سر تیتر خبرهاسیاستنخستین خبرهایادداشت ها

جهاد علیه آموزش هزاره های افغانستان، جهلی مقدس از جانب بنیادگرایان مذهبی

۲۰ اردیبهشت (ثور) ۱۴۰۰ – ۱۰ / ۵/ ۲۰۲۱

جهاد علیه آموزش هزاره های افغانستان، جهلی مقدس از جانب بنیادگرایان مذهبی

اخبار هزاره های افغانستان

در تاریخ ۸ ماه می ۲۰۲۱ یک بمب کارگذاشته شده در خودرویی جلوی مدرسه سید الشهدا منفجر شد و هنگامی که دانش آموزان وحشت زده بیرون آمدند، دو بمب دیگر نیز منفجر شد. این انفجارها به کشته شدن حداقل ۶۸ نفر و زخمی شدن بیش از ۱۶۵ نفر دیگر منجر گردید و اکثر قربانیان بی گناه آن نیز دختران بودند.

به گزارش بی بی سی فارسی ذبیح الله مجاهد، سخنگوی گروه طالبان نوشته که طالبان این حمله را محکوم و آن را کار گروه موسوم به دولت اسلامی، داعش، خوانده و دولت افغانستان را متهم به حمایت از این گروه کرده است. دفتر سازمان ملل متحد در افغانستان با انتشار بیانیه ‌ای انفجار و کشتار دانش‌آموزان را قساوت توصیف کرده و ارگ ریاست جمهوری افغانستان نیز این حمله را “تروریستی” خوانده و محکوم کرده است. اما فراتر از این محکومیت ها و ابزار همدردی هایِ مقطعی و زودگذر، دولت افغانستان و یا مجامع بین المللی چه اقدام اثربخش و مفیدی در ممانعت از ریخته شدنِ خون مردم بیگناه افغانستان انجام داده اند؟

به طور کلی آنچه آشکار است آن است که حمله ی بیرحمانه و ظالمانه ی افراط گرایان به مدرسه ای دخترانه در منطقه شیعه نشینِ دشت برچی، آن هم زمانی که مردم افغانستان برای حفظ دستاوردهای بیست ساله اخیر به ویژه برای حفاظت از حقوق زنان و دختران با تمام توان می جنگد؛ تنها حاکی از ترس و وحشتِ گروه های افراطی از رشد و بالندگی نسل جوان و تحصیل کرده و جویای علم برای رشد و ارتقای وضعیت افغانستان است.

پرواضح است که در آینده ی کشوری متکی به نسلی از جوانان آگاه، تحصیل کرده، مستقل و خودکفا، دیگر جایی برای اصول و احکام دُگم و عقب مانده ی طالبان و گروه های بنیاد گرای دیگر نخواهد ماند؛ گروه هایی که برای تحدید و به حاشیه راندنِ نسلی فعال، آگاه، مطالبه گر، سازنده و برابری خواه از هیچ اقدامی فروگذار نمی کنند. زیرا تنها سدی که می تواند مُهر پایان بر سال ها تعصب و جهالتِ مذهبیِ این گروه ها بزند، دانش و آگاهیست.

اما درافغانستان این جنگ علیه دانایی و خردگرایی غالبا برروی مردمان هزاره بیشتر از سایر مناطق تحمیل شده و پیشینه آن حتی به زمان عبدالرحمن خان باز می گردد. همچنین می توان گفت اولین تلاش جدی برای معرفی آموزش نوین و تغییر وضعیت زنان در افغانستان از زمان پادشاهی امان الله خان (۱۹۱۹-۱۹۲۹) آغاز شد که قانون اساسی ۱۹۲۳ آموزش ابتدایی را اجباری اعلام می کرد، با این وجود روند گسترش کسب علم و دانش فراتر از کابل به ویژه درمناطق هزاره، به گونه ای نابرابر و کندتر از سایر مناطق بود.

جنگ علیه دانش و آموزش

به باور برخی منتقدان، در افغانستان یک جنگِ دیرین و ریشه دار وجود دارد -نه جنگ علیه تروریسم که ایالات متحده آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر آغاز کرد- بلکه جنگ علیه آموزش و پرورش، جنگی که دربرابر هزاره های افغانستان به راه افتاده است. شاید بتوان گفت این جنگ علیه علم، دانش و آموزش حتی پیش از مداخله ۲۰۰۱ آمریكا، اشغال دهه ۱۹۸۰ شوروی و حتی طالبان بوده است. ریشه های این به اصطلاح جهادِ به راه افتاده علیه هزاره ها تا اواخر قرن هجدهم در زمان عبدالرحمن خان باز می گردد، کسی که خود به تنهایی دو سوم هزاره ها را تنها به جرم تعلق داشتن به یک اقلیت مذهبی و قومی قربانی کرد. از آن زمان، هزاره ها در طول تاریخ افغانستان قربانی یک نسل کشی سیستماتیک شده اند.

آنها که از سرزمین های اجدادی و حاصلخیز خود رانده شده بودند، در منطقه ای از مرکز افغانستان زندگی می کنند که به هزاره جات (منطقه هزاره ها) معروف است. هزاره جات با کمبود ملموس جاده و یا هر وسیله حمل و نقل مدرن، سرزمینی نیمه خشک و غیرقابل کشت است که توسط کوه های پرخطر احاطه شده است و آب و هوای طاقت فرسا و نامساعد آن به طور موثری هزاره جات را از سایر نقاط جهان مستثنی می کند. برخی از مردم افغانستان خوش خیال از آینده ای بهتر و به ناچار، با سکونت در منطقه ای در محله های زاغه نشین غرب کابل معروف به دشته برچی زندگی خود را به خطر می اندازند.

هزاره ها از محراب عبادت گاه ها و گهواه های زایشگاه ها، تا آستانه ی درب مدارس خود روزانه مورد حملات خشونت بار قرار می گیرند. در تاریخ ۶ مارس ۲۰۲۰، ۳۲ نفر از اعضای این جامعه در مراسمی کشته شدند. همچنین در ۱۲ می ۲۰۲۰، یک بخش زایمان در دشت برچی، که توسط پزشکان بدون مرز اداره می شد، مورد حمله قرار گرفت و قتل عام نوزادان و کادر پزشکی نتیجه ی این فاجعه بود. همچنین فاجعه ی ۲۴ اکتبر ۲۰۲۰ در مرکز آموزشی کوثر که بیش از ۲۴ دانش آموز کشته و دو برابر بیشتر از این تعداد مجروح به جای گذاشت نیز فراموش نکردنی است.

هدف از این حملات آشکار است: تحمیل حداکثر درد و رنج به هزاره ها و از بین بردن هرگونه ذهنی روشنگر، آینده نگر و تحصیل کرده در میان آنها. به باور برخی ناقدان مانند هر جنگ دیگر، این جهاد برای آموزش هزاره ها جهادی چند بُعدی است که نه تنها ازسوی گروه های افراطی بلکه با ناکارآمدی و ضعف دولت نیز تحمیل می شود؛ از جمله سیستم سهمیه بندیِ نامناسبی که رژیم افغانستان بر آنها تحمیل کرده است. سیستمی که در ابتدا به منظور تضمین دسترسی عادلانه و برابر به آموزش همه قومیت ها بود، اکنون توسط رژیم فعلی برای به حاشیه راندن اقلیت هایی مانند هزاره ها استفاده شده است. (Mirzad, 2020)

نسل کشی هزاره ها و تبعیض سیستماتیک در افغانستان

در افغانستان، مردم هزاره سومین گروه بزرگ قومی پس از پشتون ها و تاجیک ها هستند، اما در نتیجه تبعیض و سیاست های تفکیک نژادی توسط بسیاری از حاکمان مختلف افغانستان، هزاره ها از نظر شراط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به عنوان یکی از توسعه نیافته ترین گروه های قومی در کشور باقی مانده اند. اعضای گروه اقلیت هزاره به دلیل وابستگی مذهبی اغلب مورد حملات مختلف قرار می گیرند.

تا سال های ۱۸۹۰، مردم هزاره خودمختار بودند و كاملا بر مناطق خود كه بیشتر در غرب و شمال غربی كابل قرار دارد، كنترل داشتند. با این حال، پس از دهه ۱۸۹۰، آنها به دستور پادشاه اهل تسنن عبدالرحمان خان که با صدور حکمی شرعی مذهبی شیعیان را کافر و اهدافی مشروع در جنگ اعلام کرد، بی رحمانه به بند کشیده شدند. از سال ۱۸۸۸-۹۳، دوره ای که به قیام های هزاره معروف است، امیر عبدالرحمن و ارتش وی بیش از نیمی از مردم هزاره را قتل عام یا بیرون راند.

از سال ۱۹۲۳ نگذشته بود که انقیاد هزاره ها منسوخ شد، اما همان طور که آشکار است همچنان این جامعه از کمک و بهره مندی از جریان توسعه افغانستان محروم هستند و به نظر می رسد تا هم اکنون نیز به عنوان شهروندان برابر دیده نمی شوند. از دیگر سو هزاره ها تحت حملات مستمر و بی رحمانه ی دو گروه تروریستی، طالبان و داعش (هر دو سازمان بنیادگرای اسلامی سنی) قرار دارند و دولت افغانستان نیز به نوعی آنها را نادیده می گیرد. حتی ترک کشور افغانستان و پناهندگی نیز تضمین کننده امنیت آنها نیست. چنانکه گروهی از معدن کارانِ هزاره در پاکستان -که بسیاری از آنها تبعه افغانستان بودند- در حمله ژانویه ی ۲۰۲۱ به طرز وحشیانه ای قتل عام شدند. (RAD, 2019)

هدف قرار دادنِ جان محصلان هزاره و حتی مدارس آنها

اما دررابطه با هدف قرار گرفتنِ جامعه هزاره ها با قصد و انگیزه ی سرکوب و محرومیت در کسب آگاهی و مطالبه گری آنها، گروه های افراطی نه تنها با حملات وحشیانه جان نسل جوان هزاره را گرفته اند بلکه در این مسیر از تخریب مدارس آنها نیز فروگذار نکرده اند. چنانچه طبق گزارش یونیسف، حملاتی از این دست به مدارس هزاره ها بین سال های ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸، از ۶۸ به ۱۹۲ مورد سه برابر شده است. در حالی که برخی از این حملات با انگیزه های سیاسی همراه بودند (زیرا مدارس برای اهداف انتخاباتی مورد استفاده قرار می گرفتند)، اما به طور کلی نمی توان از تعداد بالای این حملات چشم پوشید. همچنین طی سال های بعد نیز این حملات ادامه داشت.

به عنوان مثال، در ۳ فوریه سال ۲۰۲۰، طالبان یک مدرسه دخترانه در ولایت تخار و یک مدرسه دیگر در همان ولایت را در ژوئیه ۲۰۲۰ به آتش کشیدند. به هرروی، این حملات، چه جامعه هزاره و چه مدارس آنها را هدف قرار دهند، بدون مصونیت از مجازات همچنان در حال گسترش هستند زیرا عاملان آنها به ندرت به محاکمه کشانده می شوند. در صورتی که برای اطمینان از عدالت در مورد قربانیان و خانواده های آنها و جلوگیری از حملاتی مشابه در آینده، باید این حملات به طور کامل بررسی و عاملان تحت پیگرد قانونی قرار گیرند. (Ochab, 2021)

آموزش به عنوانِ محرک توانمند سازی

جامعه بین المللی به عنوان یکی از اهداف توسعه هزاره لزوم ارتقای برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان را مشخص و تعیین کرده، که در آن آموزش بایستی نقش مهمی داشته باشد. در اهدافِ برنامه ی آموزش برای همه (EFA) تا سال ۲۰۱۵، دستیابی به برابری جنسیتی و همچنین برابری در آموزش و پرورش از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. از این رو، به نظر می رسد که اجماع بر این امر که آموزش ابزاری برای توانمندسازی می باشد، امری قطعی و آشکار است.

جو رولندز (۱۹۹۵) با تمایز بین سه بُعد توانمند سازی، تفاوت های ظریف این مفهوم را به عنوان روندی شخصی، رابطه ای و جمعی متمایز می سازد. توانمند سازی شخصی دربرگیرنده ی ایجاد حس فردیت، اعتماد به نفس شخصی و ظرفیت است. بُعد رابطه ای به توانایی مذاکره در مورد شرایط یک رابطه و تأثیرگذاری بر آن مربوط می شود. و در نهایت توانمندسازی جمعی بر تأثیری تاکید دارد که ممکن است مداخله و مشارکتِ گروهی داشته باشد.

اما این ابعادِ مطرح شده در ارتباط با وضعیت هزاره ها مهم به نظر می رسند، زیرا توانمندی هزاره ها از این سطوح می توان به ارتقای فردی و جمعی این گروه قومی منجر شود. از دیگر سو می توان گفت معنای توانمندسازی به مفهوم “قدرت” – یا فقدان قدرت نزدیک است. اما هزاره ها را می توان با سلب قدرت و ناتوان ساختنِ آنها در افغانستان و پاکستان توصیف کرد؛ چرا که آنها در هیچ یک از این دو کشور دسترسی قابل توجهی به ساختارهای سیاسی، تصمیم گیرهای رسمی یا فرصت های اقتصادی ندارند. (CHANGEZI and BISETH, 2011: 82)

اشتیاق به آموزش علی رغم محدودیت ها، چالش ها و خطرات

هزاره ها به دلیل دین و قومیت خود سابقه ای طولانی از آزار و شکنجه طالبان را در تاریخ خود دارند. از طرف دیگر جامعه افغانستان نیز تا مدت زمان طولانی این اقلیت دینی و قومی را به رسمیت نمی شناختند. چنانچه تا دهه ۹۰ قانون افغانستان هزاره ها را از ثبت نام در دانشگاه و یا داشتن هرگونه پست و مقامی منع کرد. و طی دهه های بعد، قوانین تبعیض آمیز نیز تحت حکومت طالبان برقرار شد. از طرف دیگر، مراکز آموزشی این گروه همواره مورد حملات خونین گروه های افراطی قرار میگیرد. حادثه حمله به آموزشگاه موعود، کوثر دانش و اخیرا سیدالشهدا نشان از هدف قرار گرفتن هزاره ها است.

اما با وجود موانع زیاد بر سر راه آموزش و تحصیل مردمان هزاره، باز هم شاهدِ اشتیاق و تمایل آنها برای رفتن به مدرسه و ادامه تحصیل می باشیم. در این رابطه خلیل روشنگر به خوبی اذعان می کند که یکی از عوامل این تحول در میان هزاره‌ ها، عشق به آگاهی و دانایی است. طلب علم ولو در هر جایی که باشد. عطش رفتن به مکتب حتا با پای برهنه و شکم گرسنه. این عشق به آگاهی و این طلب همیشگی، تمامی سختی‌ ها و دشواری‌ها را برای این مردم تحمل ‌پذیر کرده است. به همین دلیل است که کودکان هزاره‌ ها وقتی به سن آموزش می ‌رسند، به جز مکتب و آموزش به چیزی نمی ‌اندیشند و والدین شان نیز به جز مشق درس و راه مکتب چیزی به آنها یاد نمی‌دهند. اگر بگوییم که هزاره‌ ها تا مرز جنون شیفته مکتب هستند، مبالغه نکرده ‌ایم.

مظاهر این شیفتگی مهارناپذیر در چگونگی مواجهه آنها با مکتب و امر آموزش کاملا مشهود است. پیش‌گام بودن دختران و زنان در بیشتر مناطق هزاره‌ جات در کارهای جمعی و اجتماعی، حکایت از یک دگردیسی عمیق اجتماعی در این مناطق دارد. بسیاری از خانواده‌های هزاره برای دختران شان حق انتخاب قایل اند. با جبر آنها را به شوهر نمی ‌دهند. به حق آموزش شان با همان نگاهی می‌بینند که به حق آموزش پسران شان. بنابراین هزاره ‌ها با تحولاتی که دست ‌کم در ۲۰ سال گذشته در عرصه فرهنگی و اجتماعی تجربه کرده ‌اند، اکنون در موقعیت صدور الگو در این دو حوزه قرار دارند. (روشنگر،۱۳۹۷)

صلح و هزاره ها

با آغاز مذاکرات صلح و تشدید حملات انتحاری و قتل های هدفمند نگرای های زیادی از بازگشت طالبان به بدنه جامعه و سرنوشت هزاره ها وجود دارد. به طوری که توماس روتیگ، مدیر شبکه تحلیلگران افغانستان معتقد است که: «آنها دلیل خوبی برای ترس دارند». این در حالی است که نسل جدید طالبان نسبت به گذشتگان خود بنیادی تر فکر می کنند که این امر نتایج خوبی به ویژه برای هزاره ها در پی نخواهد داشت. بنابراین، صلح عادلانه و پایدار، باید شامل توافقاتی در مورد تمرکززدایی و توزیع قدرت در سطح ولسوالی ها و ولایت ها، مشارکت سیاسی مساوی برای همه اقوام، عدالت اجتماعی و یک برنامه اقتصادی برای توسعه متوازن باشد. این امر تضمین می کند که همه قومیت ها احساس قدرت و توانمندی نمایند تا در زندگی سیاسی افغانستان مشارکت داشته باشند(Alizada, 2019).

اهمیت آموزش در بین هزاره ها و تلاش جهت تعدیل موقعیت های سیاسی اجتماعی

در کل می توان گفت سال ها درگیری و جنگ کشور افغانستان را با مشکلات داخلی بسیاری درگیر ساخته است. از یک سو ناکارآمدی و ضعف دولت در تامین امینت، رفاه و مطالباتِ ابتدایی مردم، و طبعا به حاشیه رانده شدن و محرومیتِ برخی اقوام از امکانات اولیه و از دیگر سو ناآرامی ها و حملاتِ گاه و بیگاهِ گروه های افراطی چون طالبان و داعش به ویژه بر غیرنظامیان، چاره ای جز مهاجرت و آوارگی را برای افغان ها باقی نگذاشته است؛ و یکی از این گروه های قومی تحت فشار هزاره ها هستند.

چرخه ای از به حاشیه رانده شدن، محرومیت، فقر، بیکاری، عدم رسیدگی به امور آنها و کم کاری و بی توجهی دولت، موجبِ ممانعت در دسترسی هزاره ها به آموزش و تحصیل شده و در نتیجه این محرومیت ها سدی در برابر توانمند سازی آنها ایجاد می کنند. چرا که آموزش و کسب دانش تنها راه تغییر در متعادل سازیِ موقعیت های سیاسی اجتماعی در افغانستان است. به هر حال شاید بتوان گفت تلاش هزاره های برای آموزش یکی از خطرناک ترین هدف هاییست که در مسیر دستیابی به آن جان خود را از می دهند.

با تعداد مراکز آموزشی در مناطق هزاره نشین کابل و سایر شهرها برای تقویت عملکرد دانش آموزان به ویژه در آموزش متوسطه و آماده شدن برای امتحاناتی چون کنکور، شاید بتوان گفت تقاضای گسترده جوامع هزاره برای آموزش در بخش خصوصی نیز قابل مشاهده است. این منطقه مراکز آموزشی متعددی دارد که دانش آموزان بسیاری را آموزش می دهند. هدف اصلی نسل جدید هزاره ها از تمایل به تحصیل کسب آگاهی و موفقیت های بیشتر برای ایجاد توازن قومی در وضعیت فعلی کشور و سهم گیری بیشتر و معادلات سیاسی کشور است.

چراکه به گفته رهبران هزاره عمدتا کمک های خارجی به مناطق پشتون نشین فرستاده می شوند. همچنین آنها معتقد هستند که رهبران قدیمی افغانستان مانع این می شدند که هزاره ها رهبر شوند و یا به پیشرفت هایی دست پیدا کنند اما با تحصیلات می توانند به این خواسته برسند و جایگاه اجتماعی و سیاسی شان را بهبود بخشند. به هرروی، این کارزار مقاوم و مداومِ هزاره ها برای پرورش یک نسل جدید تحصیل کرده در حالی صورت می گیرد که حملات خونین و محرومیت ها از نهادهای دولتی همواره این جوامع را تحت فشار قرار داده است.

در حقیقت این مفهوم که هزاره ها از آموزش به عنوان ابزاری برای پیشرفت اجتماعی استفاده می کنند، خود یکی از عواملیست که طالبان را بیش از پیش برای درهم کوبیدنِ این کارزار و جنگی مقدس مآبانه علیه مدارس، مراکز آموزشی و ارتقای سطح علمی هزاره ها مصمم ساخته است. بدین ترتیب باید حق داد که با طرح موضوع خروجِ نیروهای خارجی از افغانستان، یکی از حساس ترین و شکننده ترین جوامع و اقلیت های قومی افغانستان (هزاره ها)، از فروپاشی دولت و فرورفتنِ مجدد کشور به ورطه ی جنگی داخلی و وخامت آینده ی افغانستان نگران باشند.

منابع:

– روشنگر، خلیل، (۱۳۹۷)، “هزاره‌ها و تحول برق‌آسای فرهنگی”، https://8am.af/hazaras-and-cultural-revolution/

– Alizada, Bismellah, (2019), “What peace means for Afghanistan’s Hazara people”, https://www.aljazeera.com/opinions/2019/9/18/what-peace-means-for-afghanistans-hazara-people/
– CHANGEZI, SOFIE HAUG and BISETH, HEIDI, (2011), “Education of Hazara Girls in a Diaspora: education as empowerment and an agent of change”, Research in Comparative and International Education, Volume 6 Number 1
– Mirzad, Ali, (2020), “An education jihad is being waged against the Hazaras of Afghanistan”, https://ipolitics.ca/2020/11/02/an-education-jihad-is-being-waged-against-the-hazaras-of-afghanistan/
– Ochab, Ewelina U. (2021), “Bombings outside a School in Afghanistan Kill Over 68 People, Mostly Children”,https://www.forbes.com/sites/ewelinaochab/2021/05/09/bombings-outside-a-school-in-afghanistan-kill-over-68-people-mostly-children/?sh=2a396e2b1f3a
– Rad, Noshin, (2019), “The Hazaras – Afghanistan’s oppressed minority”, https://morningstaronline.co.uk/article/f/hazaras-afghanistans-oppressed-minority

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا