تحولات افغانستان: آینده روابط ایالات متحده و طالبان
۲۶ مرداد(اسد)۱۴۰۰-۲۰۲۱/۸/۱۷
روابط ایالات متحده و طالبان را از سال ۱۹۹۴ می توان در چهار مرحله طبقه بندی کرد. یعنی مشارکت دوستانه، اختلاف و تشدید اختلافات، رویارویی مستقیم نظامی و جنگ در حین مذاکره. اما روابط خصمانه بین دو طرف پس از سال ۲۰۰۱ اوج گرفت و منجر به جنگ های بیست ساله در خاک افغانستان شد. اکنون پس از گذشت بیست سال دو طرف در فوریه سال ۲۰۲۰ توافقنامه ای را در دوحه قطر امضا کردند. که موجب آن متعهد به یکسری حقوق در برابر هم شدند. توافقنامه ای که می توان سرآغاز فصل جدید از روابط طالبان و ایالات متحده دانست. به موجب همین توافقنامه ایالات متحده نیورهای خود را از افغانستان در حال خارج کردند است. اما به نظر نمی رسد که این خروج به معنای رهایی کامل افغانستان باشد. بنابراین، در چنین وضعیتی شناخت سناریوهای موجود از روابط طالبان و ایالات متحده، وضعیت افغانستان پس از خروج نیروهای خارجی یک نیاز جدی است. ویدا یاقوتی، دانشجوی دکتری علوم سیاسی و پژوهشگر با ما پیرامون این نیاز صحبت کرده است.
۱ .توافقنامه ماه فوریه سال ۲۰۲۰ منجر به ایجاد یک اعتماد به نفس برای طالبان شد. چنانکه به موجب این توافقنامه که منجر به تعهد ایالات متحده برای خارج سازی نیروهایش از افغانستان شد طالبان دست به خشونت بیشتر زده اند. چه دلایلی منجر به تمایل دو طرف به امضای این توافقنامه شد؟
به نظر میرسد در مسئله افغانستان دولت بایدن مسیر مشخصی که در دولت دونالد ترامپ طرح ریزی شده بود را دنبال کرده است. و از تصمیم برای خروج نظامی از افغانستان تا ۱۱ سپتامبر، پس از دو دهه و هزینه دو تریلیون دلاری، که از نگاه آنها شاید تاکنون نیز به تأخیر افتاده باشد حمایت میکند. چراکه معتقدند اهداف اولیه ایالات متحده برای مداخله در افغانستان و مبارزه با تروریسم ظاهرا سالها پیش محقق شده است و دلایل آن برای ماندن بیشتر غیرقابل تحقق و به زیان منافع ملی آمریکا است. از نظر دولت جدید آمریکا خروج کامل و بی قید و شرط از افغانستان به دلایلی از جمله ارجحیت منافع ملی آمریکا و این نکته که با ادامه حضور آمریکا چیزی در افغانستان تغییر نخواهد کرد قابل دفاع است زیرا معتقدند ایالات متحده تهدیدهای جهانی خود را به درستی میسنجد، و متناسب با آن عمل میکند. همانطور که بارها با توجه به اخطارهای کارشناسان مبنی بر عدم خروج کامل ایالات متحده اما بایدن همچنان از این خروج حمایت کرده و هرگز ابراز پشیمانی نکرده است. در ظاهر این توافق یک توافقنامه صلح برای افغان ها و دادن قدرت اختیار برای آنها است اما ساده انگارانه است که تصور کنیم برنامه و نیت آمریکا از این توافق صلح در افغانستان است. زیرا آمریکا به درستی آگاه است که طالبان هرگز به تعهدات خود در قبال مسئله صلح و امنیت افغان ها در سیاست داخلی عمل نخواهد کرد. و به آن پایبند نخواهد بود. بنابراین انتظار میرود که نوعی توافق نانوشته و احتمالاً پیچیده تر وجود دارد که موجب شده آمریکا در این زمینه برای مدت معلوم به طالبان اعتماد کند و طالبان نیز با اطمینان از قدرت یابی مجدد، با کمترین تردید و اعتماد به نفس بیشتر اقدام به پیشروی کند. چین، روسیه و ایران هرکدام میتوانند آن سوی دیگر این معامله باشند. بنابراین باید تمام تحرکات طالبان در دوره انتقال قدرت زیر نظرگرفته شود تا سناریوهای پیش رو را به نوع دقیق تری تحلیل کرد چراکه در حال حاضر در افغانستان بازی مشخصی وجود ندارد.
۲ .باتوجه به شرایط پیش Hمده در افغانستان، تحولات احتمالی در افغانستان طی سه تا پنج سال آینده پس از خروج نیروهای آمریکایی چیست؟ نقش طالبان در این تحولات تا چه میزان برجسته است؟
استمرار بحران داخلی و دست به دست شدن قدرت در افغانستان که ممکن است به دنبال آن دولت مرکزی به تدریج تضعیف شود و در حالت دفاعی باقی بماند. بنابراین، برای حداقل یک دهه بحران و تنش در افغانستان وجود خواهد داشت و روند مذاکرات صلح نیز به روشی مشابه و بدون حضور اشرف غنی و با نمایندگی قابل توجه طالبان پیگیری خواهد شد. بنابراین برای چند سال آینده با روی کار آمدن یک دولت دست نشانده و در مقابل آن طالبان وضعیت موجود در افغانستان بر مدار (سرکوب و سازش) حفظ خواهد شد.
۳ .یکی از پرسش های جدی و اساسی پس از حضور طالبان در قدرت و خروج امریکا از افغانستان نوع رابطه این دو بازیگر است. در واقع، سناریوهای احتمالی پیرامون رابطه بین طالبان و ایالات متحده پس از خروج چیست؟
به نظر میرسد رابطه ایالات متحده و طالبان همچون گذشته نوسان دارد اما طالبان به خوبی میداند آمریکا هر زمان که اراده کند می تواند تجربه مشابه سال ۲۰۰۱ را برای طالبان تکرار کند. بنابراین از نظر آمریکا نیز طالبان خطری جدی اما قابل کنترل است. بنابراین مادامی که توقعات آمریکا از اهداف آشکار و نهان خود در افغانستان برآورده شود طالبان می تواند در عرصه سیاسی افغانستان حضور پررنگ داشته باشد، به این ترتیب سناریوی احتمالی که برای حضور طالبان قابل تصور است: با از میان رفتن همه گزینه های موجود که شامل (تضعیف طالبان و فرسایشی شدن درگیری میان دولت و طالبان بود) دو حالت وجود دارد: اول ادامه روند گفتگوهای صلح برای یک دهه آینده که منجر به حفظ وضع موجود خواهد شد و دوم انتقال کامل قدرت به طالبان مشابه وضعیت ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ خواهد بود که البته در این بازه زمانی سایر جناح های سیاسی بتوانند تجدید قوا کنند و احتمالا امریکا نیز در آسیای میانه اهداف اصلی خود را در جای دیگری به غیر از افغانستان پیگیری نماید.
۴ .به طور کلی، مهم ترین محورهای ایجاد رابطه بین ایالات متحده و طالبان پس از خروج نیروهای خارجی چه خواهد بود؟
آمریکا با این تصور که باید جنگ های بی پایان را پایان داد. برنامه خروج از افغانستان را آغاز کرد، آمریکا در طول حضور خود در افغانستان بارها با دولت افغانستان وارد بحث و گفتگو شده بود اما برای آنها مشخص بود که دولت ها در افغانستان بعد از چند دهه هنوز از انسجام کافی و حمایت گسترده مردمی برخوردار نیستند در حالیکه طالبان علاوه بر پشتوانه قومی خود از بسیاری جهات انسجام بیشتری نسبت به دولت افغانستان دارد بنابراین ایالات متحده با در نظر گرفتن هزینه و فایده اما به شکلی غیر مستقیم طالبان را به عنوان یک جریان سیاسی که توانایی قدرت یابی مجدد را خواهد یافت پذیرفت. برای ادامه رابطه طالبان و آمریکا اول: خطوط قرمز ایالات متحده در موضوع امنیت و منافع ملی مهمترین محور ادامه رابطه خواهد بود. دوم: روابط پاکستان و طالبان دومین محور ایجاد روابط خواهد بود سوم:کنشگری سایر بازیگران فرعی در افغانستان مثل ایران، عربستان، امارات متحده عربی، ترکیه، چین و روسیه. چهارم: ظهور مجدد تروریسم در منطقه که این مورد را میتوان به عنوان یک چالش جمعی نه صرفا مختص آمریکا در نظر گرفت.
۵ .برای درک بهتر از آینده رابطه طالبان و ایالات متحده نگاهی به گذشته ضروری است. با توجه به این مسئله، از سال ۱۹۹۴ تاکنون روابط بین دو طرف دچار چه تحولاتی شده است؟
آمریکا در طول حضور خود در افغانستان در گذشته تا به امروز هرگز رسماً دولت طالبان در افغانستان را به رسمیت نشناخته است. با اینکه آمریکا بین ۱۹۹۴ و ۱۹۹۶ بهطور غیرمستقیم از طریق همپیمانش پاکستان از طالبان به دلایلی از جمله دیدگاه ضد شیعی و ضد ایرانی این گروه از آنها حمایت میکرد. اما بعد از ۲۰۰۱ و حادثه ۱۱ سپتامبر وارد فاز جدید از روابط با طالبان شد که با گذشته کاملا متفاوت بود. ائتلاف به رهبری آمریکا موجب سقوط رژیم طالبان را در افغانستان شد. زیرا گروه طالبان به رهبری شبکه القاعده که مسئول حملات مرگبار یازدهم سپتامبر دانسته میشد، پناه داده بود. گروه طالبان در دولت جدیدی که در افغانستان بر روی کار امد، سهم نداشت و در عوض آنها “تروریست و جنگجویان دشمن” خوانده شدند و بسیاریشان کشته و زندانی شدند. برای مدتی به نظر میرسید طالبان از بین رفته و افغانستان به ثبات رسیده است. اما در سال ۲۰۰۴، نشانههای واضحی از بازگشت طالبان دیده شد و اعضای این گروه علیه دولت جدید و نیروهای خارجی اقدام به شورش کردند. در آن دوره ایالات متحده آمریکا در اشغال افغانستان و حذف طالبان از قدرت، از یک سو به دنبال ایدئولوژیک کردن جنگ قدرت بین تمدن اسلامی و تمدن غربی و از سوی دیگر به دنبال مهار قدرتهای بالقوه و بالفعل معارض بوده است. این قدرتهای معارض از نظر آمریکا، چین، روسیه و ایران هستند. اما بعد از گذشت دو دهه این هدف محقق نشد و آمریکا در دوره اوباما پس از آن اولین تلاش بزرگ برای صلح با طالبان، تشکیل شورای عالی صلح در سال ۲۰۱۰ بود. این شورا به رهبری برهانالدین ربانی، رئیس جمهوری پیشین افغانستان موظف شد تا با طالبان مذاکره کند. رای انجام مذاکرات مستقیم و ایجاد محل ثابتی برای مذاکره، دولت قطر در سال ۲۰۱۳ پذیرفت تا میزبان دفتر سیاسی گروه طالبان در دوحه باشد. در میان تلاشهای پراکنده برای شروع یک روند صلح، جنگ شدت گرفت و طالبان به تدریج کنترل خود را در سراسر افغانستان افزایش دادند. در سال ۲۰۱۸ رئیس جمهور ترامپ، که سالهاست میخواهد نیروهای آمریکایی را از افغانستان خارج کند، زلمی خلیلزاد را به عنوان نماینده ویژه ایالات متحده برای صلح افغانستان منصوب کرد. در طول سال ۲۰۱۹ نمایندگان ایالات متحده تحت ریاست زلمی خلیلزاد و نمایندگان طالبان زیر نظر عبدالغنی برادر، معاون سیاسی این گروه برای چندین دور در دوحه ملاقات کردند. از ۲۰۱۰ تا امروز تلاش آمریکا برای تعدیل قدرت قومی در افغانستان و ایجاد اسلام میانه رو وجود داشته است. اما آنچه که مسلم است این است که که حضور نیروهای نظامی آمریکا و ناتو نه تنها قدرت های قومی و اسلام تندرو را تعدیل نکرده بلکه به پیچیدگی اوضاع منطقه افزوده است. آنچه که شاهد آن هستیم این است که در تمام این مدت هیچ چیز مشخصی از این مذاکرات حاصل نشد و حملات مرگبار طالبان به صورت گسترده ادامه یافت. و امروز طالبان بر تمام افغانستان سلطه پیدا کرده است.
۶ .یکی از نقاط اشتراک بین طالبان و امریکا در افغانستان را میتوان حضور داعش در این کشور دانست. آیا واقعا داعش میتواند به دشمن مشترک این دو بازیگر در افغانستان بدل شود؟
آنچه که مشخص است این است طالبان ارتباط خود با تروریست های القاعد و داعش را به طور کامل قطع نکرده است. اما حضور داعش و القاعده همزمان میتواند هم چالش آمریکا و طالبان باشد و هم میتواند به عنوان بخشی از هدف و برنامه کوچک سازی کشورها و مهار همان قدرت های معارض که در بالا به آن اشاره شد باشد. اما در هر صورت آمریکا اگر بخواهد از این وضعیت به عنوان فرصت استفاده کند در نهایت مجبور میشود با رد پای سنگین تری به افغانستان بازگردد. و از سوی دیگر به نظر میرسد روسیه و چین نیز از قبل هشدارهای لازم برای ظهور تروریسم را در کنار ترسیم سایر خطوط قرمز خود به طالبان گوشزد کرده باشند.
۷ .تفاوت در تغییرات تهدیدها علیه منافع امریکا از سال ۲۰۰۱ تاکنون تا چه اندزه بر نوع رابطه ایالات متحده و طالبان در آینده تاثیرگذار خواهد بود؟
بعد از تحولات تاریخی که در روابط آمریکا و طالبان به آن اشاره کردیم مراحل بعدی روابط طالبان و آمریکا بر محورهای توافقنامه تاریخی که شامل جدول زمانی برای خروج نیروهای آمریکایی و گفتگوهای بینالافغانی در مورد آینده سیاسی افغانستان است تعریف خواهد شد، در اینکه این توافق روابط آمریکا و طالبان را نسبت به گذشته در یک وضعیت ثبات و بهبود قرار داده است. شکی نیست اما آنچه از سیاست های آمریکا در طول چند دهه دخالت خارجی مشخص است، این است که نوع روابط آمریکا با گروه هایی مثل طالبان که در عرض جغرافیایی نوعی برتری دارند اما در طول تاریخ جایگاه مثبتی میان جامعه افغانستان و جامعه جهانی ندارد، در واقع نوعی نگاه ابزاری برای پیشبرد اهداف سلطه جویانه و قدرت طلبانه است. درست است که صلح و ثبات پایدار آرزوی دیرینه مردم افغانستان است اما امروز شک و تردیدهای زیادی نسبت به صلح و ثبات در افغانستان هنوز وجود دارد. آمریکا نسخه بسیار کوچکتری از این گونه روابط خارج از افق را در عراق، اردن و سوریه و تا حدودی در یمن امتحان کرده است. اما این تلاش ها به هیچ وجه قابل مقایسه با آنچه در افغانستان انجام داده است نیست. بنابراین طالبان تا زمانی که اهداف ایالات متحده را محقق کند و تهدیدی علیه امنیت و منافع آمریکا نباشد می تواند یک سوی قدرت و یا حتی بخش بزرگی از قدرت در افغانستان باشد اما آنچه از نوع رفتار طالبان مشخص است این است طالبان در زمینه ایجاد صلح به طور کامل اقناع نشده است و از پیشروی و اقدامات طالبان مشخص است اعتقادی به اشتراک قدرت در بلند مدت ندارد و خواهان مالکیت تمام قدرت در افغانستان است و همین امر نشان میدهد نمی توان افق روشنی برای ادامه همکاری آمریکا و طالبان در آینده تصور کرد.
۸ .در نهایت، طالبان و ایالات متحده شاهد سطحی از رابطه دوستانه خواهند بود؟ به عبارت دیگر، آیا این دو می توانند اعتماد یکدیگر را جلب کنند؟
سرعت تحولات و تصرف سریع کشور موجب شده است طالبان در وضعیت عدم تصمیم باشد و این امر احتمالا موجب ناکارآمدی، بحران و هرج و مرج در ماه های آینده شود. هر چند بعید به نظر میرسد که طالبان زیر بار شورای انتقالی و حکمیت برود. همین امر خود میتواند بذرهای اولیه بی اعتمادی بین طرفین را بکارد. اما در بحث روابط دوستانه و اعتماد سازی بهتر است ما علاوه بر پیگیری تحولات حال به خوبی رخدادهای گذشته را نیز تجزیه و تحلیل کنیم و بر اساس آن تحولات آینده را درک کنیم همانطور که میدانیم: بعد از شکست شوروی در افغانستان ۱۹۸۹ ایالات متحده تصمیم گرفت که در تحولات رخ داده در این کشور و منطقه سهم چندانی نداشته باشد. در این برهه حساس آمریکا تقریبا بیشتر کمکهای خود را متوقف کرد. و تصمیم گرفته شد که به افغانها اجازه داده شود که اختلافات خود را به تنهایی حل کنند. امروز نیز ما شاهد تکرار همین وضعیت تاریخی هستیم و آمریکا نه فقط در افغانستان بلکه در کل منطقه اعتبار گذشته را از دست داده است. از سوی دیگر اگر طالبان را نه یک گروه سیاسی بلکه نوعی طرز تفکر تلقی کنیم؛ در اندیشه طالبان، آمریکا همان عدوی بعید است و هرگز طالبان به آمریکا به عنوان یک متحد و یک کشور دوست نگاه نمیکند. به همین علت بهره گیری از قیاس تاریخی برای درک روندهای آینده و روابط آینده طالبان و آمریکا بسیار مهم است. برای آمریکا نیز، اینکه طالبان در گذشته چگونه قدرت را به دست گرفت و چگونه عمل کرد؟ یک مسئله درک شده است. بنابراین اگر بخواهیم با توجه به تحولات تاریخی این دو درک درستی از ایده های آنها داشته باشیم باید گفت آمریکا نیز در بلند مدت هرگز به طالبان به عنوان یک متحد اعتماد نخواهد کرد.