سیاستروابط خارجیسر تیتر خبرهامصاحبهنخستین خبرها

لطیف پدارم: مفهوم پشتونستان خواهی باید در افق تحلیل گروه ها،افراد با نفوذ سیاسی و احزاب سیاسی درگیر با این مفهوم مطالعه شود

پشتونستان

۱۳ بهمن(دلو)۱۳۹۹-۲۰۲۱/۲/۱

مسئله پشتونستان بزرگ یکی از مهم ترین بحث های تاریخی درافغانستان است که هنوز لاینحل باقی مانده است. تاریخ روایت های متفاوتی از این مسئله را نوشته است. صدیق فرهنگ نویسنده مشهور افغان در رابطه با این طرح موافق پیوستن پشتون های دو طرف و ادغام آنها بود. او معتقد بود که چون پشتون هان آن طرف خط در کنگره هند برای اصلاحات و دموکراسی جنگیده بودند. بنابراین، به لحاظ سیاسی دموکرات تر هستند. اما در روایتی دیگر از رشتیا که او نیز از دیگر تاریخ دان های مهم افغانستان و هم دوره صدیق فرهنگ است، آمده که دولت افغانستان «هیچ ادعای پس گرفتن اراضی سابق خود را که در وقت انگلیس از ما جدا شده بود، ندارد». اکنون پس از گذشت سال های زیادی از مسئله پشتونستان، این مسئله همچنان در روابط بین پاکستان و افغانستان تاثیر مستقیم و غیرمستقیمی دارد. در این میان، سربرآوردن جنبش تحفظ پشتون در پاکستان و حرکت های عدالت خواهانه آنها از یک طرف و حمایت دولت کابل از آنها از سمت دیگر، مسئله پشتونستان خواهی را بیش از بیش مهم جلوه داده است. در این مصاحبه با عبدالطیف پدرام نماینده مردم بدخشان در دور شانزدهم در ولسی جرگه و رهبر حزب کنگره ملی افغانستان به گفتگو درمورد پشتونستان خواهی و جنبش تحفظ پشتون پرداخته ایم.

۱ .مسئله پشتونستان بزرگ از جنجالی ترین مباحث در تاریخ سیاسی افغانستان به ویژه در روابط اش با پاکستان بوده است. مسئله ای که در طول تاریخ ماهیت متفاوتی به خود گرفته است. به طور مثال زمانی چهره ملی داشت و حالا به عنوان ابزاری سیاسی از آن استفاده می شود. در نتیجه ابهامی که پیش می آید این مسئله است که چرا پشتونستان خواهی در گذر زمان رنگ عوض کرد؟

از ایجاد پاکستان به بعد، پشتونستان خواهی صعود و‌نزول هایی داشته و حتی اسم گذاری پشتونستان‌خواهی دستخوش تحول بوده است. هند، بعد از سال ۱۹۴۷ ( تشکیل و با ایجاد پاکستان چونان کشور اسلامی  مستقل ) کوشش کرد «پشتونستان خواهی » را «قضیه‌ی افغانستان»  بنامد. منظور هند این بود که دشمنی میان افغانستان و پاکستان را به یک‌ قضیه و معضل دائمی و حل ناشدنی تبدیل کند.که از آن در نبرد علیه پاکستان سوءاستفاده کند، آنگاه بر افغانستان چه خواهد گذشت، برای هند مهم نبود چرا که منافع هند مهم بود. بنابر این هند هیچ گاه طرفدار صلح و ثبات میان افغانستان ‌و پاکستان نبوده  و صادقانه سیاست نکرده است. اما این ما بودیم، افغانستان بود که قربانی منافع هند و  ‌‌در نهایت اختلافات هند و پاکستان شد .با توجه به نیات خائنانه‌ی جمهوری هند، قاسم رشتیا، از مورخان نامی کشور، پیشنهاد کرد که پشتونستان خواهی قضیه‌ی افغانستان نه، قضیه پشتونستان تلقی شود.

این نام‌گزاری ( قضیه پشتونستان ) باز خواست رژیم کابل بود. همان موقع کابل به هندوستان تایمز خبر داد که پشتونستان خواهی «قضیه پشتونستان» معرفی شود تا عمومی گردد.مفهوم پشتونستان‌خواهی باید در افق تحلیل گروه ها، افراد با نفوذ سیاسی ‌و احزاب سیاسی درگیر با این مفهوم مطالعه شود. مفهوم پشتونستان‌خواهی مفهوم یک دست برای همه‌ی جریان ها  و گروه ها نیست ‌و نبوده است. عبدالغفار خان از شخصیت های برجسته پشتون و همرزم مهاتما‌گاندی، پشتونستان خواهی را یک خواست معنوی در مسیر آزادی می‌دید.یا ویژگی‌هایی از خود ارادیت، نه دولت و کشور مستقل پشتونستان، وقتی قانون اساسی پاکستان تصویب شد، خان آشکارا با تشکیل دولت مستقل پشتون مخالف کرد و گفت ما پشتون های پاکستانی، پاکستانی باقی خواهیم‌ ماند.

قبایل بدوی دو سوی خط دیورند قاعدتاً‌ مرکز گریز اند. نمی خواهند در چهارچوپ‌ دولت ‌‌و قانون زندگی کنند. نمی‌خواهند از شمال و جنوب کسی بر آن ها قیمومیت داشته باشد. رژیم های کابل، تحت تاثیر شوونیست ها و ‌قبیله گرایان‌ پشتون، خواهان الحاق ایالات شمال غربی پاکستان به افغانستان بوده اند. وضع مفاهیمی استیلا‌جویانه و ‌مداخله گرانه‌ی « پشتونستان آزاد»، «پشتون‌خواه  “لوی پشتونستان”»، «لر و بر پختانه » ‌و در نهایت ایالات سرحد از جانب رژیم کابل ، در مسیر تحقق اهداف الحاق است اما آن چه به دولت پاکستان مربوط می شود، هنگام تشکیل دولت پاکستان از ایالات چهار‌گانه حکام پاکستان اجازه ندادند که این منطقه نام پشتونی بگیرد ‌‌و به نام «پشتونستان » مسمی گردد.

۲ .هر پدیده لاینحل تاریخی ریشه در علتی دارد. تا ریشه یابی صحیح از آن انجام نگیرد درک درست و صحیح نیز به دست نمی آید. با این حال پرسش این است که چرا پشتونستان بزرگ یا پشتونستان خواهی تبدیل به یک مسئله بزرگ در تاریخ افغانستان شد؟ و چرا تاکنون حل نشده با قی مانده است؟ و راه حل آن چیست؟

حکام شوونیست پشتون کابل ، همیشه به این فکر‌ بوده‌اند که با الحاق پشتون‌های پاکستانی به افغانستان اقلیت قومی افغانِ ( پشتون ) افغانستان ( البته این اسم جعلی به وسیله‌ی انگلیس بر ما گذارده شده) به اکثریت مطلق تبدیل ‌شوند و آنگاه یک‌ دولت واقعی پشتون در چهارچوب این مرز های استعماری تشکیل ‌شود.

این خواست نا‌روا را نخبه‌گان پشتون ( افغان ) پنهان نکرده‌اند مثلا می‌گویند فارسی زبان‌ها، ایران و تاجیکستان را دارند، دولت دارند. ترک‌ تبار ها همینطور. ما افغان ها (پشتون‌ها ) باید دولت مطلق و‌ یگانه با اسم و رسم پشتونی داشته باشیم، طبعاً الحاق پشتون‌های پاکستان به افغانستان یک‌ چنین خواستی را تقویت می‌کند.بنابراین پشتونستان خواهی برای حکام کابل (پشتون ها) یک‌ خواست راهبردی و استراتژیک‌ در مسیر استیلا و قدرت است.

به بیان هایدگر‌ اینگونه هویت طلبی، یک خواست ذاتی و سامان‌یافته، بر مدار هستی شناختی و اونتولوژیک‌ است. خواستی معطوف به این که افغانستان سرزمین بدون مناقشه‌ی پشتون‌ها( افغان‌ها) است. طبعاً چنین خواستی نمی‌تواند تحقق پیدا کند. به این دلیل که پاکستان به عنوان یک‌ دولت مقتدر منطقه مخالف آن است و ما اقوام غیر پشتون‌ به عنوان اقوام بومی و‌ اصیل این حوزه ‌ی تمدنی هم با چنین خواست شوونیستی مقابله می‌کنیم.

دوم :تا اکنون پشتون های پاکستان هم‌ اعلام الحاق و ادغام با افغانستان نکرده‌اند و تنها حقوق مساویانه و حق مسلم شهروندی می‌خواهند و خود را پاکستانی می‌نامند، که این خواست شهروندی البته خواست درست و‌ بر‌حق است .به هر انجام، تا زمانیکه حکام پشتون، خواهان الحاق و‌ ادغام ایالات شمال غربی پاکستان به افغانستان باشند، مشکل حل نخواهد شد و تنش ادامه خواهد یافت اما بالاخره این حکام روزی مجبور می‌شوند حقیقت را بپذیرند و به قانون مرز‌ها احترام بگذارند. در صورتی‌که رهبری افغانستان در اختیار سران غیر پشتون مثلاً تاجیک های عقل گرا قرار بگیرد، این معضل با پاکستان در مسیر حل شدن و تمام شدن قرار می گیرد، ما غیر پشتون ها ادعای ارضی بر پاکستان و‌کشور های همسایه نداریم .

۳ .جنبش تحفظ پشتون یکی از مهم ترین حرکت های سیاسی با خصلتی مسالمت آمیز برای احقاق حقوق شهروندان پشتون در پاکستان است. ویژگی های منحصر به فرد این جنبش طرفداران زیادی را به دور خود جمع کرده است. حتی ارگ ریاست جمهوری بارها اعلام حمایت کرده است. با این حال آیا این جنبش در اهداف خود مسئله پشتونستان خواهی یا ایجاد یک پشتونستان بزرگ را در سر دارد؟ یا حتی تشکیل یک دولتی با این نام از میان پشتون های دو طرف خط دیورند؟

خلق های پشتون و بلوچ، تا آن جایی که من اطلاح دارم، خواهان رسیدن به حقوق برابر شهروندی مثلا با شهروندان سندی و پنجابی بوده اند، عمدتاً پنجابی. اما این‌ خواست، چه مدنی چه بعضاً نظامی معطوف به تشکیل دولت جدید پشتون‌ و بلوچ نبوده است.

شکی نیست که پشتون ها در موقعیت برابر با خلق پنجاب قرار ندارند. هر چند نخست‌وزیر (خان) یک پشتون است ؛ چندین بار روسای جمهوری پاکستان به ویژه روسای آی اس آی( I s i ) نهاد مهم تصمیم گیری در پاکستان پشتون بوده‌اند. طبعاً قرار گرفتن پشتون‌ها در مقامات مهم دولت پاکستان، امر تجزیه طلبی و ایجاد دولت مستقل پشتون را به تعویق می‌اندازد .

یا اصلا سالبه به انتفای موضوع  می‌سازد. نمی‌شود در بحث پیرامون پنجابی— پشتون از تبعیض نژادی یا مذهبی سخن گفت، اما حقوق اقوام و شهروندی،بله! از این حیث که مناطق پشتون‌نشین کم انکشاف یافته‌اند و از زندگی شهری بهره‌مند نیستند، خواست پشتون‌ها به عنوان یک‌ خواست شهروندی، دموکراتیک و قابل دفاع است. روش ها برای رسیدن به این خواست تا اکنون حتی‌المقدور  مدنی و‌ بدون خشونت بوده‌اند؛ این روش به «جنبش تحفظ پشتون» اعتبار بخشیده و سمپتی و خوشبینی جلب کرده است.

اما نیز به یاد داشته باشیم که قابلیت قابل را هم باید مدنظر قرار بدهیم. مناطق سرحدی در برابر اصلاحات مدرن و شهری مقاومت می‌کنند. حمایت ارگ کابل از «جنبش تحفظ» به زیان این جنبش است .ارگ‌ کابل می‌خواهد با تحریک حلقات شوونیستی پشتون این جنبش را در مسیر  قومگرایی و شوونیسم عظمت طلبانه‌ی پشتون منحرف کند. در این صورت دولت پاکستان مقابله و کنترل  بحران را حق مسلم خود می‌داند و این‌گونه تلقی برای هر کشور و دولتی طبیعی و ضروری می‌شود .

۴ .جنبش تحفظ پشتون آیا می تواند الگویی باشد برای پشتون های داخل افغانستان در راستای احیای آرمان بزرگ پشتونستان خواهی شان؟ آیا این ظرفیت در بین آنها وجود دارد؟

پشتون های افغانستان در همان موقعیتی قرار دارند که پنجابی‌ها در پاکستان قرار دارند. به زبان ساده‌تر امتیاز، رهبری و قدرت در همه سطوح ( جز ساحت فرهنگ‌، شعر و ادبیات و دانش و هنر ) در اختیار پشتون ها(افغان ها ) است. بنابراین، دلایل شهروندی و حقوق بشری برای تحریک پشتون ها ندارند. این ها با «جنبش تحفظ» آن‌چنان هم افق نیستند ‌و هر خواستی از خواست شوونیست های پشتون در افغانستان، یعنی خواست بیشتر از آن چه غصب کرده‌اند با عکس العمل شدید نیرو های غیر پشتون مواجه می‌شود. همین حالا صبر غیر پشتون‌ها در رابطه با تذکره افغانی و بحث قانون آموزش عالی دایر بر  استفاده از زبان فارسی  و پشتو به سر آمده است .

۵ .همان طور که می دانیم پوشش خبری این جنبش دو ساله در پاکستان تحت سانسور قرار داشته و روزنامه ها و رسانه های خبری و تلویزیونی درزمینه ی پخش اخبار در مورد تجمعات بزرگ این جنبش یا مطالبات آن ها مجاز نمی باشند. این در حالیست که اعتراضاتِ آنها همواره به صورت مسالمت آمیز و دموکراتیک بوده است. اما در کشوری که به طور معمول با اسلام گرایان راست گرایی که به خیابان ها می آیند مذاکره شده است، چرا اعضایِ جنبش پی تی ام مرتباً دستگیر  شده و دولت و به ویژه ارتش پاکستان با خشونت پاسخ اعتراضات آنها را می دهند؟

بله. اخبار مربوط به جنبش تحفظ سانسور می‌شود. علاوتاً، بر‌اساس اخباری که گاه و بی‌گاه می‌رسد، بعضاً  سران جنبش دستگیر و زندانی هم می‌شوند. رسانه های مخالف دولت پاکستان از کلمه سرکوب، استفاده می‌کنند و خشونت علیه جنبش و قتل یک تن و دو تن از فعالین. بنابراین، اگر خشونت سازمان یافته‌ی دولت پاکستان علیه جنبش تحفظ حقیقت دارد،پس چگونه می‌توان حکومت پاکستان و سازمان نظامی آن را متهم کرد که جنبش تحفظ را خود ایجاد کرده اند.

۶ .آیا دولت و ارتش پاکستان چنین حرکت مسالمت آمیز و دموکراتیکی را تهدیدی برای خود می داند؟ و چرا ارتش پاکستان وجود این حرکت را تحمل نمی کند و دست به سرکوب آنها می زند؟آیا هدف اصلی حرکت حفظ پشتون برای تشکیل پشتونستان بزرگ است؟آیا اصولا جنبش هایی از این دست با رویکردی بدون خشونت و ویژگی های چون حضور پررنگ زنان و غیرمذهبی و سکولار بودن آن، در کشوری با گروه های افراط گرا، نشان دهنده ی مقابله ی آن با سیاست های افراطی می باشد و در تداوم و گسترش آن در آینده به عنوانِ جنبشی صلح طلبانه نقش دارد؟

 آن چه به کوشش حکومت هند و RSS  تحت اداره «آقای مودی» نخست وزیر کنونی هند تعلق می‌گیرد؛ و شاخه های رادیکال هندوئیسم و حمایت دولت مودی،مبرهن است که، ایجاد یک دولت کاملا پشتون در مناطق قبایلی دو سوی خط دیورند ‌‌و ایالات شمال غربی پاکستان به رایزنی و‌ مدیریت دولت اسراییل و دولت هند تحت رهبری مودی، در دستور اجرا قرار دارد.همین‌گونه تشکیل یک دولت جدید در ارتفاعات قلمرو‌ پامیر بدخشان با تجزیه قسمت های از پاکستان، افغانستان، تاجیکستان و احتمالا چین؛ کی،چه زمانی آفتابی می‌شود، باید منتظر بمانیم.

۷ .در افغانستان برخی بر این باورند که خط دیورند تحمیلی بوده و یک ملت را تقسیم کرده است. اما اکنون با ظهور این جنبش، آیا می توان گفت که امکانِ گرایشات و همبستگی های میان ساکنان هم تبار دو سوی این خط و یا ایجاد پشتونستان بزرگ و اتحاد پشتون ها از گذشته بیشتر و قوی تر شده و تهدیدی برای افغانستان محسوب می شود؟

من اسنادی از هند به دست دارم که ادعای ارضی هند را به ویژه بر افغانستان و بنگله‌دیش تعریف می‌کند.افغانستان و بنگله‌دیش شامل هند بزرگ‌ اند و کابل محلی برای یک تعطیلات تابستانی هند تلقی می‌شود. آنها حداقل مرز ها و سرزمین های بابریان هند را از متعلقات خود می‌دانند، که بعضی از آن ها از اختیار هند بیرون مانده‌اند و باید دوباره به هند بر‌گردند.به راستی نمی‌دانم آیا منظور پشتین‌ و سایر رهبر‌های جنبش تحفظ در جریان این تصمیم گیری هند— اسراییل- آمریکاو بریتانیا قرار دارند یا نه ؟

و یا ناخواسته مثل ماهی های رود‌خانه در داخل تور (ژال)حرکت می کنند، که کسی از ساحل بند اش را به دست دارد؟ اگر این پلان تحقق پیدا کند مسلماً رژیم کابل- رژیم‌ (افغان/پشتون) گور اش کنده خواهد شد.آن‌گاه که دولت پشتونستان تشکیل شود، این دولت راهی ندارد جز این که قوانین بینالمللی و همسایه‌داری را رعایت کند. این افغانستان است که تجزیه می‌شود، در آن صورت تجزیه‌طلبی به اعماق بلوچستان هر سه کشور ( افغانستان/ایران/ پاکستان) نیز خواهد رسید.آمریکا و انگلیس دنبال آن هستند، اما ایران و پاکستان،به حیث دو قدرت در تفاهم با چین و روسیه می توانند، پلان هایی از این دست را به زیان آمریکا و هند  بر هم بزنند و دست آمریکا و ایادی اش را کوتاه بسازند.

۸ .آیا حمایت هایی از جانب افغانستان، و به ویژه از سوی مقامات آن، همچون حمایتِ اشرف غنی در واکنش به قتل آرمان لونی، و حمایت از این جنبش، می تواند بر هم زننده ی مناسبات دو کشور و بی اعتمادی بیشتر دو کشور گردد و یا مسائل سیاسی مهمتری در حال حاضر به ویژه با نقش برجسته ی پاکستان برای شکستن بن بست مذاکرات صلح افغانستان وجود دارد که نشان دهنده ی اهمیت نه چندانِ این دست تحرکات برای این دو کشور است؟

 دفاع از حق مظلومان در همه جا مشروع و انسانی است: اگر‌ حق ای غضب شده است، چه در یک محل، چه یک کشور، چه منطقه و جهان باید به صاحب اش ‌‌‌واپس داده شود، اعاده گردد. حق تعیین سرنوشت، حل  دموکراتیک مساله  اقوام یک اصل پذیرفته شده است، موجودیت یک جنبش آزادی‌بخش ملی ، با رهبری داعیانه و عاقلانه و دموکراتیک قابل دفاع است؛ مشروط بر آن که خارجی ها و اجانب، برای منافع اشغالگرانه و استعمار‌گرانه، در آن مداخله نکنند آن را منحرف نسازند، به ابزار خود تبدیل نکنند. پشتون های پاکستان، تحت ستم و ظلم کشور استعماری، نژاد پرست و دست‌نشانده قرار ندارند؛ اما این‌که بخواهند دارای حقوق‌ مساوی شهروندی، سیاسی، مدنی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مانند پنجابی‌ها باشد، حق مسلم شان است ، و قابل دفاع و حمایت است. اما همزمان مداخله رژیم شوونیستی و تبعیض طلب کابل، در امور جنبش تحفظ و استفاده ابزاری از آن غیر انسانی است.

قابل قبول نیست، حمایت رژیم غنی از جنبش تحفظ، خلاف اصل حق تعیین سرنوشت، و نیز مخالف و ناقض  “اصل عدم مداخله در امور داخلی دیگران” است.تنش میان رژیم کابل و پاکستان می‌تواند مناسبات پرتنش و تیره و تار هر دو کشور را تیره‌تر سازد، اما بر مذاکرات  صلح اثر چندان نخواهد داشت.به همین دلیل روشن که امریکا و طالبان و پاکستان تصمیم گیرنده‌اند، نه رژیم غنی. این رژیم اهمیت چندانی ندارد، هر چه استاد اذل ( امریکا) گفت بگو ، می گوید !!ایشان طوطی صفت در پس آیینه تشریف دارند.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا