نگاهی به فیلمِ «رمبو ۳»؛ به کارگردانیِ پیتر مک دونالد
۸ تیر (سرطان) ۱۴۰۰ – ۲۹ / ۶/ ۲۰۲۱
سارا محمدی ناجی
رمبو ۳
– کارگردان: پیتر مک دونالد
– فیلمنامه نویس: سیلوستر استالونه – شلدون لتیچ
– بازیگران: سیلوستر استالونه- ریچارد کرنا
– موسیقی: جری گلدسمیت
– توزیع کننده: تری استار پیکچرز
– تاریخ های انتشار: مه ۱۹۸۸
– مدت زمان: ۱۰۱ دقیقه
– کشور: ایالات متحده
– زبان: انگلیسی
رمبو ۳ عنوان فیلمی آمریکایی در ژانر اکشن به کارگردانی پیتر مک دونالد و با بازی سیلوستر استالونه است که در سال ۱۹۸۸ اکران عمومی شد.
این فیلم در ادامه فیلم های اولین خون (۱۹۸۲) و رمبو: اولین خون قسمت دوم (۱۹۸۵) ساخته شد. بیست سال بعد از رمبو ۳، دنباله این فیلم تحت عنوان جان رمبو به کارگردانی سیلوستر استالونه بر پرده سینماهای جهان رفت و قسمت نهایی این مجموعه در سال ۲۰۱۹ با عنوان رمبو ۵: آخرین خون، ساخته شد.
این فیلم (رمبو ۳) با ۱۲۳ مورد مرگ و ۲۵۴ مورد انواع صحنه های خشونت بار در ۱۰۹ دقیقه، تا قبل از سال ۲۰۰۰ پرخشونت ترین فیلم سینمایی به شمار میآمد.
رمبو ۳ داستانی غیرواقعی در طی جنگ شوروی در افغانستان را به تصویر می کشد. رمبو که اکنون در معبدی در تایلند زندگی میک ند به اصرار سرهنگ تروتمن به ماموریتی برای رساندن موشک های استینگر برای یاری مجاهدان دعوت می شود؛ اما از این کار سر باز می زند. سرهنگ به ناچار خود به افغانستان رفته و به دست سربازان شوروی می افتد. رمبو پس از شنیدن این خبر راهی افغانستان می شود تا دوست دیرینش را نجات دهد.
او به کمک یک قاچاقبر به نام موسی از پاکستان راهی مرز افغانستان می شود و در گذر از کوه های بلند و دره ها افسانه ها و ضرب المثل هایی درباره رشادت ها و قهرمانی های مردم افغانستان در طول تاریخ از زبان او می شنود. به زودی آنها به روستایی می رسند که مجاهدین در آن اقامت دارند. آنها مسلحند و علیه شوروی می جنگند. رمبو از آنان درخواست کمک می کند تا بتواند به پایگاه دشمن حمله کند و سرهنگ را نجات دهد. آنها در ابتدا نمی پذیرند اما بعد فرصتی می خواهند تا مناسب ترین مسیر را پیدا کنند.
در طول نیمروزی که رمبو در میان آنهاست با بازی بزکشی آشنا می شود و حتی آن را امتحان می کند. اما آن لحظات شاد خیلی زود با حمله ی هلیکوپترهای شوروی به فاجعه ای بدل می شود و عده ی زیادی از مجاهدین کشته می شوند. رمبو موفق می شود یکی از هلیکوپترهای دشمن را منهدم کند. او تصمیم می گیرد در آن شب به تنهایی به پایگاه حمله کند درحالی که موسی او را به آنجا ببرد. در طول مسیر متوجه می شود که حمید پسربچه ی روستایی سلاح به دست، دنبال آنان آمده است.
حمله ی آنها در ان شب ناموفق است. حمید زخمی می شود و آنها مجبور به فرار می شوند. موسی و حمید به سمت مرز می روند و رمبو اینبار به تنهایی به پایگاه حمله می کند و سرهنگ و عده ی دیگری از اسیران را با یکی از هلیکوپترهای دشمن فراری می دهد. هلیکوپتر آنها در میان دره ای سقوط می کند اما آنها زنده می مانند. بقیه به جای امنی می روند و رمبو و سرهنگ ناگهان با هلیکوپترهای دشمن مواجه می شوند.
مبارزه ی آنها اینبار در زیرزمین و در غارهایی بزرگ اتفاق می افتد. آنها موفق می شوند افراد دشمن را یکی یکی نابود کنند. اما ارتش شوروی با تانک ها و هلیکوپترها از راه می رسند. اینبار به نظر می رسد دیگر راه نجاتی ندارند اما سرانجام کمک از راه می رسد و گروه مجاهدین با آنان درگیر شده و شکستشان می دهند.
او که نخستین بار در سال ۱۹۸۲در شهر کوچکی در واشنگتن بنای عصیان گذاشت و به جنگ نیروهای پلیس و ارتش آمریکا رفت، در طول سال های بعد، از کهنه سربازی ناسازگار و دلزده از جنگ و خونریزی به مأموری با قابلیت های ویژه نظامی تبدیل شد که در بزنگاه های سیاسی تمام توانش را برای تفوق نظامی و ایدئولوژیک دولت متبوعش به کار می گیرد. در چند سال اخیر که دونالد ترامپ قصد ساخت دیوار مرزی میان آمریکا و مکزیک را داشته، عجیب نیست که آخرین مأموریت رمبو در خاک مکزیک است.
در جای جای این فیلم (رمبو ۳) مشاهده می شود که بیشتر از نمونه های خارجی آن به فرهنگ و تاریخ مردم افغانستان پرداخته شده و سعی می کند با آنان ارتباط برقرار کند. مثلا در جایی از فیلم وقتی موسی و رمبو به افغانستان می رسند و در بالای کوه های آن ایستاده اند موسی می گوید: «این افغانستانه! اسکندر کبیر سعی کرد اینجا رو فتح کنه، بعد چنگیزخان بعد بریتانیایی ها و حالا هم شوروی. اما مردم افغانستان هیچ وقت شکست نمی خورند.»
درست است که این یک فیلم آمریکایی و با منافع آمریکایی ساخته شده و در آن شوروی دشمن درجه یک آنان و مردم بیگناه دنیا است و آمریکا نجات دهنده ی مردم بیگناه جهان، با به خطر انداختن جان خود، جان دیگری را نجات می دهد.
فیلم پر از صحنه های کشت و کشتار و انفجار و تیراندازی است. استالونه گفته که ایده اولیه او برای این فیلم بیشتر شبیه به فیلم «اشک های خورشید» (فیلمی جنگی با بازی بروس ویلیس که به عملیات گروه نجات نیروی دریایی ایالات متحده در جنگل های نیجریه می پردازد) بوده، با این تفاوت که ماجرا در افغانستان اتفاق افتاده است.
در دوران جنگ سرد، ساخت فیلمی تبلیغاتی برای به رخ کشیدن نیروی نظامی آمریکا و تحقیر روسیه توسط هالیوود امری مرسوم بود. با این حال، این فیلم یکی از ضعیف ترین فیلم های این مجموعه است که نقدهای بسیار منفی ای از منتقدان دریافت کرده است.