نگاهی به جایگاه حقوق بشر در مذاکرات صلح افغانستان در گفتگو با ذاکر ارشاد
۵ تیر(سرطان)۱۴۰۰-۲۰۲۱/۶/۲۶
نگاهی به جایگاه حقوق بشر در مذاکرات صلح افغانستان در گفتگو با ذاکر ارشاد
حقوق بشر در افغانستان
سال ۲۰۲۰ اولین مذاکرات جدی میان همه طرف های درگیر در جنگ افغانستان آغاز شد. با این وجود، جنگ بین نیروهای دولت افغانستان، طالبان و دیگر گروه هالی مسلح ادامه داشت و تقریبا در ۹ ماه نخست سال منجر به ۶۰۰۰ تلفات غیر نظامی شد. در نتیجه شروع مذاکرات رسمی نه تنها منجر به کاهش تلفات نشد بلکه میزان قتل های هدفمند و تلفات غیرنظامیان نیز افزایش یافت. که در میان تعداد زیادی از آنها را زنان شامل می شدند. تداوم این امر نشان دهنده نادیده گرفته شدن مسائل حقوق بشری در روند مذاکرات بود. علی رغم آمارها و گزارش های متعدد سازمان های داخلی و بین المللی برای درنظرگرفته شدن مسائل حقوق بشری در روند مذاکرات و جلوگیری از ضایع شدن دستاوردهای حقوق بشری کشور در دو دهه اخیر همچنان امار تلفات رو به افزایش است. از طرف دیگر، نگرانی های بسیاری از شنیده نشدن صدای قربانیان جنگ نیز وجود دارد. به گونه ای که هیچ نماینده ای از انان در میز مذاکره وجود ندارد. غیبت معنادار زنان نیز در جریان مذاکرات نیز نگرانی هایی را از به حاشیه رفتن نقش زنان به عنوانی یکی از قربانیان اصلی جنگ بیست سال اخیر به میان اورده است. همچنین، عجله زیاد دولت بایدن برای به نتیجه رسیدن مذاکرات بر میزان نگرانی ها در جهت نادیده گرفتن مسائل حقوق بشری افزوده است. به همین جهت، مصاحبه زیر با ذاکر ارشاد استاد دانشگاه پیرامون جایگاه حقوق بشر در مذاکرات صلح صورت گرفته است.
۱ .شش ماه از مذاکرات جدی بین طرف های درگیر جنگ در افغانستان می گذرد. یکی از مسائل جدی در این زمان حفظ مسائل حقوق بشری در جریان مذاکرات و حقوق زنان،اقلیت ها، آزادی بیان و قربانیان جنگی می باشد. با توجه به وضعیت کنونی تا چه میزان این مسئله درجریان مذاکرات رعایت و جز خطوط قرمز دانسته شده است؟
در مذاکراتی که فعلا میان گروه های درگیر جنگ در افغانستان یعنی دولت افغانستان و طالبان در جریان است و اینکه آیا در چنین مذاکراتی بحث حفظ مسائل حقوق بشری یا حقوق زنان و اقلیت ها، آزادی بیان و امثال آنها چقدر در محراق توجه قرار دارند، فکر میکنم این موضوعات جز مسائل اصلی به شمار نمی روند. اساساً شاید نوبت به طرح این مباحث به طوری جدی که حامی داشته باشد، فراهم نشود که شاید دلیل آن طرف مقابل دولت افغانستان که طالبان باشند اساساً از بنیاد با این مسائل و مقوله ها یک نسبت قابل قبول ندارند. این ارزش ها در نظام فکری طالبان که بر او تاکید می کنند، از جایگاه چندانی برخوردار نست. طبیعی است زمانی که از نظر مباحث اعتقادی و تصوراتی چیزی به نام حقوق بشر و زنان و اقلیت ها به عنوان یک ارزش توجه نشود، در بحث گفتگوها و مذاکرات هم کمتر توجه و بها به آن مسائل داده می شود. به این لحاظ در جریان مذاکرات چیزی به نام رعایت حقوق بشر یا به این مسائل به عنوان خط قرمز نگاه شود، بعید به نظر می رسد. چراکه تاکنون هم به طور جدی مورد توجه قرار نگرفته است.
۲ .یکی از نقدهای جدی به ترکیب هیئت مذاکره کننده نبود نماینده ای از معلولان جنگی به عنوان قربانیان اصلی جنگ است. چرا دولت نماینده ای از این قشر در تیم مذاکره کننده انتخاب نکرده است؟ آیا اعضای تیم می تواند صدای واقعی این گروه باشد؟
فکر میکنم کل نمایندگان از سوی دولت افغانستان، نماینده قربانیان جنگ است. چراکه همه مردم افغانستان قربانیان جنگ هستند. روزانه مردم افغانستان به دلیل شعله های جنگی که طالب بر مردم تحمیل می کند، قربانی می دهد.بنابراین، هرکسی که از آدرس مردم و دولت افغانستان نمایندگی می کند و در مذارکرات با طالب حضور داشته باشد، گویا به نحوی نمانیدگی نه تنها از دولت و نظام سیاسی افغانستان بلکه نمایندگی از کل اقشار جامعه از جمله قربانیان جنگ می کند. اما اینکه برای طالبان این مسائل تا چه میزان مهم است، هم تجربه گذشته و هم کارنامه طالب نشان می دهد که این گروه خیلی گوش شان بدهکار این مسئله نبوده و نیست.
۳ .با توجه به مهم بودن مسائل حقوق بشری در جریان مذاکرات به نظر می رسد از ابتدای آغاز مذاکرات توجه چندانی به این مسئله نشده است. رهایی ۵۰۰۰ زندانی طالب، حضور کم زنان در جریان مذاکرات، افزایش قتل های هدفمند و تلفات غیر نظامیان و عجله زیاد حکومت بایدن برای به نتیجه رسیدن مذاکرات از جمله مواردی است که نشان دهنده در اولویت نبودن مسائل حقوق بشری در جریان مذاکرات بوده است. تداوم این نگاه چه پیامدهایی برای نتیجه صلح و کشور خواهد داشت؟
بحث رهایی ۵ هزار زندانی طالب و حضور کمرنگ زنان این ها قبل از آنکه بازتاب دهنده نگاه های آرمان گرایانه حقوق بشری باشد، این تحولات بیشتر انعکاس دهنده مناسبات قدرت واقعی است که میان دو طرف وجود دارد. حامیانی که ممکن است از جریان طالبان یا حامیانی که از دولت افغانستان حمایت کنند. من فکر میکنم رهایی ۵ هزار زندانی قبل از آنکه توجه و تمرکز روی مسائل حقوق بشری باشد بیشتر بازتاب دهنده دیکته ها یا تحمیل هایی است که ناشی از قدرت کلی طالبان و حامیانشان در این امر می باشد. بنابراین، متاسفانه ما باید اعتراف بکنیم که چیزی به نام مسائل حقوق بشری در گفتگوها و مذاکرات بین الافغانی از یک جایگاه جدی برخوردار نیست. بنابراین، هرچیزی که ممکن است اتفاق بیافتد قبل از آنکه بازتاب مسائل حقوق بشری باشد، بیشتر بازتاب دهنده زور هریک از طرفین است.
۴ .نهادهای داخلی و بین المللی زیادی در رابطه با حقوق بشر در افغانستان در حال فعالیت هستند. این نهادها تا چه میزان توانسته اند در به شنیده شدن صدای زنان، اقلیت ها، قربانیان جنگ، رسانه های به عنوان مولفه های اصلی حقوق بشر موفقیت آمیز عمل کنند؟
بحث مسائل حقوق بشری همانطور که به صورت غیرمستقیم عرض کردم، بیشتر یک نگاه آرمان گرایانه و شعاری و امثال این هاست که خوراک های و مخاطبین خاص خود را داشته باشد. ولی اینکه به صورت واقعی نهادهای داخلی و بین المللی فعال در حوزه حقوق بشری بتواند، تاثیرگذار باشد و تحولات سیاسی افغانستان را مهندسی کند، همچنین شرایط و کارکردی را متاسفانه در نهادهای داخلی و بین المللی نداریم. تحولات سیاسی افغانستان ازجمله، جنگ و صلح افغانستان قبل از آنکه بازتاب نگاه های حوق بشری افغانستان باشد، بیشتر متاثر از قاعده قدرت و خشونت هایی است که عملاً در جبهات جنگ وجود دارد. افراد قبل از آنکه با پررنگ کردن مباحث حقوق بشری اهداف خود را تعقیب کنند، بیشتر از میله تفنگ و ماشه کلاشینکف خواست ها و اهداف شان را در مناسبات افغانستان تعقیب می کنند.
۵ .به طور کلی مواضع طالبان به عنوان یکی از طرف های جدی جنگ در افغانستان نسبت به مسائل حقوق بشری چیست؟ حضور آنان در بخشی از نظام چگونه می تواند این مسائل را تحت شعاع خود قرار دهد؟
همچنان که عرض شدف موضع طالبان به عنوان یکی از طرف های جدی جنگ به مسائل حقوق بشری واضح است.حقوق بشر گویا در نگاه طالبان اساساً به عنوان یک ارزش درک نمی شود. آنها خود با یک قشری افراطی دینی به مسائل نگاه می کنند. فهم شان از حتی مسائل اسلامی هم بسیار سطحی و سوری و قشری است. طبیعی است که با یک نگاه قشری گرایانه نمی شود سراغ محتوایی رفت که در آنجا بحث حقوق بشر به عنوان یک ارزش ذاتی برای انسان ها درنظرگرفته می شود. به این لحاظ است که نگرانی که وجود دارد به خاطر همین مسئله است. به هر پیمانه ای که نگاه طالبانی و امثال آنها برجسته شود و مجال برای حضور آن ها در بدنه قدرت داده شودف به آن میزان بحث های حقوق بشری کمرنگ و حاشیه نشین خواهد شد.
۶ .بنابراین، همان طور که گزارش جدید سازمان ملل در ۱۵ فوریه ۲۰۲۱ نشان می دهد، از زمان آغاز مذاکرات صلح افزایش حملات بر فعالان حقوق بشری و روزنامه نگاران افزایش یافته است. به طور کلی علی رغم اظهار نظر مقامات رسمی چه از جانب دولت افغانستان چه از سوی دیگر کشورهای دخیل در روند صلح، افزایش خشونت ها و بالا رفتن آمار قربانیان موجب دلسردی مردم از دستیابی به نتیجه ای موفقیت آمیز در حفظ جان و حقوق شهروندان گردیده است. اما چه تضمینی وجود دارد که پس از دستیابی به توافق نیز شاهد این وضعیت نباشیم؟ تا کنون طالبان در روند مذاکرات هیچ تعهدی برای حفظ جان شهروندان افغان نشان نداده اند، آیا می توان امیدداشت که با دست یابی به توافق در این زمینه متعهد شوند؟
همچنان که امروزه گراف جنگ و خشونت ورزی، میزان خلق فجایع انسانی که از آدرس طالبان به شهروندان و اقشار مختلف جامعه افغانستان تحمیل می شود، نشان می دهد که طالب از نظر فکری و نظری هیچ تغییری نکرده است. پس نگرانی وجود دارد. حتی احتمال دارد که اگر طالب دوباره زمینه برای احیا و بازگشت اش در مناسبات قدرت افغانستان فراهم شود، نه تنها مباحث حقوق بشری بلکه بقای افغانستان و گروه های مختلف اجتماعی با خطر مواجه خواهند شد. اصل وجود و حق حیات به عنوان یک حق سلب نشدنی، ممکن است با خطرهای جدی روبه رو شود. چه برسد به ارزش های پسین و بعدی حقوق بشری که امروزه با عنوان ارزش های انسانی و حقوق بشری شناخته می شود.بنابراین، نگرانی ها زیاد است و به هر مقدار که زمینه برای بازگشت طالب فراهم شود بر شدت نگرانی ها تاثیرگذار خواهد بود.
۷ .همان طور که آنتونی بلینگن نیز چندی پیش اذعان کرد، برنامه ایالات متحده صرفا به مشارکت “معنی دار” زنان اشاره دارد. منظور از این مشارکت معنا دار چیست؟ همچنین در نامه ی وی به اشرف غنی اشاره ای به اهمیت حمایت و حفظ حقوق زنان نشده است. اما این تناقضاتِ دولت ایالات متحده در پیام های خود به چه معناست؟ آیا طرف آمریکایی صرفا به دنبال مصالحه با طالبان است؟
بحث برنامه ایالات متحده مبنی بر اینکه مشارکت معنی دار زنان و امثال ان خیلی جدی نیست. بلینکن یا هر مقام دیگری که از آدرس ایالات محتده وقتی که در باب مباحث حقوق بشری صحبت میکنند، تنها یک بحث آرمان گرایانه با مخاطبان خاص خود است. اما به صورت واقعی جز عناصر اصلی سیاست گذاری ایالات متحده باشد، نیست. چراکه بعداز دو دهه حضور و علی رغم شعارها، میگویند که افغان هاست که خود تعیین کننده هستند. این در حالی است که همسویی شان با طالبان و مذاکرات شان با طالبان نشان می دهد که مباحث حقوق بشری برای آن ها به عنوان عناصر جدی خط مشی و یا پالیسی ایالات متحده نبوده است.
۸ .از سوی دیگر مطالبات گروه های زنان و قربانیان جنگ و یا اقلیت ها از روند صلح افغانستان چیست و چگونه می توانند برای احقاق حقوق خود در این مسیر فعالیت کنند؟
دولت افغانستان و مناسبات قدرت در افغانستان خیلی بی رحم است و این باعث می شود که خیلی از مباحث اساساٌ نوبت شان در چنین فضایی مانند بحث دفاع از حقوق زنان و قربانیان جنگ نمی رسد.اصل بقای جامعه افغانستان و گروه های اجتماعی فعلا با خطرات جدی رو به رو است. خلق فجایع انسانی از آدرس طالبان هرروز گسترش پیدا می کند. در نتیجه، صحبت از حقوق زنان و اقلیت ها و قربانیان جنگ نشان دهنده یک نگاه آرمان گرایانه است که فعلا نشانه های بیرونی ندارد و چون آن چیزی که واقعا تاثیرگذار و تعیین کننده است، شعله های جنگی است که از آدرس طالبان بر مردم افغانستان تحمیل می شود که متاسفانه در داخل افغانستان و سطح منطقه و نظام بین الملل به عنوان کارت بازی این گروه به رسمیت شناخته شده است و طالبان از این رهگذر خواسته هایشان را تحقق می بخشند.
۹ .سازمان های حقوق بشری و نهادهای مرتبط با حقوق ازنان و اقلیت ها در افغانستان برای حفظ دستاوردهای زنان و دفاع از مطالبات آنها در روند صلح افغانستان تا کنون چه فعالیت هایی انجام دادده اند؟
شاید تلاش ها و کوشش هایی از سوی سازمان های بین المللی برای احقاق حقوق زنان و اقلیت ها روی دست گرفته شود ولی این ها یک امر شعاری و آرمانی است که کمتر توانایی تماس برقرارکردن با قاعده قدرت در افغانستان را دارند. صلح افغانستان و روندهای این چنینی، قبل از انکه بازتاب نگاه های آرمان گرایانه باشد، بازتاب قدرت خشن و بی رحمی است که در میادین جنگ در جریان است. و این ها است که تعیین کننده اصلی هستند.
۱۰ .طبق اعلامیه ی ۲۲ سنبله ۹۹ از سوی کمیسیون مستقل حقوق بشر، حقوق قربانیان و عموم مردم بایستی رکن اصلی گفتگوهای صلح قرار گیرد. اما جدا از این دست باید و شایدها، این کمیسیون و یا نهادهای حقوق بشری چه مکانیزم های اجراییِ موثر و پایداری برای پیاده سازیِ پینشهادات خود در روند صلح داشته و یا به کاربسته اند؟
ادعای مختلفی از بحث کمسیون حقوق بشر در افغانستان و سایر کمیسیون های دیگر در رسانه ها برجسته کنند. و شعارهای آرمان گرایانه حقوق بشری سر بدهند. چراکه موحودیت این کمیسیون ها به این شعارها وابسته است. اما اینکه واقعا این نهادها و سازمان ها از کارکرد قابل توجهی برخوردار باشد، اما من فکر میکنم هنوز چنین عملکردی را ندارند. بیشتر یک صنعتی است برای سرگرم سازی برخی از طیف ها و جریان ها و خلق یکسری باورهای واقعی و غیرواقعی برای سرگرم کردن. اما به صورت واقعی سیاست افغانستان متاثر از برنامه های این کمیسیون ها نیست. بنابراینف کمیسون ها هرچی ادعا بکنند که ترکیب مذاکره کنندگان باید جامعهب اشد. نماینده گروه ها و اقلیت های خالص هم باشد تنها بازی های زبانی و لفظی است. چراکه واقعیت های تلخ جامعه افغانستان هیچگاه متأثر از این بحث ها نیست.