سر تیتر خبرهاسینمانخستین خبرها

نگاهی به فیلمِ «جرگه»؛ به کارگردانی بنیامین گیلمور

۲۳ آبان (عقرب) ۱۳۹۹ – ۱۳/ ۱۱/ ۲۰۲۰

– نام فیلم: “جرگه” (Jirga)
– ژانر: جنگی، درام
– کارگردان: بنیامین گیلمور
– نویسنده: بنیامین گیلمور
– بازیگران: Sam Smith, Mohammad Mosam, Kefayat Lag Humani, Naqibullah Khan Shinwari
– محصول: کشور استرالیا
– سال ۲۰۱۸

جرگه یک فیلم در ژانر درام محصول ۲۰۱۸ استرالیا است که کارگردانی آن توسط بنیامین گیلمور انجام شده و جان مینارد تهیه کننده آن می باشد. به نقل از سایت دیجی موویز، سم اسمیت بازیگر نقش اصلی فیلم به عنوان یک سرباز سابق استرالیایی در جنگ افغانستان است که برای رستگاری به افغانستان باز می گردد تا از خانواده غیرنظامی که در زمان خدمت در جنگ کشته است، طلب بخشش کند.

این فیلم در شرایط بسیار سخت با امکانات کم و در مکان های خطرناک و با کمک مردم محلی افغانستان فیلم برداری شد. در ابتدا قرار بود تولید این فیلم در یک اقدامه تفرقه آفرین در پاکستان انجام شود ولی در آخرین لحظات تصمیم شد تولید فیلم به افغانستان منتقل شود و در یکی از خطرناک ترین مناطق جهان یعنی استان قندهار فیلم برداری شد.

گیلمور کارگردان فیلم در فکر ساخت فیلمی بود که زیبایی کشور و مردم افغانستان را نشان می داد و همچنین تأثیرات مخرب جنگ در افغانستان را بر مردم غربی و افغانستان نشان دهد. او همچنین می خواست فیلمی خلق کند که در آن مرز بین حقیقت و داستان محو و نامشخص باشد. گیلمور اظهار داشت که آرزو می کند “مخاطب” در حین تماشای فیلم این شک کند که در حال تماشای یک فیلم مستند است یا درام و کاملا مطمئن نشود.

در همین رابطه گلن کنی منتقد فیلم، در وب سایت نیویورک تایمز مطلبی پیرامون نقد و بررسی فیلم جرگه نوشته است. به بارو وی، این فیلم که تقریبا به طور کامل در افغانستان تهیه شده است، دارای مناظر چشمگیر و بی نظیری است که به ندرت پیشتر در فیلم های دیگر به نمایش گذاشته شده است. کابل و قندهارِ واقعی تقریبا هرگز در فیلم های معاصر، به ویژه فیلم های تولید شده در غرب دیده نمی شود. بنابراین حس رفتن به جایی که هرگز ندیده اید تقریبا از همان ابتدای فیلم “جرگه” ملموس است.

با این وجود و علی رغم اعتبار اجرایی سازیِ این فیلم، از لحاظ هنری و تاریخی موارد کمی در فیلم وجود دارد که شاید اعصاب خرد کن و ناخوشایند باشد، به طور مثال نقش اول فیلم به عنوان یک غریبه ای نخود هر آش در یک سرزمین غریب نشان داده می شود که گویی هیچ سرنخی از آنچه می خواهد انجام دهد را، ندارد. چنانچه در فیلم شخصیت اسمیت، مایک ویلر، جوری نشان داده می شود که کابل را می گردد و تنها با ریخت و پاش کردن پول خود و خرید یک سواری قصد دارد به منطقه تحت کنترل طالبان راهی شود.

بنابراین از آنجا که بیننده در ابتدای امر از وضعیت روحی و حالاتِ حسیِ نقش اول فیلم به طور کامل آگاهی ندارد، مایک در ابتدا بیشتر از اینکه فردی دلسوز و همدرد به نظر برسد، فردی عاطل و باطل و بیکار به نظر می رسد. راننده ای که مایک پیدا می کند، فردی محتاط اما مهربان و راهنمایی سخاوتمند است. او مایک را از چشم اندازهایی می برد که زیباییِ بی نظیر و فوق العاده ای دارند. آنها در جایی توقف می کنندکه یک پهنه ی آبی چشمگیر با ایده ای از حضور آنها در یک قایق پارویی است که صحنه ی فوق العاده ای را به تصویر کشیده است. اما بدیهی است که خطر از طالبان و دیگر خطرات در پیش است. (Kenny,2019)

در بخش نقد و بررسی های سایت آمازون نیز دررابطه با فیلم حاضر یک بررسی کلیِ مطرح شده در دو دسته بندیِ مثبت و منفی مطرح شده است، بدین ترتیب که وجه مثت فیلم: در نشان دادن صحنه های زیبا و حومه شهر، بازارهای افغانستان، و برخی از مردم آن است در حالی این سرباز درپی طلب بخشش از خانوده ای به این کشور سفر می کند.

اما در مورد جنگ، این سوال مطرح می شود که “آیا وسیله هدف را توجیه می کنند؟” و یا شاید باید برعکس باشد، “آیا هدف وسیله را توجیه می کند؟” اما وجه منفی فیلم این است که: این فیلم طالبان را به خاطرِ رفتار مردسالارانه نسبت به زنان و یا بی توجهی آنها به آموزش و نایده گرفتن آزادی های اساسی افراد و یا کشتار بی رویه ی هزاران غیر نظامی بی گناه مورد توجه و تمرکز قرار نداده است.

همچنین لوک باکمستر، منتقد گاردین نیز در وب سایت گاردین دررابطه با فیلم جرگه چنین نوشته است: این فیلم جنبه ای بی نظیر از داستان جنگ و درگیری را نشان می دهد که بندرت شاهد آن هستیم. این یک داستان زیبا درباره سربازی است که به افغانستان برمی گردد تا اشتباهی را که در آنجا مرتکب شده است و آن وجهی که به ندرت در فیلم هایی با بودجه های کلان می بینیم را به تصویر بکشد، یعنی: طلب بخشش.

به باور نیسنده به طور کلی نقطه قوت فیلم از نظر فیلم برداری و روحیه ی آن است، با وجود اینکه تقریبا بدون بودجه کلان فیلمبرداری شده است. جرگه دومین فیلم بلند گیلمور است که به دنبال فیلمِ پسر شیر در سال ۲۰۰۷ ساخته شد (درباره پسری که در یک شهر کوچک پاکستانی در خیبر پختونخوا زندگی می کند) فیلم پسر شیر از نظر تکنیکی یک محصول صیقلی و ترو تمیزتری است، اما جرگه بیشتر از نظر حسی قوی تر تشخیص داده شده است. به هرروی، بینندگانی که به امید داشتن یک تصویر جنگی شورانگیز و مهیج برای دید این فیلم به سینما رفتند، احتمالا فیلم را برخلاف تصوشان یافتند. (Buckmaster,2018)

[۱] Kenny, Glenn, (2019), “‘Jirga’ Review: A Soldier Returns to the Scene of His War Crime”, the New York Times,https://www.nytimes.com/2019/07/25/movies/jirga-review.html
[۲] Buckmaster, Luke, (2018), “Jirga review – contemplative war film with a powerful sense of purpose”, The Guardian, https://www.theguardian.com/film/2018/jun/11/jirga-review-contemplative-war-film-with-a-powerful-sense-of-purpose

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا