کتابِ «سایه افغانستان: امنیت در آسیای مرکزی»؛ نوشته ی امین صیقل، کریل نورژانوف
۲۰ اسفند (حوت) ۱۳۹۹ – ۱۰ / ۳/ ۲۰۲۱
– عنوان کتاب: “سایه افغانستان: امنیت در آسیای مرکزی”
– نویسندگان: امین صیقل، کریل نورژانوف
– ناشر: Bloomsbury Publishing
– سال انتشار: ۲۰۲۱
– زبان: انگلیسی
امین صیقل استاد علوم اجتماعی در دانشگاه ملی استرالیا و نویسنده کتاب “افغانستان معاصر: تاریخ مبارزات و بقای یک ملت” (۲۰۱۲) و “ایران در حال ظهور: بقا و آینده جمهوری اسلامی ” (۲۰۱۹) است. کریل نورژانوف نیز معاون مرکز مطالعات عربی و اسلامی در دانشگاه ملی استرالیا است.
سیاست های دفاعیِ کشورهای آسیای مرکزی متاثر از شرایط افغانستان
کتاب حاضر با پیوندِ چندین دیدگاه مختلف در مورد وضعیت فعلیِ افغانستان، به تشریحِ بی ثباتی گذشته و حالِ این کشور و چگونگی تأثیرگذاری و مفهوم سازیِ آن از سوی همسایگانش و همچنین از سوی قدرت هایی بین المللی مانند روسیه، چین و ایالات متحده می پردازد. با توجه به روابط فرامرزیِ قومی، زبانی، فرقه ای و فرهنگیِ افغانستان با همسایگانش -آنچه در این کشورِ جنگ زده اتفاق می افتد قطعا می تواند با پیامدهای امنیتیِ منطقه ای و جهانی همراه باشد.
تمرکز کتاب حاضر بر آن دست سیاست های دفاعی رسمی و غیررسمی جاری می باشد که کشورهای آسیای میانه در صورت وخیم شدن بیشتر اوضاع در افغانستان یا گسترش نفوذ گروه طالبان به کار گرفته اند. کتاب حاضر همچنین مواضع و خط مشی هایِ سیاستی سه بازیگر تأثیرگذار در منطقه یعنی روسیه، چین و ایالات متحده را در نظر گرفته و همگرایی منافع بین این قدرت های بزرگ جهت ایجاد ثبات در افغانستان و همچنین واگرایی آنها از اهداف ژئوپلیتیک در منطقه را ارزیابی می کند.
از مداخله آمریکا در افغانستان تا تاثیر جنگ و درگیری های آن بر کشورهای آسیای مرکزی
نویسندگان در دیباچه ی کتاب به ارائه ی چکیده ای موجز و مختصر از اهدافِ کتاب مذکور پرداخته اند، چنانچه به گفته ی آنها، جنگ و درگیری در افغانستان به طولانی ترینِ جنگ ها در طول تاریخ مداخله جویی نظامی ایالات متحده تبدیل شده است. مداخله ی آمریکا در افغانستان، در واکنش به حملات تروریستی القاعده در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ آغاز شد.
از آن زمان شاهد هستیم، ایالات متحده با حمایت ناتو و متحدان غیرناتو در تلاش بوده تا افغانستان را به کشوری با ثبات و امن تبدیل کند. بااین حال می توان گفت ایالات متحده تا کنون از این حیث دستاورد چندانی نداشته است. چنانکه درگیری و جنگ هایِ جاری دراین کشور نه تنها خسارات سنگین مادی و همچنین تلفات سنگینِ جانی به مردم افغانستان، ایالات متحده و متحدانش تحمیل کرده است –چیزی بسیار بیشتر از آنچه در ابتدای امر پیش بینی شده بود-؛ بلکه باعث ایجاد نگرانی های امنیتی جدی نیز برای همسایگان افغانستان گردیده است.
این درگیری، منازعه و پیامدهای آن، موجبِ ظهور مجموعه آثاری منتشر شده از منظر دیدگاه های مختلف گشته است. با این حال، تعداد کمی از این آثار بحث تحلیلی عمیقی در مورد پیامدهای آشفتگی و آشوبِ افغانستان برای جمهوری های آسیای میانه ارائه داده اند.
در واقع، تأثیر این درگیری و مبارزات بر قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان و پاسخ های جداگانه یا جمعی آنها در برخورد با نگرانی های امنیتیِ ناشی از تحولات افغانستان -و همچنین ناشی از مداخله ی قدرت های خارجی در این کشور- تا حد زیادی مورد غفلت و چشم پوشی قرار گرفته است. اما کتاب حاضر سیر تحولِ درگیری ها در افغانستان از سال ۲۰۰۱ را بررسی کرده و به واکاویِ تحلیل رفتار سیاست ها و اقدامات اصلاحیِ اتخاذ شده توسط این پنج جمهوری آسیای میانه برای مقابله با “تهدید افغانستان” می پردازد.
در حالی که رویکرد این بحث بر گفتمان هایی از خطرات ایجاد شده در منطقه متمرکز است، اما هدف آن پیشبرد دورنما و دیدگاه هایی نوین در نظریه امنیتی سازی یا تجزیه و تحلیل وضعیت افغانستان و واکنش کشورهای آسیای میانه در هر الگوی هنجاری خاص نیست. بلکه تمرکز اصلی این جلد بر بازکردن، تشریح و توضیح پیچیدگی منازعاتِ افغانستان و رویکردیست که درسایه ی آن جمهوری های آسیای میانه درصددِ امنیتی ساختن خود و یا به عبارتی درصددِ تامین امنیتِ مواضع خود در رابطه با شرایطِ در حال تحول در افغانستان می باشند.
کتابِ سایه ی افغانستان، ادامه ای از کتابِ پیشتر ویرایش شده با عنوانِ «افغانستان و همسایگان پس از خروج ناتو» است که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. به گفته ی نویسندگان آن، چندین سال می شود که تلاش ایشان در جهتِ به روز بودن و همراهی با تحولات جاری بوده است. با این اوصاف می توان گفت، به دلیلِ وضعیتِ در حالِ تحول افغانستان و یا اوضاع متغییرِ منطقه، و همچنین رفتارهای سیاسی متاثر از رئیس جمهور پیشین ایالات متحده دونالد ترامپ، این امر به مسئله ای پیچیده بدل شده است.
وی حتی پیش از روی کار آمدنِ و به قدرت رسیدن نیز با روند مداخله ی ایالات متحده مخالف بود؛ و متعاقبا مشتاقانه به دنبال خاتمه دادن به مداخله و درگیر شدنِ ایالات متحده در افغانستان آن هم ترجیحا از طریق حل و فصل سیاسی درگیری های افغانستان بود. با این حال، تلاش های دولت وی مثمر ثمر و با نتیجه ای مطلوب همراه نبود. بدین ترتیب دست یابی به اهدافی توامان، هم به منظورِ خروج مسئولانه ایالات متحده آمریكا و متحدانش، و همچنین هم جهت ایجاد یك افغانستانِ نسبتا كارآمد و مستقل همچنان دست نیافتنی، دشوار و فرار باقی مانده است.
تهدید افغانستان: درگیری و امنیت در آسیای مرکزی
نویسندگان در قسمت مقدمه ی کتاب حاضر براین باورند که موقعیت و جایگاهِ کشورهای آسیای میانه به عنوانِ همسایه ی افغانستان پارادوکسیکال و متناقض است. چرا که از یک سو این موقعیت، با قرابت جغرافیایی و ارتباطات قومی-زبانی و فرهنگی دیرینه مشخص می شود؛ – آنچه مارلن لاروئل از آن به عنوان “اصول تمدنی” (civilizational fundamentals) یاد می کند که زیربنای آگاهی متقابل است. این وضعیت به طور دوره ای و با فواصل زمانی معین با وقایعی دراماتیک چون اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی در طی دوره ۱۹۷۹-۱۹۸۹ و جنگ داخلی تاجیکستان در سال ۱۹۹۲-۱۹۹۷ تقویت شده است.
اما از سوی دیگر می توان گفت، این قرابت جغرافیایی و تاریخی از زمان استقلال جمهوری های آسیای میانه در حدود سی سال پیش، به توسعه ی روابط و مناسبات سیاسی و اقتصادیِ پایدار و چشمگیر منجر نشده است. چنانکه در مقایسه با همسایگانِ دیگرِ افغانستان –یعنی ایران و پاکستان- جمهوری های آسیای میانه تا حد زیادی از سیاست داخلی افغانستان دور مانده و جریانات فرامرزی جمعیتی، ارتباطات مالی و ایدئولوژی ها را به حداقل رسانند.
بدین ترتیب می توان گفت، این بحثِ تلقین شده که “کشورهای شوروی سابق افغانستان را به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از آسیای میانه و پرجمعیت ترین کشور این منطقه با آغوش باز پذیرفته اند”، تصوری اغراق آمیز است که نه با شواهد و مدارک واقعی، بلکه با خوش خیالی ها و تصوراتِ واهی از جانب آن دست کارشناسان غربی که دغدغه ی مهار ژئوپلیتیکی چین و روسیه در منطقه را دارند شکل گرفته است.
در همین راستا پژوهشِ بسیار عالیِ کریتسین بلوئر و رضا کاظمی این شکاف را بیش از حد و به طور افراطی در جهت مخالف سوق می دهند، زیرا اظهار می کنند که “افغانستان و کشورهای آسیای میانه همچنان غریبه و بیگانه هستند” و ادعا می کند که هیچ یک از دو طرف در سیاستگذاری طرف دیگر نقش برجسته ای ندارند. (Saikal & Nourzhanov, 2021: 1)
شاید بتوان این امکان را در نظر گرفت که نخبگان و سیاستمدارانِ آسیای میانه تمایل چندانی برای سروکله زدن با همسایه ی جنوبیِ درگیر در جنگ و منازعه خود ندارند، لیکن باید در نظر داشت یک بُعد از این رابطه برای آنها لاجرم و گریزناپذیر است، و آن بُعد امنیت است. طبق استدلالِ پائولا نیوبرگ محافظتِ این کشورها از خود در برابر تأثیرات سوء و بدخیم از مشکلات داخلی افغانستان، عنصر اصلی “محاسبات استراتژیک” استقلال کشورهای آسیای میانه را تشکیل داده است.
برخلاف کشورهایی چون پاکستان و ایران، کشورهای آسیای میانه نه مسئول آبستن سازیِ افغانستان با این دست مشکلات بوده و نه در حل و فصلِ آنها (یا تداومِ آن) از طریق نایبان و گروه های نیابتیِ محلی مداخله دارند. با این وجود، کشورهایِ آسیای میانه درحالی که امنیت خود را به واسطه ی افغانستان به خطر نمی اندازند، خواه ناخواه مجبورند در شرایطِ ناامنیِ آن سهیم شوند.
تأثیر درگیری و منازعاتِ افغانستان بر امنیت آسیای میانه مورد توجه همیشگیِ سیاستمداران محلی، کارشناسان و رسانه ها قرار داشته است. همچنین مجموعه ای از ادبیات علمی مرتبط با این منطقه در حال رشد و گسترش بوده است. اما در مورد وضعیت این حوزه در آکادمی غربی نمی توان همین حرف را زد، جایی که ناظران آسیای میانه معمولا در کاوش های موضوعی دربابِ امنیت منطقه ای به افغانستان ارجاع داده و یا جنبه های امنیتی از پویایی هایِ همسایگی را به نفع رویکرد ژئوپلیتیکِ “بازی بزرگ” ناچیز و کم اهمیت جلوه می دهند.
اما کتاب حاضر تحولات درگیری و منازعات در افغانستان را به خوبی تحلیل کرده و درصددِ پاسخ به این سوال است که چگونه کشورهای آسیای میانه با تهدیدات ناشی از این درگیری هایِ همیشگی مقابله می کنند. لازم است توجه داشت که امنیت عامل تعیین کننده ای در سیاست های کشورهای منطقه دررابطه با افغانستان است، اما تنها عامل نیست؛ چراکه اقتصاد، ژئوپلیتیک، فرهنگ، دغدغه هایِ زیست محیطی و سایر ملاحظات نیز در این زمینه نقش دارند.
به دنبال برکناری طالبان در سال ۲۰۰۱، کشورهایِ آسیای میانه انتظارات خوش بینانه ای در مورد آنچه که ممکن بود تحت نظارت و سرپرستیِ غرب دربابِ صلح و ثبات افغانستان حاصل شود، داشتند. در آن زمان، آنها عمیقا چنین می پنداشتند که مجموعه ابتکار عمل ها و اقداماتِ اقتصادی و ترانزیتی با همسایه جنوبی می تواند به آنها اجازه دهد تا از موقعیت محصور در خشکی خود عبور کرده و به اقیانوس هند برسند. اما یک دهه بعد، ناامیدی و دلسردیِ فراگیری از هر دو مورد به خوبی قابل لمس بود.
چنانچه یک دیپلمات ارشد قزاقستانی که در سال های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۱ به عنوان سفیر در کابل فعالیت داشت، سه نکته را با جمع بندی این وضعیت بیان کرد:
– مبارزات ضد تروریستی تحت رهبریِ ایالات متحده شکست خورده بود.
– به همین ترتیب تمام پروژه های زیرساختی ترانزیتی شکست خورده بود.
– افغانستان در تقلایِ کشورهای آسیای میانه برای دستیابی به بازارهای جهانی در جهت جنوب خود به یک دردسر و مانعی بزرگی تبدیل شده بود. (Saikal & Nourzhanov, 2021: 2)
اعلام خروج نیروهای بین المللی کمک به امنیت (آیساف) از افغانستان در سال ۲۰۱۲ و متعاقبا عقب نشینی اکثر نیروهای آمریکایی و متحدین آن تا پایان سال ۲۰۱۴، نگرانیِ شدیدی را در پایتخت های کشورهای آسیای میانه ایجاد کرد. سناریوهای پیش بینی شده از سقوط سریع دولت مرکزی در کابل، افول و نزولِ این کشور به سمتِ هرج و مرج و آنارشی، و برآیندی از جریان کنترل نشده افراط گرایان، تسلیحات و مواد مخدر از آن سوی مرزها، در سراسر منطقه شیوع و گسترش یافت.
به نظر می رسید که رهبران آسیای میانه به موضع هشدار دهنده مسکو –با تصورِ تجزیه افغانستان به عنوان یک دولت ملی-، نزدیکتر می شدند. زنده ماندن دولت وحدت ملی اشرف غنی و عبدالله عبدالله پس از سال ۲۰۱۴ و تلاش مداوم نیروهای امنیتی متحد افغانستان با مقاومت و توانمندیِ بیشتر، تا حدی آتشِ این ترس و نگرانی را فرونشاند، اما این امر به هیچ وجه باورِ کشورهای آسیای میانه نسبت به افغانستان به عنوان یک شریک منطقه ای قابل اعتماد را احیا نکرد.
تقریبا می توان گفت هیچ کس در منطقه برای رسیدن به یک نتیجه ی مثمر ثمر و مفید از گذارِ افغانستان به خود-اتکایی، آن هم زمانی که تعهدات اهدا کنندگان بین المللی قرار بود منقضی شود، باور نداشت. با این حال، احتمال صلح با طالبان از طریق مذاکره و گفتگو، این امید را در دلِ کشورهای آسیای میانه ایجاد کرده است که ممکن است امنیت آنها از راه های دیگری غیر از برپایی و ایجادِ یک محیط دفاعی غیر قابل نفوذ در مرز با افغانستان تأمین شود. (Saikal & Nourzhanov, 2021: 3)
در پایان می توان گفت در رابطه با کتاب حاضر نظیف شهرانی، استاد دانشگاه ایندیانا، آمریکا چنین نوشته است: کتاب حاضر “نوشتاری صریح، به طرز ماهرانه ای مدون و اثری تحلیلی در مورد یکی از تهدیدآمیزترین درگیری های دوران ما، که برداشت و واکنش های جمهوری های مسلمانِ آسیای میانه پس از شوروی از بیمِ “تسریِ” نقاطِ ضعف و آسیب پذیر ناشی از کشور افغانستان را آشکار می سازد. نورژانوف، یک متخصص مسائل منطقه با تمرکز بر منطقه ی آسیای میانه در زمان اتحاد جماهیر شوروی و پس از شوروی، و همچنین صیقل، یک اندیشمند مسائل سیاسی با تمرکز بر ایران، کشورهای عربی خلیج فارس و فراتر از آن؛ اثری فوق العاده را برای هر کسی که علاقه مند به درک ابعاد داخلی، منطقه ای و جهانی از عمیق تر شدن آشفتگی سیاسی در افغانستان، و سیاست ایالات متحده در پایان دادن به طولانی ترین جنگ خود در تاریخ می باشند، خلق کرده اند.”
منبع:
– Saikal, Amin & Nourzhanov, Kirill, (2021), “The Spectre of Afghanistan: Security in Central Asia”, Bloomsbury Academic, 248 pages