سر تیتر خبرهاسیاستنخستین خبرهایادداشت ها

از پیوندهای دیرین میان طالبانِ افغانستان و طالبانِ پاکستان، تا تقویت روابط فی مابین

۱۱ اردیبهشت (ثور) ۱۴۰۰ – ۱ / ۵/ ۲۰۲۱

از پیوندهای دیرین میان طالبانِ افغانستان و طالبانِ پاکستان، تا تقویت روابط فی مابین

طالبان افغانستان و پاکستان

با امضای توافقنامه ی دوحه یکی از موارد مهم برای تعهد طالبان افغانستان، عدم میزبانی از گروه های تهدید کننده ی ایالات متحده و متحدان آن بود. در حالی که طبق ارزیابی گزارش سازمان ملل در سال گذشته بیش از ۶۰۰۰ جنگنجوی خارجی پاکستانی در افغانستان وجود دارند که بیشتر آنها به آنچه با عنوانِ طالبان پاکستانی و مشخصا تحریک طالبان پاکستان شناخته می شود، تعلق داشته اند؛ امری ناقض معاهده دوحه و تهدید کننده ی روند صلح در افغانستان.

بنابراین لزومِ بررسی رابطه میانِ طالبانِ افغانستان و طالبان پاکستان به ویژه در مسیر تلاش های صلح سازی برای افغانستان امری ضروری به نظر می رسد. چراکه با در نظر گرفتنِ سناریوهای مختلف از پیوند و اتحاد قوی تر میان این دو طالبان، به ویژه پس از خروج نیروهای نظامی خارجی از افغانستان، احتمال سربرآوردنِ هیولایی قدرتمند تراز پیش با دوسر و فعالیت های نظامی و دفاعیِ گسترده برای ترویج جهاد اسلامی آن هم زیرسایه ی القاعده وجود دارد.

نقاط اشتراک و افتراق طالبانِ افغانستان و طالبان پاکستان

داوود ختک در مطلبی پیرامونِ رابطه ی طالبان پاکستان و افغانستان، براین باور است طالبانِ افغانستان در حملات پاکستان درگیر نبوده؛ بلکه تلاش آن بیشتر معطوف جنگ با نیروهای نظامیِ بین المللی و افغان در افغانستان است. علی رغمِ اختلافات این دو طالبان می توان گفت، همه ی جناح های طالبان پاکستان ارادت خاصی به ملاعمر داشته و سرسپردگیشان به ملاعمر را می توان از ارادت و تمایل رئیس پیشین تحریک طالبان پاکستان بیت الله محسود برای شاگردی ملا عمر آنهم با وجود فاصله گرفتن طالبان افغانستان از بیت الله در سال ۲۰۰۸ دانست.

پس از بیت الله، درست مانند سلف خود، حکیم الله محسود رئیس بعدی گروه تحریک طالبان پاکستان نیز ملا عمر را رهبر خود می نامید؛ علی رغم این واقعیت که طالبان افغانستان هرگز حملات علیه نیروهای پاکستان، دولت یا غیرنظامیان را پشتیبانی و تأیید نکردند. به طور کلی طالبان افغاستان در انکار و طرد گروه تحریک طالبان پاکستان مردد بوده اند، عمدتا به این دلیل که طالبان افغانستان برای حفظ پناهگاه های امن خود و همچنین استخدام افراد قبیله پشتون در جهتِ جنگ در همسایگی افغانستان به پشتیبانی طالبان پاکستانی در مناطق قبیله ای نیاز داشتند.

بنابراین، منافع بلند مدت و مصلحت های استراتژیک باعث شد که طالبان افغانستان و پاکستان -از جمله تحریک طالبان پاکستان- علیرغم داشتن رویکردهای مختلف برای نبرد و جنگ در جنوب آسیا، در کنار هم باشند. گزارش های مختلف همچنین حاکی از آن بوده اند که طالبان افغانستان بعضا از شبکه حقانی برای کمک به حفظ صلح بین تحریک طالبان پاکستان و دیگر جناح های طالبان افغانستان یا پاکستان در مناطق قبیله ای استفاده کرده اند. (Khattak, 2012: 15)

تحریک طالبان پاکستان و ارتباطات آن با طالبان افغانستان

 تحریک طالبان پاکستان (تی تی پی) بزرگترین و مهلک ترین سازمان پوشش دهنده ی جنگنده در پاکستان است. این سازمان در زمان بیت الله محسود در سال ۲۰۰۷ تشکیل شد. تی تی پی چتر گسترده ی طالبان پاکستانی است که غالبا، اما نه همه ی گروه های طالبان پاکستانی را ر برمی گیرد. تقریبا نیمی از جناح های طالبان پاکستانی در زیر چتر تحریک طالبان پاکستان به هم می پیوندند.

 اما نیم دیگر جناح های طالبان پاکستان، برخی از آنها تنها به صورت بی قیدو بند و سست به تحریک طالبان پاکستان وابسته هستند، در حالی که برخی دیگر هیچ ارتباطی با این سازمان ندارند. دو مثال قابل توجه در این رابطه شامل گروه ملا نذیر و گروه حافظ گل بهادر است که بخشی از طالبان پاکستان هستند اما تحریک طالبان پاکستان نیستند. تی تی پی با القاعده ارتباط نزدیک داشته و با طالبان افغانستان نیز در ارتباط است. با این حال، بر خلاف طالبان افغانستان که بیشتر بر مبارزه با نیروهای ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده در افغانستان متمرکز هستند، تحریک طالبان پاکستان بر نبرد با نیروهای امنیتی پاکستان و تمام نمادهای کشور پاکستان تمرکز دارد.

به همین دلیل این گروه یکی از مهمترین تهدیدهای امنیتی پاکستان تلقی می شود. تحریک طالبان پاکستان در وزیرستان جنوبی مستقر است و سه هدف اصلی دارد: ۱- اجرای قانون شریعت در پاکستان؛ ۲- ایجاد یک جبهه ی متحد و واحد برای مبارزه با نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده در افغانستان؛ ۳- و جهاد دفاعی علیه نیروهای امنیتی پاکستان انجام دهند. در نهایت، این گروه همچنین به دنبال سرنگونی دولت پاکستان و ایجاد خلافت اسلامی در پاکستان است.

 با این حال، تحریک طالبان پاکستان موجودیتی یکپارچه نداشته و مجموعه ای از ۴۰جناح اسلام گرا و پشتون از مناطق قبیله ای تحت حکومت فدرال (فاتا) و خیبر پختونخواه است. تی تی پی همچنین از نظر قومی متنوع است، چنانچه علاوه بر اکثریت پشتون، از مبارزان عرب، ازبکستانی، افغانستانی، چچنی و پنجابی نیز تشکیل شده است. قدرتمندترین جناح های موجود در تحریک طالبان پاکستان گروه محسود و طالبان پنجابی هستند.

در سال ۲۰۰۱ و پیش از تشکیل رسمی تحریک طالبان پاکستان، بسیاری از گروه های عضو فعلی آن به طور مستقل در مناطق قبیله ای تحت حکومت فدرال فعالیت می کردند. این گروه ها با ارائه نیروهای نظامی اضافی، آموزش و پشتیبانی لجستیکی از جنگ طالبان افغان در برابر عملیات ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده در افغانستان پشتیبانی کردند. آنها تا سال ۲۰۰۲، یعنی زمانی که ارتش پاکستان به انجام عملیات در مناطق قبیله ای علیه گروه های شبه نظامی فراری از جنگ در افغانستان آغاز به کار کرد؛ به عنوان گروه های کمکی برای طالبان افغانستان فعالیت داشتند.

به طور مشخص، این گروه ها برای مقابله با ارتش پاکستان، جمع آوری منابع و نیروی انسانی، شروع به هماهنگی و همکاری با یکدیگر کردند. اما این شبکه شبه نظامیان با طالبان افغانستان به طور کامل ادغام نشدند، بلکه هویت خود را به طور مجزا به عنوان طالبان پاکستان توسعه داد. طالبان پاکستانی در پاکستان بسیار مورد توجه قرار گرفتند زیرا همزمان با دولت پاکستان جنگ و مذاکره می کرد. در ۱۰ ژوئیه ۲۰۰۷، دولت پاکستان پس از شکست در مذاکرات، عملیاتی کماندویی را علیه مسجد سرخ اسلام آباد آغاز کرد. این حمله طالبان پاکستان را بر آن داشت تا علیه دولت پاکستان اعلام جنگ کنند.

بدین ترتیب در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۷، شورایی متشکل از ۴۰ رهبر ارشد طالبان از سرتاسر پاکستان، تحریک طالبان پاکستان را به عنوان یک سازمان پوشش دهنده برای جناح های مختلف طالبان پاکستان تاسیس کردند، تا بتواند توانایی ها و قابلیت های دفاع جمعی خود را تقویت کند. در اواخر دسامبر ۲۰۰۸ و اوایل ژانویه ۲۰۰۹، رهبر القاعده اسامه بن لادن و رهبر طالبان افغانستان ملا عمر با سه فرمانده برجسته ی تحریک طالبان پاکستان- بیت الله محسود، حافظ گل بهادر و ملا نذیر دیدار کردند.

آنها این رهبران را تشویق و ترغیب کردند تا اختلافات خود را کنار گذاشته و عملیات خود در پاکستان را کاهش دهند تا به طالبان افغان کمک رده و با افزایش نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده در افغانستان مقابله کنند. این سه فرمانده توافق کرده و اتحادی موقت، معروف به شورای اتحاد مجاهدین را در فوریه ۲۰۰۸ تشکیل دادند. با این حال، این شورا به دلیل درگیری بین سه رهبر آن در آگوست ۲۰۰۹ منحل شد.

به طور کلی می توان گفت اگرچه تحریک طالبان پاکستان در وهله اول حملات خود را در پاکستان انجام می دهد، اما افزایش هدف گیری های ایالات متحده به سوی مقامات طالبان افغانستان و پاکستان در سال های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ این سازمان را به گسترش دامنه فعالیت های خود تحریک کرد. (stanford, 2018)

فراز و فرود ها، و گسترش اقدامات تحریک طالبان پاکستان

تحریک طالبان پاکستانی از وزیرستان و این ساحه‌ی مرزی میان افغانستان– پاکستان برای اهدافی چون هدف قرار دادن و حمله برروی نیروهای امنیتی پاکستانی، ربودن ماموران دولتی، اخاذی از بازرگانان محلی و پیمان‌کاران دولتی استفاده می‌کنند. با افزایش حملات در سال‌های اخیر در شمال و جنوب وزیرستان، دیدگاه انشعابی میان جبهه تحریک طالبان پاکستانی افزایش یافته است. شاخه ‌های انشعابی کنونی، از متحدان نظامی بیت‌الله محسود در ۲۰۰۷ است. بیت‌الله محسود، رهبری تحریک طالبان پاکستان در ۲۰۰۹، در یک حمله هواپیمای بدون سرنشین کشته شد و حکیم الله محسود یکی از فرماندهان و از بستگان محسود به فرماندهی این گروه رسید. حکیم الله محسود نیز در یک حمله دیگر هواپیمای بدون سرنشین در ۲۰۱۳ کشته شد و منجر به متلاشی شدن جبهه تحریک طالبان پاکستانی شد.

 شماری از شاخه ‌های انشعابی تحریک طالبان به ملا فضل ‌الله که از قبیله‌ محسود نیست تمایل بیعت دارند. او پیش ‌از این به دلیل ایجاد تفرقه و جدایی ‌طلبی و ضعیف ‌سازی جبهه تحریک طالبان پاکستانی و همکاری با ضارب حزب (Zarb-e-Azb) در ۲۰۱۴ از این گروه طرد شده بود. مفتی نور ولی محسود، چهره ‌ای که بیشتر به نویسندگی مشهور است تا یک فرمانده جنگی قسی‌ القلب، در دو سال اخیر تلاش کرده است تا شاخه ‌های انشعابی را دوباره تحت یک رهبری واحد –تحریک طالبان پاکستانی  جمع کند.

مفتی نور ولی در کنار تلاش‌ برای واحدسازی رهبری تحریک طالبان پاکستانی، از حملات طالبان در ساحات مهمند و باجور، ولسوالی ‌‌های دوردست، حمایت می ‌کند و همچنان رابطه‌ ی نزدیک با القاعده و طالبان پنجابی دارد. مفتی نور ولی رابطه‌ی نزدیک با طالبان افغانستان، شبکه‌ حقانی و شبکه‌ القاعده در ساحات مرزی دارد. این تفاوت او با خلفش فضل ‌الله است؛ کسی که رابطه ‌ی نزدیک با اداره ‌ی امنیت استخباراتی افغانستان داشت. (ختک،۲۰۲۱).

اکنون این گروه پس از سازماندهی مجدد درصدد است تا گروه های متلاشی شده در افغانستان را تحت نظارت القاعده دوباره زیر یک چتر متحد سازد. سازمان ملل متحد دو ماه گذشته گزارشی منتشر کرد مبنی بر اینکه افغانستان همچنان به عنوان پناهگاه امنی برای گروه تروریستان از جمله تحریک طالبان پاکستان به شمار می رود. به طوری که در بیست و هفتمین گزارش تیم تحلیلی پشتیبانی و نظارت بر تحریم ها اشاره شده است که تحریک طالبان پاکستانی در حال اتحاد دوباره گروه های پراکنده در افغانستان است و بر این امر نظارت دارد. همچنین در این گزارش امده است که این اتحاد مجدد گروه های تروریستی به وسیله القاعده متعادل شده و طبیعتا بر تهدیدات افغانستان، پاکستان و منطقه اضافه می کند(Sarfraz, 2021).

طالبان افغانستان و پاکستان: شرکایی متحد و یا رقبایی نیابتی؟

در همین راستا، برخی چون مایکل کلوگمن در مطلبی نوشته شده در سال ۲۰۱۴ چنین اذعان کرده است که به باوربرخی تحلیلگران، برخی تنش های و درگیری ها میان دو طالبان به ویژه با خروج نیروهای خارجی می تواند به مرور زمان منجر به انفجار خشونت ها گردیده و دو طرف خود را دو سویِ یک جنگ نیابتی پیدا کنند. به باور کلوگمن، این بحث درررابطه با طالبان به عنوان یک نیروی نیابتی گرچه ممکن است قانع کننده باشد، اما آیا جنگ میان این دو طالبان قانع کننده است؟ به عقیده ی وی نه در واقع.

به این دلیل که سرنوشت طالبان افغانستان و پاکستان این است که یک شریک واحد باشند، نه نیروهای نیابتیِ رقیب. چنانچه باید در نظر داشت این دو طالبان -که تحت تعابیر سختگیرانه از قوانین شریعت تمایل به حکومت اسلامی دارند- از گذشته در افغانستان همکاری عملیاتی داشته اند. چراکه در گذشته تحریک طالبان پاکستان جنگجویانی را از کمربند قبیله ای پاکستان جذب کرده، آموزش داده و اعزام کرده و همچنین هر دو طالبان مسئولیت حمله مرگبار به پایگاه سیا در افغانستان در سال ۲۰۰۹ را نیز بر عهده گرفتند.

به باور وی، همانطور که پاکستان یک پناهگاه مقدس و امنی برای طالبان افغانستان ارائه می دهد تا از آن به عنوان سکوی پرتاب حملات مرزی به افغانستان استفاده کنند، روایت این داستان می تواند متقابل نیز باشد، افغانستان پناهگاه تحریک طالبان پاکستان را فراهم آورده تا از آن به عنوان پایگاه حملات مرزی به پاکستان استفاده کنند. بنابراین با همکاری و پیشروی آنها با یکدیگر، یک هیولای جهادی با پیامدهایی نگران کننده برای ثبات منطقه می تواند سربرآورد. در حقیقت، دلیل اصلی تحریک طالبان پاکستان برای اعلان جنگ با اسلام آباد حمایت این کشور از مداخله تحت هدایت ایالات متحده در افغانستان بود. (Kugelman, 2014)

در همین راستا داوود ختک دو نظریه در مورد آینده طالبان پاکستان ارائه شده داده است: نظریه اول این است که خشونت در پاکستان پس از خروج نیروهای آمریکایی و ناتو از افغانستان فروکش خواهد کرد. بدین ترتیب پس از حذف توجیه خشونت، طالبان پاکستانی دیگر بهانه ای برای ادامه “جهاد” در پاکستان نخواهند داشت. در عوض، همه جناح های طالبان برای به دست آوردن قدرت و اهرم فشار در افغانستان پس از جنگ تلاش خواهند کرد.

 نظریه دوم این است که طالبان پاکستان با عقب نشینی نیروهای آمریکایی و ناتو تشویق خواهند شد و تلاش های خود در جهت به دست آوردن سهمی از قدرت در دولت پاکستان در امتداد همتایان افغان خود تشدید می کنند. طرفداران این نظریه استدلال می کنند که طالبان پاکستانی پیشتر نفوذ خود را از مناطق قبیله ای به مناطق شهری پاکستان گسترش داده اند.

آنها جسور شده اند و به راحتی منحل و متلاشی نمی شوند. اگرچه آنها ممکن است به طور موقت فعالیت های شورشی خود را پس از خروج نیروهای آمریکایی و بین المللی از افغانستان متوقف کنند، اما در طولانی مدت آنها سهمی از قدرت را؛ حال یا از شیوه ای بدون خشونت (سیاسی) یا به کمک ابزارهای خشونت آمیز (شورشی) از دولت پاکستان طلب خواهند کرد. (Khattak, 2012: 16)

بنابراین همان طور که گزارش سازمان ملل نیز نشان می دهد، رابطه بین دو گروه در حال افزایش و عمیق تر شدن است. شاید بتوان گفت تحرک طالبان پاکستان با زمزمه آمدن طالبان افغانستان به قدرت در حال فراهم سازی شرایط حضور خود در افغانستان می باشد. در همین راستا نیز با استراتژی فتح قلوب و اذهان درصدد میانه رو نشان دادن خود نسبت به دیگر حرکت های اسلامی (چون داعش ولایت خراسان) و به نوعی مشروعیت یابی در میان مردم محلی هستند. چنانچه به گفته ی به گفته ی فاران جفری، تحرک طالبان پاکستان همچنین تلاش کرده است تا استخدام و جذب نیروی خود را متنوع و سایر اقوام را نیز دربرگیرد و در تبلیغات خود از شورش بلوچستان و جنبش تحفظ پشتون نیز نام بَرَد. در نتیجه با تلاش های مذکور از تقویت روابط طالبان افغانستان و طالبان پاکستان و گسترش افراط گرایی آن هم زیر پرچم القاعده و قوت یافتنِ رسالتی از جهاد اسلامی در افغانستان نوین بسیار زیاد است که این خود می تواند تبعات ناگواری قطعا بر منطقه و جهان نیز داشته باشد.

رابطه ی طالبان افغانستان و طالبان پاکستان و هدف اصلی از جهاد اسلامی
رابطه ی طالبان افغانستان و طالبان پاکستان و هدف اصلی از جهاد اسلامی

منابع:

– ختک، داوود، (۲۰۲۱)، “تحریک طالبان پاکستانی برگشته است”، برگردان ابوبکر صدیق، https://subhekabul.com/%DA%AF

– Khattak, Daud, (2012), “The Complicated Relationship Between the Afghan and Pakistani Taliban”,Combating Terrorism Center. Vol 5. Issue 2

– Kugelman, Michael, (2014), “https://www.wilsoncenter.org/article/when-the-afghan-and-pakistani-taliban-unite”, https://www.wilsoncenter.org/article/when-the-afghan-and-pakistani-taliban-unite

– Sarfraz, Hammad, (2021), “TTP oversaw reunion of terror groups in Afghanistan: UN”, https://tribune.com.pk/story/2283000/ttp-oversaw-reunion-of-terror-groups-in-afghanistan-un

– stanford, (2018), “Tehrik-i-Taliban Pakistan”, https://cisac.fsi.stanford.edu/mappingmilitants/profiles/tehrik-i-taliban-pakistan, A program of the Center for International Security and Cooperation (CISAC)

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا