سر تیتر خبرهافرهنگ و اجتماعمصاحبهنخستین خبرها

یعقوب یسنا: خشونت در افغانستان علیه زنان،خشونت ساختاری است

۴ اردیبهشت(ثور)۱۴۰۰- ۲۰۲۱/۴/۲۴

 یعقوب یسنا در مصاحبه زیر به علل وجود خشونت گسترده در افغانستان می پردازد. او معتقد است که خشونت در  افغانستان علیه زنان، خشونت ساختاری است.

۱ .شرایط زنان افغانستان در طی دو دهه گذشته روند بهبودی را طی کرده است اما با این حال گزارش های اخیر سازمان های داخلی و خارجی مرتبط با وضعیت زنان نشان از پایداری  وضعیت نامناسب زنان در افغانستان، خشونت ها و عدم رسیدگی مناسب قضایی به مسائل خشونت علیه زنان است. با توجه به این موارد چرا با توجه تلاش های داخلی و خارجی همچنان آمار و گزارش ها شرایط دشواری را نشان می دهد؟

 اصولا برای درک شرایط اجتماعی و حقوقی زنان در افغانستان کل وضعیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی افغانستان را باید درنظر گرفت. از نظر ارزش‌های اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ی افغانستان جامعه‌ی مردسالار و ضد زن است. از نظر سیاسی، فساد گسترده در نظام سیاسی افغانستان وجود دارد. در فساد و ناامنی گسترده، آن‌چه‌که بیش‌تر از هرچه نقض می‌شود، حقوق زنان در جامعه است.

درست است‌که در این دو دهه فعالیت‌هایی برای بهبود وضعیت اجتماعی و سیاسی زنان صورت گرفته است. اما این فعالیت‌ها بیش‌تر نمایشی (ویترینی) بوده است. هدف تغییر بنیادی وضعیت زنان نبوده است؛ هدف دیده شدن فعالیت‌ها برای وضعیت اجتماعی و سیاسی زنان بوده است، برای این‌که حکومت و برخی از موسسات از کشورهای خارجی کمک و… دریافت کنند. در هزینه و مصرف این کمک‌ها فساد صورت گرفته و این کمک‌ها برای بهبود وضعیت اجتماعی و فرهنگی زنان به مصرف نرسیده‌اند. متاسفانه از بحث زنان و حقوق زنان به عنوان دست‌آویز و وسیله برای فساد استفاده شده است.

به نظر من برداشت اجتماعی و فرهنگی اشتباه در خانواده، در جامعه و در دولت در باره‌ی زنان تغییر نکرده است. زیرا حکومت و موسسات هدف‌مندانه برای تغییر برداشت‌های فرهنگی و اجتماعی در باره‌ی زنان و حقوق زنان کار نکرده‌اند. بنابراین خشونت بالقوه و بالفعل در جامعه‌ی افغانستان هم‌چنان زنان افغانستان را تهدید می‌کند.

واقعیت این است‌که خشونت و دشواری‌های زندگی زنان به صورت دقیق و درست گزارش نمی‌شوند. آماری‌که از خشونت و دشواری زندگی زنان در افغانستان ارایه می‌شوند، این آمار کم‌تر از پنجاه در صد خشونت‌ها علیهِ زنان هستند.

۲ .یکی از چالش های جدی در رسیدن به عدالت برای قربانیان خشونت های علیه زنان وساطت بزرگان قومی و ریش سفیدان و یا هم تابو دانستن مراجعه به محاکم عدلی و قضایی است. این مسئله تا چه میزان در تداوم و افزایش خشونت علیه زنان تاثیرگذار بوده است؟راه های بدیل برای این مسئله چیست؟ نقش دولت در این امر چه بوده است؟

 خشونت علیهِ زنان از نظر فرهنگی و اجتماعی خشونت ساختاری است. منظورم از خشونت ساختاری این است‌که این خشونت در ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ی ما نهادینه شده است. ساختار فرهنگ ما دوتایی و تقابلی است. یک طرف آن مرد و ارزش‌های مردانه قرار دارد و طرف دیگر آن، زن و ضد ارزش‌های زنانه قرار دارد. هرچه‌که به مرد تعلق می‌گیرد عالی و ارزش‌مند است، هرچه‌که به زن تعلق می‌گیرد، زنانه و ضد ارزش است.

در جامعه‌ی ما اگر به مردی گفته شود دزد، قاتل و… ممکن آن مرد خیلی ناراحت نشود. اگر به آن مرد گفته شود زن استی. زن خطاب شدن را اهانت بزرگی به خود می‌داند. منظور من این است‌که خشونت علیهِ زنان ساختار فرهنگی و اجتماعی دارد. بنابراین تا این ساختار دچار تغییر و تحول نشود، خشونت علیهِ زنان به صورت بنیادی حل نخواهد شد.

چندین خویشاوند مرد من است‌که همسر دارند. اما دختران پانزده ساله‌ی خود را به مردان شصت ساله‌ی هم‌سردار داده‌اند و دختران پانزده‌ساله‌ی آن‌ها را به نکاح خود درآورده‌اند. این معامله‌ی دختران در فرهنگ ما «استخوان آلش» یاد می‌شود. یعنی دو مرد دختران یا خواهران خود را به عنوان جنس دست به دست می‌کنند. متاسفانه در نهادهای عدلی ما در امور حقوق زنان چندان مداخله نمی‌کنند.

در فرهنگ ما متلی است‌که «سر خانه پوشیده است.» این متل به حقوق زنان ارتباط دارد. به این معنا هرچه‌که بر زنان رخ می‌دهد بهتر است پوشیده و پنهان بماند و کتمان شود. به این اساس قضایای متعلق به زنان بین مردان معامله و حل و فصل می‌شوند. مردان قضایای متعلق به زنان را به حیثیت خود ربط می‌دهند. بنابراین نمی‌خواهند قضایای زنان به نهادهای عدلی و قضایی کشانده شوند. حکومت و نهادهای عدلی و قضایی نیز به این نظر است‌که مردان خود شان قضایایی متعلق به زنان را حل کنند. اگر حل نشد، قضیه به نهادهایی عدلی و قضایی کشانده می‌شود. در نهادهای قضایی و عدلی نیز حقوق زن مطرح نیست؛ بلکه حیثیت مردان مطرح است‌که باید مردان اعاده‌ی حیثیت شوند.

یکی از خویشاوندان مرد من با یک خانم همسردار رابطه داشت. این مرد توسط شوهر خانم گرفتار شد. شوهر خانم به مردی‌که با همسرش رابطه داشت، گفت دخترت را به من بده. مردم فیصله کردند که خواست او درست است. مرد، دختر خود را به آن مرد داد و ماجرا تمام شد. حکومت مداخله‌ای نکرد. دختری‌که هیچ جرمی نداشت قربانی جرم یک مرد که پدرش باشد، شد. این گونه فیصله‌ها، میانجیگری‌‌ها و معامله‌ها خیلی خطرناک و ضد حقوق بشری است. با زنان به عنوان جنس و برده برخورد می‌شود.

بدتر این‌که اگر به یک زن تجاوز شود، از نظر فرهنگی و اجتماعی زن باید آن تجاوز را کتمان کند. زیرا اگر کتمان نکند، بیش‌تر ضرر می‌کند. آن زن از نظر خانواده حرام می‌شود. ممکن اعضای خانواده‌اش او را بکشند. حکومت نیز به طور جدی از حقوق این زن حمایت نمی‌کند.

متاسفانه ساختار اجتماعی و فرهنگی ضد زن در جامعه‌ی ما تبدیل به بدیهیات و عقل سلیم ما شده است. بنابراین برای رفع خشونت علیهِ زنان بایستی عقل سلیم مردانه‌ی ما نقد شود. حکومت باید در قضایای زنان مداخله کند و از حقوق زنان حمایت و دفاع کند، نگذارد که به حقوق زنان بنابه تعلق‌های خانوادگی و قومی مانند جنس و برده برخورد شود.

۳ .یوناما در تازه ترین گزارش خود نشان می دهد که نظام عدلی و قضایی افغانستان در تامین عدالت برای زنان و دختران افغانستان در مورد خشونت علیه آنها ناکارآمد بوده است.در این گزارش آمده است که زنان و دختران هنوز نتوانستند عدالت را در برابر خشونتی که تجربه کرده اند، دریافت کنند. بنابراین، نظام قضایی و عدلی افغانستان از چه نواقصی برخوردار است که پاسخگوی دادرسی علیه خشونت های این چینینی نیست؟

نظام سیاسی افغانستان فاسد است. حکومت افغاننستان به هرچه نگاه فسادآمیز دارد، هر رویدادی که به حکومت برسد به فساد تبدیل می‌شود و از آن رویداد سوء استفاده می‌شود. دختری در خارج نامزد بود، برای گرفتن گذرنامه در شهر پلخمری به مرکز پولیس مراجعه کرده بود. رییس پولیس، این دختر را با زور و نیرنگ وادار کرد که از نامزد خود دست بردارد و با او ازدواج کند. این مرد چند همسر داشت، این دختر را نیز به نکاح خود درآورد. حکومت این مرد را مجازات نکرد. حتما فعلا در حکومت موقفی دارد.

این یک نمونه‌ی فساد ساده در حکومت است. قاضی‌ها نیز این کار را کرده‌اند. زنانی‌که به نهادهای قضایی مراجعه کرده‌اند؛ قاضیان مرد از زنان سوء استفاده کرده‌اند. یکی دو مورد اعتراض زنان در این باره در رسانه‌ها بازتاب یافت که قاضی از خانم درخواست رابطه‌ی جنسی کرده بود. سربازانی‌که در جنگ کشته شده‌اند. همسران این سربازان به وزارت داخله‌ی کشور برای حقوق همسران خود مراجعه کرده‌اند. متاسفانه مسوولان وزارت داخله برای پرداخت حقوق همسران از این زنان درخواست رابطه‌ی جنسی کرده‌اند و از زنان سوء استفاده کرده‌اند. این سوء استفاده در رسانه‌ها بازتاب یافت اما کسی مجازات نشد. حتی چندین مورد ادعا و گزارش در باره‌ی سوء استفاده از زنان در ریاست‌جمهوری افغان‌ستان گزارش شد که مقامات بلندپایه‌ی ریاست‌جمهوری افغانستان از تقرری زنان در حکومت سوء استفاده می‌کنند. اما حکومت خود را مسوول و پاسخ‌گو ندانست.

حکومت افغانستان از ریاست جمهوری تا نهادهای عدلی و قضایی دچار فساد هستند. تا این فساد سازمان‌دهی‌شده و ساختاری در حکومت برطرف نشود؛ نمی‌توان از نظام عدلی و قضایی افغانستان توقع عدالت را نداشت. به نظر من حکومت و نهادهای عدلی و قضایی هیچ تعهدی اخلاقی و هدف‌مند در قبال حقوق زنان ندارند. با حقوق زنان تبلیغی برخورد می‌کنند و می‌خواهند غربیان را اغفال کنند که زنان در رسانه‌ها و حکومت حضور دارند.

۴ .افغانستان پس از سال ۲۰۰۲ کمک های بین المللی زیادی را برای بازسازی و بهبود رفاه شهروندان دریافت کرده است. حقوق زنان،حفظ حقوق اقلیت های دینی و مذهبی از مواردی است که منجر به کمک های بین المللی به افغانستان شد. چنانکه در نشست ژنو ۲۰۲۰ نیز بر مسائلی همچون حفظ حقوق زنان تاکید شد. با این وجود چه میزان از این کمک های برای بهبود وضعیت زنان، مبارزه با خشونت علیه زنان هزینه شده است؟ و بیشتر این هزینه ها در چه بخش هایی بوده است؟

حکومت افغانستان و نهادهای خصوصی بسیار کمک به ویژه در باره‌ی حقوق زنان دریافت کرده‌اند. متاسفانه از این کمک‌ها سوء استفاده شده است و برای حقوق زنان چندان هزینه نشده‌اند. من مشخصا نمی‌توانم آمار این کمک‌ها و این‌که تا چه‌اندازه‌ای برای حقوق زنان مصرف شده‌اند، ارائه کنم. اما به عنوان کسی‌که حقوق زنان را در معنا و مفهوم نظری دنبال می‌کنم، می‌دانم ۸۰ در صد این کمک‌ها توسط حکومت و موسسات خصوصی‌ای‌که کمک دریافت کرده‌اند، حیف و میل شده‌اند.

هیچ تعهد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی‌ای در قبال حقوق زنان وجود ندارد. هر لحظه‌ای می‌تواند حضور زنان از صحنه‌ی اجتماعی و فرهنگی حذف شود. برای این‌که حضور زنان در اجتماع هدف‌مندانه نیست؛ بیش‌تر حضور نمادین و نمایشی دارند. در بخش بزرگی از افغانستان که جنوب کشور باشد، دختران به آموزش دست‌رسی ندارند. در سراسر کشور دختران و زنان به حقوق اولیه‌ی خود که انتخاب در ازدواج و… باشد، دست‌رسی ندارند.

این‌که حکومت افغان‌ستان، حقوق زنان را دست‌آورد خود می‌داند، این سخن حکومت افغانستان نیز سوء استفاده از حقوق زنان است. من مطمئن هستم، اگر مردان افغانستان در مذاکرات صلح با طالبان و در نشست استانبول با هم جورآمد کنند و بتوانند در تقسیم قدرت به توافق برسند، این مردان از حقوق زنان یادی نخواهند کرد. مردان افغانستان اکثرا مانند طالبان در باره‌ی زنان فکر می‌کنند. رهبران قومی که در حکومت افغانستان هستند، هر کدام چند همسر دارند و زنان و دختران شان حق کار و هویت مستقل فردی ندارند. این رهبران به حقوق زنان باور دارند. زنان متعلقات خود می‌دانند.

۵ .افغانستان اکنون با شروع مذاکرات صلح در دوحه در نقطه عطف دیگری ایستاده است. آنچه در این مذاکرات مهم است گفتگو با گروهی است که سال ها خشونت های بی وقفه ای را علیه شهروندان افغانستان داشته اند.در این میان وضعیت زنان و دستاوردهای دو دهه اخیر آنان نیز از دیگر مسائل نگران کننده در جریان مذاکرات است. با توجه به شرایط زنان در دوره حکومت طالبان در افغانستان و مواضع مبهم کنونی آنان چالش های وضعیت زنان در روند مذاکرات چیست؟ و بهترین راه برای حفظ دستاوردهای زنان و جلوگیری از عقبگرد به دوره طالبانی چیست؟

 فکر می‌کنم در پاسخ سوال چهارم نسبتا به این سوال، پاسخ داده شده است. آن‌چه را که می‌توانم بگویم حقوق زنان چندان مورد توجهِ طرف‌های صلح نیست. امریکا و ناتو می‌خواهند عساکر خود را از افغانستان خارج کنند. بایدن گفت ما برای حل معضل مردم افغانستان به آن‌جا نرفته بودیم؛ رفته بودیم که القاعده را سرکوب کنیم و اسامه را گرفتار کردیم. به هدف خود رسیده‌ایم. مسایل دیگر افغانستان به خود مردم افغانستان تعلق می‌گیرد. این سخن به این معنا است‌که حکومت افغانستان و طالبان به هر توافقی که می‌رسند، ما (حکومت آمریکا) نظری نداریم. بنابراین اگر طالبان کل افغانستان را تصرف کنند، اما منافع آمریکا را در افغانستان را رعایت کنند، حکومت امریکا و… در باره‌ی حقوق زنان با طالبان مشکلی نخواهند داشت.

در طرف حکومت افغانستان نیز من تعهدی در قبال سرنوشت سیاسی، اجتماعی و حقوقی زنان نمی‌بینم. متاسفانه زنان به عنوان یک نهاد اجتماعی و سازمان سیاسی حضور ندارند که مطالبات سیاسی، اجتماعی و حقوقی زنان در مذاکرات صلح در نظر گرفته شوند. بنابراین سرنوشت زنان در مذاکرات صلح، معامله‌ای مردانه‌ای است. حضور یک یا دو زن در این مذاکرات جنبه‌ی نمایشی دارد و تاثیری در سرنوشت مذاکرات صلح ندارد. امید دارم که جامعه‌ی جهانی و طرف‌های صلح نسبتا حضور اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حقوق بشری زنان را در نظر بگیرند.

۶ .ازدواج های اجباری،خشونت روزمره علیه زنان، حبس کردن زنان برای جنایت های اخلاقی، مرگ و میر بالای مادران، خودکشی به عنوان تنها راه از مواردی است که زنان افغانستان همواره آنها را تجربه می کنند. این موارد تکان دهنده نشان از پایداری سطح خشونت در افغانستان علیه زنان است. با این حال نهادهای مدنی، سازمان های مرتبط با مسائل زنان در جهت محو یا کمرنگ کردن این موارد چه اقداماتی انجام داده اند و تا چه میزان زنان را برای خروج از این وضعیت دشوار آگاهی رسانی کردند؟به عبارت دیگر، آگاهی دهی به مردم جامعه در برابر این معضل تا چه میزان اثرگذار بوده است؟

عرض کردم خشونت علیهِ زنان در افغانستان ساختاری است. یعنی خشونت از نظر اجتماعی و فرهنگی نهادینه شده است. هنوز خشونت علیهِ زنان به عنوان خشونت شناخته نشده است. جامعه‌ی مردسالار این خشونت‌ها را ارزش اجتماعی و فرهنگی و اعتبار و حیثیت جامعه می‌داند. مثلا کسی زن خود را با سیلی می‌زند، این زدن خشونت نیست، حق مرد است‌که زن خود را بزند. من بارها از زبان زنان شنیده‌ام که به دختران خود می‌گفتند فرزندم، شوهر حق دارد زن خود را بزند. زن باید سکوت کند.

این برداشت، به معنای این است‌که خشونت علیهِ زن خشونت نه ارزش اجتماعی و فرهنگی است. مرد حق دارد در هر موقعی با همسر خود هم‌خوابه شود. زن حق ندارد امتناع کند. زیرا حق مرد است‌که همسر خود را وسیله‌ای برای رفع نیاز جنسی خود بداند. حتی مردان تحصیل‌کرده در جامعه‌ی ما هنوز نمی‌پذیرند که زنان نیاز به ارضای جنسی دارند. از نظر مردان جامعه‌ی ما هرچه یک زن موقع هم‌خوابه‌گی و رابطه‌ی‌ جنسی از خود احساسات نشان ندهد، خوب‌ترین زن است. بنابراین هنوز نفسانیت جنسی زن را به رسمیت نمی‌شناسیم. این بنیادی‌ترین خشونت است‌که زن را فقط ابزار و وسیله‌ی جنسی خود فکر می‌کنیم.

اگر بخواهیم خشونت ساختاری و بنیادی در برداشت اجتماعی و فرهنگی ما تغییر کند؛ لازم است‌که این تغییر در نصاب و نظام آموزشی در نظر گرفته شود. اطلاعات حقوق بشری زنان در نصاب آموزشی وارد شود. نصاب آموزشی ما اصلاح شود. زیرا ما نیاز به اصلاحات اساسی در آموزش‌های فرهنگی و اجتماعی خود داریم. تا این اصلاحات اساسی وارد نشود، هر گونه سخن از حقوق زنان نمایشی و برای سوء استفاده خواهد بود.

این شوخی نیست، واقعی است: یک مرد در کمیسیون حقوق بشر افغانستان مسئول حقوق زنان بود. روزانه زنان را آموزش حقوق بشری می‌داد. اما شام که خانه می‌رفته، همسر خود را بی‌اندازه لت و کوب می‌کرده و مورد خشونت قرار می‌داده است. ما مردان این گونه برداشت از حقوق بشری زنان در جامعه‌ی خود داریم.

۷ .بالطبع با شیوع ویروس همه گیرِ کووید ۱۹ در اغلب جوامع و کشورها، مشکلات اجتماعی و خانوادگی، یکی از تبعاتِ این معضل جهانی بوده است. اما دررابطه با خشونت ها و جرایم اعمال شده برروی زنان در دوران پاندمی، آیا دولت افغانستان، وزارت امور زنان، و نهادهای حقوق بشری قادر به بررسی و کنترل وضعیت زنان و جلوگیری از خشونت های واردِ بر آنها و حل این معضل بوده اند؟

قرنطین و محدودیت و معضل‌های اجتماعی‌ای‌که در گسترش کرونا در جهان رخ داد، در افغانستان اعمال نشد. تا جایی ‌که من در جریان هستم، حکومت، وزارت زنان و نهادهای حقوق بشری، خشونت‌های خانوادگی ناشی از دوره‌ی کرونا علیهِ زنان را گزارش نداده‌اند. این مورد نیاز به بررسی و تحقیق دارد.

۸ . در راستایِ فعال گراییِ ایالات متحده در به جریان انداختن پروسه صلح و مذاکرات بین الافغانی، برخی منتقدان براین باورند که روابط صمیمانه ی ایالات متحده و طالبان بر اساس مصلحت سیاسی و در راستای اهداف دو طرف بوده و اکنون نقش و جایگاه آتی زنان دیگر چون گذشته از اهدافِ راهبردی این قدرت جهانی نیست. اما آیا به واقع تنها زنان در این روند ابزاری سیاسی بوده و در تحولات منفعت طلبانه ی کشور ها و سیاست های آنان قربانیانی بیش نیستند؟ وضعیت زنان افغانستان در آینده این کشور چطور پیش بینی می شود؟

به نظر من حکومت آمریکا در جهان دنبال منافع راه‌بردی و سیاسی خود است. حقوق زنان، حقوق اقلیت‌ها و… بحث‌های حاشیه‌ای در سیاست راهبردی حکومت آمریکا در کشورهای جهان است. اگر گاهی حقوق زنان و اقلیت‌ها را در کشوری از حاشیه در محور سیاست خود قرار می‌دهد، به همان منافع راهبردی آمریکا در آن کشور ارتباط می‌گیرد. زیرا حکومت آمریکا با برجسته کردن حقوق زنان و حقوق اقلیت‌ها می‌خواهد حکومت آن کشور را برای تحقق هدف و منافع راه‌بردی خود زیر فشار قرار بدهد.

بنابراین فکر می‌کنم چشم‌داشت و توقع از کشورهای خارجی در باره‌ی حمایت از حقوق زنان واقلیت‌ها چندان درست نیست. اما مهم است‌که حقوق زنان و اقلیت‌ها را به عنوان معضل جهانی مطرح کنیم تا نهادهای بین‌المللی و کشورهای جهان به این معضل توجه کنند. این‌که مشخصاً از کشور خاصی توقع داشته باشیم معضل حقوق زنان را در جامعه‌ای حل کند، برداشت مناسبی نیست.

وضعیت زنان افغانستان در آینده‌ی این کشور بستگی دارد به چگونگی نظام سیاسی‌ای‌که روی‌کار خواهد آمد. درکل چشم‌انداز روشنی از وضعیت زنان افغانستان در آینده وجود ندارد. امید دارم که وضعیت زنان کشور به مطالبات جدی اجتماعی، فرهنگی و حقوق بشری در جامعه‌ی ما تبدیل شود.

۹ .یکی از دشواری های مبارزه با خشونت علیه زنان در افغانستان این مسئله است که در این کشور بسیاری از مسائل جنسیتی «تابو» شناخته شده است. این امر در مناطق روستایی بسیار بیشتر دیده می شود جایی که هزاران زن و دختر افغان مورد خشونت های جنسی قرار می گیرند و بنابر مصلحت سکوت می کنند. بنابراین، راه حل برای دور زدن این تابو و دادخواهی برای قربانیان خشونت جنسی زنان چیست؟ نهادهای حقوق بشری و فعال زنان برای شکستن این تابو چه کرده اند.

آن‌چه‌که برای شکستاندن تابوهای اجتماعی و فرهنگی در جهان کار داده است، انتقاد از تابو، روشن‌گری از تابو و آگاهی در باره‌ی تابوها است. این انتقاد، روشن‌گری و آگاهی باید سازمان‌دهی‌شده در نصاب آموزش و در سایر برنامه‌های تحصیلی و فرهنگی در نظر گرفته شود. هنوز در نصاب آموزشی ما شرایط خاص بشری زنان مثل عادت ماهوار (پریود) چندان جای‌گاهی آموزشی ندارد. چرا؟ برای این‌که هنوز شرایط‌های انسانی و وجودی زنانه در آموزش ما تابو است. پس چگونه می‌تواند این تابوها در مناسبات اجتماعی و فرهنگی جامعه شکستانده شوند.

کتمان خشونت علیهِ زنان توسط زنان هنوز در جامعه‌ی ما یک راهکار و استراتیژی حمایت زنان از خود شان است. زیرا زنان با کتمان خشونت و تجاوز می‌خواهند از کلیت زندگی خود حمایت کنند. اگر بر زنی تجاوز صورت بگیرد، آن زن این تجاوز را آشکار کند، مطمئن هستم زن آسیب‌دیده مورد خشونت اعضای خانواده‌ی مرد خود قرار خواهد گرفت و توسط اعضای مرد خانواده‌ی خود کشته خواهد شد.

خشونت و تجاوز جنسی تنها در روستاهای افغانستان نه در شهرها و در ادارات دولتی نیز به صورت گسترده وجود دارد که این خشونت‌ها کتمان می‌شوند. وقتی خشونت و تجاوز بر زنان می‌تواند مطرح شود که به صورت واقعی حمایت از زنان قربان صورت بگیرد. متاسفانه حمایت واقعی از زنان قربانی و آسیب‌دیده در دولت افغانستان صورت نمی‌گیرد. اگر زنی از خشونت و به خصوص تجاوزی‌که بر او صورت گرفته سخن بگوید؛ آن زن بازهم در جامعه و دولت افغان‌ستان مورد خشونت قرار می‌گیرد و قربانی می‌شود.

گزارش‌هایی وجود دارد زنان زندانی و از قربانی‌ای‌که به حکومت پناه برده‌اند، آن زنان به گونه‌های متفاوتی از طرف مسئولان مورد سوء استفاده قرار گرفته‌اند و حتی از این زنان به عنوان کارگران جنسی استفاده شده است.

من به صورت مشخص متوجهِ کار جدی و بنیادی‌ای از طرف نهادهای حقوق بشری در باره‌ی دادخواهی زنان و شکستاندن تابوهایی‌که زندان وجود و بدن زنان هستند، نشده‌ام.

۱۰ .و در نهایت، وضعیت خشونت علیه زنان افغانستان در حال حاضر چگونه است و بیشترین تلاش برای بهبود این شرایط متوجه چه کیست؟ و همچنین چشم انداز وضعیت خشونت این گروه چگونه خواهد بود با توجه به شرایط کشور؟

دو گونه خشونت علیهِ زنان وجود دارد: خشونت موردی و خشونت ساختاری. خشونت موردی در سراسر جهان علیهِ زنان رخ می‌دهد. در فرانسه، آلمان و سوییس نیز زنان مورد خشونت‌های موردی مردان یا همسران خود قرار می‌گیرند. اما این خشونت‌ها بررسی می‌شوند. خشونت ساختاری خشونتی است‌که به عنوان خشونت شناخته نمی‌شود.

خشونت علیهِ زنان در افغانستان خشونت ساختاری است‌که در مناسبات اجتماعی و فرهنگی جامعه ارزش دانسته می‌شود. بنابراین برای رفع خشونت ساختاری نیاز است‌که نخست روشن‌گری اجتماعی و فرهنگی در جامعه صورت بگیرد تا خشونت ارزش ساختاری خود را در مناسبات اجتماعی و فرهنگی از دست بدهد و خشونت به رسمیت شناخته شود. در مرحله‌ی دوم اقدام عملی رفع خشونت است‌که باید برای رفع فیزیکی و عملی خشونت برخورد هدف‌مندانه‌ی قانونی صورت بگیرد.

ما فعلا در مرحله‌ی نخست خشونت قرار داریم. بنابراین باید بتوانیم از خشونت علیهِ زنان تعریف و شناخت در جامعه ارائه کنیم تا جامعه، خشونت علیهِ زنان را به رسمیت بشناسد.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا