ابعادِ مختلف از انعکاس تصویر جمهوری اسلامی ایران در افکار عمومی افغانستان
۳۰ اردیبهشت (ثور) ۱۴۰۰ – ۲۰ / ۵/ ۲۰۲۱
بررسی ابعادِ مختلف از انعکاس تصویر و سیاست های جمهوری اسلامی ایران در افکار عمومی افغانستان، مصاحبه با دکتر کامبخش نکویی، استاد دانشگاه
دررابطه با دیدگاه کلی مردم افغانستان و افکار عمومی افغان ها نسبت به ایران شاید بتوان گفت این مسئله ایست که می تواند از دو بعدِ سیاسی/نظامی و غیرسیاسی در نظر گرفته شود. از وجه سیاسی می توان به رفتار دولت مردان جمهوری اسلامی و سیاست های خارجی آنها نسبت به افغانستان و درنظر گرفتنِ این کشور همسایه در راستای اهداف و منافع ملی-منطقه ای خود اشاره کرد و در بُعد غیر سیاسی آن نیز به طیف وسیعی از موضوعات چه در سطحِ فرد-فرد (میان افغان ها و ایرانیان) و چه در سطح فرد-دولت (افغان ها و خدمات ارائه شده و امکانات ایجاد شده در کشور میزبان) اشاره کرد.
شاید بتوان گفت نسبت به یک دهه ی پیش به طور کلی شرایط فرهنگی و اجتماعی در سطح دو ملت به گونه ای پیش رفته که چندان شاهد دلخوری و کدورت در میان مردم دو کشور نیستیم و به نوعی هر دو ملت سعی در بهبود روابط فی مابین و التیام دردهای یکدیگر داشته اند. اما به نظر می رسد در سال های اخیر دیدگاه مردم افغانستان نسبت به دولت جمهوری اسلامی ایران دچار تغییر و تحولاتی شده است.
شاید در همین رابطه بتوان به مسائلی چون مشکلات و بحران آب، مسائل مهاجران و عودت آنها به کشور مبدا، مسئله ی اعزام نیروهای افغان به جنگ های خارجی در قالب لشکر فاطمیون و اخیرا نیز ابهام در روابط ایران و طالبان اشاره کرد. اما با در نظر گرفتنِ این دو بُعد سیاسی و غیر سیاسی، آیا مردم افغانستان در کل دیدگاه و تصور خوبی از جمهوری اسلامی ایران و اقدامات آن دارند؟ در ادامه برای روشن تر شدن موضوع به طرح سوالاتی چند در این زمینه و گفتگو با دکتر کامبخش نکویی، استاد دانشگاه می پردازیم:
۱- در قدم اول این پرسش مطرح می شود که به طور کلی افکار عمومی و دیدگاه کلیِ مردم افغانستان نسبت به جمهوری اسلامی ایران و اقداماتِ این کشور دررابطه با افغانستان مثبت است یا منفی و یا خنثی(بی تفاوت)؟ در صورت وجود بی اعتمادی و دیدگاهی منفی در بین مردم افغانستان نسبت به جمهوری اسلامی ایران، به نظر شما این بی اعتمادی از چه موارد و محرک هایی نشات می گیرد؟
جمهوری اسلامی ایران یکی از قدرت های بزرگ منطقه ای و همسایه نزدیک در تعاملات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی با جمهوری اسلامی افغانستان طی تقریبا چهل سال پسین بوده است و این تعاملات سیاسی – اجتماعی و فرهنگی برخاسته از سه مولفه مشترک بین این دو سرزمین بوده؛ اشتراکات فرهنگی، دینی و جغرافیایی که در واقع این سه شاخصه عوامل محرک نزدیکی در تعاملات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی افغانستان و ایران بوده است. اما، این تعاملات در بستر تاریخی گاهی سرد و گاهی گرم و نگاه همگرایی و هم باوری مطرح بوده که این دیدگاه برخاسته از فرایند تصامیم سیاست مدارها و حضور قدرت های بزرگ و گروه هایی در منطقه، آب خورده و تعاملات دو همسایه را بر محور منافع خود رقم زده و افکار عامه را برآنچه منافع ملی قدرت ها ایجاب کرده سوق داده است. از این رهگذر، سه دیدگاه غالب در قبال جمهوری اسلامی ایران در افغانستان مطرح است:
۱) دیدگاه دوست محورانه و برادرانه(اسلام محور)؛
۲) دیدگاه فرهنگی – هویتی (تعلقات زبانی –هویتی)؛
۳) دیدگاه غرب محورانه و ستیزه جویی(مواضع غرب محور در قبال ایران).
دیدگاه اولی معطوف بر این است که جمهوری اسلامی ایران، نگاه اسلام محورانه بعداز پیروزی انقلاب ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ نسبت به کشورهای اسلامی به طور عام و به گونه ویژه به افغانستان داشته و دارد و باور آحاد مردم بر این است که ایران یکی از قدرت های بزرگ چه در سطح منطقه و چه در سطح نظام بین الملل برمحور رویکرد اسلام گرایی و حامی کشورهای اسلامی است؛ ولی در درون این دیدگاه؛ دو موضع دیگر هم مطرح است ایران اسلامی با رویکرد شیعی و ایرانی با گفتمان اسلام غیرشیعی، که مواضع اولی توسط برخی از مذهبیون وابسته به عربستان سعودی و برخی کشورها در قبال ایران مطرح است.
در دیدگاه دومی بیشتر بستر و مناسبات فرهنگی مطرح است و بسیارها یک رویکرد زبانی – فرهنگی و هویتی را با ایران مطرح می کنند و هر گونه تعامل و تعاون را در بستر مناسبات فرهنگی در چشم انداز روابط افغانستان – ایران می بینند که اغلب این دیدگاه مواضع فرهنگی ها و نویسندگان و شاعران است و از نوع روابط دوستانه دو کشور ابراز خرسندی می کنند. ولی برخی دیدگاه های انتقادی در این زمینه در باب سیاست گذاری های فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در درون این دیدگاه مطرح است؛ اینکه جمهوری اسلامی ایران کمتر علاقه ای به سرمایه گذاری فرهنگی – زبانی در افغانستان نشان داده و بیشتر تاکیدی بر مناسبات مذهبی – سیاسی نموده است. دیدگاه سومی که معطوف به رویکرد غرب گرایی و غرب محوری است براین مواضع استوار می باشد که جمهوری اسلامی ایران، نسبت به افغانستان یک رویکرد مداخله جویانه در مناسبات سیاسی – اقتصادی و فرهنگی جامعه افغانستان دارد؛ معمولا این دیدگاه از نشانی حضور قدرت های غرب مایه می گیرد و یک گروه ویژه تحصیل کرده غربی و یا هم جریانات سیاسی ای که رویکرد آمریکا محور دارند بر این نظر تاکید گذاشته و دید بدبیانه ای نسبتی به جمهوری اسلامی ایران را مطرح می کنند.
با توجه به توضیحات سه دیدگاه در باب روابط افغانستان و ایران، محرکه ای اصلی که توانسته مواضع و دیدگاه گروه سومی را در برابر جمهوری اسلامی ایران بدبینانه تلقی کند نوع مناسبات افغانستان با ایالات متحده آمریکا و حضور ناتو در افغانستان و رویکرد ستیزه جویانه ایران و آمریکا در منطقه از یک سو و اتخاذ مواضع دینی – مذهبی در برخی موارد جمهوری اسلامی ایران هستند که برخی حلقات احساس می کنند که جمهوری اسلامی ایران در افغانستان به دنبال تمویل و تجهیز گروه های نیابتی خویش علیه مواضع آمریکا و برخی رقبایی سیاسی و مذهبی خویش در افغانستان بوده و نقش ستیزه جویانه ای را بازی می کند.
۲- به طور کلی چه عواملی در شکل گیری انگاره های ذهنی شهروندان افغانستان نسبت به ایران نقش داشته اند؟
با توجه و به موضوعات مطرح شده چنین به نظر می رسد که عوامل گونه گونی در شکل گیری افکار عامه نسبت به سیاست ها و رویکردهای سیاسی – فرهنگی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران مطرح است که می توان به چندی از آن ها اشاره کرد:
۱) گروه های مذهبی تندرو؛ معمولا این گروه ها وابستگی فکری به مذهب وهابی و سلفی دارند که آبشخور فکری این جریانات برخی کشورهای حوزه خاورمیانه است که رویکرد بدبینانه نسبت به رویکردهای سیاسی – فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در افغانستان داشته و این گروه ها در پی پخش و گسترش چنین دیدگاهی در جامعه افغانستان نسبت به ایران می باشند. این گروه ها باور دارند که جمهوری اسلامی ایران مواضع مذهبی – شیعی را در افغانستان اتخاذ کرده و در پی گشترش اندیشه شیعی در منطقه است؛
۲) رویکرد شیعی و اتخاذ مواضع مذهبی جمهوری اسلامی ایران در افغانستان؛ برخی براین باورهستند که جمهوری اسلامی ایران در افغانستان به دنبال مواضع مذهبی و عقیده ای خویش است و یک رویکرد مذهبی در مناسبات خویش با افغانستان اتخاذ نموده است که این رویکرد توانسته بدبینی های را نسبت به مواضع جمهوری اسلامی ایران در افغانستان در افکار عمومی ایجاد کند؛
۳) برخی جریانات سیاسی – مذهبی و قومی در افغانستان روی این مواضع تاکید دارند که جمهوری اسلامی ایران در پی تمویل و تحهیز گروه های نیابتی خویش در افغانستان است و چشم انداز ایران به افغانستان یک چشم انداز رقابتی و ستیزه جویانه با رقبای منطقه ای و فرامنطقه ای خود است و مساله دیگری هم حضور گسترده پناهندگان در جمهوری اسلامی ایران و عدم ارایه خدمات بهتر برای مهاجرین افغانستانی مقیم در ایران.
بنابراین، عوامل متعددی را می توان در این زمینه برشمرد که در شکل گیری افکار عامه افغانستان نسبت به جمهوری اسلامی ایران در بُعد منفی خود نمایی کرده است. اما در پهلوی آن برخی دیدگاه های مثبت در افکار عمومی مردم افغانستان نسبت به جمهوری اسلامی ایران در حال خود نمایی است که می توان از مواضع صریح و روشن جمهوری اسلامی ایران در قبال گروه تروریستی مثل داعش در منطقه اشاره کرد، هم چنان ایستادگی و مقاومت در برابر تحریم هایی ظالمانه قدرت های بزرگ از جمله آمریکا و مواضع روشن ایران در برابر اسراییل و سکوت برخی کشورهای اسلامی در برابر عملکرد اسراییل در قبال فلسطین و گروه حماس، مسایل مذهبی – فرهنگی و هویتی و زبانی جمهوری اسلامی ایران با افغانستان، پذیرش موج بزرگی از مهاجرین و قشر تحصیل کرده در سرزمین ایران و فراهم سازی بورسیه های تحصیلی در مقاطع مختلف از جمله عوامل مهم هستند که در بعد مثبت خود نمایی کرده و مناسبات مردم افغانستان با ایران را گسترده و عمیق ساخته است.
۳- شاید با دیدار اخیر هیات سیاسی طالبان از مقامات ایرانی و به خصوص جواد ظریف، بسیاری افغان ها از این رفتار سیاسی ایران خشمگین و آزرده خاطر شدند. اما به واقع چرا تهران هیات سیاسی طالبان را به حضور پذیرفت؟ با توجه به اینکه ایران هنوز طالبان را از گروه تروریستی خارج نکرده است، از دید شما جمهوری اسلامی ایران از این اقدام چه هدفی را دنبال می کند؟
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، با توجه به حساسیت های نظام بین الملل و نظم های منطقه ای و حضور گسترده ایالات متحده آمریکا در منطقه و به ویژه افغانستان و عراق و تعامل رقبایی سیاسی ایران با آمریکا و نگرانی ایران از رویکرد خرابکارانه ای ایالات متحده آمریکا در منطقه، چنین ایجاب می کرد تا با گروه های شبه نظامی که علیه مواضع دولت افغانستان می رزمیدند دیدار داشته باشد. به باور من این دیدارها بیشتر تشویقی و ترغیبی نسبت به پروسه صلح افغانستان داشته تا جنبه دیکته ای و ستیزه جویانه. از طرف دیگر جمهوری اسلامی ایران بیشتر بر یک صلح افغانستان شمول تاکید داشته تا افغانستانی ها به طور خودمحور تصمیم گیری در منازعات سیاسی – قومی و مذهبی خود را به دست داشته باشند تا این که دیگران بر سر این مسایل فشار وارد کنند؛ و ادامه نزاع و منازعه در افغانستان به نفع کشورهایی منطقه از جمله جمهوری اسلامی ایران نیست؛ چرا که هرچه دامنه جنگ و خون ریزی در افغانستان بیشتر شود پیامدهای ناگواری بر کشورهای منطقه خاصتا به همسایگان آن دارد. از این روی، فکر می کنم ایران در پی تشویق و ترغیب گروه طالبان پیوستن به پروسه صلح بر محور مردم افغانستان باشد تا محور قدرت های غربی که منافع و مواضع خویش را در منطقه دنبال می کنند.
۴- از سوی دیگر مسئله ی اعزام افغان ها به جنگ سوریه در قالب لشکر فاطمیون مطرح است. مسئله ای که شاید برای مردم افغانستان بیش ازسایر موارد با بدبینی همراه بوده است. چراکه در کشوری جنگ زده و درگیر منازعه و تنش های دائم چون افغانستان، وجود چنین نیروهایی در داخل ضروری تر به نظر می رسد. اما به واقع آیا مردم افغانستان فعالیت این گروه ها در کشورهای دیگر را زیر سایه ی جمهوری اسلامی در نظر می گیرند و یا این مقوله را به خواست و اراده ی شخصی این مبارزان مرتبط می دانند؟
خب دید هر انسان عاقلی نسبت به پدیده جنگ بدبینانه است و ما اگر از این چشم انداز نگاه کنیم جنگ و خون ریزی در هر سرزمینی و منطقه ای ناصواب است. ولی یک سری عوامل فرهنگی، سیاسی و مقتضایات زمانی دولت ها و انسان ها را در شرایط قرار می دهد که ناگزیر باید پذیرفت و وارد نبرد شد. از این جهت، به باور من فرستادن جنگجویان افغانستانی به سوریه و برخی مناطق از نشانی جمهوری اسلامی ایران، بیشتر جنبه اجباری نداشته که دولت ایران با اجبار و یک سری قیودات از نیروی مهاجرین استفاده نموده باشد و بیشتر این نیروها به خواست و علایق شخصی خود بنابر مناسبات و بسترهای مذهبی – فرهنگی و ایستادگی در برابر یک نیروی قهار و جبار و تروریستی داعش بوده است تا این که خواست دولت ایران و … مسایل دیگری باشد. نباید فراموش کرد که رزمندگان افغانستانی بنابرعوامل مذهبی – فرهنگی و حتی ایدیولوژیک در بسیاری از سرزمین ها در مقاطع مختلف تاریخی به نبرد رفته و هیچ شرط و شرایطی مطرح نبوده و مسئله لشکر فاطمیون مسئله اولی نیست و آخری هم نخواهد بود، کمااینکه در دوره جهاد در افغانستان بسیاری از افراد از سرزمین های دیگری برای جهاد به افغانستان آمده بودند. بنابراین، این مساله زیاد جای نگرانی و بحث در مناسبات فرهنگی- اجتماعی جمهوری اسلامی افغانستان و جمهوری اسلامی ایران ندارد.
۵- علی رغمِ تلاش های ایران برای مقابله با داعش و تامین امنیت در منطقه، به نظر شما چرا افکارعمومی افغان ها نسبت به اقدامات ایران برای مقابله با این گروه های افراطی با دید تردید همراه بوده است؟
متاسفانه منازعه سیاسی و قدرت چه در افغانستان و چه در برخی کشورهای حوزه خلیج فارس و حوزه جنوب آسیا و آسیایی مرکزی، منازعه داخلی نیست و برخی قدرت های بزرگ با دستکاری اطلاعات در پی بحرانی سازی در منطقه هستند و از این جهت حضور پر قدرت کشورهای غربی در این مناطق به صورت کل و به طور خاص در افغانستان، ایستادگی و تن ندادن جمهوری اسلامی ایران به خواست کشورهای غربی، هر گونه اقدام جمهوری اسلامی ایران را در امر مبارزه با گروه های تروریستی مثل داعش در منطقه به نیت خیر نمی دانند و این قدرت ها در پی دستکاری افکار عمومی در کشورهای اسلامی هستند. از این جهت فکر می کنم که جمهوری اسلامی ایران با داشتن رقبایی قدرت مند چون آمریکا در سطح نظام بین الملل و رقبایی منطقه ای چون اسراییل، ریاض و … و دست کاری افکار عامه نسبت به ایران، مواضع جمهوری اسلامی ایران را در برابر گروه های تروریستی چون داعش منفی جلوه داده است. برخی گروه ها در درون افغانستان فکر می کنند که جمهوری اسلامی ایران در پی گسترش قلمرو گفتمان شیعی و حذف گروه های سنی در منطقه است. از این جهت هر گونه نیت خیر و نیک جمهوری اسلامی ایران در مبارزه علیه گروه های تروریستی با تاکید بر متغیرهایی ذکر شده در ذهن برخی از شهروندان افغانستان منفی تلقی شده است.
۶- مسئله ی دیگر که شاید در سطح مهاجرین افغان ساکن در ایران بیشتر مشاهده شود، طریقه ی رفتار و ارائه ی خدمات و یا به طور کلی میزبانیِ کشور ایران از این مهاجران می باشد. در این رابطه آیا دید کلی افغان های مهاجر نسبت به ایران و شرایط زندگی و یا رفتار شهروندان ایرانی مثبت است یا منفی؟
خب یک مسئله ای که در مناسبات جمهوری اسلامی افغانستان و جمهوری اسلامی ایران مورد بحث است مسئله مهاجرین است، اتفاقا هر دولت میزبانی چه در کشورهای توسعه یافته و جهان اولی و چه در کشورهای در حال توسعه نوع نگاه و ارایه خدمات برای مهاجرین که مسکن اصلی شان نباشد دید یکسان و برابر با شهروندان اصلی ندارد؛ البته این هم بستگی به پذیرش فرهنگ دولت میزبان و مسایل اجتماعی دارد. مهاجرین افغانستانی مقیم در ایران اتفاقا با تقابل فرهنگی و مذهبی و … مواجه نیستند؛ یکی از خوبی های که ایران برای مهاجرین افغانستان دارد مساله اشتراکات زبانی، مذهبی، فرهنگی و … می باشد. از این جهت تعامل فرهنگی، زبانی و مذهبی بستر مناسبی برای استمرار حیات در ایران برای مهاجرین را مساعد ساخته است که در بستر اجتماعی و نوع برخورد شهروندان ایران نسبت به مهاجرین بسیار تعامل گرا و همدیگر پذیر است.
اما می ماند برخی موارد جزئی و ریز که البته تعدادی از مهاجرین شاکی هستند از نوع برخورد دولت و شهروندان جمهوری اسلامی ایران که این نگاه هم بسیار سطحی است چرا که باید پذیرفت که تعداد از مهاجرین قواعد و قوانین دولت میزبان را یا لحاظ نمی کنند و یا هم در تبانی با برخی شبکه هایی تبهکار و قاچاق مواد مخدر دست به خراب کاری می زنند. اما به صورت کل چون بسیاری از دوستان و اقارب بنده باشندگان شهرهای مختلف ایران هستند چه به صورت فامیلی و چه به صورت تنها و مجرد از نوع برخورد شهروندان ایرانی و ارایه خدمات دولت تا حدی شاکی نیستند و دید مثبت در این مورد دارند و برخی دیگری از ارایه خدمات شهری و نوع برخورد دولت و شهروندان جمهوری اسلامی ایران شاکی و دید نسبتا منفی مطرح می کنند.
۷- حال بیایم از وجهی دیگر به ماجرا نگاه کنیم، ایران در دهه های گذشته توانسته خانه ای امن برای مردم خسته از جنگِ افغانستان باشد. اما چقدر افغان های ساکن در ایران این وجه را به دیدی مثبت می بینند و زندگی در ایران را به زندگی در افغانستان ترجیح می دهند؟ ازنظر شما چقدر از شرایط زندگی در ایران رضایت دارند؟
خب اکثر کسانی که از مدت های مدیدی در ایران مسکن هستند و با بافت های اجتماعی و مناسبات محلی درآمیخته اند بیشتر ترجیح می دهند که ایران مسکن دایمی شان باشد و از برگشت به افغانستان نگرانی داشته و اطمینان کاملی از بهتر شدن وضعیت افغانستان ندارند و این مسئله بر می گردد به عوامل بحرانی چون جنگ، گروه گرایی، دولت ناکارا و مسائلی از این قبیل و حتی نداشتن شغل و مصونیت شغلی و کاری در افغانستان. بنابراین ترجیح می دهند که در ایران باشند، ولی از برخی جهات در زمینه تحصیل فرزندان و آینده آن ها متردد هستند و نگرانی دارند که هر گاه مناسبات دولت افغانستان با دولت ایران بر هم بخورد برایند این مساله تاثیر بر وضعیت مهاجرین در ایران نگذاشته باشد.
به هرانجام، به نظر بنده اکثریت مهاجرین مقیم در ایران، رضایت نسبی و حداقلی از ارایه خدمات و زمینه های تحصیلی و … دولت جمهوری اسلامی ایران داشته و ترجیح می دهند که در ایران زندگی کنند، اما در برخی شهرها و برخی موارد از نوع برخورد دولت جمهوری اسلامی ایران و شهروندان آن در مناسبات اجتماعی و دوره های آموزشی دبیرستانی و دانشگاهی شکایت داشته که امیدواریم این وضعیت با توجه به شرایط نامناسب افغانستان و وضعیت جنگی در افغانستان دولت ایران زمینه های کار و شغل و اقامت رسمی را مساعد ساخته و شرایط را سهل تر و آسانتر برای شهروندان افغانستانی مقیم در ایران نماید.
۸- به طور کلی آیا مهاجران افغان در ایران به خدمات درمانی/بهداشتی، خدمات آموزشی و حق تحصیل، داشتن سیم کارت، اینترنت و حساب بانکی دسترسی دارند؟
تا جای که بنده مطلع هست، کلیه اتباع افغانستان مقیم در ایران، از خدمات ویژه ای بهداشتی، آموزشی و تحصیلی و شهری برخودار نیستند و دولت جمهوری اسلامی ایران با توجه به مکانیزمهایی کنوانسیون مرتبط به وضعیت پناهنده ها در قبال مهاجرین تا اندازه ای برخورد جدی و اساسی نکرده است. اکثریت مهاجرین که همراه با فامیل های شان در ایران به سر می برند از خدمات تحصیلی چه در دوره دبیرستان و چه در دوره دانشگاه به اساس یک سری مقررات و قواعد وضع شده جدید برخوردار بوده و هم چنان از خدمات شهری یعنی داشتن سیم کارت، حساب بانکی و غیره متاسفانه محروم بوده و نمی توانند مستقیما درخواست سیم کارت و ایجاد حساب بانکی در بانک های ایران نمایند. این وضعیت متاسفانه واکنش های منفی را در قابل دولت جمهوری اسلامی ایران در سطح مهاجرین و سطح افکار عمومی جامعه افغانستان به وجود آورده است که امیدواریم دولت مردان جمهوری اسلامی ایران با توجه به شرایط حاکم در افغانستان و وضعیت نامناسب در افغاستان، نوع نگاه و زمینه های ارایه خدمات بهتر را مساعد سازند. اما در برخی موارد که مساله درمانی و بهداشتی باشد یک سری خدماتی برای مهاجرین در بعضی از شهرها از سوی دولت جمهوری اسلامی ایران ارایه شده است که امیدواریم این نوع خدمات همگانی و فراختر شود.
بنابراین، به صورت کلی می توان استنباط کرد که وضعیت مهاجرین افغانستان مقیم در ایران به تناسب کشورهای چون پاکستان، هند و کشورهای عربی بهتر و مناسب تری است هم به دلیل برخورد شهروندان و هم به دلیل مناسبات فرهنگی – دینی و مذهبی که این دو ملت با هم دارند. امیدواریم هر دولت با توجه به وضعیت و چالش های جهان نوین و بحران ویروس کرونا و فقر و بیچارگی ناشی از جنگ ها و بحران هایی زیست محیط توجه ویژه ای بر این قشر محروم نموده و مسایل سیاسی و … تاثیری بر مسایل انسانی و مهاجرین نگذاشته و اگر خواستار مناسبات نیک و انسانی و جهانی باشیم؛ بایستی دیدگاه دولت ها در قبال یکدیگر تغییر کرده و بنیادهایی روابط بر پایه مناسبات فرهنگی تعریف شود.
۹- در نهایت تصور افکار عمومی افغانستان از جمهوری اسلامی تا چه میزان می تواند برای دو طرف تهدیدزا باشد؟ آیا تاثیری در چرخش سیاست ها و اهداف جمهوری اسلامی ایران دارد؟ آیا تاثیری در رفتار این کشور بر مهاجران افغان داخل ایران خواهد داشت؟
چنان که روشن است، سیاست خارجی کشورها برتابیده از افکار و انگارهای ذهنی شهروندان آن کشور می باشد. از این جهت به یقین گفته می توانیم که چنین دیدگاه و افکاری که در قبال جمهوری اسلامی ایران از سوی برخی شهروندان افغانستانی مطرح است تاثیر مستقیمی بر نوع روابط و مناسبات دو کشور گذاشته و زمینه واگرایی و تقابل را بیشتر می سازد و کارگزاران سیاست خارجی دو طرف را در برابر هم قرار خواهد داد و این نوع نگاه و افکار کماکان منفی ای که در نوع برخورد و مناسبات دولت جمهوری اسلامی ایران در قبال پناهندگان دارد احتمالا تاثیری بر اهداف و تصمامیم کارگزاران سیاست خارجی ایران خواهد گذاشت و مواضع جمهوری اسلامی ایران را متحول خواهد ساخت. از سوی دیگر چنین می توان استنباط کرد که جمهوری اسلامی ایران با توجه به پیشنه فرهنگی، مذهبی و … که با افغانستان دارد با توجه به وضعیت و تحولات اخیر در منطقه و افغانستان، تغییر خواهد کرد چنانکه در این اواخر دیده می شود دولت جمهوری اسلامی ایران یک سری اقداماتی برای راه یابی دانشجویان مهاجر افغانستانی به دانشگاه ها را مساعد ساخته است و نوع برخورد و رفتار و اهداف جمهوری اسلامی ایران در تناسب با سال های قبلی متحول گردیده است.