روابط خارجیسر تیتر خبرهاسیاستنخستین خبرهایادداشت ها

ایران در تراوزی عدالت شهروندان افغانستان

۲۳ اردیبهشت(ثور)۱۴۰۰-۲۰۲۱/۵/۱۳

تهران و کابل به عنوان دو پایتخت روابط پرفراز و نشیبی را از سر گذرانده اند. مسیری که بر خلق انگاره های ذهنی شهروندان هر دو کشور تاثیرگذار بوده است. می توان گفت از یک سو پیشینه ی تاریخی و اشتراکات زبانی، مذهبی و فرهنگی این دو کشور مردمان آن را به یکدیگر پیوند داده و در این میان مناسبات تجاری و فرهنگی دو ملت برای هر دو طرف با منافع و مزایایی همراه بوده است، اما ازدیگر سو به ویژه در روابط سیاسی گاه شاهدِ برخی سوء ظن ها و تردید هایی به ویژه از جانب افکار عمومی افغان نسبت به جمهوری اسلامی بوده ایم. شاید بتوان گفت در درکِ نقش و اقداماتِ جمهوری اسلامی ایران در افغانستان نباید یک طرفه به قاضی رفت و بهتر آن است که از هر دو وجه مثبت و منفی ماجرا با عدالت و منصفانه در نظر گرفته شود. در حال حاضر حدود سه میلیون افغان در ایران زندگی می کنند و با در نظر گرفتنِ شرایطِ متشنج و آشفته ناشی از حملات گاه و بیگاهِ گروه های افراط گرا، شاید بتوان گفت ایران از امنیت نسبی جانی و مالی برای میزبانیِ این مهاجرانِ خسته از جنگ برخوردار باشد. لیکن از دیگر سو نباید نادیده گرفت که زندگی در ایران برای اتباع افغان همواره با چالش ها و مشکلاتی نیز همراه بوده است. مواردی چون محدودیت ها در دسترسی به خدمات شهروندی و بانکی، نداشتن بیمه و یا مشکلات اقتصادی و اشتغال. اما در این میان، ایران در دسترسی اتباع افغان به آموزش و پرورش، حق تحصیل و دسترسی به خدماتِ بهداشتی و رفاهی امکاناتی را فراهم کرده است.

به باور برخی تحلیلگران سیاسی، ایران و افغانستان اشتراکات زیادی چون زبان مشترک، پیوندهای تاریخی، فرهنگی و مذهبیِ عمیق، و گاها دشمنانی مشترک نیز دارند. همچنین امنیت و ثباتِ یکی به دیگری بستگی دارد. اما این اشتباه خواهد بود که فرض را بر این قرار دهیم که رابطه این دو کشور کاملا عالی  و خالی از مشکل و دردسر است. در حالی که برخی از افغان ها ایران را به عنوان همسایه ای صمیمی و یا یک حامیِ احتمالی برای خود درنظرمی گیرند، اما در مقابل بسیاری دیگر نیز از آنچه که تصور می کنند دخالت ظالمانه و سرکوبگر تهران در امور آنهاست، ناراحت هستند. چراکه بسیاری از افغان ها -به ویژه تاجیک ها، هزاره ها و سایر غیرپشتون ها- به ویژه نگران پاکستان و متحد آن، یعنی طالبان هستند. از دیگر سو در حالی که طالبان یک جنبش سیاسی تحت سلطه پشتون هاست، بسیاری از افغان ها، از جمله پشتون ها، نگران نفوذ پاکستان در امور داخلی افغانستان می باشند. بنابراین برای ایران وسوسه انگیز و تحریک کننده است که خود را به عنوان وزنه ی تعادلی طبیعی در برابر پاکستان و محافظ اقلیت های درگیر در افغانستان ببیند. از این گذشته، تهران در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی از فرماندهان مجاهدین تاجیک و شیعه(هزاره) حمایت کرد و متعاقبا به ائتلاف شمال علیه طالبان نیز کمک کرد. (Nader et al, 2014: 5)

مجموعه این عوامل نگرش هایی را در دو طرف در میان افکار عمومی به طور کلی و نخبگان به طور خاص ایجاد کرده است. به نظر می رسد که نگاه افکار عمومی در افغانستان نسبت به ایران علی رغم سال ها تعامل و مراوده و حضور سه نسل مهاجرین افغان در این کشور مطلوب نباشد. امری که در صورت مورد توجه قرار ندادن آن موجب عمیق تر شدن نگاه بدبینانه نسبت به ایران در افکار عمومی و سطح جامعه افغانستان خواهد شد.

ایران در نگاه نخبگان افغانستان

 مرکز مطالعات اسراتژیک افغانستان در همکاری پیرامون پژوهشی به قلم دکتر غلامعلی چگنی زاده نگاه نخبگان جامعه افغانستان  به ایران را مورد بررسی قرار داده است. در این تحقیق آمده است که«تصمیم سازان و تصمیم گیرندگان در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در حالی که همه فاکتورهای دیگر در افغانستان را (شاید) در تصمیمات خود مورد ملاحظه قرار داده اند، از مهم ترین فاکتور غفلت ورزیده اند: این که سیاست ها در افغانستان چگونه تعبیر و فهم شده و نتیجه آن به چه سمت و سویی خواهد بود».  نتایج این تحقیق که در چند بعد بررسی شده است نشان می دهد که در ارتباط با سیاست امنیتی جمهوری اسلامی ایران، دریافت و درک نخبگان افغانستان نشان دهنده شرایط مناسبی نیست. چرا که از مجموعه آماری این تحقیق حدود ۵۵ درصد نگرش منفی به سیاست های امنیتی ایران دارند. در این میان، عدم وجود اختلاف معنادار میان آن دسته از نخبگان افغانستان که در ایران سکونت داشته اند و آنانی که تجربه حضور در ایران را نداشته اند، نشان دهنده ناتوانی ایران در ایجاد دریافت مثبت در میان افرادی است که سال ها در ایران بودند. همچنین در این بعد اگرچه دیدگاه شیعیان افغانستان دریافت مثبت تری نسبت به اهل تسنن دارند اما اکثریت مطلق جامعه افغانستان را اهل سنت تشکیل می دهد.

درخصوص سیاست مذهبی ایران در افغانستان، دریافت نخبگان مثبت تر است. به طوری که ۶۶ درصد از جامعه آماری این تحقیق نگرش مثبتی به سیاست های مذهبی ایران در افغانستان دارند. بدیهی است که نگرش نخبگان شیعه به این سیاست مثبت تر از نخبگان اهل سنت است. در مورد برداشت نخبگان از سیاست های اجتماعی جمهوری اسلامی ایران در افغانستان، اکثریت اعضای جامعه آماری یعنی ۷۵ درصد درک مثبتی از سیاست ها دارند. در این جا نیز تفاوت هایی از برداشت سیاست های اجتماعی بین نخبگان شیعه و سنی وجود دارد. در رابطه با سیاست های اقتصادی شرایط اما مطلوب نیست. هرچند حدود ۵۹ درصد از نخبگان افغانستان در جامعه آماری برداشت و نگرش مثبتی در رابطه با سیاست ایران در حوزه اقتصادی در کشورشان دارند اما نگرش منفی ۴۰ درصدی جامعه افغانستان نسبت به این سیاست ها با توجه به حجم سرمایه گذاری ها ایران در این حوزه قابل توجه است. در این حوزه نیز نگرش مثبت تر نخبگان شیعه نسبت به نخبگان سنی مذهب، با توجه به ترکیب مذهبی جامعه افغانستان،چندان نقطه قوت محسوب نمی شود.

در نهایت، این تحقیق به این نتیجه می رسد که مطالعه شاخص اعتماد به جمهوری اسلامی ایران در میان نخبگان افغان، شرایط نامطلوبی را نشان میدهد. به گونه ای که حدود ۳۴ درصد از نخبگان افغانستان یعنی یک سوم آنها نسبت به ایران اعتماد کمی دارند در حالی که حدود ۴۳ درصد نسبت به ایران اعتماد زیادی داشته و حدود ۲۲ درصد در میانه این دو طیف قرار گرفته اند. این شرایط بر اساس جنسیت،سن و سطح تحصیلات وضعیت مشابهی دارد و در برابر مذهب، محل سکونت و قومیت موجب تفاوت برداشت از ایران نزد نخبگان افغانستان است. شیعیان ساکن در ولایت های پکتیا، بدخشان، کابل، هرات و بلخ و اقوام تاجیک و هزاره نسبت به اهل تسنن ساکن در ولایت های قندهار،ننگرهار و فراه و اقوام پشتون و ازبک اعتماد بیشتری به ایران دارند». اما پرسش مهم تر این است که نگاه افکار عمومی در افغانستان به چه شکل است؟ و این نگرش نشئت گرفته از چه عواملی است؟

با وجود روابط مذهبی و فرهنگی قوی و مرز مشترک طولانی مدت، ایران تا حدودی رابطه پیچیده ای با افغانستان دارد. که تا حدی نتیجه الگوی نوسان تعاملات این کشور با گروه های ذینفع موجود است. امری که منجر به نگاه کاملا مثبت به ایران را در افکار عمومی نشان نمی دهد.مسائلی مانند مهاجران، گفت و گو با طالبان(به ویژه گزارش هایی مبنی بر دیدار های مخفیانه مقامات ایران با طالبان)، نفوذ ایران بر شیعیان افغانستان، لشکر فاطمیون(که عمدتا از هزاره های شیعه در ایران تشکیل شده است) از جمله عواملی محسوب می شود که بر نگرش افکار عمومی افغانستان نسبت به جمهوری اسلامی تاثیر گذاشته است.

۱٫مهاجرین

پس از حمله شوروی و متعاقب آن آغاز جنگ داخلی، ایران محل زندگی بیش از سه میلیون پناهنده افغان شد. اکثر این پناهندگان از جوامع تاجیک و هزاره بودند اما  در کنار آن سایر اقوام نیز در میان جمعیت پناهندگان حضور داشتند.پس از سقوط طالبان ایران همچنان میزبان جمعیت زیادی از مهاجرین بود. به گفته تهران، پناهندگان افغان بار قابل توجهی بر دوش اقتصاد و جامعه ایران هستند این در حالی است که وضعیت جامعه افغانستان اجازه بازگشت آن ها را نمی دهد.با این حال، تهران بارها و بارها از مسئله پناهندگان برای اعمال فشار بر دولت کابل و حامیان آمریکایی و اروپایی آن استفاده کرده است. به طور مثال در اردیبهشت سال ۹۸ آقای عراقچی در پی تحریم علیه ایران و کاهش فروش نفت در برنامه ای تلویزیونی گفت: «اگر تحریم‌ها اثر کند و فروش نفتمان به صفر برسد، جمهوری اسلامی ایران مجبور است سیاست ویژه‌ای را برای اقتصاد خود در نظر بگیرد و ممکن است نتوانیم به این شکل ادامه دهیم و از برادران و خواهران افغانستانی‌مان بخواهیم ایران را ترک کنند». سخنانی که با واکنش های بسیار همراه بود و به ابزاری خواندن مهاجرین توسط ایران اشاره شد. در موردی دیگر،دولت ایران در مواردی بازگشت مهاجرین غیرقانونی را  همواره در دستور کار خود قرار داده. امری که برای دولت افغانستان به دلیل ناتوانی در مدیریت آن دردسر آفرین بوده است. به طور مثال در سال ۲۰۰۷ وزیر امور خارجه افغانستان،دکتر رنگین دادفر سپنتا و وزیر امور پناهندگان استاد اکبر به دلیل ناتوانی از اخراج پناهجویان افغان از ایران، توسط پارلمان افغانستان رد صلاحیت شدند.

در تازه ترین مورد طبق تخمین سازمان ملل متحد، تعداد شهروندان افغان ثبت شده در ایران حدود یک میلیون نفر است اما دولت ایران معتقد است که تعداد آن ها بسیار بیشتر است(در حدود۲٫۵ میلیون مهاجر قانونی و غیرقانونی). در این میان همچنین برآورد دفتر بین المللی مهاجرت نشان می هد که از آغاز سال ۲۰۲۰ به دلیل ترس از کرونا ویروس بیش از ۲۰۰۰۰۰ افغان برگشته اند.در کل، رفتار ایران با پناهندگان افغانستان همیشه مورد انتقاد قرار گرفته است. یکی از بدترین موارد، اتفاقات تکان دهنده سال گذشته در پیوند با کشته شدن چند افغان در مرز با ایران و همچنین آتش سوزی ماشین حامل پناهجویان افغان در استان یزد بود که موجی از خشونت و تقویت نگاه بدبینانه در افکار عمومی افغانستان نسبت به تهران را برانگیخت. حوادثی که با واکنش های شدید رو به رو و منجر به حضور هیئتی به ریاست محمد حنیف اتمر به ایران شد تا جزئیات آن به طور دقیق تر پیگیری شود. اما به باور منتقدان، گرچه دیپلمات های ایرانی در افغانستان در ابتدا این حادثه را انکار کردند، اما گزارش هایی از شاهدان عینی از افغانانی که از این درگیری جان سالم به در بردند نیز پخش شد که در ذهن مردم افغانستان تصویر ایران را به نوعی خدشه دار کرد.

 این در حالی است که در سال های اخیر تلاش های زیادی به ویژه از سوی جامعه دانشگاهی و فرهنگی هردو کشور برای بهبود روابط و ایجاد تغییرات در افکار عمومی انجام شده است. اقداماتی همچون برگزاری نمایشگاه های کتاب، رویدادهای فرهنگی- هنری، تبادل دانشجو و استاد و اخیرا  همدردی جمهوری اسلامی با شهدای دانشگاه کابل،  غم شریکی با حملات تروریستی مختلف بر مراکز اموزشی مانند مکتب سید الشهدا منجر به بهبود نگاه های افکار عمومی شهروندان افغانستان نسبت به ایران شده است. بنابراین، رابطه بین مهاجرین و جمهوری اسلامی یکی از مؤلفه های تاثیرگذار بر شکل گیری چهره ایران در نزد افکار عمومی مردم افغانستان است. امری که نتایج قانع کننده ای را علی رغم سال ها حضور مهاجرین در ایران برای این کشور به ارمغان نیاورده است.

۲ .شیعیان افغانستان

هزاره های شیعه افغانستان که در کوه های کوه بابا در حاشیه غربی رشته کوه های هندوکش در مرکز افغانستان زندگی می کنند، پیوندهای عمیق فرهنگی و اجتماعی با ایران دارند. در طول سال ها جنگ داخلی افغانستان، بسیاری از هزاره ها به عنوان وزنه مقابل طالبان سنی به تهران نگاه می کردند. ایران همچنین میزبان هزاران پناهنده هزاره ای است که برای زندگی بهتر، از شرایط بد زندگی در افغانستان فرار کرده اند. نزدیکی دینی این گروه با جامعه ایرانی منجر به ایجاد پیوندهای عمیق مذهبی شد. همچنین این گروه به دلیل فرصت های شغلی و اقتصادی و به خصوص فارسی زبان بودن و شیعه بودن جذب ایران شده اند. همین امر منجر به ایجاد نگاه مثبت تر حداقل بخشی از این گروه نسبت جمهوری اسلامی ایران شده است. از طرف دیگر، ایران به جامعه هزاره افغانستان به عنوان سرمایه استراتژیک خود نگاه می کند. این نگاه دو طرفه در تصویر افکار عمومی هم به تقویت کننده و هم تضعیف کننده بوده است. بسیاری در افغانستان معقتدند که ایران به وسیله جامعه هزاره در حال نفوذ و مداخله بیشتر در کشور و در افراطی ترین شکل هزاره ها را مهره های حکومت ایران می دانند. در مقابل، نیز همانطور که گفته شد جامعه هزاره هم به دلیل نزدیکی های دینی و هم به عنوان وزنه ای در برابر گروه های افراطی سنی به ایران نگاه کمک کننده ای دارند.

۳ .فاطمیون

در دسامبر سال ۲۰۲۰، محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران، به دولت افغانستان پیشنهاد داد تا از شبه نظامیان شیعه مورد حمایت ایران، لشکر فاطمیون، برای جنگ دولت اسلامی در افغانستان استفاده کند. او این گروه را بهترین نیروها برای جنگ با دولت اسلامی توصیف کرد. سخنانی که با واکنش های تند مقامات افغانستان و افکار عمومی مواجه شد. این گروه که دراواخر سال ۲۰۱۲ تشکیل شد، در سال ۲۰۱۳ در سوریه در کنار نیروهای اسد شروع به فعالیت کردند. گروهی که عمدتا از شیعان افغانستان ساکن در ایران تشکیل شده است. موجودیت این گروه با واکنش های تند مواجه شد و ایران را متهم به استفاده از پناهجویان در جنگ های خود کرد. اتهاماتی که دولت ایران شدیدا آن را تکذیب کرد. اما در جامعه نگرانی های زیادی از فعالیت این گروه وجود دارد چنانکه اظهارات آقای ظریف به این نگرانی ها دامن زده است.  این در حالی است که افغانستان شاهد خروج نیروهای بین المللی از خاک خود می باشد. از طرف دیگر، به اعتقاد بسیاری از افغان ها داعش در انتقام از حملات فاطمیون در سوریه حملات انتحاری خود را در افغانستان به ویژه در مناطق هزاره نشین انجام می دهند که موجب تشدید خشونت و جنگ فرقه ای در کشور می شود. به طور مثال  یک رهبر محلی داعش در سال ۲۰۱۶ پس از یک حمله خونین در کابل که ۸۰ کشته بر جای گذاشت، به رویترز گفت:« تا زمانی که هزاره ها از رفتن به سوریه خودداری نکنند و به غلامی ایران ادامه دهند، ما قطعاً این حملات را ادامه خواهیم داد». چنانکه بمب گذاری انتحاری ماه دسامبر ۲۰۱۷ در مرکز فرهنگی تبیان در کابل که دست کم ۴۰ کشته بر جای گذاشت، نیز با همین توجیه رو برو شد و داعش ادعا کرد که این مرکز جوانان افغان را برای جنگ در سوریه استخدام می کرد(اشنایدر،۱۳۹۷).

 بنابراین، حضور این گروه و حمایت تهران از آنها منجر به تشدید نگاه بدبینانه افکار عمومی نسبت به ایران و این انگاره که تهران در پی دخالت در افغانستان است، شده است. به عبارت دقیق تر، در افغانستان رابطه میان جنگجویان فاطمیون و جامعه بومی هزاره هنوز هم یک مسئله بحث برانگیز باقی مانده است. در کشور عمدتا محافظه کار سنی، بسیاری ها مشارکت فاطمیون در جهاد علیه سنی ها در خارج از کشور را، رویارویی ملی و فرقه یی می دانند. از طرف دیگر، دولت افغانستان این گروه را غیرقانونی اعلام کرده است. در اواخر سال ۲۰۱۷ ،اشتراک یکی از مقامات افغان در گردهمایی فاطمیون در ایران و تمجید از این گروه و رهبران آن جنجالی شد. از طرف دیگر، گزارش هایی در مورد حضور فاطمیون در افغانستان وجود دارد اما تاکنون رسما تایید نشده است. در گزارش واشنگتن پست در ماه جولای ۲۰۱۸، پاملا کانستبل با تعدای از افراد بازگشته از سوریه ملاقات می کند که در تلاش هستند خودشان را با زندگی عادی در افغانستان عیار کنند(اشنایدر،۱۳۹۷). در نتیجه، فاطمیون و فعالیت آن ها بر تصویر سازی از جمهوری اسلامی در ذهن شهروندان افغانستان در سال های اخر نقش پررنگی را بازی می کند.

۴ .صلح، تهران و طالبان

گزارش های زیادی از ایجاد روابط بین تهران و طالبان وجود دارد. امری که در تضاد با دوران رژیم طالبان است که حامی عربستان سعودی رقیب سرسخت ایران بود. با این حال، در نظم جهانی پس از ۱۱ سپتامبر، با ظهور واقعیت های جدید ژئوپلتیکی، نگرش های قدیمی تغییر یافت. یکی از این تغییرات روابط سعودی با طالبان بود. زیرا برای سعودی ها سخت بود که به بهای متحد سنتی خود، ایالات متحده از طالبان حمایت کنند. از طرف دیگر، در سال های اخیرموضع تند عربستان در برابر قطر، جایی که مقر اصلی دفتر سیاسی طالبان است، و بهبود روابط قطر با تهران به نزدیک شدن ایران و طالبان کمک کرده است(Kaura,2020).

در ادامه این تغیررات، پس از ورود طالبان به تهران در ۷ بهمن ۹۹ و دیدار هیات سیاسی طالبان به ریاست ملا عبدالغنی برادر با جواد ظریف و برخی مقامات دیگر ایرانی چون علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، در دید و تفکر مردم افغانستان نسبت به جمهوری اسلامی ایران تغییر و تحولاتی مبهم و شک برانگیز ایجاد شد. به ویژه که جواد ظریف در سخنان خود با این هیات طالبانی از تشکیل یک دولت اسلامی فراگیر و حکومتی مشارکتی صحبت کرد. بدین ترتیب به نظر می رسید رابطه ی پیچیده ی دولت جمهوری اسلامی با گروه طالبان برای مردم خسته از جنگ و حملاتِ خشونت بارِ این گروهِ بنیادگرای اسلامی، جرقه ای برای شعله ور ساختنِ آتش خشم و بدبینی از این کشور همسایه را روشن می کرد.

بنابراین، به نظر می رسد تهران علی رغم اینکه از نظر تاریخی ضد طالبان است درک خود را نسبت این گروه تغییر داده است. طالبان نیز پاسخ متقابل داده است که دلیل آن تاکتیکی به نظر می رسد. به طور مثال، این گروه برای دست یابی به مشروعیت در میان هزاره های شیعه، مولوی مهدی مجاهد را به عنوان یکی از والیان تعین کرده اند. از طرف دیگر، ایران نیز در تلاش است تا هم اقلیت های قومی چون هزاره ها در سیستم سیاسی آینده افغانستان جای دهد و هم با تمام سهامداران قدرت در افغانستان ارتباط بگیرد(Kaura,2020). این در حالی است که قبل از علنی شدن روابط تهران و طالبان، گزارش هایی مبنی بر وجود روابط بین طالبان و ایران منتشر شد که با عدم پذیرش این مسئله از سوی جمهوری اسلامی مواجه بود. همه این معادلات در حالی شکل می گیرد که طالبان در نزد افکار عمومی از جایگاه مناسبی برخوردار نیست. این گروه به دلیل سال ها ایجاد خشونت در کشور به یکی از سرسخت ترین دشمن مردم افغانستان تبدیل شده است. در نتیجه هرگونه ارتباط با این گروه از سوی متحدان افغانستان قابل قبول نبوده. چنانکه دیدارهای طالبان از تهران همواره با نقدهای جدی از سوی افکار عمومی افغانستان مواجه شده و تهران را متهم به ایجاد ارتباط با طالبان بر خلاف منافع ملی افغانستان کرده اند. اتهام هایی که هیچ گاه از سوی تهران پذیرفته نشده است. از طرف دیگر، گزارش های تایید نشده ای مبنی بر ارتباط گروه های ناراضی طالبان که با ایران ارتباط دارند ودر تلاشند که مذاکرات را منحرف کنند مانند جناح تازه تاسیس «ولایت اسلامی» که هرچند از میزان اثرگذاری آن اطلاعی وجود ندارد، وجود دارد.

چالش های حضور ایران در افغانستان

 ایران قطعا یک قدرت تأثیرگذار در افغانستان است و روابط فرهنگی و مذهبی این کشور با افغان ها منبع طبیعی اهرم فشاری موثرتر و کاراتر از اهرم های فشارِ قدرت های دور مانند ایالات متحده، روسیه و هند است. ایران علاوه بر شبه نظامیان و جنگ سالاران قدرتمند، روابط سیاسی قوی خود با دولت مرکزی افغانستان را نیز حفظ کرده است؛ اقتصاد ایران و افغانستان نیز ارتباط نزدیک و تنگاتنگی دارند. با این حال، تصور اینکه نفوذ ایران در افغانستان نامحدود و یا بی حد و مرز می باشد، یک تصور نادرست است. بسیاری از عموم مردم افغان و حتی نخبگان سیاسی آنها به طور فزاینده ای فعالیت های ایران نسبت به افغانستان را از منظری منفی مشاهده می کنند. به طور خاص و مشخص از دید منتقدان می توان گفت، به نظر می رسد که افغان ها از فشار سیاسی تهران علیه کابل و حمایت مسلحانه آن از شبه نظامیان دولت و شورشیان طالبان ناراحت هستند. همچنین برخی مسائل دیگر نیز در این میان روابط ایران و افغانستان را بیشتر مخدوش می کند، از جمله اختلافات بر سر حقوق آب، جریان مواد مخدر از افغانستان و جمعیت زیادی از پناهجویان افغان در ایران و سیاست های عودت آنها به کشور مبدا، لازم به ذکر است آخرین مورد در سال های اخیر به یک منبع اختلاف ویژه بین دو کشور تبدیل شده است. اما به طور کلی باید در نظر داشت گرچه امکان دارد ایران، حتی پس از عقب نشینی اکثر نیروهای ایالات متحده و آیساف، یک بازیگر تأثیرگذار در افغانستان شود، لیکن به همان نسبت نیز با محدودیت های قابل توجهی روبرو خواهد شد. (Nader et al, 2014: 16)

از دیگر سو، افغانستان نیز به نوبه خود روابط پیچیده ای با ایران دارد. از یک طرف، افغان ها با سوء ظن فوق العاده ای به همسایه غربی خود نگاه می کنند. چراکه در همین رابطه می توان گفت، در یک مورد کلاسیک از تاریخ، تهاجم مکرر از سوی ایرانیان به مناطق غربی افغانستان امروز سطحی از خصومت و تقابل را ایجاد کرده است که در نتیجه هر زمان بحث ایران مطرح شود، چنین به نظر می آید که ایران در حال مداخله در امور افغانستان است. از این منظر باید داشت که، ایران کم و بیش به اندازه روسیه و انگلیس در معرض و مستعدِ مقاومتِ افغان ها در برابر مداخلات خارجی است. پیوندهای قوی ایران با هزاره های دری زبان و همچنین جنگ سالاران تاجیک و ازبک و علمای شیعه در مناطق غربی و مرکزی این کشور، بسیاری از افغان ها و به ویژه پشتون های سنی را از نفوذ ایران در حوزه های فرهنگی و سیاسی در جامعه افغانستان نگران و محتاط ساخته است. پشتون ها از قرن هجدهم کم و بیش بر امور سیاسی افغانستان تسلط داشتند و فعالیت های ایران در این کشور می تواند چالشی برای برتری و تفوق آنها محسوب شود. اما از طرف دیگر نیز، بسیاری از افغان ها ایران را به عنوان همسایه مهمی می دانند و از منظر عمل گرایانه، مزایای کمک و سرمایه گذاریِ یکی از بزرگترین شرکای تجاری خود یعنی ایران را به خوبی درک می کنند. به طور خلاصه شاید بتوان گفت، ممکن است افغان ها نسبت به تهران سوء ظن عمیقی داشته باشند، اما آنها همچنین تشخیص می دهند که نقش ایران به دلیل موقعیت، روابط و تجارتش با افغانستان قابل چشم پوشی و یا نادیده انگاشتن نیست. (Carter, 2010: 981)

به طور کلی می توان گفت روابط ایران و افغانستان از نظر تاریخی همراه با پیشینه ای قوی و غنی می باشد؛ اما مسئله صرفا در نظر گرفتنِ پیشینه ی تاریخی یا نظامی نیست، بلکه باید از دیدگاه دیپلماتیک و فرهنگی نیز به مسئله نگاه شود. چرا که به نظر می رسد افغان ها از تکبر، غرور و گردنفرازی که برخی ایرانی ها با آنها دارند و یا دررفتارشان مشاهده می کنند، آزرده خاطر هستند. از دید منتقدان، میلیون ها افغان هنگام زندگی به عنوان پناهنده یا کارگر موقت در داخل جمهوری اسلامی ایران، سوء استفاده، آزار و تبعیض در ایران را تجربه کرده اند. اما از یک سو حوادثی از این دست درکِ پیچیدگی های رفتار ایران را سخت تر، از سوی دیگر با مشاهده ی میانجیگری هایی بین کابل و طالبان و نفوذ ایران در افغانستان، ایجاد موانع در مسیر خوشبینی نسبت به جمهوری اسلامی را بیشتر می سازد. مانع عمده ای که ایران اکنون در اثبات نفوذ خود در افغانستان با آن روبرو خواهد شد، افکار عمومی است. ایران ممکن است به دنبال اثبات مجدد خود در افغانستان و ایجاد تعادل در نفوذ پاکستان باشد، اما تا زمانی که ایران به آنچه افغان ها به عنوان نژادپرستی ایرانی تصور می کنند، مشغول باشد، برای ایران دشوار است که بتواند استراتژی فتح قلوب و اذهان و جلب افکار عمومی را بدست آورد. (Rubin, 2020)

بنابراین، علی رغم مشترکات دیرینه تاریخی، فرهنگی و قومی بین دو کشور که روزگاری در زیر چتر حکومتی واحد می زیسته اند، نگاه ها به سیاست های دو طرف به ویژه نگاه شهروندان افغان چه آن هایی که سال ها در خاک ایران زیسته اند و چه افرادی که از دور ایران را تماشا کرده اند، قابل قبول به نظر نمی رسد. این در حالی است که هرچند ایران چهل سال میزبان هم وطنان جنگ زده خود علی رغم وجود تحریم ها بر این کشور ها بوده و در کنار خلق شرایط دشوار شرایط تحصیل را فراهم کرده است اما عدم توجه سیاست گذاران و سیاست مردان به عواقب تصمیم ها خود بر افکار عمومی شهروندان افغانستان منجر به ان شده که تصویر درخوری از ایران در ترازوی عدالت شهروندان افغانستان وجود ندارد. همانطور که گفته شد در طی سالیان گذشته تلاش بی وفقه و پی همی میان فعالان فرهنگی دو طرف برای خلق تصویری روسن تر و زیباتر از دو پایتخت در اذهان عمومی در حال شکل گیری است اما تنها راه موجود نیست. فعالیت های فرهنگی و تلاش تنها در میان قشری خاص برای زدودن این چهره کافی نیست. ایجاد تصویر ایرانی دوست و همدل برای افغانستان نیازمند تغییرات جدی در تمام سطوع و لایه ها می باشد. امری که با همکاری دولت و فرهنگیان و نخبگان جامعه افغانستان آسان تر تحقق پیدا خواهد کرد. چرا که در این امر قطعا دو طرف به سهم خود نقش دارند که نقش افغانستان در خلق این تصور و انگاره ذهنی موضوع این بحث نیست.

منابع

-اشنایدر، توبیاس(۱۳۹۷)، «لشکر فاطمیون، جنگ جویان افغان در جنگ داخلی سوریه»، ترجمه، انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان، چاپ اول، کابل.

– چگنی زاده، غلامعلی(۱۳۹۷)، «ادراک نخبگان افغانستان از جمهوری اسلامی ایران»، چاپ اول، کابل: انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان.

– Carter, Stephen, (2010), “Iran’s interests in Afghanistan and their implications for NATO”, International Journal, Vol. 65, No. 4.

-Kaura, Vinay, (2020), “Iran’s influence in Afghanistan” , https://www.mei.edu/publications/irans-influence-afghanistan.

Nader, Alireza Ali G. Scotten, Ahmad Idrees Rahmani, Robert Stewart, Leila Mahnad, (2014), “Iran’s Influence in Afghanistan”, Implications for the U.S. Drawdown, the International Security and Defense Policy Center of the RAND.

– Rubin, Michael, (2020), “An Afghan perspective: A new phase in Afghanistan-Iran relations”,Foreign Military Studies Office, https://www.aei.org/articles/an-afghan-perspective-a-new-phase-in-afghanistan-iran-relations/.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا