نسل کشی هزاره ها: آیا تاریخ به عقب بازمی گردد؟
۳ تیر (سرطان)۱۴۰۰-۲۰۲۱/۶/۲۴
نسل کشی هزاره ها: آیا تاریخ به عقب بازمی گردد؟
نسل کشی هزاره ها
جامعه هزاره افغانستان در طول تاریخ تبعیض و بی عدالتی های زیادی را متحمل شده اند. در این میان شعله ور شدن آتش جنگ و خشونت در کشور در کنار اینکه قربانیان زیادی از تمام شهروندان افغانستان گرفت، جامعه هزاره افغانستان را در بی رحم ترین شکل ممکن مورد هدف قرار دادند. بیست سال آتش جنگ طولانی در جغرافیای افغانستان تلفات زیادی را بر این گروه وارد کرد. بخش زیادی از این حملات هدفمند، سیستماتیک هستند که مصداق بارز نسل کشی می باشد. مانند آنچه در حمله بر شفاخانه صدبستر دشت برچی و یا هم حملات متعدد بر آموزشگاه های دانش آموزان هزاره صورت گرفته است. در این میان، در طی پنج سال گذشته موج حملات هدفمند بر این گروه به ویژه در کابل به صورت چشمگیری افزایش یافته است. در یکی از تکان دهنده ترین موارد حمله اخیر بر مکتب سیدالشهدا دشت برچی کابل بود که منجر به کشته شدن ۸۵ دانش آموز شد. این حمله که با واکنش گسترده رو به رو شد، از سوی برخی از نهادهای داخلی و خارجی مصداق بارز نسل کشی قلمداد گردید که منجر به اعتراضات گسترده در فضای مجازی و راه اندازی کمپین کشتار هزاره ها را متوقف کنید، شد. به همین منظور در این مصاحبه با پیرمحمد ملازهی پیرامون وضعیت نسل کشی هزاره ها در افغانستان پرداخته ایم.
۱ .خشونت طولانی در افغانستان از تمام اقوام و قبایل با هر مذهب و قومی، قربانی گرفته است. اما چرا حمله به قوم هزاره ها را مصداق نسل کشی این گروه می دانند؟ به عبارت دیگر، نسل کشی چه تعریفی دارد؟ و این تعریف چگونه بر جامعه هزاره تطبیق پیدا کرده است؟
واقعیت این است که درباره این که کشتار هدفمند هزاره ها درافغانستان را بطور کامل درمقوله نسل کشی قرار داد، دیدگاه ها یکسان نیست. از نظر شیعه مذهب ها و خود هزاره ها نسل کشی برداشت می شود. آنها دیدگاه خود را در بستری تاریخی قرار می دهند که به دوران امیر عبد الرحمن خان به بیش از یک قرن قبل و به زمانی باز می گردد که شاه وقت افغانستان یک فتوایی مبنی بر غیر مسلمان دانستن شیعه از یک روحانی متعصب درباری گرفت و حکم جهاد علیه هزاره ها را صادر کرد. آن واقعه تاریخی واقعاً یک نسل کشی تمام عیار بود. ده ها هزارنفر از مردم هزاره کشته شدند و ده ها هزار نفر دیگر به بلوچستان تحت کنترل انگلیس پناه بردند که در کویته مرکز فعلی ایالت بلوچستان پاکستان اسکان داده شدند. هزاران نفر دیگر به ایران پناه آوردند که درخراسان و عمدتاً شهر مشهد اسکان پیدا کردند. ولی نتوانستند هویت هزاره ای خود را حفظ کنند و جذب جامعه ایرانی شدند. بعدها که در دوره رضاشاه بحث انتخاب فامیل و دریافت شناسنامه مطرح شد، برای هزاره نام خانوادگی خاوری و یا تیموری درنظر گرفته شد. ولی بخش کوچکتری که به سیستان وبلوچستان مهاجرت کردند، موفق شدند فامیل هزاره ای خود را حفظ کنند و امروزه بنام هزاره شناخته می شوند.
با این حال واقعیت این است که در همان زمان هم نسل کشی صرفاً با انگیزه دینی نبود و عامل مذهب پوششی برای مصادره زمین های کشاورزی و چراگاه های مساعد بود که در اختیار خوانین هزاره بود که ازحکومت کابل چندان حرف شنوی نداشتند. با این حال، این سابقه تاریخی در ذهن هزاره باقی مانده و تصور غالب در آنها تکرار تاریخ و کشتار بوسیله طالبان پشتون است که علاوه بر تضادهای قومی-سنتی، بحث ایدئولوژی و تضادهای مذهبی هم پررنگ شده است. بنابراین، اگر از نگاه هزاره ها نگاه شود، آنها با نوعی از نسل کشی روبرو هستند. ولی اگر از نگاه دیگران به کشتارهای هدفمند هزاره ها توجه شود، این کشتار بخشی از واقعیت جنگِ قدرت در افغانستان امروز است. طالبان هر کسی را که مانع قدرت گرفتن شان تشخیص دهند، مهدورالدم می دانند. فرق نمی کند، سنی باشد، شیعه باشد، پشتون باشد، هزاره باشد، تاجیک یا ترک تبار به یکسان مشمول قتل می شوند. تفاوتی اگر هست در شدت بیشتر خشونت علیه هزاره هاست. ولی کشتار درمیان اهل سنت و انفجار مساجد آنها را هم داریم. بنابراین،باید با احتیاط بیشتری از واژه نسل کشی می توان حرف زد. اندک تفاوت های بین نسل کشی در تعریف شناخته شده آن با مورد هزاره ها وجود دارد. ولی درهرحال، باور عمومی در هزاره تلقی نسل کشی است.
۲ .به عنوان بنیادی ترین پرسش چرا هزاره ها در برابر نسل کشی قرار گرفته اند؟
دراین باره که چرا هزاره در معرض نسل کسی قرار گرفته اند، به نظر می رسد محاسبات سیاسی پیچیده تری وجود داشته باشد که بخشی داخلی و ناشی از مشکلات قومی و مذهبی در افغانستان امروز است . بخش دیگر آن به رقابت های منطقه ای در دو سطح : ۱٫ رقابت های ایدئولوژیک شده ایران و عربستان ۲٫ رقابت های سیاسی ایران و پاکستان باز می گردد. هزاره ها تاقبل از روی کار آمدن رژیم چپ گرای نورمحمد تره کی و کودتای علیه رژیم ملی گرای سردار داوودخان اساساً در حاکمیت ها مطرح نبودند و به عنوان نژاد مغول و باز ماندگار لشکریان مغول تلقی می شدند. همانند برده با آنها برخورد می شد. رژیم شبه مارکسیستی تره کی هزاره ها را در ردیف سایر اقوام به رسمیت شناخت و بعضی از هزاره و شیعه مذهب به مقامات بالای حکومتی ارتقاء یافتند. کشمند شیعه به مقام نخست وزیری رسید. در دوران جهاد هزاره ها نقش مهمی یافتند و با سلاح و جنگ که تا قبل از آن مختص قبایل پشتون بود، آشنا شدند. درخدمت ارتش درآمدند و صاحب موقعیت های جدید شدند. این موقعیت از طرف پشتون ها هنوز رسمیت شناخته نشده است. بخصوص رسمیت یافتن شیعه در قانون اساسی جدید و اختصاص مقام معاونت ریاست جمهوری به هزاره های شیعه مذهب در پشتون ها هضم نشده است. طالبان با درک همین موضوع و نیز تردید از وابستگی هزاره ها به ایران با آنها با خشونت بیشتری رفتار می کنند.
۳ .یکی از نقدهای جدی به دولت در این مسئله سکوت ارگ در برابر این حملات و صدای دادخواهی برای این جریان است. آیا به راستی دولت افغانستان در برابر این مسئله سکوت کرده است؟ اگر بله چرا؟ و اگر خیر، دولت چه برنامه هایی برای جلوگیری از این نسل کشی داشته است؟
دراین باره که دولت در مقابل کشتار هزاره ها سکوت کرده باشد، واقعیت ها این را نشان نمی دهند. سکوت نیست. بی عملی ناشی از ناتوانی است. طالبان در دستگاه های نظامی و امنیتی نفوذ کرده اند و دولت نمی تواند از ورود افراد انتحاری طالبان به کابل جلوگیری کند. شبکه حقانی که مظنون اصلی است، مورد حمایت آی.اس. آی پاکستان است و ارتباط هایی با داعش دارد. می دانیم که شیعه هزاره در ایران تحت عنوان لشکر فاطمیون سازماندهی شدند و در جنگ علیه داعش در عراق و سوریه ایفا نقش کردند. این سابقه ذهنی و تردید از این که این لشکر در افغانستان علیه طالبان و داعش فعال شود، وجود دارد. بنابراین، جریان رادیکال اهل سنت هزاره ها را بخشی از نیروی هوادار ایران تصور می کند و دلایل توجیهی کافی برای خود تراشیده است که به قتل عام هزاره ها بپردازد. درعین حال، تضادهای قومی وچالش قدرت بین عنصر قومی پشتون و هزاره را نباید نادیده گرفت. بحث زمین و چراگاه بین قبایل کوچی و هزاره ها باقی مانده و هر ساله شاهد برخوردهای مسلحانه بین کوچی ها که از قضا اشرف غنی رئیس جمهور فعلی از قومیت احمدزی کوچی است، هستیم. اکثریت عناصر حکومتی از قومیت پشتون هستند. بنابراین، آن حساسیتی را که باید داشته باشند، ممکن است نداشته باشند.
اما این که دوات چه برنامه هایی برای حفظ امنیت مناطق هزاره نشین به خصوص در کابل دارد، واقعیت این که تدابیری که تاکنون اندیشیده شده است، موثر نبوده است. بحث هایی از مسلح شدن خود مردم مطرح شده که خطرناک تر است و به هرج ومرج و انتقام گیری های کور ممکن است منتهی شود و وضعیت هزاره ها را از اینی که هست، بدتر کند. راه حل تقویت ارتش و نیروهای امنیتی و همکاری خود مردم و هوشیاری خود آنها است که هرگونه رفت و آمد مشکوک را زیر نظر بگیرند. راه حل دیگری به سختی دست یافتنی خواهد بود. حفاظت از اماکن عمومی در مناطق شیعه نشین به تنهایی از دست دولت که خود دچار مشکل است، برنمی آید. همه باید دست به دست هم بدهند تا بتوانند به تقویت امنیت عمومی کمک کنند.
۴ .حمله به جامعه هزاره در افغانستان بارها اتفاق افتاده است که با واکنش های گسترده ای در بین شهروندان افغانستان رو به رو است. آیا اعتراضات در فضای مجازی برای حل این معضل راهگشا خواهد بود؟ و یا هم تأثیری داشته است؟ در حالی که دادخواهی گروه های حقوق بشری به جایی نرسیده است؟
اعتراض ها درفضای مجازی چاره کار نهائی نیست. ولی در ایجاد حساسیت در بخش های مهمی از جامعه افغانستان مؤثر است. منتهی نباید فکر کرد که طرح مشکل هزاره ها در فضای مجازی به تنهایی آنها را از خطرات حملات طالبان نجات خواهد داد. درسطح روشنگری و جلب حمایت و همدردی مردم افغانستان و حتی خارج موثر است. اما عامل بازدارنده ای قوی که بتواند مشکل را کاهش دهد، نباید خیلی خوش بین بود. مصداق این ضرب المثل فارسی است که کاچی بهتر از هیچی است.
۵ .با احتمال آمدن طالبان در بدنه قدرت و رابطه این گروه های با گروه های افراطی دینی، آینده جامعه هزاره چه خواهد بود؟ تضمین های این گروه در برابر مصونیت هزاره ها در حکومت آینده چیست؟
واقعیت این است که آینده افغانستان با ابهامات زیادی روبرو است. دو راه حل بیشتر وجود ندارد. راه حل سیاسی، مذاکره و تقسیم متعادل قومی و مذهبی قدرت. در این راه حل هزاره ها می توانند جایگاه فعلی خود را با اندک تفاوت هایی حفظ کنند. اما در راه حل نظامی هیچ معلوم نیست که افغانستان وارد فاز جدیدی از جنگ داخلی مخرب تر از گذشته نشود و پای سایر کشورها به جنگ نیابتی جدیدی کشیده نشود. تصور بر این است که درجنگ داخلی هزاره ها با مشکلات جدی تری روبرو شوند و تلفات و ضایعات بیشتری را متحمل شوند.
اما درباره طالبان و گروهای رادیکال دیگر نظیر، داعش و القاعده می توان گفت که از پایگاه ایدئولوژیک کم وبیش یکسانی برخوردارند. درصورت قدرت گرفتن طالبان بدون یک توافق سیاسی که حقوق قومی و مذهبی هزاره درقانون اساسی جدید تضمین شود. هزاره با خطر کشتارهای بیشتری روبرو خواهند شد. درعین حال، هر تضمینی گروهای رادیکال بدهند با هسته سخت ایدئولوژی برخورد میکند و نمی تواند درسطح انتظارات هزاره ها در عمل محقق شود. راه حل نهایی را توازن قدرت رقم خواهد زد. در این نگاه اقلیت قومی در افغانستان سرنوشت یکسانی در مقابل طالبان دارند و باید در اتحاد با هم مطالبات قومی و مذهبی خود را پی بگیرند، راه دیگر و افراد وجود ندارد.
۶ .یکی از نگرانی های جدی از خروج نیروهای خارجی افزایش خشونت در کشور و تشدید جنگ است. آیا حضور نیروهای خارجی در کشور تأثیری بر روی حفاظت از جامعه هزاره و حفاظت از آنها در برابر نسل کشی دارد؟ به عبارت دیگر، حضور نیروهای خارجی در کشور چه تاثیری بالای امنیت اقلیت های قومی و مذهبی در بیست سال گذشته داشته است؟
حضور نیروهای خارجی تأثیر تعیین کننده ای در حفاظت از اقلیت های قومی نداشته است. خروج آنها هم گمان نمی رود که وضعیت را بهبود بخشد. به ویژه در مورد خاص هزاره ها باید توجه داشت که عامل مذهب شیعی هزاره ها و عامل قومی آنها باعث تشدید خشونت ها علیه هزار ها بوده. امری که تازه گی هم ندارد و لااقل در یکصد سال گذشته سابقه دارد. اگر هم حضور نیروهای خارجی در امنیت هزاره ها تاثیر محدودی داشته باشد، هم در ارتباط با همکاری خود هزاره ها بوده و اگر نه نفس حضور خارجی بجای آنکه امنیت ساز باشد، مخل امنیت بوده و بهانه کافی دراختیار طالبان گذاشته است که خشونت ها و کشتار غیرنظامیان از جمله هزاره ها را توجیه کنند.
۷ .به هر حال اکنون مسئله ی مهم و قابل توجه آن است که برای حمایت، حفاظت و تأمین جان هزاره های افغانستان چه باید کرد؟
واقعیت آن است که اهرم های زیاد و قدرتمندی در اختیار هزاره ها و حتی دولت مرکزی افعانستان قرار ندارد. مناسب ترین راه حل تقویت دولت مرکزی و توانمند سازی خود هزاره است تا خود از منافع خود شان بتوانند، حمایت کنند. ایجاد اتحاد در داخل هزاره ها و جلوگیری از تفرقه حزبی و گروهی که متاسفانه درحال حاضر وجود دارد به زیان هزاره تمام می شود. موقعیت آنها را درمعادلات قدرت که در هرحال چه کسی بخواهد و چه کسی نخواهد قومی است با چالش روبرو کرده است. اتحاد درون قومی حزبی و سیاسی از یک طرف و سهم گیری از قدرت از طرف دیگر تنها گزینه پیشروی هزاره ها است. نباید در انتظار معجزه ای برای هزاره ها بود. اتحاد درونی وهماهنگی با سایر نیروهای قومی هم فکر راه حل های قابل قبول تری بدست خواهند داد.
۸ .در روند صلح کنونی تا چه میزان به حفظ جان شهروندان در معرض خطر مانند هزاره ها توجه شده است؟ چشم پوشی از این مسئله چه پیامدهایی خواهد داشت؟
روند صلح کنونی تقریبا به بن بست رسیده و جنگ تشدید شده است. اگر طالبان راه حل نظامی را برای باز گشت به قدرت در پیش بگیرند، هزاره ها راهی جز مسلح شدن و مقاومت در کنار تاجیک ها و ازبک ها پیش روی خود نخواهند یافت. جنگ داخلی با ظرفیت دخالت خارجی و ورود به فاز جدید جنگ داخلی منتفی نیست. افغانستان دارد در مسیری قرار میگیرد که در یک طرف طالبان و در طرف دیگر دولت کابل و بقیه قومیت ها قرار می گیرند.بنابراین، خطر جانی در تشدید جنگ برای همگان وجود دارد و اختصاص به هزاره ها ندارد. در شرایط جنگی نباید انتظار ویژه ای داشت. دفاع باید همگانی جدا از بخشی نگری قومی ومذهبی باشد. درغیر این صورت برنده طالبان خواهند بود که از انسجام بیشتر درونی و پشتوانه قوی تری دربخش هایی از قبایل پشتون برخوردارند. درجنگ حلوا پخش نمی کنند. هزاره وغیر هزاره باید قدرت دفاع مشترک بیابند.وگرنه به یکسان قربانی خواهند شد. مسئله چشم پوشی هم نیست. مسئله توان رزمی و مقاومت است. طبعاً پیامدهای آن بسیار سنگین برای همگان و بصورت خاص تر هزاره ها که اختلاف مذهبی با طالبان دارند، خواهد بود.
۹ .نقش نهادهای حقوق بشری بین المللی در مقابله با نسل کشی هزاره ها چیست؟ آیا در برابر سکوت یا کوتاهی این نهادها شاهد حادثه مشابه روآندا در افغانستان نیز خواهیم بود؟
تجربه نشان داده است که نهاد های بین المللی وحقوق بشری در جلوگیری از کشتار های قومی موفق نبوده اند. روشن ترین مورد در بوسنی هرزگوین در بیخ گوش کشورهای اروپائی، مدعیان حقوق بشر و سازمان های حقوق بشری روی داد. و در یک مورد ۸ هزار مسلمان در صربستان قتل عام شدند. با توجه به این گونه تجربیات دور از انتظار است که نهادهای حقوق بشری که عمدتاً غربی هستند، بتوانند کاری انجام دهند. درحد محکومیت موثرند و نه بیش از این. بحث سکوت نیست. کاری نمی توانند بکنند. اهرمی دراختیار ندارند. توان عمل در اختیار قدرت های بزرگ است. که آنها محاسبات خود را دارند. با این حال، پیش بینی بوجود آمدن وضعیتی شبیه روآندا درارتباط با هزاره ها ممکن است با واقعیت های جامعه افغانستان هم خوانی نداشته باشد. تضاد قومی و مذهبی درافغانستان به خطرناکی روآندا نیست. با این حال اگر لشکر فاطمیون وارد شود و در افغانستان جنگ مذهبی شود، هر احتمالی را باید درنظر گرفت.