سر تیتر خبرهاسیاستمصاحبهنخستین خبرها

بحران جنگ و افزایش خشونت ها، آیا افغانستان آماده پذیرش امارت است؟

۹ تیر(سرطان)۱۴۰۰-۲۰۲۱/۶/۳۰

جنگ طالبان

از زمان اعلام خروج نیروهای خارجی در سپتامبر ۲۰۲۱ و بسته شدن سفارت خانه های مختلف در افغانستان شاهد اوج گیری حملات مرگبار طالبان در سراسر کشور بوده ایم که منجر به افزایش تلفات  از همه طرف بوده ایم. از طرف دیگر، به بن بست رسیدن مذاکرات و ایجاد شرط های تازه از سوی طالبان بر پیجیده تر شدن روند صلح افزوده است. اما طالبان با حمایت سایر گروه های تروریسیتی در تلاش برای شدت بخشیدن و گسترش جنگ در افغانستان هستند تا از این طریق بتوانند قدرت چانه زنی خود را در مذاکره بالا ببرند. مصاحبه زیر در همین راستا و در خصوص گسترش جغرافیایی جنگ افغانستان با محمد باقر غلامپور کنشگر اجتماعی مطرح شده است.

۱٫ با خروج نیرو های خارجی از افغانستان و پیچیده تر شدن روند مذاکرات در میز گفت و گو، آتش جنگ و خشونت در کشور در وضعیت به شدت شکننده ای قرار دارد. جنگ اکنون در تمام مناطق کشور جریان دارد. به عنوان اصلی ترین پرسش دلیل اصلی پیشروی طالبان در میدان نبرد چیست؟ آیا خروج نیروهای خارجی باعث این چنین تحرکات گسترده طالبان در مناطق مختلف کشور شده است؟

در هر جنگی یکسری نقاط عطف وجود دارد و این نقاط عطف خیلی تآثیر میگذارد در میدان جنگ. وقتی یک درگیری مثل درگیری افغانستان سال های متمادی و طولانی ادامه دار می شود و دو طرف هیچ کدام قدرت توانایی پاکسازی یا توانایی در اختیار قرار گرفتن منطقه مورد نظرشان را ندارند، اصطلاحاً جنگ فرسایشی می شود. چنانکه، جنگ افغانستان اکنون یک جنگ فرسایشی است که چندین سال است این اتفاق افتاده است.

در چنین شرایطی، وقتی آمریکایی ها اعلام کردند که در سپتامبر سال ۲۰۲۱ می خواهیم از افغانستان خارج شویم به مانند روحیه جدیدی بود برای سربازان طالبان و نیروهایشان در زمین.  چرا که ، از یک جهت خیالشان راحت شد. اول اینکه، نبردمان به ثمر رسید و نکته دوم اینکه، نیروهای خارجی افغانستان را ترک می کنند و دیگر کسی نیست از قوای امنیتی افغانستان در میدان نبرد حمایت کنند. به خاطر اینکه، طبق توافقنامه صلح بین آمریکا و طالبان، طالبان تعهد سپردند که امنیت نیروهای آمریکایی و پاسگاه های آنها را داشته باشند و هیچ گونه حمله ای به آنها نداشته باشند و در مقابل هم طرف آمریکایی، تعهد سپرده است که به نیروهای طالبان به دلیل غیرموجه حمله نکند. در نتیجه، این جنگ هایی که امروز میبینم شدت پیدا کرده است و آمریکایی ها و نیروهای ناتو مشغول خارج سازی نیروهایشان هستند، این طبیعی است.

در هر تاریخ جنگ کشورهای مختلف هم ببینید، یک امر طبیعی است که با خروج گسترده قوای یک کشور، طرف مقابل روحیه بیشتری پیدا می کند و دست به حملات گستره تری برای گرفتن مناطق بیشتر می زنند.

 در این میان، متاسفانه استراتژی دولت افغانستان هم یک استراتژی کاملا غلط است. این استراتژی در حال حاضر چیزی که ما در حال رویت هستیم،  این هست که سعی و تمرکزشان را گذاشته اند بر شهرهای بزرگ که از ولسوالی ها و شهرهای کوچک که نیروهای امنیتی در آن حضور دارند، غافل مانده اند.در نتیجه، آنها در این مناطق در محاصره قرار می گیرند و چندین شبانه روز در بدون آب و غذا و چندین روز و شب در محاصره قرار می گیرند که موجب می شود، آن منطقه سقوط کند. به خاطر اینکه شدت نبرد در سراسر کشور شدت و افزایش پیدا کرده است.

این در حالی است که میزان نیروهای امنیتی که گفته می شود حدود سیصدهزار نفر نیرو دارد، یک امر خیالی است. در واقعیت، اگر که انسان از نزدیک ببیند به نظر شخص خود من ارقام پایین تر است. چرا که با وجود سیصد هزار نیرو این اتفاقات عجیب است. چرا که ما می بینم کمبود نیرو و پرسونل در نیروهای افغانستان کاملاً مشهود است. این امر چند دلیل دارد: نخست تعداد کشته های نیروهای امنیتی است که ما می بینیم و همچنان ادامه دارد به علت عدم مدیریت جنگ و نکته دیگر این است که سربازگیری طالبان در حال افزایش است. چراکه این ها زمانی که طالبان یک نقطه را تصرف می کنند، طبیعی است که از آن منطقه سربازگیری می کنند و نیروهای محلی تشکیل میدهند تا بتوانند از ان منطقه ای که دارند، محافظت کنند و نیروهایی که جنگی هستند را به خط نبرد بعدی میفرستند و آن منطقه را سعی می کنند، نیروهای همان منطقه تامین کنند. این اتفاقی است که در بسیاری از جنگ های جهان از جمله جنگ جهانی دوم هم رخ داد. که این یک تاکتیک جنگی است که در نهایت باید ببینیم آینده به کدام سو سوق پیدا میکند.ولی نحوه مدیریت جنگ بسیار در افغانستان ابهام برانگیز  بود و حتی گاهاً اتهاماتی وجود داشته مبنی بر اینکه دولت خود این مناطق را در اختیار طالبان قرار می دهند.

۲٫ در مقابل حملات طالبان دولت افغانستان از شیوه عقب نشینی تاکتیکی برای مقابله با پیش روی های این گروه استفاده کرده است. این شیوه تا چه اندازه جوابگو خواهد بود؟ معایب و مزایای این روش چیست؟

دولت افغانستان تا امروز هرگونه عقب نشینی که انجام داده است تحت عنوان «عقب نشینی تاکتیکی» یا عقب نشینی برای حفظ جان مردم یا جلوگیری از تلفات نیروهای خودی یا مردم عام بهانه بوده است تا اینکه واقعیت داشته باشد  که دلایل مختلفی دارد. اکنون نیز در رابطه با اتفاقات رخ داده در کشور چند مسئله وجود دارد: نخست آنکه، واقعاً دولت افغانستان و نیروهای امنیتی و مسائل مدیریتی به قدری آشفته است که توانایی مبارزه کردن را دولت در سطح گسترده ندارد. چرا که امروز می بینم ولسوالی ها یکی پس از دیگری در حال سقوط هستند که متاسفانه واقعیت عینی جنگ است. همچنین، می بینیم که طالبان در حال غالب شدن در مناطق روستایی است. یک گمانه زنی دیگری وجود دارد که افراد در سطح بالا معتقدند که دولت یا حداقل بخشی از دولت افغانستان خواستار تحویل دهی نقاط مختلف به گروه طالبان هستند و چون نیروهای خارجی در حال خروج هستند و حمایت جامعه جهانی دیگر برای افغانستان به آن معنای گذشته دیگر وجود ندارد.در نیتجه، بخشی از دولت به این فکر افتاده است که بخشی از دولت را تحویل نیروی طالبان بدهد. مسئله ای که متاسفانه در افغانستان سابقه تاریخی دارد.به طور مثال، در دوران کمونیسیتی زمانی نیروهای شوروی شکست خوردند و خارج شدند، دولت وقت مناطق را سعی میکرد به نیروی خاصی تحویل بدهند که اگر قرار است دولتی روی کار بیاید، بگذارید از خود ما باشد. امروز نیز چنین مسئله ای دوباره مطرح شده است. که دولت افغانستان یا بخشی از آن که حاکم هستند و قدرت بیشتری دارند، در حال لابی گری هستند . و این گونه سقوط دادن ولسوالی ها به خصوص در ولایتی مثل ولایت میدان وردک که ولایت تقریباً استراتژیک محسوب می شود  حداقل برای مناطق مرکزی افغانستان که اگر بسته شود تقریبا ارتباط مناطق مرکزی قطع می شود، چون شمال مناطق مرکزی هنوز نیمه کاره است و از سمت جنوب هم شرایط مساعد نیست. چرا که دو راه بیشتر وجود ندارد که یکی از ولایت میدان وردک میگذرد. نگرانی ها را تشدید کرده است.

۳٫ به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران نظامی شیوه جنگ کنونی طالبان مانند، مبارزه مجاهدین در برابر تجاوز ارتش سرخ به رهبری پاکستان بوده است. با این وجود آیا در پس این حملات گسترده، پاکستان پیش برنده جنگ اصلی افغانستان است؟

خیر. چنین چیزی نیست. یکسری شباهت هایی وجود دارد ولی یکسری تفاوت های عمده هم در کنار آن وجود دارد. در دوران مجاهدین عامه مردمی که روستایی یا شهری بودند. انسان های نرمال افغانستان، طرفدار مجاهدین بودند. البته قبل از جنگ های داخلی. چرا که به دولت های کمونیستی به چشم یک اشغالگر نگاه می کردند. به ویژه تا زمانی که ارتش شوروی حضور داشت در افغانستان و کمک همیاری و مردم از اقشار مختلف در این مسئله وجود داشت. مثلاً، ما احزاب جهادی شیعه و اهل سنت داشتیم. از اقوام مختلف و گروه های متفاوت نیرو داشتیم.گروه های مخلوط داشتیم. مسئله ای به نام یک گروه خاص نبود. اما چیزی به نام گروه خاص مثل طالبان وجود نداشت.

اما در حال حاضر، بدنه اصلی طالبان از یک قومیت و مذهب مشخص و زبان خاص است که همه اقوام افغانستان را در بر نمیگرد. که به طور مثال، در برخی مناطق مانند، مناطق شمال و مرکز افغانستان نهایتاً کار به جایی باریک بکشند، آنها کنار می روند. اما نزاع اصلی در منطقه شمال و مرکز افغانستان است(جنوب را استثنا را می کنیم). اساساً جوری است که پلانی که در روی زمین می ببینیم، به این شکل است که جنگ را در مناطق مرکزی نمی توانیم ببینیم. چرا که بافت مناطق مرکزی به شکل خاص است که بستری برای حضور گروه های افراطی وجود ندارد و آنجا نمی توانند، نفوذ کنند. در نتیجه، آنجا نمی توانند نفوذ پیدا کنند. اگر هم شاهد اتفاقات در این مناطق هستیم، مردم خواستار حضور این ها نیستند.

در شمال هم وضع به همین شکل است. جنگ سختی در شمال وجود دارد و مردم اساساً خواستار طالبان در این مناطق نیستند. هرچند که یکسری مسائل وجود دارد که تحت عناوین مختلف به صورت گروهی و گسترده جا به جا می شوند. گاهاً از درون دولت هم به این ها کمک می شود. بنابراین، این مشکلاتی که امروز می بینیم بخشی از مربوط به چندین سال کار و تلاش افرادی در درون و بیرون از دولت در سطوح مختلف سیاسی، مالی، تسلیحاتی و عملیاتی است که تقویت شده اند. که در غیر اینصورت شانسی برای قدرت گیری دوباره در فضای سیاسی و اجتماعی با این پیشرفت هایی که صورت گرفته نداشتند.

بنابراین، برخی ها در افغانستان متاسفانه مسائل کوچک را بر مسائل بزرگ ترجیح دادند و امروز شاهد این مشکلات هستیم. جنگ اصلی در شمال افغانستان اتفاق خواهد افتاد و شمال تعیین کننده خواهد بود. چراکه اگر نقاط اصلی شمال به تصرف افغانستان در بیاید، افغانستان سقوط خواهد کرد.

۴٫ با توجه به شدت گرفتن حملات و پیشروی های طالبان آیا بازگشت مجدد طالبان به کشور از طریق جنگ احتمال دارد؟ از طرف دیگر، این گروه با پیشروی به مناطق اطراف پایتخت درصدد تصرف کابل هستند. با این وجود آیا کابل سقوط خواهد کرد؟

اینکه طالبان بتواند با حضور نظامی خودش کل افغانستان را بگیرد، هنوز زود است که چنین قضاوتی را انجام دهیم. به خاطر اینکه، طالبان تا امروز در جنگ گسترده به آن معنا حضور نداشته است که بتوانیم بر اساس آن توانایی و ظرفیت این گروه را بسنجیم که آیا می توانند شهرهای بزرگ را سقوط بدهند و تک تک ولایت ها را تصرف کنند. هنوز زود است که بخواهیم به این شکل به قضیه نگاه بکنیم. که این ها غالب می شوند . اما حداقل نه به این زودی ها اما همه چیز بستگی به شرایط سیاسی در کابل دارد.

دولت آقای اشرف غنی متأسفانه با سه چیز درگیر است. اولین و بدترین نکته ای که دولت دارد، بحث قومیتی و نژادی و خیلی مسائل ریزی است که در داخل ارگ ریاست جمهوری وجود دارد و متأسفانه قابل بیان هم نیست. محوریت قرار دادن یکسری افراد خاص در همه پست ها و غیبت معنادار سایر اقوام  و نادیده گرفتن آنها باعث عدم وجود حس ملی حتی در ظاهر در افغانستان شده است.

نکته دوم: بحث فساد گسترده است. به قدری که امروز گمرکات و شاهراه ها تبدیل به منبع مالی دولت شده است. کل سیستم افغانستان از گمرکات است که درآمد دارد. متأسفانه به فساد آلوده شدند از طرف یک تیم گسترده و مشخص که قدرت بی حد و حصر در نهاد ریاست جمهوری دارد. طوری که به گونه ای شده است که حتی برای مسائل پیش پا افتاده نظر ریاست جمهوری و افراد نزدیک به این نهاد باید وجود داشته باشد که در غیر اینصورت حتی برای یک کار پیش پا افتاده بیزنسی هم نظر این گروه مهم است.

نکته سوم که دولت با آن دست و پنجه نرم می کند. مشکل بدبینی عمومی  و عدم مشروعیتی است که نسبت به دولت وجود دارد. کمااینکه، طالبان بارها تأکید کرده است که این دولت کمتر از یک میلیون رأی داشته است. در حالی که افغانستان سی میلیون جمعیت دارد که خود به معنای بحران مشروعیت است که در این میانف مسئله تقلب گسترده ای که در انتخابات وجود داشت، بر بحران مشروعیت افزود.

در نتیجه همه این ها دست به دست هم داده است که دولت ضعیف باشد و نتواند آنطور که بخواهد جنگ را مدیریت کند. علی الخصوص که امروزه شاهد هستیم افرادی در رأس مسائل امنیتی تصمیم گیری می کنند که هیچ تخصصی در امور امنیتی ندارد. نه به این معنا که سواد تحصیلاتی نداشته باشند. بلکه سابقه کاری در این خصوص ندارند. اما این افراد فعلا در رأس نهادهای امنیتی تصمیم گیر هستند و این باعث از هم گسیختگی و باعث سردرگمی نیروهای امنیتی افغانستان شده است. چنانکه شاهد این هستیم که ولسوالی ها یکی پس از دیگری در حال سقوط هستند. همه این مسائل بر میگردد به نحوه و شیوه رهبری و مدیریت جنگ توسط ریاست جمهوری افغانستان و باید ببینیم که آقای غنی چه زمانی از خواب غفلت بیدار می شود و تدبیری بگیرد. اما اگر با همین رویه که امروز می بینم دولت پیش برود، قطعاً مشکلات جدی تر در آینده نه چندان دور خواهیم دید.

۵٫ به اعتقاد تحلیلگران افزایش حملات توسط طالبان در جهت بالابردن قدرت چانه زنی این گروه در میز مذاکره است. طالبان قصد آن را دارند که با شدت بخشیدن به حملات خود رهایی ۷ هزار زندانی این گروه و ایجاد حکومت موقت را عملیاتی کنند. آیا شدت جنگ منجر به تحقق این دو خواسته طالبان خواهد شد؟

طالبان تا امروز خواستار رهایی ۷ هزار زندانی خود چندین بار شده اند و این را تأکید کرده اند که در  مذاکرات صلحی که با آمریکایی ها داشتیم ما این قول را گرفته ایم و این مسئله در تفاهم نامه ما نیز ذکر شده اند و باید آزاد شوند. ولی یکسری مسائل دیگری هم پشت داستان وجود دارد و این است که لزوماً این فشار به معنای این نیست که ما میخواهیم زندانیانمان را آزاد کنید. برای طالبان ۷ هزار زندانی آزاد بشوند یا نشوند شاید اهمیت خاصی ندارد. چراکه در حال حاضر مشروعیت لازم را از طریق آمریکایی ها کسب کردند.

دوم اینکه، مناطق زیادی را تحت تصرف دارند و نیروی زیادی دارند و نکته مهم تر این است که تمام نیروهای اصلی و کلیدی که این گروه نیاز داشتند که از زندان بیرون باشند و در میدان به صورت فیزیکی حضور داشته باشند، آزاد شدند(شامل آن ۵ هزار زندانی). به طور مثال، قاچاقاچیان مواد مخدر که توانایی لابی گری را هم داشتند، حتی در لیست اسامی آزاد شده بودند. این به معنای این است که افرادی به آن معنای واقعی که حضورش و مؤثریتی داشته باشد، برای طالبان در زندان نمانده است. این تعداد ۷ هزار نفری که آزاد بشوند شاید بخشی کهلوت سن گرفته اند یا هم بخشی به میدان جنگ بازنگردند و شاید بخشی هم برگردند به میدان جنگ که چندان مؤثر نباشند. چراکه تأثیر اصلی را آن ۵ هزار نفر در میدان جنگ از لحاظ روحی و فیزیکی گذاشته اند و نفرات اصلی که فرماندهان بودند، آزاد شدند. حتی افرادی که حکم اعدام آن ها صادر شده اند نیز آزاد شدند. اما این ۷ هزار نفر بخش آخر نیروهای طالبان است که زیاد افراد کلیدی نیستند.

ولی هدف اصلی طالبان از شدت بخشیدن جنگ، جدا از اینکه در مذاکرات بخواهند، جایگاهشان را تقویت کنند، این است که می خواهند دولت افغانستان را امتحان کنند. ظرفیت این نیروهای امنیتی افغانستان را بدون حضور نیروهای خارجی در حال سنجیدن هستند که آیا این نیروها تاب و توان مقاومت دارند؟ آیا ما می توانیم در عدم حضور نیروهای خارجی از طریق جنگی افغانستان را فتح کنیم؟ این یک سوالی است که برای آن ها مطرح شده است و سعی می کنند تا به آن در میدان نبرد پاسخ بدهند و تا امروز که می بینم، هرروز تقریباً این ها اعلام می کنند که یک منطقه یا ولسوالی را گرفته ایم. این به لحاظ روحی برای نیروهای افغانستان، مردم و جامعه مدنی افغانستان یک شکست های روحی پشت سرهم است و ترس از این است که دولت قادر نباشد شهروندان افغانستان حمایت و محافظت کند.

۶٫ اکنون در میدان جنگ به نظر می رسد که شرایط به نفع طالبان است. امری که شاید بیشتر در نتیجه جنگ تبلیغاتی گسترده این گروه تصویرسازی شده است. بادرنظر گرفتن درست بودن این فرض، در چه شرایطی وضعیت جنگی به سود دولت افغانستان تغییر خواهد کرد؟

وضعیت جنگی تنها مسئله تبلیغاتی نیست که بگوییم طالبان با پروپاگاندای جنگی که انجام می دهند، توانسته اند کمی روحیه پیدا کنند. اما ورای این مسائل یکسری اتفاقات واقعی هم در حال رخ دادن است و واقعیت های تلخی است. آن هم این مسئله است که طالبان بعداز اعلام خروج نیروهای خارجی مناطق وسیع و گسترده ای را گرفته اند. علاوه بر این، بسیاری از شاهراه ها در اختیار طالبان در آمده است. شهر ها را نگرفته اند بلکه مبادی های که  ارسال غذا، دارو و مسافر است و راه های ارتباطی را طالبان در تصرف خود در آورده اند که نیروهای دولتی نمی توانند به راحتی از جایی به جای دیگر انتقال پیدا کنند. این یک نکته خیلی مهم است که طالبان توانسته اند با توجه به مفکوره نظامی شان خوب انجام بدهند.

 در حال حاضر، جز مناطق مرکزی افغانستان از بامیان تا دایکندی شاید مشکل خاصی وجود نداشته باشد و مسئله امنیتی از جانب طالبان تهدید نکند. ولی در دیگر مناطق کنترل راه ها مثلاً از کابل به سمت میدان وردک، قندهار، از سمت شمال به سمت پروان یک بخش هایی دست طالبان است. این کنترل کردن راه های سمت شمال افغانستان هم  وضعیت نامطلوبی قرار دارد. به گونه ای که در این مناطق توسط این گروه باج گرفته می شود. اخیراً هم گزارشی پخش شد که طالبان حتی زکات خود را از غرب کابل جمع آوری می کنند. از کسانی که تاجر هستند، انباردار هستند. بنابراین، طالبان نفوذ کردند در این مناطق. در حالی که به نظر می رسد دولت خود را به خواب زده است و صرفاً با صحبت هایی تبلیغاتی تا امروز پیش رفته اند. می بینم که دولت اساساً اراده ای برای جنگ ندارد که مشکل اصلی اینجاست. دولت اصلاً نمی خواهد که بجنگد. چرا که با این تعداد نیرو و قوت های خارجی در افغانستان و اگر رهبری واقعی باشد، قطعاً داستان طالبان با این تعداد نیرو و وجود هواپیماهای مختلف و نیروهای خارجی در افغانستان را خیلی وقت پیش باید تمام می کردیم.

۷٫ به باور برخی تحلیلگران شاید اولین قدم در ممانعت از پیشروی های طالبان مقاومتِ نیروهای امنیتی و به راحتی تسلیم نشدن آنها به ویژه در زمانیست که نیروهای ایالات متحده در حال خروج از کشور بوده و این امر ممکن است روحیه ی نیروهای امینتی افغانستان را نشانه رود. اما برای مقاوم و توانمند ساختن نیروهای امنیتی داخلی چه می توان کرد؟ آیا به طور کلی این نیروها ظرفیت و توان لازم برای ایستادگی در برابر طالبان را دارند؟ از طرف دیگر، گاهاً چه روندی پیش می آید که نیروهای داخلی بدون مقاومت تسلیم می شوند؟ سیاست خاص طالبان در پس این قدرتِ تسلیم سازیِ بی قید وشرط چیست؟

سربازها و نیروهای امنیتی افغانستان هم مثل هر انسان دیگری در دنیا انسان های نرمال و عادی است. وقتی که تحت فشار شدید قرار دارند و درخواست کمک و نیرو و پشتیبانی می کنند، از دولت مرکزی و جواب وزارت داخله یا وزارت دفاع و امنیت ملی سکوت است یا نیرو و پشتیبانی نمی کنند. و از طرف دیگر، فرآیند تصمیم گیری برای یک عملیات ساده زمانبر است و به دست چندنفر افتاده و یا هم فرماندهان اصلی که حضور دارند را اجازه نمی دهند مستقیماً  با مدیریت خود اقدام کنند. بلکه دچار یک فرآیند پیچیده تصمیم گیری می شوند. امری که از زمان آقای غنی رواج پیدا کرده و نام آن را دفاع فعال گذاشته اند. دفاعی که باعث شده اکثر سربازان ارتش، پلیس و همه نیروهای دفاعی که اکثرا سلاخی شده اند، نه در میدان جنگ بلکه در خود قرارگاه ها این اتفاق برایشان رخ بدهد. یعنی این ها به قدری در قرارگاه منتظر دستور بودند که باعث کشته شدن آنها شده است. امری که نتیجه تصمیم گیری اشرف غنی در همه امور است. چنانکه، هیچ کسی اجازه ندارند بدون دستور شخص رئیس جمهور و یا افراد نزدیک به او کاری انجام دهند. در نتیجه وقتی شما از نیروهای امنتی تحرک و خلاقیت و ابتکار عمل را بگیرید، طبیعی است تعدای کشته شوند، برخی تسلیم شوند و بخشی دیگر هم از نظام خارج می شوند که منجر به فقر نیروی انسانی و در نیروهای امنیتی می شود.

نیروهای امنتی توان و ظرفیت مقابله با طالبان را دارند. ولی اصل داستان از جایی خراب می شود که نیروهای ارتش و پلیس وارد بازی های سیاسی، سمتی و نژادی کرده اند.  پلیس و نیروی ملی را به جای اینکه در سرکوب تروریستان استفاده کنند، در سرکوب مردم و خیزش های مردمی و مسائل دیگری که ربطی به این نیروها ندارد و نتیجه ای جز بدنامی و از دست دادن حمایت مردمی ندارد، استفاده می کنند. که در نتیجه باعث سیاسی شدن نیروهای امنیتی شده که می تواند منجر به یک فاجعه شود.

۸٫ آشکار است که پیشروی های مدام و کنترلِ جغرافیاییِ گسترده تر توسط طالبان می تواند روند مذاکرات را با چالش و مسائل زیادی مواجه کند. به نظر شما این گسترش دامنه ی پیشروی های طالبان چه تأثیراتی برروند مذاکرات آتی صلح خواهد گذاشت؟

در حال حاضر مذاکرات دوباره در دوحه قطر آغاز شده است. نماینده ها دوباره به مذاکرات برگشته اند و گفتگوها جریان دارد. ولی اینکه چه تأثیری دارد، طبیعی است که خواست طرف طالبان و میزان درخواست ها و امتیازاتشان بیشتر می شود. ولی کار از آنجایی پیچیده می شود که این گروه احساس کنند که کار تمام است و ما فقط درباره پروسه تسلیم دهی نه مذاکرات صلح با هم صحبت می کنیم.

بهرحال، این تندوری که می بینم به ویژه در بین نیروهای نظامی طالبان و کسانی که در جبهه جنگ هستند، به نظر می رسد که حرف شنوی از دفتر سیاسی خود ندارند و به شکل خودسر در حال اقدام هستند. که طبیعی است که همیشه در این گروه ها افرادی که در بخش نظامی هستند، افراطی تر و تندروتر هستند و دوست دارند به شیوه خود عمل کنند که در گروه طالبان این شکاف، کم کم در حال بروز پیدا کردن هستند.

۹٫ با توجه به این امر که اکنون با پیشروی و تصرف پاسگاه ها و سقوط برخی ولسوالی ها دیگر حملات هوایی برای کنترل طالبان نیز وجود ندارد و حملات طالبان باعث پشتیبانی قویِ هوایی ایالات متحده نشده است، چرا با این حال نیروهای خارجی نسبت به این امر بی تفاوت هستند؟ آیا به نوعی دولت های خارجی از جمله ایالات متحده خود با توافق نامه دوحه به طالبان مشروعیتِ این پیشروی و وفزون خواهی ها را صادر نکردند؟

امضای این توافقنامه و به رسمیت شناختن گروه طالبان خود به معنای این است که آمریکا، طالبان را به عنوان یک واقعیت پذیرفته است. نکته دوم آن که آمریکا پذیرفته است که حداقل طالبان بخشی از قدرت افغانستان و یا هم در دولت افغانستان به عنوان بخشی از دولت حضور داشته باشند. اما مشکل از آنجایی آغاز می شود که آمریکایی ها به طالبان می گویند که خوب ما با شما  توافق کردیم که به صورت مسالمت آمیز گفتگو کنید و در قدرت سیاسی و امنیتی شریک شوید. ولی امروز طالبان آمریکا را در همان اوایل امتحان کرد. به این شکل که حملات گسترده ای را همان آغاز در هلمند در شهر لشکرگاه و نقاط مختلف انجام داد. تا امریکا را سبک و سنگین کند که تا چه میزان بعداز توافقنامه، پایبند به اصول آن هستند. اما وقتی دیدند که این حملات برای این کشور مهم نیست، خیالشان راحت شد که آمریکایی ها دیگر مانعی برای آن ها نیستند و میتوانیم آزادانه به نبردمان ادامه دهیم. کمااینکه، می بینیم امروزه با شدت گیری جنگ خبری از حضور نیروهای خارجی و یا پشتیبانی هوایی آنها وجود ندارد و تنها در جهت مشورت و مسائل اطلاعاتی حضور داشته باشند. اما اینکه به شکل مقصر اصلی این وضعیت باشند، باید گفت که با توجه به کشتار زیادی از مردم افغانستان علی الخصوص شهروندان هزاره که گرفتار نسل کشی در دولت آقای غنی شده اند، به خاطر آمریکا، خروج نابهنگام، توافق نامتوازن، مشروعیت دهی غیرقابلی است که این کشور به طالبان داده اند، است.

۱۰٫ به نظر می رسد که تداوم و شدت گرفتن حملات در مناطق مختلف کشور توسط طالبان تنها از سوی این گروه برنامه ریزی نشده باشد. احتمال حضور گروه هایی چون شبکه حقانی، القاعده و سایر گروه های تندرو منطقه بسیار پررنگ است. از طرف دیگر، طالبان در توافقنامه فوریه۲۰۲۰ با آمریکا تعهد سپرده بود که رابطه خود را گروهی همچون القاعده قطع کند. بنابراین، در چنین شرایطی نیروهای خارجی چگونه خروج خود را توجیح می کنند؟

این که طالبان این تعهد را دادند که ارتباط خود را با گروه القاعده و گروه های تروریستی دیگر قطع خواهند کرد، یک امر بسیار سخت و دشوار برای گروه طالبان است. به این دلیل که این گروه ها حداقل از لحاظ ایدئولوژیکی خیلی بهم نزدیک هستند. همچنین، این گروه ها سال های بسیار طولانی و متمادی با یکدیگر همکاری کرده اند. طرح های اصلی مسائل آموزشی مانند، نحوه ساختن بمب، آموزش نیروهای طالبان توسط القاعده  صورت می گیرد. همچنین،  این گروه یک پشتیبانی اطلاعاتی از طرف گروه القاعده دریافت می کنند. به مشورت و کمک و تجریه این ها نیاز دارند. چراکه افراد القاعده به دلیل حضور در جنگ های بیشتر از تجربیات بیشتری برخودار هستند. که این تجربیات کمک میکند به گروه طالبان، در نحوه مبارزه، شیوه های جدید جنگی، نقشه ها و طرح های جدید جنگی که باعث شده است روز به روز طالبان قدرت بیشتری بگیرند. بنابراین، قطع رابطه بین این دو گروه را من امری بعید و سخت میدانم.

از طرف دیگر، طالبان با کشوری مثل پاکستان کار کرده است و پاکستان کشوری است که دست بالایی در این امور و بازی کردن چندگانه دارد. در نتیجه، طبیعی است که طالبان این سیاست ورزی را از پاکستانی ها یاد گرفته اند که چگونه بتوانند هم ارتباط خود را با القاعده حفظ کنند و هم حرف دیگری را به جهانیان بقبولانند. چراکه پاکستان، سال های سال است که این سیاست را در عرصه بین الملل اتخاذ کرده است. در نتیجه طبیعی است برای حکومتی که سال ها حکومت کردند(هرچند کوتاه) و بعد آواره شدند، اکنون درس هایی را گرفته باشند.

۱۱٫با توجه به شرایط موجود به طور کلی سناریوهای جنگ افغانستان چه خواهد بود؟

احتمال دارد که شهرهای کوچک و ولسوالی ها و مناطق روستایی به صورت گسترده روز به روز به دست طالبان سقوط کند و دولت مرکزی و نیروهای امنیتی در کلان شهرها حضور پیدا خواهند کرد که بتوانند امنیت این مناطق را تأمین بکنند. طبیعی است که وقتی شما عقبه امنیتی درست برای شهرهای خودتان نداشته باشید آن شهرها هرروز شاهد ناامنی و حملات مکرر خواهند بود. به گونه ای که هرازگاهی طالبان به آن شهر چون عقبه جغرافیای دیگری وجود ندارد، حمله کند که زندگی افراد آن مناطق را تحت تاثیر خود قرار می دهد و روز به روز جغرافیای دولت کوچکتر شود تا زمانی که امیدی به این دولت نمانده باشد و شاهد اتفاقات دیگری در افغانستان باشیم. من امیدوار هستم که جامعه جهانی و کشورهای منطقه حداقل بر سر یکسری مسائل کلی به تفاهم برسند. از جمله اینکه بازگشت طالبان به شکل نیروی نظامی و با زور نباشد. تلاش بر این باشند که بر طالبان فشار وارد کنند و مسائل را از طریق گفتگو و حل و فصل کنند که مسئله ای بسیار مهم و کلیدی الخصوص با حضور کشوری چون پاکستان که متاسفانه با درگیری های فعلی که با دولت افغانستان به دلیل حضور یکسری افراد در بدنه حکومت که سابقه سیاسی آنها مشکوک است، کمی روابط تیره شده است، آینده روشنی را نمی بینم برای جنگ افغانستان. مگر اینکه، یکسری تغییراتی در سطح رهبری نیروهای امنیتی، اطلاعاتی و نیروهای سیاسی پیش بیاید. تا این حلقه ای که امروزه افغانستان را به این روز رسانده است، بشکنند. که شاید آینده و وضعیت روشن تری را به وجود بیارد. به طور مثال، حداقل یک تعریف روشن از دشمن داشته باشیم. چراکه مردم و نیروهای امنیتی در یک سردرگمی هستند. آنها نمی دانند و شاید هم اجازه ندارند که با این ها مقابله کنند. در نتیجه، معلوم نیست که پلان و برنامه آقای غنی برای افغانستان چیست. امیداوم که جامعه جهانی و کشورهای ذی نفع دخیل علی الخصوص ایران و پاکستان به این پختگی رسیده باشند که از این حادثه(بدتر شدن وضعیت امنیتی) جلوگیری کنند.

امیدوار هستیم که این کشورها در چنین شرایطی که امیدی به دولت افغانستان نیست، فکری برای افغانستان داشته باشند. چراکه امید مردم به کشورهای جامعه جهانی است که بتوانند مانع پیشروی طالبان شوند و این گروه را به میز مذاکره بیاورند.

 

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا