تاکید طالبان بر محوریت توافق با آمریکا؛ دستاویزی برای حذف دولت افغانستان از رسیدن به خط پایان مذکرات صلح
۶ مهر(میزان) ۱۳۹۹ – ۲۷/ ۹/ ۲۰۲۰
با گذشت چهارده روز از شروع مذاکرات صلح در دوحه قطر و گفتگوهای گروه های تماس، همچنان طرفین مذاکره کننده دررابطه با طرزالعمل و دستور کار مشخصی در به نتیجه رساندنِ پروسه صلح افغانستان به توافق نظر دست نیافته اند. در این میان بهانۀ تازۀ طالبان برای وقت کشی و به تاخیر انداختنِ روند مذاکرات، پافشاری بر ارجاع به توافقنامۀ طالبان با ایالات متحده در ۲۹ فوریه ۲۰۲۰ می باشد.
موافقت نامه صلح طالبان با ایالات متحده مشروعیتِ زیادی را برای این گروه به ارمغان آورده و به عبارتی طبق گفتۀ برخی تحلیلگران این سند تنها منبع مشروعیت بخش به ماهیت و موجودیتِ طالبان است. پس بدیهیست که طالبان تاکید زیادی براین موافقتنامه داشته باشد. در حال حاضر نیز این گروه سعی دارد با مبنا قرار دادنِ توافق نامۀ ذکور در مذاکرات جاری، ابتکار عمل را به دست گیرد. از دیگر سو هیات مذاکره کنندۀ دولت افغانستان نیز در ازایِ طرحِ این درخواست طالبان، متقابلا چهار پیشنهادِ جایگزین به هیات طالبان ارائه داد:
۱- بر طبق پیشنهاد اول از سوی دولت افغانستان، چنانچه توافق نامۀ آمریکا و طالبان محوریت یابد، دولت افغانستان نیز خواستارِ مبنا قرار گرفتنِ اعلامیۀ سه جانبۀ کابل، واشنگتن و ناتو می گردد. در وهلۀ اول چنین به نظر می رسد: اگر توافق آمریکا و طالبان اصل و اساس مذاکرات فعلی صلح و توافق دولت افغانستان با طالبان در آینده قرارد گیرد، بدین ترتیب در صورت نقض و برهم خوردن توافق ایالات متحده و طالبان، توافق صلح و آتش بس میان طالبان و دولت افغانستان نیز از بین می رود.
اما دررابطه با گزینۀ پیشنهادی دولت افغانستان می توان گفت، از یک سو، اعلامیه سه جانبۀ افغانستان، ناتو و ایالات متحده که همزمان با توافق نامۀ طالبان و ایالات متحده صادر شد، حاوی تجدید تعهد جامعه جهانی به ویژه ناتو و آمریکا با مردم و حکومت افغانستان است و بر طبقِ آن آمریکا متعهد می شود که این کشور را در دستیابی به صلحی پایدار و جامع یاری کند. چنانچه در بخشی از این توافق چنین اشاره شده است که ایالات متحده عدم استفاده از خاک افغانستان توسط افراد و گروه های تروریستی علیه ایالات متحده را تضمین کرده و در قسمتی دیگر نیز بر آتش بسی فراگیر و دایمی اشاره شده است.
از دیگر سو در بخشی از توافق نامۀ ایالت متحده و طالبان، آمریکا بر ضمانت ها و مکانیسم های عملی و اعلام برنامۀ زمانی برای خروج نیروهای خود از افغانستان اشاره دارد. حال با ذکر اشاره ای مختصر از مواردِ چالشی در هر یک از این دو توافقنامه، می توان گفت، ازیک سو دولت افغانستان با نگرانی از خروج نیروهای ایالات متحده و مشروعیت یافتنِ طالبان، در تلاش است تا اعلامیۀ سه جانبۀ خود با ناتو و ایالات متحده را ضمانتِ اجرایِ صلح و امنیت افغانستان قرار دهد.
و از دیگر سو طالبان نیز تلاش خود را می کند تا با تکیه بر موافق نامۀ امضا شده با آمریکا نقشِ دولت افغانستان را کمرنگ جلوه داده و طرف مقابل خود را ایالات متحده معرفی کند و نه دولت افغانستان. و همچنین درصدد است با تکیه بر این توافق نامه هر چه زودتر روند خروج نیروهای خارجی را پیش برده و برای یکه تازی خود در افغانستان آن هم با مشروعیتی بین المللی برنامه ریزی کند.
گرچه ایالات متحده آمریکا در جریان امضای توافق نامه با طالبان، از به رسمیت شناختن و پذیرش عنوانِ امارت اسلامی برای طالبان دم نزده است، لیکن آغاز مذاکرات و انجام توافقی مورد تاییدِ بیشتر کشورهای جهان آن هم با گروهی تروریستی خود مهری مشروعیت بخش بر طالبان زده و بدین ترتیب تنها حربه ای که می تواند طالبان و اقداماتش را در آینده به رسمیت شناسد همین توافق است. پس همانطور که ترامپ اعلام گرد، طالبان بسیار هوشیار بوده و طنابی که می تواند نگه دارندۀ آن باشد را پاره نمی کند.
۲- اما پیشنهاد دوم از سوی دولت افغانستان تمرکز مذاکرات بر برگزاری و تصمیمات لویه جرگه مشورتی و این گزینه نیز به عنوانِ تاکتیکی مناسب می تواند تا حدودی نیات و مقاصدِ طالبان را به چالش کشد. همان طور که درروزهای گذشته شاهد بودیم، طالبان خواستار استناد به فقه حنفی به عنوان تنها منبع تصمیم گیری و حل اختلافات بود لیکن بر اساسِ قطع نامه لویه جرگه مشورتی ارائه ی قرائتی واحد از اسلام و حفظ ارزش های اسلامی و همچنین احترام به حقوق اقلیت های مذهبی، مورد تایید قرار گرفته و طبعا این موارد مورد پذیرش طالبان نیست.
۳- پیشنهاد سوم نیز در نظر گرفتنِ منافع ملی کشور می باشد. چراکه منافع ملی در حال حاضر برای کشوری خسته از جنگ اولویت آتش بس و پایان درگیری های خشونت آمیز است، لیکن برای گروهی تندرو چون طالبان حذفِ ماهیتی افراطی و غیرتهاجمی مساوی با حذف موجودیتِ آن است.
۴- همچنین طبق پیشنهاد ارائه شدۀ چهارم از سوی دولت افغاستان، اختلافات فی مابین بایستی در روشنی قرآن و حدیث حل شود. لیکن به نظر می رسد ارجاع طالبان به محوریت فقه حنفی تنها ابزاری برای پیشبرد خواسته های افراطی اسلام گرایانۀ خود می باشد و با موارد پیشنهادی دولت در تناقض است. از دیگر سو به نظر می رسد برگزاری لویه جرگه مشورتی با اصول و باور های فکری و نگاه ایدئولوژیک طالبان منافات دارد. چنانچه طالبان همچنان با دولت جمهوری اسلامی افغانستان و نظام سیاسی فعلی این کشور مشکل داشته و همچنان آن را به عنوانِ اداره کابل شناخته و درصدد ساخت دولت اسلامیِ خود می باشد، لیکن در موارد پیشنهادی از قطعنامه لویه جرگه مشورتی حفظ نظام جمهوری اسلامی افغانستان مطرح شده است.
به هر روی همان طور که تحلیلگران نیز اذعان داشته اند، به نظر می رسد خواست و تاکید طالبان بر مبنا قررا دادن توافق نامۀ صلح آمریکا با طالبان، تلاشی در راستای تضعیف و به حاشیه راندنِ دولت افغانستنان و نشان دادنِ دولت کابل به عنوانِ حکومتی دست نشانده و ناکارآمد است. بدیهی ست که هدف اصلی طالبان از پیش کشاندنِ شروطی این چنین، در راستایِ دستیابی به قدرت بیشتر و کسب توان بالا برای چانه زنی و گرفتن امتیازاتِ بیشتر در جریان مذاکرات جاری است.