مواضع رسانه ای حساسیت برانگیز، زمینه سازِ تفاسیری ناصحیح و تنش آمیز
۵ اسد (مرداد) ۱۴۰۰ – ۲۷/ ۷/ ۲۰۲۱
«مواضع رسانه ای حساسیت برانگیز، زمینه سازِ تفاسیری ناصحیح و تنش آمیز»، مصاحبه با دکتر مجتبی نوروزی، کارشناس مسائل افغانستان
چندی پیش در تاریخ ۲۸ تیر ۱۴۰۰ (۱۹ ژوئیه ۲۰۲۱) شاهدِ انتشار مطلبی در روزنامه ی “جمهوری اسلامی” با عنوانِ «برای مبارزه با گروه تروریستی طالبان، حشدالشیعی در افغانستان بپاخاست» در ایران بودیم که محتوای آن پیرامونِ اعلامِ موجودیتِ گروهی ذیل عنوان حشد الشیعی و به رهبری حسن الحیدری بود. خبری که با واکنش های بسیار هم از جانب مقامات حکومت افغانستان و هم از طرف عامه مردم این کشور و متعاقبا به راه افتادنِ هشتگِ «#همسایه شیطنت نکن» همراه بود.
اما به نظر می رسد این دست کنش و واکنش و کدورت های ایجاد شده میان دو ملت به ویژه پس از سفرِ هیات طالبان به ایران و دیدار با برخی مقامات ایرانی چون محمد جواد ظریف، وزیر امورخارجه ایران شدت گرفت. به ویژه که در روزهای اخیر نیز به باور برخی ناظران افغان، تعدادی کارشناسان ایرانی به نوعی حال سهوا و یا تعمدا به قباحت زدایی طالبان در پوشش های خبری ایران و مشروعیت بخشی به این گروه و اقدامات آن ها دست زده اند.
چنانچه افرادی چون شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان از تغییرِ طالبان سخن گفته و یا سعید لیلاز، رورنامه نگار ایرانی از یک سو بر اهمیت رابطه با طالبان تاکید کرده اما از سوی دیگر حل و فصل مشکلات مرتبط با حقوق زنان را به خود دولت افغانستان ارجاع می دهد. یا کارشناس ایرانی دیگر روندِ شیعه کشی توسط طالبان را نفی کرده و معتقد است جنگی بین شیعه و سنی و جنگی بین شیعه و طالبان در افغانستان وجود ندارد. اما این دست موضع گیری های سیاسیِ گاها ناسنجیده و نادرست در قالب پوشش رسانه ای و خبری می تواند موجب دلخوری، کدورت و تنش بین ملت ها شده و مخل امنیت و آرامش روانی طرفین باشد. با توجه به اهمیت این موضوع، در ادامه برای روشن شدن مبحث جاری به گفتگو با دکتر مجتبی نوروزی، کارشناس مسائل افغانستان پرداخته ایم:
۱- از دیدگاه شما، سیاست های خبری رسانه های ایرانی در بین مقامات کشور افغانستان در طی چند سال اخیر بر چه مبنایی سنجیده می شود؟ آیا پوشش رسانه ای ایران دالِ بر مداخله در افغانستان و مسائل این کشور برداشت شده و یا بیشتر در جهت کمک به این کشور و امنیت منطقه بوده است؟
به نظر می رسد در بینِ کسانی که در افغانستان نسبت به فعالیت های رسانه ای در جمهوری اسلامی ایران واکنش نشان می دهند -حال یا از مقامات و مسئولین و یا فعالان رسانه ای و اجتماعی-، یک خطا و اشتباه راهبردی وجود دارد؛ و آن یکدست انگاری رسانه های ایران و وابسته انگاری آن رسانه ها به حکومت است. لذا این گونه تعبیر و تلقی می شود که مواضع رسانه ای مساوی با مواضع رسمی نظام است. در حالی که این چنین نیست و هر کدام از این رسانه ها با توجه به فهم خود از موضوع، مسائل را تحلیل کرده و خب امکان دارد خطاهایی راهبردی نیز داشته باشند. به عنوان نمونه زمانی که به متن آن تیتری که روزنامه جمهوری اسلامی طی یک هفته گذشته منتشر، و جنجال زیادی را نیز به پا کرد مراجعه کنیم، مشاهده می شود که بر اساس یک خبر فیسبوکی که به نظرشان جالب و جذاب آمده، تلاش کردند این خبر را به یک تیتر برجسته تبدیل کنند و به نظر نمی رسد چندان فضا و طراحی خاصی در پسِ این تیتر و خبر وجود داشته باشد. اما خب در طرف مقابل یک نوع تصور مبنی بر تبلیغ خط رسمی نظام ایجاد می شود که به هر روی این مسائل درست نیست. اما اینکه آیا این دست مسائل در راستای منافع افغانستان و یا درراستای تخریب وضعیت تلقی می شود یا نه باید گفت، به هرحال متاسفانه حجم قابل توجهی از اخباری که با رویکرد و جهت گیری مثبت در رسانه های ایران کار کرده می شوند، همچون مصاحبه ها، یادداشت ها و غیره عموما از سوی افغانستان به خوبی دیده نشده و یا به آن پرداخته نمی شود؛ اما در مقابل اگر یک خبر و یا یک تیتر، یادداشت و یا یک توییتی وجود داشته باشد که منفی تلقی شود، به سرعت در جامعه ی افغانستان برجسته شده و فعالان افغانستان در فضای مجازی نسبت به آن واکنش نشان می دهند.
۲- به طور کلی موضع گیری های کارشناسان و تحلیلگرانِ ایران در قالبِ پوشش خبری رسانه ای در این کشور نسبت به افغانستان و تحولاتِ آن را غالبا با چه رویکردی می توان دید (همراه با سوگیری و جهت دهی یا بی طرف و خنثی)؟ و اینکه آیا طی یک سال اخیر محتوا و مضمون این پوشش های خبری با تغییر و تحولاتی همراه بوده است یا خیر؟
در پاسخ به این سوال باید گفت می توان کارشناسان رسانه ایِ ایرانی در قبال مسائل افغانستان را به دو دسته کلی تقسیم کرد: دسته ی اول کسانی هستند که به طور تخصصی و مداوم تحولات افغانستان را رصد کرده، نسبت به آنها تولید محتوا نموده و سعی دارند تحلیل و اطلاع رسانی داشته باشند؛ و اما دسته ی دوم کسانی می باشند که در فضاهای خاص و در موقعیت هایی که مسائل افغانستان درصدر اخبار قرار می گیرد به بررسی مسائل می پردازند. معمولا دسته دوم به دلیل اینکه رصدِ مداومی از افغانستان نداشته و تحولات این کشور را به صورت عمیق دنبال نمی کنند، عموما تحلیل هایی سطحی داشته و بعضا هم در بیان مسائل خود دچار خطاهای تحلیلی می شوند. ولی دسته اول که به صورت مداوم در حال پیگیری می باشند، غالبا دارای یک تحلیل مشخصی بوده و قطعا تحلیل هایشان جهت گیری های متنناسب با فضاهای فکری و ذهنی خودشان را نیز دارد و این تحلیل ها گاها باعث ایجاد بحث هایی در فضای رسانه ای جمهوری اسلامی ایران و همچنین فضای رسانه ای افغانستان می شود. به نظر می رسد تحولی که در دوره ی اخیر رخ داده این است که به علت حساسیت و افزایش اهمیت مسائل افغانستان ما با افزایش حجم گروه دوم از چهره های رسانه ای یا چهره هایی که در فضای مجازی تریبون دارند مواجه هستیم و این امر گاهی اوقات موجب خلط مبحث و یا سوء براشت در فضای رسانه ای و اجتماعی افغانستان می شود و در نتیجه تحلیل های افرادی که اساسا شناخت و یا تحلیل های دقیقی از سیاست جمهوری اسلامی ایران نسبت به افغانستان ندارند، به عنوان الگو و نگاه نظام جمهوری اسلامی ایران به مسائل تعمیم داده می شود.
۳- آیا عملکرد رسانه های خبری و اطلاع رسانی در ایران تاثیری بر افکار عمومی مردم منطقه و به ویژه مردم افغانستان و ایران داشته است و اگر آری، مردم به ویژه در افغانستان چه دیدگاهی به اطلاع رسانی شبکه های خبری ایران داشته اند؟
در پاسخ به این سوال باید به پاسخ سوالِ پیشین رجوع کرد، یعنی این گونه احساس می شود که دیدگاه رسانه های ایرانی به مسائل افغانستان با نوعی فیلتر به افکار عموم افغانستان منتقل می شود. یعنی آن مدل بحث ها، دیدگاه ها، مطالب و نظراتی که حساسیت برانگیز است و ممکن است در افکار عمومی مردم افغانستان به گونه ای منفی جلوه کند، به صورت برجسته و خاص منتقل شود. اما متاسفانه مطالبی که منطقی تر بوده و در راستای دوستی ها و پیوند های ملت ها می باشند و یا کمتر حساسیت برانگیز است، در فضای رسانه ای افغانستان دیده نمی شود. از این زاویه اگر بخواهیم ببینیم، بله اقدام رسانه های ایرانی تاثیرگذار است ولی متاسفانه این تاثیرگذاری چون از یک فیلتر ناخواسته و ناننوشته گذر کرده و به افکار عمومی داخل افغانستان انتقال می یابد، به نوعی می توان گفت دارای تاثیر منفی بر روابط دو جانبه و دوستی های و پیوند های دو ملت دارد.
۴- از نگاه شما، آیا موضع گیری های گاها نسنجیده و غیرتعمدیِ برخی کارشناسان و ناظران سیاسی در ایران را می توان به سیاست های این کشور درقبال افغانستان تعمیم داد؟ اگر خیر، چرا واکنش هایی از سوی مقامات ایرانی در رد این اظهارنظرها دیده نمی شود؟
در این رابطه باید گفت در واقع قابل تعمیم نیست. چون همان گونه که در متن سوال نیز اشاره شده است، بسیاری از این اظهار نظرهای غیرکارشناسی و برآمده ای از متن سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیست و از فهمِ یک گروه محدود و یا شخص خاصی از مسائل افغانستان نشات می گیرد. اما چنین هم نیست که در همه ی موارد واکنشی از سوی مسئولان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نشان داده نشده باشد. به طور مشخص پس از سفر هیات طالبان به تهران، خبرگزاری تسنیم تیتر زد که دکتر ظریف در متن مذاکرات از دولت فراگیر اسلامی حمایت کرده است، اما سخنگوی وزارت خارجه به طور رسمی این تیتر را تکذیب کرد و اشاره شد که چنین بحثی در مذاکرات مطرح نشده است و یا بعد از برخی موضع گیری ها شورای امنیت ملی به موضوع ورود، و مصوب کرد که رسانه ها نباید جهت گیری هایی که به سود طالبان و در جهت تطهیر طالبان باشد را اتخاذ کرده و بایستی از این دست رفتار پرهیز کنند.
۵- شاید بتوان گفت دست گذاشتن بر پدیده طالبان نقطه تمرکز و حساسیت مردم افغانستان است. با توجه به این موضوع و با در نظر گرفتن این امر که هیچ کس چون ملت فغانستان درد و رنج ناشی از خشونت های این گروه را درک نکرده اند، چرا برخی کارشناسان ایرانی همچنان در این رابطه اظهار نظرهایی نه چندان آگاهانه دارند؟
هر کسی که در فضای رسانه قلم می زند باید برداشت و نگاه مخاطب را هم در نظر داشته باشد. اساسا سازه انگاران براین باورند که آن حرف و بیانی که شما می گویید اهمیت ندارد، بلکه آن برداشتی که طرف مقابل و مخاطب شما از حرف شما دارد، اهمیت می یابد. از این زاویه می شود به این موضوع پرداخت که بخش عمده ای از مردم افغانستان، به ویژه مهاجرینی که در ایران هستند، به طور جدی از نوع حکومت داری و یا نوع برخوردهای طالبان آسیب دیده اند. بسیاری از آنها اعضای خانواده ی خود را از دست دادده اند، بخش عمده ای از آنها به دلیلِ اعمالِ این گروه مجبور به ترک وطن، پناهندگی و یا مهاجرت شدند، و به هر حال روال زندگی آنها متاثر از خشونت های این گروه بوده است؛ حتی پس از ۲۰۰۱ که حجمی از امید به سمت مردم افغانستان برگشت، این گروه همچنان بازیگر و یا عامل برهم زننده ی وضع موجود بوده است که به اعتقاد مردم امید و آروزی آنها را بر باد داده و اجازه نداده تا کشور افغانستان در مسیر توسعه و ثبات و امنیتی پایدار قرار بگیرد. لذا حساسیت ها نسبت به این موضوع وجود دارد و کسانی که در عرصه رسانه اظهار نظر می کنند حتما بایستی به تاثیرات این دست سخنانشان برروی مخاطب توجه کنند، مخصوصا در دوره ی کنونی که اخباری درست یا نادرست، موثق و یا غیرموثق از تمرکز طالبان بر همان روش های پیشین خود در برخورد با مردم در مناطق تحت حکومت خود به مخاطب منتقل می شود، شاید این حساسیت ها مضاعف هم شده است. اما خب برخی دوستان تحلیل هایی دارند که برای کنترل پدیده ای به نام طالبان و برای آنکه این بازیگر را به میز مذاکره کشاند، بر آنها بایستی فشار وارد کرد و در راستای همین تحلیل برخی اظهار نظرها را در عرصه رسانه انجام می هند که باعث ایجاد حساسیت بیشتر می شود.
۶- به باور شما آیا برخی ناظران سیاسی در ایران و یا برخی رسانه های خبری چون روزنامه هایی با موضع گیری های مشخص، درصددِ مشروعیت بخشی به گروهی چون طالبان هستند و یا خیر این مسائل تنها تهمتی نارواست که درپی خدشه وارد کردن به روابط دو ملت است؟
پاسخ این سوال تقریبا در سوالات پیشین اشاره شد اما به طور مشخص باید گفت تحلیلِ برخی صاحب نظران در ایران براین اساس است که طالبان جزئی از واقعیت صحنه ی افغانستان است و این واقعیت قابل حذف نیست، و در نتیجه باید زمینه و فضایی برای مصالحه بین این گروه و سایر گروه های صاحب نفوذ در افغانستان ایجاد شود. اما به نظر می رسد که این موضع گیری به نوعی با شانتاژ خبری از سوی رسانه های هژمون در عرصه منطقه ای و بین المللی هم مواجه است و این شانتاژ خبری موجب می شود که ۱- این نگاه به تمام نگاه های موجود در جمهوری اسلامی ایران تعمیم داده شود و ۲-به نوعی تحلیل این دست افراد هم به درستی دیده و شنیده نشود.
۷- باتوجه به اظهار نظر اخیر روزنامه جمهوری اسلامی مبنی بر ایجاد یک گروه شبه نظامی شیعی در کابل به نام حشدالشیعی، آیا این دست اخبار خود می تواند بستر و شرایط وارد شدن به یک جنگ مذهبی را برای افغانستان در پی داشته باشد؟
باید توجه داشت اگر شخصی متن کامل مطلب روزنامه جمهوری اسلامی را مطالعه کند متوجه می شود تیتری که انتخاب شده است برگرفته از یک خبر کاملا غیرموثق فیسبوکی بوده و در ادامه ی مطلب هم مشخص می شود که نویسنده ی مطلب اساسا بر مسائل افغانستان مسلط نبوده است و صرفا با سرچی ساده یک سری مطالب را جمع آوری و در کنار هم قرار داده و تلاش کرده از این طریق فضایی را در مورد افغانستان به تصویر کشد. لذا تحلیل های برآمده از این نوشته خود یک خطای راهبردی است. بنابراین اساسا چنین مطلبی چندان جایگاهی نداشته است تا توجهات گسترده ای را به سمت خود معطوف سازد. اما نکته ی قابل توجه و اهمیت این است که رنگ و بوی نزاع در افغانستان به هیچ عنوان رنگ و بویی مذهبی نیست و شیعیان در افغانستان نیز در تمامی دهه های گذشته نشان داده اند که یکی از مدنی ترین گروه های اجتماعی افغانستان هستند و تلاش آنها بر مسالمت آمیز بودن فعالیت هایشان بوده است، هرچند اگر زمانی مورد تعرض واقع شدند به دفاع دست زده اند اما هیچ گاه حالتی تهاجم نداشتند. لذا به نظر نمی رسد این گونه تحریکات بتواند به فضای جنگ مذهبی در افغانستان دامن بزند.
۸- با در نظر گرفتنِ اهمیت نقش رسانه ها در تصویر سازی و ایجاد باورها و انگاره های مثبت و منفی در جهت دهی افکار عمومی، از دید شما پوشش های خبری رسانه ای در ایران چگونه می تواند نقشی مثبت در ثبات افغانستان داشته باشد؟
سال های پیش من مقاله ای در سمینار بررسی روابط دوجانبه ایران و افغانستان ارائه دادم و عنوان مقاله این بود: «بدفهمی متقابل عمومی مانعی بر مسیر توسعه روبط دو جانبه ایران و افغانستان، با تاکید بر نقش رسانه ها»؛ و در آنجا به طور مفصل بحث کردم که اگر رسانه ها نتوانند دانش عمومی و فهم عمومی مردم دو کشور را نسبت به یکدیگر افزایش دهند، در واقع نتوانسته اند رسالت اصلی و محوری خود را به خوبی ایفا کنند. نکته ی بعد آن است که فهم مسائل افغانستان باید به صورت مستقیم در ایران صورت گیرد و فهم مسائل ایران نیز باید در افغانستان به صورت مستقیم صورت گیرد و شناخت از زاویه دید رسانه های دیگر مخصوصا رسانه های غربی و عربی قطعا شناخت عمیق و دقیقی نخواهند بود. همچنین حتما باید در پوشش خبری از نظر کارشناسانی که به صورت مداوم مسائل افغاستان را رصد می کنند استفاده شود تا آن افراد به خوبی در جریان حساسیت های موجود در افکار عمومی دو طرف قرار گرفته و قادر به مدیریت حساسیت های بین دو طرف را باشند و خدای نکرده به دوستی های دو ملت ایران و افغانستان ضربه ای وارد نکنند. در کل اگر این موارد صورت گیرد رسانه های می توانند نقش مثبت و سازنده ای داشته باشند.