ﺳﻴﺎﺳﺖﺧﺎرﺟﻰ ﺗﺮاﻣﭗ در اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن: ﻓﺮﺻﺖﻫﺎ و ﭼﺎﻟﺶﻫﺎ
ﺳﻴﺎﺳﺖﺧﺎرﺟﻰ ﺗﺮاﻣﭗ در اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن: ﻓﺮﺻﺖﻫﺎ و ﭼﺎﻟﺶﻫﺎ
۱ مهر(میزان)۱۳۹۹-۲۰۲۰/۹/۲۲
ﺗﺠﺰﻳﻪ و ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﻰ ﺗﺮاﻣﭗ ﻛﺎر ﭼﻨﺪان ﺳﺎده ا ى ﻧﻴﺴﺖ. ﺳﻴﺎﺳﺖﻫﺎى او ﮔﺎﻫﻰ اوﻗﺎت ﺑﻰﭘﺮوا و ﻣﺘﻌﺠﺐﻛﻨﻨﺪه اﺳﺖ. ﺗﺮاﻣﭗ ﺗﺎﻛﻨﻮن ﻋﻠﻰرﻏﻢ ﺷﻌﺎرﻫﺎى زﻳﺎدى ﻛﻪ ﺟﻬﺖ ﺧﺮوج از اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن و ﺧﺘﻢ ﺟﻨﮓ در اﻳﻦ ﻛﺸﻮر داده اﺳﺖ، ﻣﻮﻓﻖ ﺑﻪ ﺧﺮوج ﻛﺎﻣﻞ از اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن ﻧﺸﺪه اﺳﺖ اﻣﺎ او وارث ﻳﻚ ﺟﻨﮓ ﺑﻴﺴﺖﺳﺎﻟﻪ اﺳﺖ و ﺧﻮد آﻏﺎزﮔﺮ ﻫﻴﭻ درﮔﻴﺮى ﺗﺎزه اى ﻧﺒﻮده ﻛﻪ اﻳﻦ اﻣﺮ ﻳﻚ دﺳﺘﺎورد ﺑﺮاى او ﻣﺤﺴﻮب ﻣﻰﺷﻮد. ﺑﺎ اﻳﻦ ﺣﺎل ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺟﺪى ﺑﺮاى ﺧﺮوج ﻧﻴﺮوﻫﺎى آﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻰ از اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن و ﺗﻮاﻓﻖ ﺻﻠﺢ ﺑﻴﻦ دوﻟﺖ و ﻃﺎﻟﺒﺎن در ﺻﺤﺒﺖﻫﺎ و اﻗﺪاﻣﺎت ﺗﺮاﻣﭗ ﻣﺸﺎﻫﺪه ﻣﻰﺷﻮد. اﻳﻦ ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺑﺮاى ﺧﺘﻢ درﮔﻴﺮىﻫﺎ و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻫﺰﻳﻨﻪﻫﺎى ﺳﺮﺳﺎم آور در اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن ﺑﺮاى ﭘﺎﻳﺎن ﺟﻨﮓ اﻧﮕﻴﺰه اى ﺗﺎزه ﺑﻪ ﻣﺬاﻛﺮات داده اﺳﺖ و ﺑﺮ روﻧﺪ ﻣﺬاﻛﺮات ﺗﺎﺛﻴﺮ ﮔﺬاﺷﺖ اﺳﺖ. وزارت ﺧﺎرﺟﻪ اﻳﻦ ﻛﺸﻮر ﺗﺎﺣﺎل دهﻫﺎ ﻣﻴﻠﻴﻮن دﻻر ﺑﺮاى ﺗﻮاﻓﻖ ﭘﻴﮕﻴﺮى ﺻﻠﺢ ﻃﺎﻟﺒﺎن ﻫﺰﻳﻨﻪ ﻛﺮده و ﺧﻠﻴﻠﺰاد ﺑﻪ ﭘﺮﺳﻔﺮﺗﺮﻳﻦ دﻳﭙﻠﻤﺎت در وزارت اﻣﻮر ﺧﺎرﺟﻪ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﺪه اﺳﺖ.
ﺣﻀﻮر آﻣﺮﻳﻜﺎ در اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن ﻃﻮﻻﻧﻰﺗﺮﻳﻦ ﺟﻨﮓ در ﺗﺎرﻳﺦ اﻳﻦ ﻛﺸﻮر را رﻗﻢ زد. ﺣﺎدﺛﻪ ﻳﺎزده ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ٢٠٠١ ﭘﺎى اﻳﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه را ﺑﻪ ﻛﺎﺑﻞ ﺑﺎز ﻛﺮد.ﺧﻮددارى ﻃﺎﻟﺒﺎن از ﺗﺤﻮﻳﻞ رﻫﺒﺮان اﻟﻘﺎﻋﺪه ﺑﻪ آﻣﺮﻳﻜﺎ ﻛﻪ ﻣﺘﻬﻢ ردﻳﻒ اول ﺣﺎدﺛﻪ اﻧﺘﺤﺎرى ﺑﺮجﻫﺎى دوﻗﻠﻮ اﻳﻦ ﻛﺸﻮر ﺑﻮدﻧﺪ، ﺟﻨﮕﻰ ﺑﻴﺴﺖ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﺎ ﻫﺰﻳﻨﻪﻫﺎى ﻫﻨﮕﻔﺘﻰ را ﺑﺮاى ﻛﺎخ ﺳﻔﻴﺪ ﺑﻪ ﺑﺎرآورد. ﺳﻘﻮط ﻃﺎﻟﺒﺎن و روى ﻛﺎرآﻣﺪن ﺣﻜﻮﻣﺘﻰ ﺟﺪﻳﺪ ﻫﺮﭼﻨﺪ اﻣﻴﺪﻫﺎﻳﻰ را زﻧﺪه ﻛﺮد اﻣﺎﺧﺘﻢ ﺟﻨﮓ در اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن را ﺑﻪ ﻳﻚ آرﻣﺎن دﺳﺖﻧﻴﺎﻓﺘﻨﻰ ﺑﺮاى اﻓﻐﺎنﻫﺎ ﻣﺒﺪل ﺳﺎﺧﺘﻪ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎﺣﺼﻞ آن ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﮔﺴﺘﺎﺧﺎﻧﻪﺗﺮ و ﺟﺴﻮرﺗﺮ ﻃﺎﻟﺒﺎن ﺑﻮد. ﺳﻴﺎﺳﺖﻫﺎ و اﺳﺘﺮاﺗﮋىﻫﺎى رﻫﺒﺮان دوﻟﺖ در آﻣﺮﻳﻜﺎ ﺑﺮاى ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ اﻳﻦ ﮔﺮوه ﻋﻘﻴﻢ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ و ﻳﻜﻰ ﭘﺲ از دﻳﮕﺮى ﺑﺎ ﺷﻜﺴﺖ ﻣﻮاﺟﻪ ﺷﺪ. درﺣﺎل ﺣﺎﺿﺮ، ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪن از ﺟﻨﮓ و ﻓﺸﺎر اﻓﻜﺎر ﻋﻤﻮﻣﻰ در اﻳﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه از ﻳﻚ ﺳﻮ و ﻫﺰﻳﻨﻪﻫﺎى زﻳﺎد ﻣﺎﻟﻰ از ﺳﻮى دﻳﮕﺮ ﮔﺰﻳﻨﻪ ﺧﺮوج از اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن را ﺑﺮ روى ﻣﻴﺰ ﻛﺎخ ﺳﻔﻴﺪ ﭘﺮرﻧﮓﺗﺮ ﻛﺮده اﺳﺖ. اﻳﻦ درﺣﺎﻟﻰ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻃﺒﻖ آﺧﺮﻳﻦ ﻧﻈﺮﺳﻨﺠﻰ٧١ درﺻﺪ ﺳﺮﺑﺎزان آﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻰ و ٦٩ درﺻﺪ ﺧﺎﻧﻮادهﻫﺎى آﻧﺎن ﻃﺮﻓﺪار ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﺳﺮﺑﺎزان ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
درﺣﺎل ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺎﻫﺪ ﻳﻚ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻋﺠﻮﻻﻧﻪ و ﺷﺘﺎﺑﺰده از ﺳﻮى ﺗﺮاﻣﭗ و ﺗﻴﻢ او در ﻛﺎخ ﺳﻔﻴﺪ ﻫﺴﺘﻴﻢ. اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت ﭘﻴﺶ روى آﻣﺮﻳﻜﺎ ﺑﺴﻴﺎر ﺑﺮاى ﺗﺮاﻣﭗ ﻣﻬﻢ اﺳﺖ.ﺑﻪ ﺑﺎور ﺑﺮﺧﻰ از ﺗﺤﻠﻴﻠﮕﺮان ﺳﻴﺎﺳﻰ، ﭘﻴﺸﺪﺳﺘﻰ آﻣﺮﻳﻜﺎ در ﻣﺬاﻛﺮه ﺑﺎ ﻃﺎﻟﺒﺎن و ﻛﻨﺘﺮل اﻳﻦ ﻗﺪرت ﺟﻬﺎﻧﻰ در ﭘﻴﺸﺒﺮد روﻧﺪ ﮔﻔﺘﮕﻮﻫﺎى ﺑﻴﻦاﻻﻓﻐﺎﻧﻰ و ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺗﺮاﻣﭗ ﺑﻪ ﺗﺴﺮﻳﻊ ﭘﺮوﺳﻪ ﺻﻠﺢ ﻧﺸﺎن دﻫﻨﺪه آﺧﺮﻳﻦ ﺗﻼشﻫﺎى وى ﺑﺮاى ﭼﻨﮓ اﻧﺪاﺧﺘﻦ ﺑﺮ ﻣﺴﻨﺪ رﻳﺎﺳﺖ ﺟﻤﻬﻮرى آﻣﺮﻳﻜﺎ اﺳﺖ. او ﺑﻪ دﻟﻴﻞ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت ﭘﻴﺶرو ﻧﻤﻰﮔﺬارد ﻣﺬاﻛﺮات ﺑﻰﻧﺘﻴﺠﻪ ﺑﻤﺎﻧﺪ. ﺗﺮاﻣﭗ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل ﻳﻚ ﻛﺎرت ﭘﻴﺮوزى از دل ﻣﺬاﻛﺮات ﺑﻴﻦاﻻﻓﻐﺎﻧﻰ اﺳﺖ. در ﻫﻔﺘﻪﻫﺎى اﺧﻴﺮ زﻳﺮ ﭼﺘﺮ ﺣﻤﺎﻳﺖ و ﻧﻈﺎرت اﻳﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه آﻣﺮﻳﻜﺎ ﺗﻮاﻓﻘﻨﺎﻣﻪﻫﺎى ﻣﻬﻤﻰ ﭼﻮن ﻋﺎدىﺳﺎزى رواﺑﻂ اﺳﺮاﺋﻴﻞ ﺑﺎ اﻣﺎرات ﻣﺘﺤﺪه ﻋﺮﺑﻰ و ﺑﺤﺮﻳﻦ و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻋﺎدىﺳﺎزى رواﺑﻂ اﻗﺘﺼﺎدى ﺑﻴﻦ ﺻﺮﺑﺴﺘﺎن و کوزوو امضا شده است. توافق بین طالبان و دولت افغانستان برگ برنده نهایی برای سیاست خارجی ترامپ و نکته ای مثبت برای تیکت انتخاباتی اوست. او برای رسیدن به این هدف تمام تلاش خود را می کند. به گونه ای که در آخرین اظهارات خود طالبان را گروهی زیرک،سخت و قاطع خطاب کرد که از جنگ خواسته شده اندتا از این طریق طالبان را نیرویی صلح طلب معرفی کند.همچنین مایک پمپئو شروع مذاکرات بین الافغانی را یک فرصت تاریخی خطاب کرد از طرف دیگر، یک سناریوی احتمالی دیگر در رابطه با اقدامات فعال گرایانه ترامپ در افغانستان،به برنامه ریزی استراتژی ترامپ در برابر چین بازمی گردد. یک افغانستان دوست و با ثبات نقش مهمی برای آمریکا دارد. زیرا می تواند به عنوان یک نقطه فشار علیه نفوذ فزاینده چین در منطقه آسیای میانه عمل کند. که این امر کار چندان آسانی نیست. وجود افغانستانی با ثبات که قادر به مخالفت در برابر چین باشد کار دشواری است:زیرا امروزه دیگر طالبان تنها نیروی ستیزه جو در افغانستان نیستند و گروه های دیگری چون داعش نیز وجود دارند که می توانند هرج و مرج را در این کشور ادامه دهند. همچنین مشکل دیگری که ترامپ با آن مواجه است این است که سیاست افغانستان در قبال چین در پرتو تکیه به توافق صلح برای این کشور مسئله ای غیر واقعی و خیالی است و هیچ تضمینی یا دلیلی وجود ندارد که افغانستان پس از توافق نامه صلح سیاسی ضد چین را اتخاذ کند.
تحقق خواسته های ترامپ در افغانستان و از روند مذاکرات چالش هایی را پیش رو خواهد داشت که فرآیند عملیاتی سازی آن را با مشکل روبه رو خواهد کرد: نخست آنکه، تاریخ مذاکرات آمریکا با طالبان همواره عدم پایبندی و صداقت این گروه را نشان داده است. طالبان همواره در مذاکرات خود با آمریکا در حال امتیاز گیری بودند و هستند و مذاکره با آمریکا را نشان از ضعف این گروه می دانند. مذاکرات دولت کلینتون با طالبان منجر به تقویت القاعده و حمله ۱۱ سپتامبر آنها به این کشور شد. مذاکره با این گروه در دوره اوباما نیز نتایج مناسبی به بار نداشت و منجربه تقویت قوای این گروه و قدرت یابی مجدد آنها گردید. بنابراین، استیصال و خوشآمد گویی های ترامپ در برابر طالبان چندان نتایج خوبی به بار نخواهد داشت و نمی توان به آن اطمینان کرد. دومین چالش، سیاست های شتابزده و یکدست نماینده ویژه آمریکا است. آقای خلیلزاد در روند مذاکرات هیچ ابتکار عمل و یا خلاقیتی ندارد او به مثابه پیشینیان با طالبان در حال مذاکره است که احتمال دچار به سرنوشت مشابه مذاکرات دولت های قبلی آمریکا با طالبان را بالا می برد. آقای خلیلزاد همان مسیری را در پیش گرفته که به مانند گذشته صلح زودگذر و ناپایدار را رقم خواهد زد. امتیاز دهی مکرر به طالبان و فشار به دولت قطعاً به نتیجه مطلوبی منجر نخواهد شد. و قطعاً دوباره آمریکا را به زحمت و جنجال خواهد انداخت.
ترامپ به دلیل انتخابات پیش رو به احتمال زیاد نمی گذارد مذاکرات بی نتیجه بماند. درحالی که واضح نیست که پس از انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا چه اتفاقی خواهد افتاد؟ که این امر گمانه زنی مشخص درباره آینده مذاکرات را دشوار کرده است. همچنین ابهاماتی درباره خلا قدرت در افغانستان پس از خروج وجود دارد. مسئله پر کردن خلا قدرت در افغانستان پس از سال ۲۰۰۱ همواره یکی از مهم ترین مشکلات آمریکا در این کشور بوده است. این یک واقعیت است که حضور سربازان آمریکایی عاملی تثبیت کننده و قدرتمند برای دولت فعلی افغانستان است. بنابراین، با خروج آنها که شرط اصلی طالبان برای پایبندی به توافق و پشتوانه مهم دولت برای ماندن در قدرت است،مشکلی بزرگ در روند صلح و تثبیت آن به وجود خواهد آمد.
بهرروی، سیاست های ترامپ در افغانستان پیچیده، گنگ و مبهم است. او همان مسیری را می رود که رهبران قبلی دولت آمریکا رفته بودند اما با ابزاری متفاوت تر، علی رغم فشارهای زیاد برای خروج از افغانستان، آمریکا همین اکنون مهم ترین حامی افغانستان در زمینه مالی و نظامی است و قطعاً خروج عجولانه، عواقب ناگواری خواهد داشت.