فرار مغزها؛ گریزی ناگزیر برای نخبگان و نیروی انسانی متخصص در افغانستان
نخبگان افغانی
۵ بهمن (دلو) ۱۳۹۹ – ۲۴ / ۱/ ۲۰۲۱
مهاجرت؛ پدیده ای نام آشنا برای مردم افغانستان
نخبگان افغانی
کشور افغانستان با تحملِ سال ها جنگ، درگیری، بی ثباتی، ناامنی، و همچنین ضمنِ دست و پنجه نرم کردن با مشکلاتی چون ضعف اقتصادی، ناکارآمدی دولت ها، گسترش خشونت و ترور، حضور و فعالیت مداوم گروه های افراط گرای اسلامی، فساد گسترده، فقر، بیکاری، جرایم اجتماعی، تبارگرایی، و به ویژه غالب بودنِ کلیتی از هنجارهای فرهنگی و اجتماعیِ سنتی آن هم در فضای جهانی شده ی امروز؛ شاهدِ سیلی از جریانِ مهاجرت و پناهندگی افغان ها به کشورهای همسایه و یا کشورهای اروپایی بوده است.
این شرایط از ناامنی و بی ثباتی به ویژه برای افراد تحصیل کرده، متخصصان، نخبگان، زنان، فعالان سیاسی-مدنی و یا به طور کلی “منابع انسانیِ متخصص” بیشتر از سایرین گران تمام شده و آنها را به سمتِ مهاجرت و خروج از کشور (گاها ترک کشور برای همیشه) سوق داده است.
این پدیده که از آن با نامِ مهاجرت نخبگان و یا “فرار مغزها” یاد می شود، برای افغانستان دارای تبعاتی منفی بوده و به مرور زمان و با افزایش حجمِ خروج نیروهای جوان، کارآ، متخصص و فعال، می تواند کشور را با بحران های مختلف اقتصادی، اجتماعی، نظامی و سیاسی به ویژه در مسیر پیشرفت و توسعه، و ارتقای سطح علمی مواجه سازد.
این روند برای کشورهایی که شاهد خروج نیروهای انسانیِ توانمند خود می باشند، فرار مغزها (Brain Drain) و برای کشورهای مهاجرپذیری که آغوش خود را به رویِ آنها باز می کنند، دستیابی و بهره مندی از مغزها (Brain Gain) تعبیر می شود.
در یک جمله می توان گفت: آنچه یک کشور قدردان آن نبوده و از آن به بهترین حالت استفاده نکند، دیگری آن به چنگ آورده و در مسیری درست از آن بهره می برد.
در همین رابطه عبدالقادر کمالی نویسنده و پژوهشگر افغان معتقد است که: «بی توجهی حاکمان به علم و دانش، بی توجهی جامعه به پژوهش و تحقیق، وضعیت بد اقتصادی جامعه و نبود ردیف بودجه ای بر آن در ساختار حکومتی؛ عدم توجه به شایسته سالاری و در نهایت تلاش بیگانگان برای تهی کردن افغانستان از نخبگان و عالمان» از جمله دلایلی است که پدیده فرار مغزها را در کشور رقم زده است.
افغانستان، دومین کشور با میزان بالای مهاجرت
افغانستان با بیش از هفت میلیون افغان در کشورهای همسایه چون ایران و پاکستان و یا در سایر کشورهای دیگر چون ترکیه و کشورهای اروپایی، رتبه ی دوم در پدیده ی مهاجرت را داراست. گرچه فراهم نبودنِ بستری از شرایط کاری، مالی و رفاهی غالبا دلایل اجتماعی از رخ دادنِ این پدید است، لیکن نمی توان از معضل “ناامنی” چشم پوشید.
به ویژه با شدت گرفتنِ حملات اخیر گروه های تروریسی و افراط گرا چون طالبان بر نیروهای فعال سیاسی-اجتماعی، و ترورهای هدفمند بر روزنامه نگاران، خبرنگاران، فعالان رسانه ای-مدنی و غیره، نباید از رشدِ پدیده ی مهاجرت در میان نخبگان علمی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعیِ کشور شگفت زده شد.
گرچه نسلِ جوان و تحصیلکرده به عنوان سرمایه هایِ بالقوه به ویژه در کشورهای درحال توسعه برای بازسازی و بالفعل ساختنِ شکوفایی، منابعی گرانبها محسوب می شوند، لیکن در صورتی که راهکارها و تدابیر درست، دقیق و کارآمدی برای ماندن و نگاه داشتن آنها در کشور اندیشیده نشود، همچنان شاهدِ خروجِ بی امانِ این نیروی سازنده به سایر کشورها و عدم بازگشت آنها خواهیم بود.
در این راستا شاید بتوان گفت نیاز به تامین امنیتِ جانی و مالی، حمایت اجتماعی برای فعالیت در راستای مهارت های کسب شده ی آنها، حمایت از سوی دولت، شایسته سالاری، بها دادن به نیروهای بومی و متخصص، فراهم آوردن شرایطی امن و آرام به منظور رشد و پرورش نخبگان داخلی، از فاکتورهای مورد نیاز و ضروری در امیدبخشیدن به نسل جوان برای ماندن و ممانعت از جریانِ خروج این منابع انسانی از کشور است.
پدیده “فرار مغزها”
فرار مغزها: پدیده ای است که در جریانِ آن نیروها ماهر یک کشور برای دستیابی به زندگیِ بهتر به کشوری دیگر فرار می کنند. این تمایل و گرایشِ افرادِ با استعداد و با صلاحیت برای ترک سرزمین مادری به خودیِ خود مسئله ی مهمی برای برخی کشورها است، چراکه این افراد در رشته های خاصی مانند پزشکی، مهندسی، امور سیاسی و اجتماعی و غیره تخصص دارند، می توان از توانایی و پتانسلِ آنها برای تقویت اقتصاد کشور و کمک به امور اجرایی استفاده کرد.
کشورهایی که قادر به مهار نیروهای تحصیل کرده ی خود نیستند قطعا در آینده ضررهای اقتصادی فراوانی خواهند خورد. هر ساله بسیاری از کشورهای پیشرفته و توسعه یافته سیاستی را در پیش می گیرند که طی آن بورسیه های تحصیلی را برای جذب دانشجویان شایسته و توانمند از کشورهای در حال توسعه اعلام کرده و این افراد می توانند به عنوان یک دارایی برای کشور مهمان شناخته شوند. (Rahim, 2017: 1)
فرار مغزها در افغانستان
به طور کلی مهاجرت، پناهندگی، بی جاشدگی و آواره شدن، مفاهیمی آشنا در پیشینه ای تاریخ این کشور و اذهان مردم آن است. می توان ریشه های مهاجرت از کشور افغانستان را به ۴ دوره تقسیم کرد:
۱- مهاجرت پیش از سال ۱۹۷۹ (سوابق نشان می دهد که افغان ها از قرن ها قبل به پاکستان و ایران مهاجرت کرده اند. در نتیجه بلایای طبیعی در دهه ۱۸۵۰، هزاران نفر از مناطق شمالی افغانستان با هدف پناه گرفتن به ایران مهاجرت کردند.)
۲- مهاجرت در زمان حمله اتحاد جماهیر شوروی ۱۹۷۹ (اولین مهاجرت بزرگ از افغانستان در سال ۱۹۷۹ در زمان حمله شوروی اتفاق افتاد.)
۳- مهاجرت در زمان حکومت طالبان ۱۹۹۶ (این زمانی بود که دومین مهاجرت بزرگ تاریخ افغانستان صورت گرفت. طبقه متوسط و افراد تحصیل کرده ی قابل توجهی به پاکستان و ایران فرار کردند.)
۴- مهاجرت در پایان حکومت طالبان ۲۰۰۱ (در جریان حمله آمریکا به افغانستان برای پایان دادن به رژیم طالبان در سال ۲۰۰۱ ، سومین حجم بزرگ مهاجرت مردم از افغانستان اتفاق افتاد.) (Rahim, 2017: 2-3)
اما یک روند دیگر از مهاجرت ها نیز وجود دارد که به ویژه در ماه های اخیر و با فرضیاتی مبنی بر به نتیجه رسیدنِ مذاکرات صلح با طالبان، و احتمالِ ورود آنها در پیکره ی نظام سیاسی قوت گرفته است. بسیاری از مردم افغانستان نگران از بازگشتِ روزهای سیاه از حکومت طالبان بوده و به ویژه نسل جوان تحصیل کرده و همچنین زنان از بیمِ اشاعه ی قوانینِ اسلامیِ سخت گیرانه ی آنها به فکر هجرت و خروج از کشور افتاده اند.
گرچه در حال حاضر آمار دقیقی از این روند در دست نیست اما نمی توان منکر شد که سیل تهدیدها، خشونت ها و خونریزی های اخیر طالبان، امید به آمدن صلح با ورود طالبان به ساختار سیاسی و به نوعی مشروعیت یابی سیاسی آنها در کنار یکدیگر را امکان پذیر نمی دانند.
بنابراین چنین به نظر می رسد حتی اگر تهدید مشخصی هم صورت نگرفته باشد، دلایل کافی برای ترک افغانستان وجود دارد. با توجه به این وضعیت، افغان هایی که تحصیلات خوب و عالی هم دارند، آینده روشنی برای خود نمی بینند. ارتباطات خوب و وابستگی های قومی در افغانستان اکثرا مهمتر از هرگونه شایستگی علمی است.
بسیاری از پناهجویان افغان در اروپا از پیامدهای منفی گریز از وطن آگاه اند، چرا که هر روشنفکر و تحصیلکرده ای که افغانستان را ترک میکند، ضایعه ای برای بازسازی یک افغانستان نوین است. به گفته ی پدرام ترکمن یکی از افرادی که تقاضای پناهندگی در سوئد را داشته است: «ما در یک وضعیت دشوار قرار داریم. از دست دادن نیروهای علمی و فرهنگی یک کشور را می توان با خودرویی مقایسه کرد که هیچ راننده ای نداشته باشد.»
اهمیت حفظ نیروی ماهر و متخصص در بازسازی و توسعه کشور
به طور کلی مسئله ی پرورش و حفظ نیروی کار ماهر و متخصص یکی از چالش های جدی برای توسعه و بازسازی کشور است. پس از چهار دهه درگیری و جنگ، افغانستان شاهد تخلیه ی چشمگیر و وافری از نیروی کار ماهر و متخصص بوده است. گرچه این کشور عملا در مرحله بازسازی و توسعه پس از جنگ قرار دارد، اما افغانستان همچنان با چالش جذب و نگاهداشتِ نیروی ماهر و متخصص روبرو است.
بدین ترتیب می توان گفت مهاجرت نخبگان بازتابی از شرایط نامناسب و نگرانی هایی در حوزه ی سیاسی، امنیتی و اقتصادی است. به دلیل ترکیبی از این عوامل طی ۴۰ سال گذشته، سیستم آموزشی در کشور در وضعیت وخیمی قرار دارد و می توان گفت به نوعی قدیمی است. به علاوه کابل در حال تجربه ی سریع و چشمگیری از شهرنشینی و افزایش جمعیت به ویژه جمعیت جوان است.
این امر برای نیروی ماهر و متخصص کشور لزومِ دستیابی به امکاناتی از اشتغال مناسب، رفاه کافی، افزایش سطح حقوق و دستمزد، پیشرفت در سطح حرفه ای، انطباق تخصص فارغ التحصیلان با نیازهای جامعه، و دغدغه ی پیشرفت کشور همگام با دانش و فناوری و سیاست های به روز و جهانی را ایجاب می کند.
دررابطه با پدیده ی فرار مغزها به طور کلی دو دسته دیدگاه وجود دارد: اکثر ناظران و تحلیلگران براین باورند که این پدیده و شیوع و گسترش آن می تواند آسیب های جبران ناپذیری به اقتصاد، دانش، سطح علمی و تکنولوژیک کشور بزند و متعاقبا روند توسعه و بازسازی را با مشکلاتی بلند مدت مواجه سازد.
تا جایی که برای مقابله با این پدیده حتی شاهد ایجاد کمپین هایی برای نشان دادن خطرات و آسیب های مهاجرت و یا تحریک احساسات ملی و میهنی در ممانعت از مهاجرت و منصرف کردن جوانان بوده ایم. به طور کلی باور جمعی به نوعی براین است که افغان های طبقه متوسط و تحصیلکرده باید در وطن بمانند و به آبادانی کشور کمک کنند.
از دیگر سو، عده ی اندکی براین باورند که لازم نیست که تمام فرار مغزها منفی تلقی شود. برخی تا آنجا پیش می روند که معتقدند”برخی از مهاجران افغان با فعالیت در خارج از کشور بیش از آنچه در وطن انجام دهند، در توسعه اجتماعی و اقتصادی افغانستان سهیم هستند.” افغان های خارج از کشور همچنین ممکن است یک لابی موثر برای ادامه توجه و کمک به کشورشان در سال های آینده را تشکیل دهند.
در همین راستا برخی معتقدند گرچه “مهاجرت نیروهای جوان باعث ایجاد مشکلاتی طولانی مدت برای بازسازی” کشور شده است، اما نتیجه می گیرند که مهاجرت “با این وجود یک استراتژی بقا است که به طور موثری اثبات شده است”.
از دیدگاه آنها این استراتژی بقا می تواند در طولانی مدت این زمینه موثر واقع شود: مهاجرت خارج از کشور با توجه به وضعیت ضعیف فعلی آموزش عالی در افغانستان می تواند به پیشرفت در آموزش و پرورش کمک کند. اگر کسانی که در خارج از کشور تحصیل می کنند به وطن خود برگردند، آنها با دانش بیشتری نسبت به قبل باز گشته و مهارت های مفید و موثری با خود به دنبال می آورند. (Schmeidl, 2016: 133)
با این وجود لازم به ذکر است گرچه کسب و افزایش مهارت در کشورهای توسعه یافته و پیشرفته از سوی مهاجران تا حدودی می تواند در بازسازی و شکوفایی کشور مبدا کمک کند، لیکن در قدمِ اول این امر مستلزم “بازگشتِ” نیروهای ماهر و متخصص است؛ چیزی که به ویژه با شرایط افغانستان، به ندرت شاهدِ آن هستیم.
تلاش برای بازگشت دیاسپورای علمی
پس از سقوط طالبان و تلاش برای ایجاد افغانستان جدید یکی از برنامه های جدی جامعه جهانی تلاش برای بازگرداندن مهاجرین از کشورهای مختلف که در نتیجه جنگ مهاجرت کردند. چنانکه وزارت مهاجرت و عودت کنندگان یکی از وزارت خانه های اصلی اقداماتی را در همین زمینه به دست گرفت. اما اکنون پس از گذشت دو دهه از عمر حکومت جدید افغانستان همواره یکی از کشورهای مهاجرفرست محسوب می شود.
فقدان برنامه های جدی از سوی دولت برای سازماندهی مهاجرین و طرح هایی مبتنی بر ظرفیت های کشور برای بازگشت آنها و جلوگیری از خروج نخبگان کشور، افغانستان را همچنان را در ردیف کشورهای مهاجرفرست قرار می دهد. بنابراین می توان گفت بازگشت دائمی اعضای نخبه و متخصصِ دیاسپورای افغان که در خارج از کشور زندگی می کنند، سطح پایین و ناچیزی دارد.
به طور کلی به منظور به حداکثر رساندن پتانسیلِ “به کارگیری و بهره مندی از مغزها”، تمرکز فزاینده ای بر روی آنچه می تواند تحت عنوان “دیاسپورای علمی” نامیده شده قرار گرفته است: جامعه ای خودجوش از دانشمندان و مهندسان و اندیشمندانِ مهاجر که در کشورهای پیشرفته زندگی می کنند و می توانند در توسعه و پیشرفت وطن خود، به ویژه در زمینه های علمی، فنی و آموزشی، تأثیر بگذارد.
مهاجران با مهارت بالا به دلیل آشنایی با آداب و رسوم، فرهنگ و زبان محلی خود می توانند در موقعیتی مناسب برای انتقال مهارت ها و دانش به وطنشان باشند. یک روش برای تسهیل این انتقال، بازگشت اعضای دیاسپورای علمی است. (Siegel and Kuschminder, 2012)
لیکن سوالی که مطرح می شود این است که آیا به واقع افرادی که برای فرار از ناامنی، بی ثباتی، و جنگ و خشونت های پی در پی زادگاه مادری خود را ترک کرده اند، باز حاضر به بازگشت دوباره به وطن آن هم در سایه ی افزایش خشونت و ترورهای مدام نیروهای ماهر و متخصص و نخبه هستند؟
منابع
– Rahim, Mujeeb Ur Rehman, (2017), “An Empirical Investigation of the Effects of Brain Drain on Developing Countries since 21st Century: A Case of Afghanistan”, Journal of Business & Financial Affairs, 6:2
– Schmeidl, Susanne, (2016), ““GOING, GOING … ONCE AGAIN GONE?”
THE HUMAN CAPITAL OUTFLOW FROM AFGHANISTAN”, coleccion monografias cioob
– Siegel, Melissa and Kuschminder, Katie (2012), “Highly Skilled Afghan Diaspora Contributes to Innovation and Change”, https://unu.edu/publications/articles/highly-skilled-afghan-diaspora-contributes-to-innovation-and-change.html#info