با خود انتحاری، با غیر چرب زبانی: خوانشی از نامه سرگشاده ملابرادر به مردم آمریکا
۳ اسفند(حوت)۱۳۹۹-۲۰۲۱/۲/۲۱
ملابرادر
ملا عبدالغنی برادر، معاون شورای رهبری و رییس دفتر سیاسی گروه طالبان در قطر، اخیرا در یک نامهی سرگشاده به مردم ایالات متحده امریکا نوشته است «جریان ۱۹ ساله گذشته ثابت کرد که موضوع افغانستان با کاربرد زور و قدرت، استراتژیهای جنگی و تبدیلی جنرالان حل نمیشود.» ملابرادر در نامهاش به مردم امریکا مدعی است که منازعهی افغانستان راه حل نظامی نداشته، بلکه تنها از طریق گفتوگوی بینالافغانی و حل سیاسی، پایان آن ممکن است.
ادعای راهحل سیاسی از سوی رهبری طالبان برای مخاطبان امریکایی در حالی مطرح میشود که هیأت مذاکرهکننده دولت جمهوری اسلامی افغانستان نزدیک به دو ماه شد که در دوحه بهسر میبرند تا روی منازعه جاری با گروه طالبان گفتوگو کنند و راه حل سیاسی بیابند، اما رهبری طالبان نهتنها تمایل به ادامه گفتوگوها و حل سیاسی منازعه جاری ندارند، بلکه اکنون میز مذاکرات بینالافغانی در دوحه را به مقصد سفر به کشورهای منطقه و همسایهی افغانستان ترک کردهاند؛ سفر به کشورهای که به گواهی رویدادهای گذشته، این کشورها خود بخشی از منازعه و مشکل افغانستان بوده و همواره جنگ نیابتی و دخالت آنها بر شدت منازعه در افغانستان افزوده است.
نامهی ملا برادر به مردم ایالات متحده امریکا شامل ۱۱ بند است که در این یادداشت به بررسی چند نکته مهم آن میپردازم که با ادبیات مملو از چربزبانی، با رویکرد سیاسی و تزویر، معلومات غیرواقعی به هدف خلق پروپاگندای ضددولتی در افکار عمومی امریکا معطوف بوده است. واضح است که هدف از این کار فشار وارد کردن بر دولت جدید امریکا به ریاستجمهوی جو بایدن است «تا همه نیروهای نظامی خارجی، تمام پرسونل ملکی غیر دیپلماتیک آنها، قراردادیهای شخصی امنیتی و مربیان، مشاوران و پرسونل خدماتیشان» را تا ماه می سال جاری در افغانستان خاتمه دهد و از این کشور خارج شود.
ادعای حاکمیت بر اکثریت
رهبران و سخنگویان گروه طالبان همواره گفتهاند که اکثریت خاک و مردم افغانستان را در کنترل خود دارند، چنانکه در بند هفتم این نامه نیز نوشته است «اکثریت ملت از امارت اسلامی حمایت میکند.»
واقعیت این است که طالبان بهعنوان یک دولت یا حاکمیت مطلوب برای مردم در هیچ کجایی افغانستان پذیرفته نشده است. البته این ادعا ممکن درست باشد که گروه طالبان بر بخشهای از دشتهای جنوب و غرب، کوههای شرق و درههای شمال سلطه دارد و مردم را به زور تفنگ و خشونت زیرکنترل خود دارند، اما این امر هیچگاه به معنای تأیید حاکمیت طالبان بر اکثریت خاک و مردم افغانستان نبوده است. طالبان در بخشهای از ولایتهای جنوبی، مشرقی، غرب و شمال کشور بهزور مردم را زیرسلطه خود دارند، اما این هم واقعیت است که این بخش از مردم افغانستان نه با رضایت، بلکه با خشونت و زور زیر سلطه جنگجویان طالبان قرار دارند و جنگجویان گروه طالبان از هر نوع خشونت و وحشت در حق مردمانی زیرکنترل خود دریغ نمیکنند. بهطور نمونه طالبان در یکی از روستاهای ولایت بلخ، زمانیکه پسربچهی چوپان با رمه گوسفندانش از روی ماین جاسازیشده طالبان که برای وسایط نیروهای دولتی کار گذاشته بودند، رد شده بود، ماین منفحر شد و برعلاوه اینکه آن پسر بچه زخمی شد، بیش از ۲۰ گوسفند کشته شد. قاضی طالبان حکم صادر کرده بود که خانواده آن پسربچهی چوپان هزینهی ماین طالبان را به مقدار ۴۰هزار افغانی به این گروه پرداخت کند. با این وضعیتی که در مناطق زیرکنترل طالبان حاکم است، ادعای حمایت اکثریت مردم افغانستان از گروه طالبان یک ادعای پوچ است.
تأکید بر حل سیاسی
ملابرادر در نامهاش به مردم امریکا نوشته است که افغانها در بین خود از «راه تفاهم بینالافغانی به قیام نظام اسلامی و صلح و امنیت دایمی رسیده میتوانند.» بهراستی اگر چنین است، چرا براساس توافقنامه دوحه گفتوگوهای بینالافغانی را شروع کردید و پیش از آن حتا حاضر نبودید همدیگر را ملاقات کنید؟ چرا گفتوگوهای بینالافغانی در دوحه متوقف شده است؟ مضاعف بر اینکه تأکید بر قیام نظام اسلامی آن هم در شرایطی که نظام کنونی افغانستان جمهوری اسلامی است، خود نشان از لجاجت و دگماندیشی طالبان است. رهبران و نظامیان این گروه نهتنها بر حل منازعه افغانستان از طریق گفتوگو باور ندارند بلکه جنگ و جنایت را به مثابه جهاد مقدس میدانند و انتحار را بهعنوان عملیات استشهادی نوعی رستگاری میپندارند.
ملابرادر نوشته است که استراتژی جنگی راهحل منازعه افغانستان نیست و «مقتضای عقل و منطق اینست که برای پایاندادن کامل این جنگ، تلاشهای صادقانه صورت بگیرد و تعهداتِ انجامیافته عملی شود.» وی مدعی است که گروه طالبان از طرف خود «برای حل سیاسی معضل تعهد واقعی دارد.» این در حالی است که چند ماه قبل سخنگوی گروه طالبان نوشته بود که درخواست ختم جنگ از سوی حکومت افغانستان قبل از شروع مذاکرات «غیرمنطقی» است. در عمل نیز گروه طالبان ثابت کرده که از نظر آنها تنها گزینهی منطقی جنگ و خشونت بوده است. اما اکنون برای فریب افکار عمومی در امریکا، چربزبانی میکنند.
ملابرادر برای اینکه ادعای تعهد طالبان را به توافقنامه دوحه و حل سیاسی منازعه افغانستان واقعی نشان بدهد، نوشته است که گروه طالبان به هدف عملیکردن کامل پیمان دوحه، کاهش قابل ملاحظهای در تعداد عملیاتشان آورده و مذاکرات بینالافغانی را عملا آغاز کرده است. اما در واقعیت نهتنها عملیات طالبان براساس توافقنامه دوحه کاهش نیافته، بلکه حملات تروریستی، راکتپراکنی و انفجار بمبهای مقناطیسی در شهرهای بزرگ از جمله کابل، ترور خبرنگاران و فعالان رسانهای و مدنی، حملات انفجاری بر مراکز دولتی در ولایتهای شمال و جنوب افغانستان، عملیات نظامی بالای شهر لشکرگاه در مرکز ولایت هلمند، افزایش بیسابقه داشته است. و همینطور در مورد مذاکرات بینالافغانی که شروع نشده به بنبست رفته است.
تبعیض، آزادی بیان و حقوق زنان
ملا برادر به خوبی میداند که افکار عمومی در کشورهای غربی طرفدار عدالت و برابری است. ملا این را هم خوب میداند که افکار عمومی در غرب طرفدار برابری حقوق و جایگاه زنان در جامعه است و هرگونه تبعیض علیه اقلیتهای قومی و مذهبی و بهخصوص تبعیض علیه زنان را نمیپذیرند و با قدرت نرم علیه آن مبارزه میکنند تا دولتهایشان را وادار به تغییر سیاست کنند. بنابراین، در این زمینه نیز دست به تزویر زده و نوشته است که «این کشور خانه مشترک همه افغانهاست و برخورد تبعیضی بین اعضای این خانواده قابل قبول نیست.» اما در واقعیت این خانهی مشترک را طالبان گورستان ساختهاند و نهتنها تبعیض در این خانهی مشترک که طالبان از آن سخن میگویند بیداد میکند، بلکه اساس هویت طالبان بر مبنای تبعیض بوده است. طالبان هویت تکقومی و در واقع تکقبیلهای دارند که به شعارهای دینی و مذهبی در سالهای اخیر از میان اقوام دیگر نیز سرباز-طلبههای را برای پیشبرد جنگ جذب کردهاند.
نکتهی جالب این نامه اشارهی ملا برادر به آزادی بیان و حقوق زنان است. وی به مردم امریکا اطمینان داده است که «به تأمین و تضمین همهی آن حقوق زنان متعهد هستیم که شریعت اسلامی داده است.» اما در عمل گروه طالبان بهعنوان یک گروه نوبنیادگرای اسلامی با سه پدیده مشکل بنیادی و اساسی دارند؛ اول جدایی دین از سیاست (سکولاریزم)، دوم مدرنیته و مزایای آن، یعنی آنچیزی که ساختهی دنیای جدید باشد و در سنت و دین از آن یاد نشده باشد. از آنجا که بنیادگرایان اسلامی از جمله طالبان تکلیفشان با جهان امروزی روشن نیست، با همهی داشتههای جهان امروزی مشکل بنیادی دارند. طوریکه مخالفتشان با مفاهیم و نهادهای سیاسی و اقتصادی امروزی نیز ریشه در همین تفکر بنیادگرایانهشان دارد. سوم مسأله زنان. در واقع تمامی گروههای بنیادگرا در جهان تکلیفشان با مسأله زنان روشن نیست.
طالبان بهعنوان یک گروه بنیادگرایی بهشدت افراطی با حضور زنان در جامعه مشکل دارند. حضور زنان در جامعه در واقع تمامی بنیادهای ایدئولوژی و اعتقادی طالبان را فرومیریزاند و به هیچ برابر میکند. حضور زن در جامعه یعنی نفی همهی هنجارهای دگم دینی و مذهبی که مردسالارانه است. بنابراین وقتی ملا برادر در آخر جملهاش «شریعت اسلامی» را اضافه میکند، به خوبی میداند که نمیتواند زن را به مثابه یک انسان آزاد، مستقل، عاقل،آگاه و برابر با خودش در جامعه بپذیرد، به تزویر روی میآورد و با چربزبانی از تأمین و تضمین حقوق زنان در افغانستان به مردم امریکا اطمینان میدهد. با اینهمه جای یک علامت سوال در اینجا خالی است که چرا این اینهمه اطمینان و تعهد را به شهروندان و بهخصوص زنان افغانستان نمیدهد؟ چرا به زنان افغانستان نامه سرپوشیده و باحجاب نمینویسد؟ چون میداند که با زنان افغانستان چه کردهاند.
مواد مخدر
تمامی ادعاهای ملابرادر در نامهاش به مردم امریکا یک طرف، اما ادعای مبارزه با مواد مخدر یک طرف. ملابرادر نوشته است که گروه طالبان همانطوریکه در زمان حاکمیتشان «در جلوگیری از مواد مخدر در کشور رکورد ثبت کرده بود، باز هم در مورد جلوگیری از مواد مخدر با تفاهم با جهانیان و در نتیجه اقتصاد بدیل، گامهای لازم بردارد.» این در حالی است که عمده هزینهی جنگ خونین گروه طالبان از طریق کشت و قاچاق مواد مخدر و بهخصوص تریاک هلمند و ارزگان تأمین میشود. نهتنها در داخل افغانستان، بلکه در جهان هویت طالبان تریاک است.
باید از ملابرادر پرسید که در این ۱۹ سال گذشته تریاک محصول کدام بخشهای افغانستان بوده است؟ مسیرهای قاچاق مواد مخدر کدام ولایتها بوده است؟ تریاک افغانستان در کجا کشت و پروسیس میشود؟ در بامیان و دایکندی؟ در کابل و بلخ و هرات؟ یا دشتهای هلمند و ارزگان و زابل و قندهار؟ بهراستی که طالبان بخشهای از خاک افغانستان را زیرکنترل خود دارند، اما نه شهرها و روستاهایی که در آنجا زندگی جریان دارد، بلکه همان دشتها و مزارع تریاک در جنوب را طالبان در کنترل خود دارند که از آنجا هزینهی جنگ و تمویل تروریسم بینالمللی صورت میگیرد. با اینهمه رهبران طالبان بیشتر از زمانی فعال شدهاند تا طالبان را به گونهی مثبت معرفی کنند. اما این امر ناممکن است، چون مردم امریکا و جهان اکنون به روایت مثبت طالبان اهمیت نمیدهند.
نام نویسنده: عباس عارفی
منبع: اطلاعات روز