خرد کردن اقوام غیر پشتون در تذکرههای الکترونیک؛ سیاستی برای توسل به اهداف قبیله و هژمونی قومی
۱۷ خرداد (جوزا) ۱۴۰۰ – ۷ / ۶/ ۲۰۲۱
خرد کردن اقوام غیر پشتون در تذکرههای الکترونیک؛ سیاستی برای توسل به اهداف قبیله و هژمونی قومی
کشتار هزاره ها در افغانستان
در قانون اساسی افغانستان نامِ چهارده قومِ ساکن در کشور (اقوام پشتون، تاجیک، هزاره، ازبک، ترکمن، بلوچ، پشه ای، نورستانی، ایماق، عرب، قرغیز، قزلباش، گوجر و براهوی) ذکر شده است که بایستی براساس همین ۱۴ مورد از قومیت ها شناسنامه برای افراد صادر گردد؛ اما اخیرا (در ماه حوت ۱۳۹۹/مارس ۲۰۲۱) شاهدِ اتخاذ تصمیمات و اقداماتِ تازه ای از سوی اداره ملی احصاییه و معلومات افغانستان بودیم.
چنانچه این اداره از ثبت ۵۴ قومیت جدید در سیستم شناسنامه های الکترونیکی خبر داد و به گفته ی این اداره، تصمیم اخیر از سوی دادگاه عالی افغانستان و به منظور رسیدگی به مشکلات اقوام برای داشتن هویتی مشخص و همچنین بنا به اصرار و مطالباتِ فراوانِ بزرگانِ قومی برای ثبت نامِ قومیت های خود که در قانون اساسی ذکر نشده، در شناسنامه هایشان بوده است.
به دنبال این اقدام شاهدِ واکنش های فراوان از سوی مقامات و چهره های شاخص سیاسی و فرهنگی بودیم. کسانی که براین باورند اتخاذ تصمیماتی این چنین آن هم در شرایط جاری حکومت امری نابه جا، نابخردانه و موجبِ از هم گسستگی و آشفتگی های بیشتر در افغانستان می گردد. آنچه بیش از همه در این قضیه موجبِ نارضایتی گشت، عدمِ تقسیم قومِ پشتون به زیرشاخه ها و اقوام خرد می باشد.
اما برای روشن شدن بیشتر این تصمیم اخیر اداره احصاییه و معلومات و وضعیت فعلی این تصمیم در حال حاضر به طرح سوالاتی چند در همین رابطه و گفتگو بایکی از کنشگران سیاسی مدنی در حوزه مسائل افغانستان می پردازیم:
۱- در حقیقت اتخاذ این رویکرد جهت درجِ ۵۴ قومیت در تذکره های الکترونیکی، به ویژه در زمان جاری (لزوم حفظ وحدت و جمهوریت و اتکا به قانون اساسی با احتمالِ پیوستن طالبان به بدنه حکومت) چقدر واجب و ضروری بود؟ به طور معمول شناسنامه برگه هویت افراد با ذکر مشخصاتِ خاص و لازم چون نام و نام خانوادگی، ملیت، محل و تاریخ تولد و….است. اما به نظر شما درج فاکتور قومیت چه لزومی داشت؟
درک لزوم این گونه کنش ها نیازمند توضیح پیشینۀ پر طول و تفصیل اقدامات تعصب برانگیز و تفکر قبیله ای در افغانستان است که در این مجال نمی گنجد، اما آنچه مسلم است این است که به جز باور به هژمونی باطل قومی و توسل به فریب و دروغ چند صدساله هیچ لزوم دیگری بر این کار قابل شناسایی نیست. از مدت ها به این سو، دستگاه های قومی در افغانستان به دنبال تحمیل هویت خویش بر سایر اقوام دیگراند و ادعای دروغین اکثریت را همیشه به رخ دیگران می کشند.
یکی از دلایل عمدۀ درج فاکتور قومیت، تداوم جعل تاریخی است، جعلی که همیشه قبیله ای را بر ساکنان بومی و اصیل این کشور تفوق بخشیده است. برای حفظ هژمونی قومی فرقی میان جمهوریت و امارت وجود ندارد. هم بانیان جمهوریت از داعیۀ دروغین افغانیت با چنگ و دندان دفاع می کنند و دست به تزویر و فریب و حذف می زنند و هم بانیان امارت از همین سنخ اند، بنابراین اصل برای دستگاه تبعیض قومی، حفظ جایگاه قومی در قدرت افغانستان است، فرقی نمی کند این قدرت به دست طالبان باشد، داعش باشد یا جمهوریت. همین حالا هم در سه جبهه برای حفظ جعل تاریخی افغانیت می جنگند. طالب افغان، داعش افغان، جمهوریت هم افغان. در هیچ یک از این سه جریان قومی در افغانستان اقوام دیگر نقش کنشی و اساسی ندارند.
۲- با توجه به اقدام اخیر اداره ملی احصاییه و معلومات افغانستان، و به ویژه با نقض ماده ی چهارم قانون اساسی مبنی بر وجود اقوام چهارده گانه ی افغانستان، چرا دادگاه عالی و کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی بر این مسائل توجه کافی و لازم را نداشته و به درستی پاسدار قانون نبوده؟
مسألۀ اصلی این است که تفکر قومی و قبیله ای از سال های بسیار دور در افغانستان باعث شده که هیچ حکومتی به تفکیک قوا پابند نباشد. یعنی نه دادگاه عالی ما از استقلال لازم برای پیشرد امور بر اساس قوانین نافذۀ کشور برخوردار است و نه مجلس افغانستان مرجع قانون گذار خوب در این مدت بوده است. در جهان سوم، نهادها نیز ملزم به قضاوت های جهان سومی است.
رییس جمهور همیشه اختیار عام و تام داشته و به این دلیل قدرت نفوذش به دو قوای مهم دیگر همیشه محسوس بوده است. در قسمت درج فاکتور اقوام خودساختۀ دستگاه قبیله ای، قانون اساسی افغانستان صریحا نقض شده است و نقض قانون اساسی بدون هیچ دلیل منطقی و فقط برای مهندسی برتری قومی جرم نابخشودنی است.
در بسا مواردی که واقعا قانون اساسی باید مورد بازبینی قرار بگیرد از این که منفعت قبیله در آن وجود ندارد، هیچگاه به چنین عملی حتی فکر نکرده اند. وقتی در نصاب تعلیمی افغانستان پیشنهاد کردیم که اسم کتاب ها را همانند گذشته از دری به فارسی برگردانیم، فوراً قانون اساسی را بهانه گرفتند، اما در این جا که منفعت قبیله نهفته است،
بسیار راحت و ساده قانون اساسی را دور زدند و اقوام غیر پشتون افغانستان را تکه و پاره کردند تا به این صورت نشان بدهند که قوم پشتون در افغانستان اکثریت هستند. از این که تفکیک قوا وجود ندارد و نهاد اجرایی(دولت) همیشه با مداخلات آشکار در دادگاه عالی و مجلس، اهداف خود را به کرسی نشانده است، تمام دستگاه های حکومت در طول سالیان متمادی در خدمت اهداف هژمونیک قبیله بوده است.
۳- از دیگر سو برخی براین باروند که گرچه این حرکت از سوی اداره ملی احصاییه و معلومات صورت گرفته ولی فرمان عالی آن از سوی ارگ صادر شده بود. اما آیا این اقدام درراستای وظایف و صلاحیتِ اداره احصاییه و معلومات بوده به لحاظ قانونی، این حق را داشته است؟ به عبارتی آیا این ادارات و اعضای آن در جهت منافع قدرت حاکم عمل کرده و قانون اساسی را سلیقه ای و با ترجیحاتِ خاص حکومت تفسیر و اجرا می کنند؟
بله! قسمتی از این پرسش را در سوال قبلی پاسخ دادم، اما فرقی نمی کند این حرکت از سوی کدام نهادی صورت گرفته. نه دولت و نه ادارۀ احصایه هیچ کدام حق نقض قانون اساسی را ندارند و این صلاحیت را فقط لویه جرگه(مجلس بزرگ) دارد تا برخی تغییرات را در قانون اساسی وارد نمایند. در تمام نهادهای کلیدی و اجرایی افراد خاص با برنامه های خاص استخدام و همه برای خشنودی و رضایت قبیله کار می کنند.
قدرت همیشه ابزار منافع قبیله بوده است. اگر از قدرت به نفع قبیله استفاده نشود، بسیار زود راه ورود گروه های تندرو قبیله، مثل طالب و داعش را خود این ها باز می کنند. قدرت فقط زمانی برای آنها ارزشمند است که بتواند به نفع قبیله استفاده شود. از این رو مسأله این نیست که چه کسی دستور این کار را داده است، مسأله این است که از تمام امکانات حکومتی باید برای منافع قبیله استفاده اعظمی صورت بگیرد.
۴- به طور کلی از نظر شما اقداماتی چون تقسیم اقوام بزرگ افغانستان و عنوان کردنِ زیرمجموعه های قومی در قبایل و طوایف ذیل نامِ یک قوم با هویتی مستقل به ویژه در کشوری یا کثرت قومی افغانستان، چه پیامدها و عواقبی می تواند به دنبال داشته باشد؟
من فکر می کنم تفکر قبیله ای با این عمل ناشیانه و فریب آشکار، بیشتر از هرچیزی به ریش خود می خندد، زیرا خودشان درک کرده اند که مردم تمام واقعیت های تاریخی را می دانند و درک می کنند. دولتها کوشش می کنند، زمینۀ وحدت و همدلی میان اقوام ساکن در کشور را مهیا سازند، اما متأسفانه حکومت افغانستان با توسل به چنین اعمال سلیقه ای، فراقانونی و غیر واقعی، شکاف عمیقی میان نسل ها و اقوام در افغانستان ایجاد می کند، زیرا چنانچه گفته شد، قدرت و حکومت تا زمانی موجه است و ارزش دارد که از آن محافظت شود که در خدمت اهداف قبیله قرار داشته باشد.
حکومتی که نتواند اهداف قبیله را برآورده کند، به زودی به وسیله خود کارگزاران قبیله از بین می رود. من فکر می کنم نتیجۀ چنین عملی فقط می تواند جنگ باشد جنگ. قدرت تحمیلی، انتخابات تحمیلی، موقف های حکومتی تحمیلی، اسم کشور تحمیلی، مرگ تحمیلی، فقر تحمیلی، حداقل هویت مردم را بگذارند واقعی باشد. تجاوز به هویت مردم فقط نتیجه اش می تواند جنگ و تقابل باشد.
۵- آیا در پسِ اقدام اخیر اداره احصاییه و معلومات مبنی بر خرد کردنِ اقوام کلان به هویت های قومی محلی مستقل، سیاستِ هویتیِ خاصی نهفته بود؟ از دید شما این امر می توانند منجر به تبعیض های قومی و قبیله ای و یا شکاف هویتی گردد؟
اقدام اخیر ادارۀ احصاییه و معلومات، اقدام جدیدی نیست، راهی است که اخلاف قبیله یک صد و چند سال آن را رفته اند و هموار کرده اند. این نوع خدعه و فریب از دیر باز در مناسبات سیاسی و قومی افغانستان وجود داشته است. برای گریز از واقعیت و درک دقیق آمار و ارقام اقوام ساکن در افغانستان، همیشه یک گروه از سرشماری شفاف سر باز زده و همیشه به ابزاری متوسل شده اند که بتوانند حقیقت مسأله را به هر قیمتی کتمان کنند.
بنابراین سیاست هویتی خاصی از صد و چند سال قبل برای کوچک نشان دادن اقوام دیگر و به این ترتیب برای تکیه زدن بر اریکۀ قدرت وجود داشته و این پدیدۀ جدیدی نیست. بدون شک این مساله شکاف عمیقی میان اقوام ایجاد می کند و زمینه ساز تبعیض های قومی و قبیله ای در کشور می گردد. شناسنامۀ تحمیلی ممکن مردم برای انجام امور روزمره شان بگیرند، اما تخم کینی در دل مردم می کارد که حتما روزی به ثمر خواهد نشست و آنگاه خیلی دیر خواهد بود.
شناسنامۀ تحمیلی و جعل هویت به این معنا است که کسی بیاید و بگوید: تو حق داری در خانۀ خود زندگی کنی، اما مدارک این خانه باید به اسم من باشد. دستگاه تبعیض سال هاست دست به این کنش زده است. جنگ های چهل سالۀ داخلی در افغانستان جنگ قدرت قومی است. جنگ طالب جنگ قومی است. چه عواقبی بدتر از این می توان انتظار داشت؟
۶- پیشتر شاهد بودیم درجِ کلمه «افغان» در شناسنامه ها با واکنش های زیادی رو به رو شد. چنانکه به اعتقاد مخالفان، این واژه نماینده قوم خاصی در افغانستان است و همه اقوام را پوشش نمی دهد. اما این استدلال تا چه میزان منطقی بوده و موافقان این طرح تا چه حد استدلال شان صحیح و مطابق با واقعیت های جامعه است؟ چراکه به دور از استدلال های مختلف با برداشت ها و سوء برداشت های گوناگون، می توان گفت طبیعتا مردم در کشوری با عنوان افغانستان زندگی کرده و ملیتشان نیز افغان می شود.
معتبرترین سند شفاهی مردم، زبان گویای مردم شهرها و دهکده ها و … است. شما از هر غیر پشتو زبانی در مورد برادران پشتو زبان مان سوال کنید، آنها را افغان(اوغان) می گویند. در هر جای افغانستان اقوام غیر پشتون به زبان پشتو زبان افغانی(اوغانی) می گویند. اسم پشتون در زبان شفاهی مردم و سندهای اداری اسم تازه ای است و این هم براساس اهداف خاص طراحی شده که افغان را عمومیت بدهند و به اصطلاح خود شان ملیت بسازند، بنابراین هیچ شکی از نظر علمی و تاریخی وجود ندارد که افغان اسم قوم خاصی در افغانستان است و همیشه به زور خواسته اند آن را بر دیگر اقوام ساکن در افغانستان نیز تحمیل کنند.
هیچ سوء برداشتی در این زمینه وجود ندارد، اسناد و مدارک دورۀ حکومت امان الله تا حدی موجود است و تیوری افغانیزه سازی تمام اقوام کشور، طرح محمود طرزی بود که بعدها پخته شد و به نتیجه رسید. از سوی دیگر با اقامۀ چه دلیل شما می گویید که ملیت مردم کشور افغانستان را باید افغان نامید؟ افغانستان اسم قومی است و امروز اکثر مردم غیر افغان این نام را بر این سرزمین درست نمی دانند و هر از گاهی برای برچیده شدن این نام دست به فعالیت مدنی می زنند. حالا که اسم کشور را بر ما تحمیل کرده اند و افغانستان گذاشته اند، حداقل هویت شان را بر اقوام دیگر تحمیل نکنند. دست کم بنویسند «افغانستانی»
۷- یک سوال دیگر که ذیلِ روند تقسیم و کثرت سازی اقوام (به طور خاص سه قومِ هزاره، تاجیک و ازبک) پیش می آید؛ عدم تقسیمِ قوم پشتون است. اما به نظر شما دلیلِ اصلی برای این اقدام و عدم تقسیم زیرمجموعه ها و شاخه های قوم پشتون چیست؟ آیا به واقع اشرف غنی با پشتوانه قومی پشتون، درصدد قدرت بخشی به قومیت خود و کاهش و خرد کردنِ قدرت دیگر اقوام کلان می باشد؟
یکی از سیاست های دیرینۀ قوم افغان در کشور این است که با هر جعل و تزویری باید ادعای ناموجه و خیالی اکثریت بودن خویش را حفظ کنند و برای این کار در برابر اقوام دیگر دست به هر جنایت ممکن بزنند. تعداد قبیله ها و خرده اقوامی که در میان پشتون هاست، ممکن در میان هیچ یک از عشیره های بشری نباشد، آنهم به گونه ای که با همدیگر دشمنی های دیرینه دارند و ده ها نفر میان آن ها کشته شده است، اما با تمام این موارد، آنها به اقوام مختلف تقسیم نمی شوند.
دلیل آن این است که داعیۀ دروغین و خیالی اکثریت بودن خود را حفظ و از این طریق اریکۀ قدرت را در دست داشته باشند. این که دستگاه قبیله با خرد کردن اقوام دیگر و یکدست نشان دادن قبایل افغان به دنبال قدرت بخشی به قومیت افغان هستند، هیچ شکی وجود ندارد، اما این سیاست نه مستقیما به شخص غنی ربط دارد و نه غنی بانی آن است. این امر به یک هژمونی نزد قبایل افغان تبدیل شده و بیش از صد سال است که بر این طبل کوبیده می شود.
۸- روند صدور و توزیع شناسنامه های الکترونیک در افغانستان از آغاز پروسه آن با چالش های جدی مواجه شد. طولانی شدن روند صدور و توزیع و بحث های جنجالی آن در رابطه با درج قومیت در شناسنامه ها از جمله موانع جدی بود. بنابراین، چرا این موانع با گذشت زمان زیاد از آغاز همچنان پابرجا و در حال پررنگ تر شدن است؟ آیا حکومت تعمدا به ایجاد تنش های گاه و بیگاه دست می زند؟
سیاست قبیله از آغاز تا امروز سیاست زور و تحمیل بوده است. همین حالا هم مردم مخالف توزیع شناسنامههای الکترونیک اند و تقسیم اقوام غیر افغان را به گروه های مضحک و خنده دار نمی پذیرند، اما دستگاه تبعیض که مدت هاست با این دیده درآیی سیاست کرده است، مردم را مجبور به اخذ این شناسنامه کند، مثلا به هیچ کسی گذرنامه صادر نمی کنند تا شناسنامۀ الکترونیک نداشته باشد و بدون شناسنامه کسی حق دادن رای ندارد و در ادارات دولتی استخدام نمی شوند.
این ها همه به عنوان اهرم های فشار مردم را به زور وا م دارند تا حتما شناسنامه اخذ نمایند. خصلت دستگاه تبعیض همین است که هر روز بیشتر از دیروز خود، ایدئولوژی، زبان، قومیت و ارزش های خود را بر دیگران تحمیل کنند و این که آیا این کار تعمدا انجام می شود یا خیر، هیچ شکی در آن وجود ندارد که بله. کاملا عمدی، آگاهانه، با برنامه و هدفمند.
۹- موضوع تنش ها و اختلافات قومی همواره در افغانستان امری دیرین بوده به گونه ای که از یک سو اقوام محروم درصدد دستیابی به جایگاهی بهتر و حذف بی عدالتی ها، تبعیض ها، طبقه بندی ها و مناسبات خصمانه میان اقوام بوده اند، لیکن از دیگر سو برخی نیز درصددِ احیای اقتدارگرایی قومی می باشند. اما برای کشوی چون افغانستان با تعدد و تکثر قومی راه حل منطقی در رضایت و حفظ موجودیتِ تمامی اقوام و دست یابی به شرایط برابر و مساوی چیست؟ از دیدشما بهترین سیاستگذاری سیستماتیک در این رابطه برای تبدیل تهدید کثرت قومی به فرصت چیست؟
تمکین به اصل شهروندی راه حل اصلی زندگی مسالمت آمیز اقوام مختلف در کشور است. هیچ کسی به گونۀ خودخواسته در درون قومی زاده نشده و کار حکومت ها نباید احیای اقتدار قومی قبیله های خاصی باشد. وظیفۀ حکومت ایجاد نظم و عدالت برای شهروندان کشور است که متاسفانه سال هاست مدنظر حکومت ها نبوده است.
از سوی دیگر اگر دستگاه قبیله فکر می کنند که با به رخ کشیدن اکثریت و اقلیت می توانند روایت تبعیض را هم چنان استوار نگه دارند، دست از تزویر و فریب بردارند و به گونۀ شفاف سرشماری واقعی انجام بدهند و در این صورت بدون شک خواهند فهمید که اکثریت نیستند، چنانچه می دانند و سال هاست دست به خدعه و فریب می زنند.
اگر قبیلۀ افغان از مجموع اقوام دیگر در افغانستان بیشتر باشد، ما هم قبول می کنیم که اسم این کشور افغانستان باشد، اما اگر این گونه نباشد که نیست، باید به گونۀ بنیادی بر سر اسم کشور فکر شود تا اقوام مختلف خود را در آیینۀ آن ببینند. قبیلۀ افغان ممکن کمتر سی درصد مردم افغانستان را تشکیل ندهند، اما با تزویر و فریب و تحمیل از گذشته ها تا امروز نگذاشته اند تحقیق و سروی صادقانه از وضعیت انجام شود تا حقیقت بر مردم آشکار گردد.
با این حال مشکل اصلی در نام کشور است. ازبیک های افغانستان افغان نیستند، هزاره ها افغان نیستند، تاجیک ها افغان نیستند و سایر اقوام دیگر نمی توانند خود را در آیینۀ این نام ببینند، اما قبیله این جعل را سال هاست بر مردم تحمیل کرده اند.