غصههای فدرال
۱۶ فرودین(حمل)۱۴۰۰-۲۰۲۱/۴/۵
نظام فدرالی
بسیاری از هموطنان وقتی دربارهی فدرالیسم سخن میگویند، آرزوهای خود را در آیینهی این سیستم بازتاب میدهند. یعنی دوست دارند نظام فدرال چنان آرزوهایی را برآورده کند. این عیبی ندارد. بالاخره هر قدمی که برمیداریم باید با یک چشمانداز خواستنی همراه باشد. اما قصه این است که فدرالیسم در افغانستان «در واقع» چگونه رخ مینماید. آنچه ما میگوییم «باید» از فدرالیسم حاصل شود یک بحث است و آنچه «در واقع» رخ خواهد نمود ممکن است چیزی دیگر باشد. مزایایی که مدافعان فدرالیسم برمیشمارند، دلکشاند. ولی نام بردن از این مزایا کافی نیست. مدافعان فدرالیسم باید موضع خود را با تحلیلهای دقیق نیز همراه کنند. به بیانی دیگر، باید نشان بدهند که چرا فکر میکنند همان عناصری که در حیات اجتماعی و نظام حکومتی فعلی ما مایهی خیر و برکت نیستند، در یک نظام فدرال مایهی خیر و برکت خواهند شد. ادعای اساسی مدافعان سیستم فدرال این نیست (و نمیتواند این باشد) که در سیستم فدرال منابع، امکانات و سرمایهی انسانی کشور بهطور معجزآسایی دوبرابر یا چندبرابر خواهند شد یا رفتارهای فردی و جمعی ساکنان این آب و خاک به گونهی عمیق تغییر خواهند کرد یا جغرافیا و اهمیت ژئوپولیتیک مملکت یکسره دیگرگون خواهد شد. تأکید اصلی مدافعان فدرالیسم بر نحوهی مدیریت سیاسی است. آنان معتقدند که یک رژیم مدیریت فدرال ما را از بند یک نظام متمرکز غیرعادلانه رها خواهد کرد و ظرفیتهای سرکوبشدهی مردمان مختلف این کشور را شکوفا خواهد ساخت. آن وقت دیگر حکومت مرکزی نخواهد توانست در توزیع مساویانهی مصیبت دست بازی داشته باشد.
حال، پرسشی که مدافعان فدرالیسم به آن نمیپردازند این است که از کجا میدانند که سیستم فدرال این همه خیر و برکت خواهد داشت. این سوال از این جهت مهم است که ما در تاریخ خود هیچ وقت نظام فدرال را تجربه نکردهایم تا با ارجاع به تجربهی تاریخی خود مزایای آن را بشمریم. ارجاع به نظامهای فدرال موفق در جهان نیز گرهی از کار ما باز نمیکند. برای این که در نظامهای فدرال کامیاب در جهان عناصری در حیات فردی و جمعی و طرز فکر و فرهنگ آن مردمان مییابیم که در حیات فردی و اجتماعی ما غایباند.
ما اما از آن چیزهایی که میتوانند بهعنوان عناصر سازندهی سیستم فدرال در کشور ما مورد توجه قرار بگیرند، تجربهی مکرر داریم. در این سناریو دقت کنید:
همین حالا در افغانستان سیستم فدرال برقرار است. اسناد حقوقی و قانونیاش نوشته نشده، اما روح فدرالیسم (تا آنجا که افغانستان فعلا میتواند فدرال شود) بر مناطق مختلف افغانستان حکومت میکند. این را از کجا میگویم؟ فرض کنید سال آینده نظام افغانستان در قانون اساسی فدرال شد. چه اتفاقی خواهد افتاد؟ دقیقا همین وضعیتی که حالا برقرار است در واحدهای فدرال برقرار خواهد شد. دوستم و رقیبانش در همان حوزهی نفوذ خود خواهند ماند؛ عطا و همراهانش با همین روشی که حالا دارند وارد تعاملات خواهند شد؛ پشتونها کمابیش همین نظم و سیستم موجود را میان خود خواهند داشت؛ هزارهها نیز چیز متفاوتی را تجربه نخواهند کرد. چه چیزی به ما میگوید که وضعیت حیات جمعی فعلی ما و طرز فکر و فرهنگ و توان مشکلگشایی ما در یک نظام فدرال همینی نخواهد بود که حالا هست؟ چه چیزی به ما میگوید که اگر ما چند افغانستان کوچک داشته باشیم، در این افغانستانهای کوچک ظرفیت بهتری برای حل مشکلاتمان خواهیم داشت؟
آنچه بیشتر محتمل است این است که در یک نظام فدرال نیز دعواهای موجود قومی بر سر توزیع قدرت فدرال و تخصیص منابع همچنان سر جای خود خواهند ماند. کشمکشهای میانطایفهای در درون هر قوم و هر واحد فدرال با قوت بیشتر سر برخواهند آورد و هر واحد فدرال به یک افغانستان کوچکتر در دل افغانستان بزرگتر تبدیل خواهد شد. نظمی از این دست همین حالا در افغانستان برقرار است. سادهاندیشی است اگر گمان کنیم که سطح آگاهی عمومی و همپذیری سیاسی ما همینی باشد که اکنون هست ولی نظام فدرال به نحوی از این خندق فراتر بجهد و به ما نعماتی را ارزانی دارد که بهعنوان یک ملت شایستگی دریافتشان را نداشته باشیم. چرا انتظار داریم غصههای فدرال ما با غصههای کنونیمان فرق داشته باشند؟
نویسنده: سخیداد هاتف
منبع: اطلاعات روز