سر تیتر خبرهاکتابخانهنخستین خبرها

کتاب «امنیت، توسعه و خشونت در افغانستان: روایت هایی معمول از مداخله»؛ نوشته آلتئا ماریا ریواس

۲۸ فروردین (حمل) ۱۴۰۰ – ۱۷ / ۴/ ۲۰۲۱

عنوان کتاب “امنیت، توسعه و خشونت در افغانستان: روایت هایی معمول از مداخله “

خشونت ها در افغانستان
– نویسنده: آلتئا ماریا ریواس
– ناشر: Routledge
– سال انتشار: ۲۰۲۰
– زبان: انگلیسی

آلتئا-ماریا ریواس مدرس دانشکده مطالعات شرق و آفریقا (SOAS)، دانشگاه لندن در زمینه ی مطالعات توسعه است. آثار او بر سیاست، خشونت، مداخلات بشردوستانه، بازسازی پس از جنگ، و عدالت انتقالی متمرکز است. همچنین فعالیت ها و آثار آکادمیک وی با ۱۲ سال تجربه حرفه ای در زمینه دیپلماسی، توسعه، روابط جنسیتی و برابری و همچنین اقدامات بشردوستانه در آسیای مرکزی و آفریقای شرقی و غربی تکمیل می شود.

همان طور که نویسنده در ابتدای این کتاب مطرح کرده است، کتابِ «امنیت، توسعه و خشونت در افغانستان» مورد توجه دانشمندان و متخصصان علاقه مند به حوزه ی افغانستان، مداخلات بشردوستانه، مطالعات توسعه و مطالعات منازعه و صلح خواهد بود.

همان طور که در قسمت ابتدایی کتاب نیز مطرح شده است، کتابِ «امنیت، توسعه و خشونت در افغانستان» بینشی منحصر به فرد از واقعیت های معمول و موجود ازروند مداخله بین المللی در افغانستان ر ا فراهم کرده، و همچنین تنوع، روابط و وابستگی متقابل گروه های مختلف از جمله بازیگران خارجی و جوامع افغانستان را نیز برجسته می کند.

تجزیه و تحلیل روندِ مداخله بین المللی در افغانستان پس از حمله ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱، یکی از عمده و اصلی ترین مباحث در تاریخ این کشور است که به سمتِ تمرکز بر چشم اندازی از پویایی ها، فعالیت ها و سیاست های سازمانی یا نقش بازیگران خارجی سوق یافته است.

نویسنده با داشتنِ پنج سال تجربه زندگی، تحقیق و کار در افغانستان، با استفاده از روش های مردم نگاری/قوم شناسی برای بررسی و واکاویِ تعاملاتِ سطح خرد بین بازیگران مختلف در کتاب حاضر نشان می دهد که چگونه جوامع، رهبران محلی، مشاوران و امدادگران، مقامات سازمان ملل، نظامیان و دیگران، در مسیرِ امنیت، توسعه و پویایی های درگیری افغانستان تغییر جهت می دهند.

کتاب حاضر با مقدمه ای در مورد مداخله و بحث های کلیدی پیرامون آن آغاز می شود، و در ادامه نیز به بررسی روایت هایی از امنیت، توسعه و خشونت می پردازد که از طریق گفتمان سیاسی رسمی و سپس از طریق تجربیاتِ حاصل از زندگی، مطالعه و تحقیق برروی مداخله گران و بازیگران محلی ساخت یافته است.

همچنین کتاب حاضر روایتی گیرا و جذاب را طرح می کند که دردرونِ آن مسائل محلی و جهانی را به هم پیوند داده و بر اقدامات، کنش ها، روابط و رویه هایی از مقاومت که در دو ولایت افغانستان صورت گرفته، تمرکز دارد. و نهایتا، نویسنده یافته های معناداری هم از آنچه ما در مورد افغانستان می دانیم و هم از چگونگی درک مداخلات بین المللی و کنش ها و پویایی های معمول بین بازیگرانی که در موقعیت هایی از درگیری و منازعه زندگی و کار می کنند را، برجسته می سازد.

رویکردِ متکی بر سیاستِ “پیوند توسعه-امنیت” در روند مداخلات

به بیان نویسنده، جریانِ مداخله در افغانستان به خوبی پیش نرفته است. اگرچه نظرات در مورد دلایل خشونت و هرج و مرج موجود در افغانستان از ابتدای روند مداخله به رهبری ایالات متحده در اکتبر ۲۰۰۱ ممکن است متفاوت و متنوع باشد، اما به سختی می توان مدافعانی با ادعایِ موفقیتِ روند مداخله در افغانستان را پیدا کرد.

ضمنِ آشنایی با تجارب خاص در اشغال، خشونت و راستی آزمایی هایِ بین المللی برروی افغانستان، این کشور برای سال های طولانی هدف تلاش برای امنیت و توسعه توسط دولت های خارجی، سازمان های بین المللی و آژانس های کمک رسان بوده است. از سال ۲۰۰۱، این تلاش ها تسریع، تشدید و به کانون توجه جهانیان تبدیل شده است.

در واقع شاید بتوان گفت، در دوران پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، کشور افغانستان مکانی برای آزمایش رویکردها و استراتژی های مختلف از بررسی یک روندِ مداخله؛ و متعاقبا استراتژی هایی ریشه دار در منطق صلح لیبرال و متکی به این اصل و قانون کلی بوده است که: هیچ توسعه ای بدون امنیت و هیچ امنیتی بدون توسعه وجود نخواهد داشت.

وقایع دهه ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ به مفهوم سازیِ مجدد از دو مفهوم جدایی ناپذیر و تداعی بخشِ “پیوندِ توسعه-امنیت” (security-development nexus) منجر گردید که در مسیرِ ادبیات دانشگاهی نیز بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. بدین ترتیب، علیرغم انتقاد گسترده از شیوه های مداخله بین المللی، اعتبار پارادایمِ صلح لیبرال و اصلِ متکی بر رابطه ی جدایی ناپذیرِ توسعه-امنیت، زیربنای این جریان را در محافل سیاسی تداوم بخشید.

با این حال، راستی آزمایی های پس از یازده سپتامبر در افغانستان، سولاتِ مهمی را در مورد رابطه ی مابین توسعه و تعارض، و عواقب و پیامدهایِ مداخله برای مداخله کنندگان و کشورهایی که مورد مداخله قرار می گیرند مطرح کرده است. بدین ترتیب بر اساس کارهای میدانی انجام شده در افغانستان و همچنین در آمریکای شمالی و اروپا، کتاب حاضر در یک بازه زمانیِ چهار ساله بین ۲۰۱۰ و ۲۰۱۳ کشور افغانستان را بررسی کرده است که هدف آن گره گشایی از مداخلات تناقض آمیز و ناسازگار می باشد. مداخلاتی نامحسوس، ظریف و در عین حال نامناسب، مغایر و ناهمخوان.

بدین ترتیب کتاب حاضر تصویری ظریف، خودمانی، محبوب و در عین حال نگران کننده از امنیت، توسعه و خشونت در افغانستان را به واسطه ی اعمال، روابط عواطف و اقداماتِ ظاهرا معمول، پیش پا افتاده و بهم پیوسته ی عادی و متعارف ارائه می شود. در نتیجه این روایت ها بینش مهمی در مورد تجربه ی زیسته شده از روند مداخله و اصول بازی سیاست جهانی در فضا و محیط هایی همیشگی و متداول ارائه می دهند. (Rivas, 2020: 1)

تامل بر مقوله های امنیت، توسعه و خشونت

در ادامه نویسنده به لزوم تمرکز و توجه بر هر یک از سه مفهومِ امنیت، توسعه و خشونت اشاره دارد. به گفته ی وی، یک بازنگری در مورد توسعه و امنیت غالبا در بستر گسترده تری از رشد و پذیرش الگوی صلح لیبرال به عنوان اصل سازمان دهنده ی غالب و حاکم بر سیاست خارجی و مداخلات صلح سازیِ غربی صورت گرفته است.

ارتباط امنیت و توسعه چیز جدیدی نیست. به عنوان مثال، هر دو مفهوم، مضمون اصلی پروژه های مداخله و پیشرویِ خارجی، عاملی در بسط و گسترش استعمار، به عنوان دلیلی منطقی برای طرح مارشال بوده و در طول جنگ سرد نیز از موضوعات اصلی و مهم محسوب می شدند. به هرروی، تمرکز شدید بر مبحث توسعه و همچنین طرح مسئله ی مجدد از مفهوم امنیت در دوران پس از جنگ سرد، منجر به ارتباط صریح و ضروریِ آنها گردیده و به نوعی نمایانگر تغییر در گفتمان و اقدامِ بین المللی بود.

بدین ترتیب این دو مفهوم دیگر نه به صورت موازی، بلکه در قالب “اتصالی لاینفک و جدایی ناپذیر”، مفاهیمی هستند که معمولا به عنوان پیوندِ توسعه-امنیت شناخته می شوند و این امر نشان می دهد که توسعه زیربنای امنیت، و امنیت پیش شرط توسعه است.

اما در مورد محوریت و اهمیتِ این پیوند و رابطه، در سیاست بین الملل بحث و مجادله ی کمی وجود دارد. چراکه همگراییِ دو مقوله ی توسعه و امنیت، زمینه های سیاسی متفاوتی که قبلا متمایز بودند، همچنین مجموعه ای از بازیگران، و یا سازمان هایِ در حال فعالیت برای صلح سازی در کشورهایی به اصطلاح شکننده یا درمانده را از طریق تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی گرهم جمع کرده است.

بنابراین از دید نویسنده در واقع، پیوندِ توسعه-امنیت ریشه در الگوی صلح لیبرال دارد، که چارچوب هدایت کننده ای از مشارکت خارجی در بازسازی های پس از جنگ و مداخلات بین المللی برای صلح سازی را تشکیل می دهد. (Rivas, 2020: 2)

منبع:

– Rivas, Althea-Maria, (2020), “Security, Development, and Violence in Afghanistan: Everyday Stories of Intervention”, Publisher: Routledge

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا