سیاستسر تیتر خبرهانخستین خبرهایادداشت ها

محمد اشرف غنی، مغز متفکر جهان که در باتلاق افغانستان گیر افتاد!

محمد اشرف غنی

۱۵ بهمن(دلو)۱۳۹۹-۲۰۲۱/۲/۳

مقدمه

 محمد اشرف غنی دومین رئیس جمهور افغانستان پس از کنفرانس بن و تشکیل افغانستان جدید است. فردی که از او با عنوان تکنوکرات تحصیل کرده غرب و مغز متفکر جهان یاد می شود که توانست با رای مردمی و پروسه انتخابات قدرت را در دست بگیرد. اما ریاست او بر قوه مجریه از همان آغاز انتقال قدرت با چالش های بسیاری همراه بود. چنانکه رقیب انتخاباتی او داکتر عبدالله عبدالله با ادعای تقلب در انتخابات خواهان سهم گیری در قدرت شد. که نتیجه آن تشکیل حکومت وحدت ملی که نه در تاریخ حکومت داری افغانستان و نه در قانون اساسی کشور برای او جایگاهی تعریف نشده بود. به عبارت دیگر، با آغاز زعامت آقای غنی بر کرسی ریاست جمهوری، کشور نیز وارد بحران های فراگیرتر و گسترده تر شد. چنانکه روز به روز وضعیت بحرانی کشور حادتر می شد. در میان آنچه بیشتر خودنمایی کرد، شیوه حکومت داری و مدیریت پریزیدنت غنی بر افغانستان بود. مسئله ای که در دوران ریاست جمهوری او منجر به دور شدن جریان های سیاسی مختلف از او و محدودتر شدن حلقه تصمیم گیری وی شد. به طوری که ویژگی هایی همچون، خودکامگی، استبداد رای، اقدامات فراقانونی، شخصی سازی تصمیمات واقتدارگرا بودن و کمال گرایی به او نسبت داده شد. چنانکه استمرار این وضعیت بارها بحث توزیع قدرت و تغییر نظام سیاسی افغانستان(به دلیل تمرکز قدرت در قوه مجریه) را به نُقل محافل دیپلماتیک تبدیل کرد.

 به عبارت دیگر، افغانستان در طول تاریخ شاهد حضور رهبرانی بوده که به دلیل عدم مدیریت درست در امر مملکت داری رویای آرودن ثبات سیاسی را به یک آرمان ملی تبدیل کرده است.  در این میان، رئیس جمهور غنی قبل از راهیابی خود به ارگ ریاست جمهوری به واسطه صحبت های جناجالی و تحسین برانگیز در جریان کارزارهای انتخاباتی و نشان دادن اهمیت به جایگاه زنان از طریق  قدردانی و حمایت از همسرش در جامعه ای که به شدت حقوق زنان در آن نادیده گرفته می شود، بارقه ای از امید را در دل افغان ها برای شروع تغییراتی جدید و مثبت رقم زد. اما آغاز حکومت داری او بیانگر دوره جدیدِ چالش هایی به مراتب دشوار تر از ادوار گذشته بود. مشکلاتی که شیوه مدیریتی او را بیشتر زیر ذره بین نقادان قرار داد و موجی از حملات تند به نحوه حکومت داری او و مدیریت کشور از سوی جریان های مختلف سیاسی را به سمت وی سرازیر کرد. به همین جهت این یادداشت در تلاش است تا نگاهی بر عملکرد مدیریتی آقای غنی و تاثیر ویژگی های اخلاقی بر آن داشته باشد.

باتلاقی به نام افغانستان

 جنگ و خشونت دو پدیده ویرانگر زندگی افغان ها بوده و باعث نابودی زیبایی ها، ثروت مادی و معنوی  افغانستان سال ها پیش شده است. در دهه های گذشته علاوه بر جنگ و خشونت، بی ثباتی سیاسی نیز از مهم ترین عوامل بوده است. از یک سو این عوامل مانع بازسازی زیرساخت ها و توسعه اقتصادی افغانستان شده  و از طرف دیگر، این کشور را به یکی از فاسدترین و فقیرترین کشورهای جهان تبدیل کرده است. علی رغم اینکه میلیون ها دلار توسط جامعه جهانی به منظور بازسازی کشور به افغانستان اهدا شد و هزاران سرباز خارجی برای مبارزه و از بین بردن تروریسم که تهدیدی جدی برای منطقه و جهان بود به افغانستان فرستاده شدند، رهبران دولت افغانستان نه تنها نتوانستند از این کمک ها به درستی استفاده کنند بلکه به دلیل گرایش های رهبری ناکامشان، این کشور به زودی درگیر فساد و جنگ با گروه های مختلف تروریستی دیگر شد.

پس از سالها مدیریت ناکام حامد کرزی، او یک دولت غرق در فساد و جنگ را به محمد اشرف غنی تحویل داد. غنی نیز پس از توافق نامه سیاسی در سال ۲۰۱۴ به همراه عبدالله عبدالله دولت وحدت ملی را تشکیل داد. اما پس از تشکیل دولت وحدت ملی که توسط غنی و عبدالله رهبری می شد، مردم به این نتیجه رسیدند که به جای حل مشکلات مردم، آنها خود بزرگترین مشکلات هستند. حتی درگیری آنها یک بحران سیاسی در کشور ایجاد کرد. در انتخابات دور دوم نیز مشکلات زیادی خلق شد. پس از ماه ها مشاجره سیاسی، رهبران سیاسی افغانستان برای هفته ها میان دو طرف میانجی گری کردند و سرانجام غنی و عبدالله توافق نامه تقسیم قدرت را امضا کردند که بر اساس آن عبدالله روند صلح را رهبری می کند و همراهان او در کابینه پست های دولتی می گیرند(Barlas,2020). توافق نامه ای که آقای عبدالله در حساب توئیتری خود از آن به عنوان کمکی برای شکل گیری یک مدیریت جامع تر، پاسخ گوتر و شایسته تر یاد کرد.

حکومت وحدت ملی سرآغاز دور تازه ای از بحران در کشور

پس از تشکیل حکومت وحدت ملی در سال ۲۰۱۴ و توافق نامه سیاسی امضا شده در سال ۲۰۲۰ افغانستان نیز نتوانست به معضل رهبری سیاسی و مدیریت کشور پایان دهد. علی رغم امضای توافق نامه و تشکیل حکومت وحدت ملی، رئیس جمهور جدید به تنهایی مسئولیت رهبری حکومت را برعهده گرفت. چنانکه به اعتقاد تحلیلگران تمام عزل و نصب های حکومتی بدون در نظر گرفتن دیدگاه دیگران انجام می شد. به طورمثال، او قدرت را از والی ها که در دوره آقای کرزی از نفوذ گسترده و اختیارات بیشتری برخوردار بودند، گرفت و آنها را تابع خود ساخت.  در همین راستا، او تلاش کرد تا  قدرت رهبران جهادی که از اصلی ترین گروه های قدرت و تصمیم گیری در کشور هستند را نیز کم کند.

در دوره حکومت وحدت ملی،گرچه هر دو برای کنار گذاشتن اختلافات خود متعهد شدند، لیکن براساس گزارش منتشر شده توسط گروه بحران بین المللی و یا همان گونه که برای مردم نیز آشکار بود؛ این اتفاق هرگز رخ نداد. چراکه عبدالله معتقد بود که وی یک شریک برابر و مساوی در دولت وحدت ملی است، اما غنی و معاونانش مُصِّر بودند که بر اساس قانون اساسی افغانستان، قدرت واقعی از آنِ ریاست جمهوری است. بنابراین تقسیم ناموفق قدرت و تمرکز رئیس جمهوری بر قدرتی واحد یکی از عواملی بود که طی این چند سال موجب اختلافات داخلی بسیاری گردید. معضل دوم در ریاست جمهوری وی، ناموفق عمل کردنِ اشرف غنی در نگه داشتنِ متحدانش در کنار خود و “طردشدنِ متحدان” بود. از زمان روی کار آمدن وی در ۲۰۱۴، بسیاری از متحدان وی دولت را ترک کرده اند. چنانچه به گفته ی صدیق پتمن، در یک سیستم ریاست جمهوری، حکمرانی موثر تنها با دست نخورده نگاه داشتن متحدان کمپین ریاست جمهوری امکان پذیر است. کاری که اشرف غنی نکرد. به گفته ی وی، غنی تقریبا همه چیز را به طور كامل مدیریت می كند و در اعتماد به مردم مشكل دارد. نوعی مدیریتِ ذره بینی و کنترل روی همه چیز. در همین راستا بسیاری از ناظران بین المللی افغانستان نیز از شیوه حکمرانی غنی انتقاد کرده اند. زیگفرید او. ولف، مدیر تحقیق در انجمن دموکراتیک جنوب آسیا نیز براین باور است که رئیس جمهور افغانستان در تلاش است تا کنترلی کامل و مطلق بر تمامی جنبه های دولت داشته باشد؛ و این امر باعث شده تا غنی فقط خود را با افراد وفادار محاصره کند. به گفته ی وی، این واقعیت که غنی اشتراکات زیادی -نه در تفکر سیاسی و نه در رفتارش- با اعضای ارشد دولت خود ندارد نیز اوضاع را پیچیده می کند(Saifullah,2017).

چرا غنی نتوانست کشور را مدیریت کند؟ ضعف مدیریتی یا ویژگی اخلاقی؟

جرج پکر (George Packer) مقاله نویس مجله آتلانتیک در مطلبی مرتبط با شخصیت اشرف غنی در نیویورکر در سال ۲۰۱۶، با طرح این سوال که “آیا غنی می تواند کشور را از سقوط نجات دهد؟”؛ به طور کلی وی را یک تکنوکرات زیرک و جیمی کارترِ افغانستان می دانست که متحدان بالقوه اش را از خود بیگانه ساخته و هیچ احساسی به سیاست ندارد. وی در ادامه چنین می گوید: از زمان حمله شوروی در سال ۱۹۷۹، زمانی که غنیِ سی ساله داوطلب دکترای دانشگاه کلمبیا بود، افغانستان در جنگ بوده است، بیشتر کشور از جمله چندین مراکز استانی توسط طالبان تهدید شده؛ القاعده و دولت اسلامی در شرق حضور داشته؛ افغانستان قادر به کنترل و اداره ی مرزهای خود نبوده و همسایگانش به شورشیان پناه داده و یاری رسانده؛ منابع مالی افغانستان به کمک های خارجی و تریاک وابستگی داشته؛ فساد نیز در سطحی گسترده و بومی بوده است. وی در ادامه براین باور است پس از عزیمت صد و بیست و هفت هزار نیروی خارجی، در سال ۲۰۱۴، اقتصاد این کشور سقوط کرد، بیکاری اوج گرفت و صدها هزار افغان کشور را ترک کردند.

 بدین ترتیب به نظر می رسد غنی رئیس جمهور منتخب و وارثِ یک دولت ضعیف و درمانده بوده است. غنی که مردی لاغر با ریش کوتاه خاکستری و چشمانی گودافتاده و بدون مو می باشد، به گاندی شباهت دارد، با این تفاوت که به نظر نمی رسد به لحاظ درونی فردی در آرامش باشد. او در لحظاتی عجیب و غیرمعمول می خندد، و نمی تواند رفتار و خویِ خود را کنترل کند. غنی یک تکنوکرات بصیر و آینده نگر است که به بیست سال پیش رو، با درک عمیقی از آنچه که کشورش را ویران کرده و آنچه هنوز می تواند آن را نجات دهد؛ می اندیشد. جرج پکر از جانب یکی از مقامات ارشد افغان چنین نوشته است که: غنی قصد داشت کشور را متحول کند و می توانست این کار را انجام دهد، اما به نظر می رسد همه چیز علیه او پیش رفت. وی نوعی مصلح سیاسی است لیکن چندان مورد ستایش قرار نگرفته و حتی نخبگان علنا از وی انتقاد می کنند. اشرف غنی حتی از سوی طرفداران خود نیز با انتقاد و مخالفت مواجه بود. آنها غنی را یک مدیرِ کنترل کننده ی متکبری می دانند که هیچ دوست صمیمی و سیاسی ندارد و او رهبر کشوری است که تنها در ذهن او وجود دارد. وی جیمی کارتر افغانستان است(Packer,2017).

 در این میان دیگر خصوصیات اخلاقی او از نگاه تحلیلگران باعث ضعف مدیریتی او در اداره کشور شد. به طور مثال، قوم گرایی و تعصبات قومی از اتهام هایی است که به نحوه حکومت داری اشرف غنی وارد است. گروه های مختلف سیاسی در کشور اقای غنی را متهم به سیاست های قوم گرایانه می کنند. به طوری که با روی کار آمدن اشرف غنی، واژه فاشیست وارد ادبیات سیاسی افغانستان شد. تحلیلگران معتقدند که از نخستین روزهای حضور  اشرف غنی در قدرت تصفیه قومی کارمندان اداره امور، و سایر ارگان های دولتی به منظور دسترسی بدون مانع و نامحدود به نهادهای دولتی فراهم شود. آقای غنی از این طریق در سال های اخیر کم کم دست مخالفان خود را از قدرت برید. به طوری که اکنون هیچ یک از جریان های سیاسی کشور از او حمایت نمی کنند. در حالی که به نظر می رسد رابطه او با جامعه جهانی نیز دوران خوشی را نمی گذراند.

کارنامه مدیریتی رئیس جمهور غنی: از شدت گرفتن فساد تا از افزایش خشونت در کشور

همانطور که گفته شد، با  انتخاب محمد اشرف غنی به عنوان رئیس جمهور تازه، کشور وارد دوره جدیدی از چالش ها و مشکلات شد. علی رغم ادعا های گسترده حکومت در امر مبارزه با فساد، افغانستان همچنان از نگاه دیدبان شفافیت بین المللی در صدر کشورهای فاسد جهان قرار دارد. رئیس جمهور غنی در روزهای اول حکومت داری خود شخصاً مسئولیت امر مبارزه با فساد را عهده دار شد و با صدور فرمان های مختلف از نهادهای متفاوت صلب صلاحیت کرد و خود شخصاً ریاست امور را بر عهده گرفت. اما در سال ۱۳۹۴ افغانستان مقام دوم را در بین کشورهای فاسد جهان گرفت. اکنون نیز پس از گذشت تقریباً شش سال از حکومت داری رئیس جمهور غنی این کشور همچنان به عنوان فاسدترین کشور جهان شناخته می شود که نشان دهنده شکست سیاست های مدیریتی مبارزه با فساد حکومت است.

از طرف دیگر، در طی دوره ریاست آقای غنی بر کرسی قوه مجریه، در بخش تامین امنیت نیز گزارش های تکان دهنده ای از افغانستان به چشم می خورد. چنانکه شاهد افزایش روز افزون تلفات نظامی و غیرنظامی هستیم و سطح خشونت ها به شکل بی سابقه ای نیز در حال افزایش است. به طور مثال، کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در تازه ترین گزارش خود در سال ۲۰۲۰ مجموع تلفات ملکی را ۸۵۰۰ نفر کشته و زخمی در کشور اعلام کرد آماری که نشان دهنده افزایش خشونت در کشور و ناتوانی حکومت در تامین امنیت جان شهروندان است. علاوه بر این، افزایش ترورهای هدفمند در کشور به ویژه در ماه های اخیر و ناتوانی دولت در بازداشت عاملان یا جلوگیری از چنین حملات بیشتر از گذشته توان مدیریتی شخص اول مملکت را به زیر سوال برده است.

همچنین، در طی دوران ریاست جمهوری شش ساله رئیس جمهور غنی میزان گسترش جنگ در کشور نیز به بسیار افزایش یافته است به گونه ای که طالبان به عنوان مخالفان و طرف اصلی جنگ کنونی بر بخش های زیادی از کشور نفوذ پیدا کرده اند. چنانکه شاهد سقوط ولایت های مختلف و حتی به طور متعدد بودیم. که این امر ناشی از ناتوانی آقای غنی به عنوان سرقومندان اعلی قوای مسلح  است. که نتوانسته مدیریت جنگ را به درستی رهبری کند.

استمرار معضل فقر در کشور در اکثر دوران های سیاسی در افغانستان که بسیار مشهود بوده است، علی رغم وعده های انتخاباتی این مشکل همچنان پابرچا است. چنانکه رئیس جمهور غنی در یکی از سخنرانی هایش در ماه های اخیر میزان فقر در کشوررا نود درصد اعلام کرده بود. تداوم این بحران نیز نشان دهنده ناتوانی حکومت علی رغم سرازیر شدن میلیون ها دلار کمک های خارجی به کشور در جهت مدیریت  کشور است. از طرف دیگر، واقعیت های جامعه و انتشار گزارش های مختلف کارنامه دولت در امر اصلاحات اداری را نیز مثبت و قابل قبول نشان نمی دهد. یکی از چالش های جدی در این مسئله وجود مواردی مانند، مکتب، معلم، کارمند و سرباز خیالی  در حکومت است.

اداره بازرس ویژه آمریکا در افغانستان (سیگار) در گزارشی در سال ۲۰۱۴ برای نخستین بار از نام «مکاتب خیالی» یاد کرد. به طوری که در این گزارش آمده بود که تا سال ۲۰۱۵ حدود۷۶۹ میلیون دلار برای  این مکاتب و معلمان خیالی مصرف شد. این پایان داستان نبود. پس از سروصداهای بسیار در این مورد پرونده «سربازان خیالی» باری دیگر حکومت را در امر اصلاحات اداری با چالش مواجه ساخت. به طوری که در گزارشی که در سیگار آمده بود حدود ۴۲ هزار سرباز خیالی از دولت معاش می گرفتند. اما در تازه ترین مورد خبر از ۱۲ هزار «کارمند خیالی» نیز باری دیگر وعده های دولت برای مبارزه با فساد و انجام اصلاحات در نظام اداری را مورد پرسش قرار داد. این در حالی است که افغانستان سالیانه کمک های بین المللی زیادی را برای بازسازی مبارزه با فساد دریافت می کند.

نتیجه گیری

جغرافیای افغانستان به دلیل ویژگی خاص خود در طول تاریخ همیشه تجربه جنگ،خشونت و بی ثباتی های سیاسی بوده است. ساختار ها و بستر های جامعه افغانستان خود چالش آفرین و مشکل زا است. نوع چینش و توزیع قدرت سیاسی در کشور منجر به خلق مشکلات متعددی در روند حکومت داری کشور شده به حدی که از افغانستان با عنوان «دولتی ورشکسته» یاد می شود. در این میان، آنچه مهم جلوه میکند ویژگی های مدیریتی رهبران حکومتی است.  ریاست آقای غنی علی رغم شعارهای جذاب انتخابتی نیز دردی را درمان نکرد. بلکه خود به بخشی از مشکل سیستم تبدیل شد. عده ای جدا از ساختار سیاسی افغانستان و مشکلات زیربنایی ویژگی های شخصیتی رئیس جمهور غنی را از عوامل جدی ناکارآمدی حکومت می دانند.به اعتقاد بسیاری خودکامگی، قوم گرایی، کمال گرایی، و علاقه مندی او به قدرت منجر به ناتوانی او در مدیریت کشور شده است.

منتقدان معتقدند که علی رغم حضور او در نهادهای مهم مدیرتی و تجربه کاری برجسته وی در پست های مهم داخلی و بین المللی آقای غنی در اداره کشور تک رای عمل کرده است. صدور فرمان های متعدد برای سلب صلاحیت از نهادهای مختلف، ترویج فرهنگ سرپرستی و ختم کردن تمام کارها به ارگ ریاست جمهوری و برکناری وزیران منتخب از سایر جریان های سیاسی از دلایلی است که او را تک رای می خوانند. امری که منجر به پراکندگی جبهه های مهم سیاسی کشور از او شده و مخالفان زیادی را برایش رقم زده است. در نتیجه استمرار این عملکرد منجر به مطرح شدن بحث های جدی برای توزیع مجدد قدرت سیاسی و تغییر ساختار نظام و ازدست رفتن حمایت های داخلی از او شده است. امری که رابطه مستقیمی در ویژگی های شخصیتی او دارد.

اما تصمیم گیری  و مدیریت او در برخی از بخش ها قابل تحسین است. گزینش نیروهای جوان و تحصیل کرده(جوان گرایی)، انتخاب مدیران زن در بخش های مهم و حساس حکومتی و سیاست های اقتصاد محور او همچون راه اندازی چندین پروژه مهم زیربنایی و برنامه های کلیدی ترانزیتی در بخش بین الملل و همکاری گسترده با شرکای بین المللی در راستای پویایی کشور در منطقه و جهان از جدی ترین برنامه های او است که شاید در کوتاه مدت پاسخگو نباشد اما در آینده بسیار راهگشا خواهد بود.

 در نهایت، سیستم خاص حکومتی و مدیریتی آقای غنی  به همراه ویژگی های خاص شخصیتی او منجر به جای گذاشتن کارنامه نه چندان قابل قبول از او در بخش مدیریت کشور  برای اکثریت شهروندان و گروه های سیاسی شده است. تک روی های او در امر تصمیم گیری باعث پراکندگی حامیان داخلی و بین المللی او شد. چنانکه اکنون با شروع مذاکرات صلح و حساس تر شدن آن احساس می شود که بیشتر از گذشته در حاشیه مانده است. به همین جهت او همواره در برابر طرح حکومت موقت ایستادگی می کند. چرا که به اعتقاد بسیاری این طرح تنها مسیر رسیدن به صلح در کشور است. چنانکه، در تازه ترین مورد در فایل صوتی منسوب به امین احمدی او می گوید: « شرط جهان برای کمک به افغانستان این است که با طالبان صلح شود و راه صلح این است که یک حکومت مشترک تشکیل شود و در این حکومت مشترک دکتر غنی نیست». واقعیتی که طالبان هم به آن پی برده و به عنوان ابزاری برای رسیدن به خواسته های خود از آن استفاده می کند. اما انچه در اینجا مهم است،  ویژگی های شخصیتی آقای غنی و نحوه حکومت او در این سال ها چنین وضعیتی را برای او رقم زده است.

منابع

۱ .Barlas, Razuddin,(2020), “The chances o ending the war and rebuilding Afghanistan”, https://heartofasia.af/the-chances-of-ending-the-war-and-rebuilding-afghanistan/?amp=1.

۲ .Packer, George, (2016),”Afghanistan’s Theorist-in-Chief”, https://www.newyorker.com/magazine/2016/07/04/ashraf-ghani-afghanistans-theorist-in-chief.

۳ .Saifullah, Masood, (2017), “Is President Ghani a solution or a problem for Afghanistan?”, https://www.dw.com/en/is-president-ghani-a-solution-or-a-problem-for-afghanistan/a-38593902.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا