای همسایه با افغانستانِ تحت کنترلِ طالبان و خصوصا از سر گیری پروژه های فی مابین با کشورهای آسیای مرکزی، براین عقیده است که ضمنِ درکِ موقعیتِ مهمِ افغانستان در منطقه به عنوان “قلب آسیا“ و پذیرش جایگاهِ آن در قالب داراییِ با اهمیتی برای این کشور، باید براین باور رسید که ایفای نقشی از همسایگی خوب و تامین امنیت، نه تنها جریان اتصال منطقه ای را برای این کشور تسهیل و تضمین می سازد، بلکه سبب الحاق افغانستان به بخشی از ساختار حکمرانی منطقه ای نیز خواهد شد. به گفتۀ نویسنده، پیشرفت واقعی زمانی حاصل خواهد شد که افغانستان به طور سازنده با جمهوری های آسیای مرکزی، ایران و پاکستان پیرامون مسائلی مهم و نگرانی های حیاتی وارد تعامل گشته، جهت مرتفع ساختن موانع و چالش های پیشِ رو همکاری و مساعدت نماید. مطلب حاضر توسط نازنین نظیفی برای سایت تحلیلی کلکین ترجمه شده است.
پس از ۲۰ سال جنگ افغانستان تحت رهبری ایالات متحده، ارتباط و اتصال کشورهای آسیای مرکزی با افغانستان رفته رفته رو به فزونی و تزاید گذاشته، در حالِ ایجادِ زیربنا یا شالوده ای از رشد اقتصادیِ پایداری می باشد. نخست باید به این نکته اشاره داشت که نهایتا ناتو مجبور شد تا جنگ خود برای “آزادسازی” افغانستان را که از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱ بیش از ۲۴۰۰۰۰ کشته در دو کشورِ افغانستان و پاکستان به جای گذاشت، کنار بگذارد.
اما به موضوع ارتباطات رو به رشد افغانستان با کشورهای منطقه که بازگردیم، باید اشاره داشت که وزیر امور خارجه افغانستان در ماه فوریه سال جاری و در راس هیئتی به عشق آباد پایتخت ترکمنستان سفر کرد تا پیرامون موضوعاتی با محوریتِ تکمیل خط لوله گاز طبیعی ترکمنستان-افغانستان-پاکستان-هند (تاپی) به طول ۱۶۰۰ کیلومتر، گفتگو کند. گرچه افغانستان تنها پنج درصد از ۳۳ میلیارد متر مکعب جریان سالانه از این پروژه را مصرف خواهد کرد، لیکن باید گفت تکمیل این پروژه بُردی سیاسی برای طالبان حاکم بر افغانستان خواهد بود.
همچنین می توان گفت مقامات دو کشور در رابطه با خط انتقال برق فشار قوی ترکمنستان – افغانستان – پاکستان (تاپ) و احداث خط آهن از ترکمنستان به افغانستان نیز با یکدیگر بحث و گفتگو کردند. شایان ذکر است دو کشور افغانستان و ترکمنستان، پیشتر در ماه ژانویه نیز در باب فروش ۱٫۸ میلیارد کیلووات ساعت انرژی به کابل در طی سال ۲۰۲۴ و همچنین تکمیل خط انتقال برق، توافق کرده بودند.
از دیگر سو می توان اشاره کرد که کشور تاجیکستان نیز در نظر دارد با وجود سهمیه بندی داخلی برق، فروش برق به افغانستان را ۱۷ درصد افزایش دهد. لازم به ذکر است که دو کشورِ افغانستان و تاجیکستانِ ذیلِ توافقنامه ای انعقاد یافته در سال ۲۰۰۸، جهت تامین و انتقال برق از تاجیکستان به سمت افغانستان تا سال ۲۰۲۸ توافق کردند. توافقاتِ افغانیتان با ترکمنستان و تاجیکستان، جریانِ واردات برق از ازبکستان که در ماه ژانویۀ سال ۲۰۲۲ به دلیل نقص فنی متوقف شد را تکمیل خواهد کرد.
منابعی از برق رسانیِ مطمئن و قابل اعتماد، ادعای طالبان در اداره کشور را قوت خواهد بخشید و طالبان را به عنوان شریکی پایدار در پروژه هایی مانند تاپی جذاب تر خواهد کرد. همچنین می توان گفت که این دست گفتگوها با طالبان، نه تنها این گروه را در ساختارهای حکمرانی منطقه دخیل خواهد ساخت، بلکه اصول و قوانین امنیت منطقه ای/محلی را به طالبان خواهند آموخت، و نهایتا فرصتی از نشان دادن خود به عنوان یک همسایه خوب در منطقه را برای طالبان فراهم خواهد کرد.
کابل نیز در مقابل نشان داده است که این گروه با پرداخت بدهی ها و حساب کتاب های خود می تواند به بهترین شکل ممکن همسایۀ خوبی برای کشورهای آسیای میانه باشد. چنانچه، خبرگزاری صدای آمریکا در ماه فوریه ۲۰۲۴ گزارش داد که کابل بدهی معوقه خود برای برق، یعنی حدود ۴۰ تا ۵۰ میلیون دلار آمریکا، (نه ۶۲۷ میلیون دلاری چشمگیر که قبلا گزارش شده بود) را پرداخت کرده است.
پروژۀ خط لوله تاپی با تأخیرهای متعددی مواجه شده است که آخرین آنها با پیروزی طالبان در اوت ۲۰۲۱ ایجاد شد. گرچه آمریکایی ها از پیشبردِ هر پروژه ای که به نفع امارت اسلامی افغانستان باشد ناراضی و ناخوشنود خواهند بود، اما واشنگتن و عشق آباد در حال مذاکره پیرامونِ کاهش احتمالی تحریم ها علیه امارت اسلامی هستند؛ بنابراین می توان گفت، احتمال و امکانی از به جریان افتادن و آغاز به کارِ این پروژه در نهایت وجود دارد.
اما نقطه مثبت و مفید این ماجرا برای ایالات متحده آن است که پروژۀ تاپی، وابستگی ترکمنستان به جریانِ فروش گاز به چین، شریک تجاری اصلی ایالات متحده را کاهش خواهد داد (در صورتِ ایجاد خط لوله به چین، ترکمنستان بزرگترین تامین کننده و یا عرضه کننده است)؛ هر چند باید اشاره داشت که تنش های مداوم مابین دو کشورِ پاکستان و هند نیز ممکن است دهلی نو را نسبت به تمایل اسلام آباد برای باز نگه داشتن این خط انتقال گاز در طول یک بحران (احتمالی در آینده) دچار شک و تردید سازد. همچنین نگرانی دیگر در همین راستا، توانایی طالبان در تامین امنیت برای این خط لوله در برابر حملاتی از سوی القاعده و دولت اسلامی ولایت خراسان است.
یا از دیگر سو می توان به پروژه بین المللی انرژی کاسا-یک هزار نیز اشاره کرد که هدف آن تامین ۱۳۰۰ مگاوات برق مازادِ تولید شده توسط (نیروگاه های) برق آبی از قرقیزستان و تاجیکستان به سمت پاکستان و افغانستان در ماه های تابستان و از طریق زیرساخت های انرژی جدید با طول ۱۳۰۰ کیلومتر است. گرچه بنابرآن بود که این پروژه ۱٫۲ میلیارد دلاری تا سال ۲۰۲۴ به پایان برسد، اما در صورت نیاز به معافیت های تحریمی دولت ایالات متحده برای تکمیل بخش افغانستان از این پروژه، ممکن است اجرایی سازی آن به تعویق افتد.
همچنین تاشکند نیز اخیرا از حمایتِ کشور قطر برای راه آهن ۵۷۳ کیلومتری ترانس افغانستان جهت اتصال ازبکستان به پاکستان از طریق افغانستان برخوردار شد. اگرچه این پروژه غالبا از جریان تجارت پاکستان و آسیای مرکزی حمایت می کند، اما افغانستان نیز از آن بهره مند خواهد شد.
همچنین کشور ایران که تجارت خود با ازبکستان و ترکمنستان را افزایش داده است نیز در حال رسمی کردن روابط خود با امارت اسلامی است. هرچند سیاست ایران مبنی بر آن است که افغانستان به دولتی همه شمول و فراگیر نیاز داشته و کشورها بر سر دسترسی ایران به آب رودخانه هیرمند با یکدیگر درگیر شده اند؛ اما تهران از سرمایه گذاری ۳۵ میلیون دلاری کابل در بندر چابهار استقبال کرده و سفارت افغانستان را به دولت طالبان تحویل داده است.
باید گفت، اگرچه همسایگان افغانستان همگی از استقرار دولتی همه شمول و نماینده، و همچنین تعهد نسبت به حقوق زنان حمایت می کنند، لیکن مسائل مذکور را به موازاتِ افزایش روابط اقتصادی خود پیش می برند که با تلاش کشورها بر روندی از اعتماد سازی بیشتر، نهایتا این مسیر سبب ساز ایجاد وابستگی های متقابل خواهد شد. واشنگتن که به خوبی از ناکامی خود آگاه و هوشیار است، نسبت به هرگونه تلاشی که در مسیر عادی سازی موجودیت امارت اسلامی باشد مشکوک خواهد بود؛ اما ایران، پاکستان، و جمهوری های آسیای مرکزی چنین نگاه لوکس و نازپرورده ای ندارند؛ چراکه آنها برای “همیشه همسایگان” یکدیگر بوده اند و نیاز است تا از “دهه های از دست رفته” ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱ بهبودی یابند. تلاش های واشنگتن و بروکسل در ممانعت از انجام تجارت با افغانستان، نوعی مالیات بستن بر منطقه است تا از این طریقريال احساساتی جریحه دار شده در پایتخت های ناتو را تسکین بخشد.
باید گفت اگر ورود زنان به نیروی کار در اولویت قرار گیرد، ممکن است بهترین راه ایجاد تقاضا برای کارگران باشد، به طوری که امارات اسلامی طالبانی مجبور به کاهش محدودیت های خود در مورد زنان می شود. وگرنه تا کنون تحریم ها و سخنرانی های بیشتر سیاستمداران آمریکایی و اروپایی تغییری در سیاست های طالبان ایجاد نکرده است.
باید توجه داشت گرچه دارایی کلیدی کابل موقعیت جغرافیایی آن است؛ لیکن بایستی با ایفایِ نقشی از همسایگی خوب، سهم مثبتی نیز در منطقه نیز داشته باشد. شاید رسیدگی به حساب و کتاب های افغانستان با کشورهای منطقه و به جای آوردن تعهدات خود در این راستا گامی (مثبت) برای شروع محسوب شود، اما پایبندی نسبت به توافقنامه آمریکا و طالبان به منظور برقراری صلح در افغانستان به ویژه تعهد خود مبنی بر اینکه “به هیچ یک از اعضا، افراد یا گروه های دیگر از جمله القاعده اجازه استفاده از خاک افغانستان برای تهدید امنیت ایالات متحده و متحدانش را نخواهد داد” نیز، مشمول همین قاعده شده و امری مهم است.
امارت اسلامی نمی تواند نسبت به این مسئله بی تفاوت بوده، با اقدامات خود باعث شود که گروه هایی چون طالبان و داعش ولایت خراسان از مرزهای افغانستان فراتر روند؛ زیرا این امر روابط افغانستان با ایران، پاکستان، چین یا جمهوری های آسیای مرکزی را نابود می سازد. از سوی دیگر، گرچه جنگی داخلی بین طالبان و اسلام گرایان فراملی برای واشنگتن و بروکسل دلگرم کننده خواهند بود، اما در نهایت می تواند جریانی طولانی از ۴۰ سال خشونت که از زمان انقلاب ثور در سال ۱۹۷۸ کشور افغانستان را متاثر ساخته است، استمرار و تداوم بخشد.
بهترین راه پیش رو، در محاصره و یا تنگنا قرار دادن دولت اسلامی و دیگر گروه های تروریستی است؛ جریانی که که احتمالا می تواند به اشتراک اطلاعات و همکاری با همسایگان و ایالات متحده نیاز داشته باشد تا از این طریق، امنیت کشور افغانستان نسبت به پروژه های خطوط لوله، خطوط انتقال برق، کانال های آبیاری و راه آهن نیز تامین شود. همچنین می توان گفت اگر افغانستان به لحاظ داخلی نیز در برابر گروه هایی چون القاعده امن و آرام گردد، این جریان برای منطقه نیز بسیار بهتر است.
باید توجه داشت که در صورت موفقیت کشور افغانستان، یعنی «قلب آسیا»، در سرکوب گروه هایی چون دولت اسلامی/داعش و القاعده، ممکن است افغانستان به نوعی تأمینکننده امنیت برای منطقه تبدیل شود. اما پیشرفت واقعی در این عرصه زمانی حاصل خواهد شد که افغانستان به طور سازنده با جمهوری های آسیای مرکزی، ایران و پاکستان پیرامون مسائلی مهم و نگرانی های حیاتی مانند تغییرات اقلیمی و مدیریت آب وارد تعامل شود. افغانستان با ساختن کانال قوش تپه، سهم بیشتری از آب هایی که از قلمرو خود سرچشمه می گیرد را به دست می آورد؛ جریانی که مسبب بروز نگرانی هایی در ازبکستان و ترکمنستان گردیده است؛ چراکه دو کشور مذکور با معضل کم آبی دست به گریبان هستند.
چند روز پیش، بختیار سعیدوف وزیر امور خارجه ازبکستان در مارس ۲۰۲۴ و در راس هیئتی برای دیدار با مقامات امارات اسلام افغانستان به کابل سفر کرد. طبق گفته های امارات اسلامی، ازبکستان قول حمایت از قوش تپه را داده و نیز با اعزام یک تیم فنی برای پشتیبانی از این پروژه و همچنین با پذیرش سفیر امارات موافقت کرد.
در نهایت، همان طور که بالاتر نیز اشاره شد، دارایی کلیدی و مهمِ کابل، موقعیت آن است، اما نباید فراموش کرد که افغانستان با ایفای نقشی از همسایگی خوب نیز می تواند سهم مثبتی در منطقه داشته باشد. چنانچه، امارت اسلامی افغانستان می توان با حمایت از تیم فنی ازبکستان و درخواست پیوستن به کمیسیون هماهنگی بین دولتی مدیریت آب در آسیای مرکزی قصد و نیتِ خوب خود را به کشورهای منطقه نیز نشان داده و در نتیجه به بخشی از ساختارهای حاکمیتی منطقه ملحق شود.