سر تیتر خبرهاسیاستنخستین خبرهایادداشت ها

حمدالله محب: سیاستمدار جوان و بی تجربه ای که به پادشاهی در سایه تبدیل شد

۱ سنبله (شهریور) ۱۴۰۰ – ۲۳/ ۸/ ۲۰۲۱

در پیِ سقوط کابل در ۲۴ اسد (۱۵ آگوست) و پیشروی های طالبان برای تسخیر و تصرف ارگ ریاست جمهوری، شاهدِ اتفاقی بودیم که برخی آن را تقدیم آرام و بی دردسرِ کشور به طالبان می نامند. به نظر می رسد طبق تصمیماتی پیشتر برنامه ریزی شده برای خروج؛ اشرف غنی، رئیس جمهور اسبق افغانستان و حمدالله محب، مشاور سابق امنیت ملی رئیس جمهوری و فضل محمود فضلی، رئیس پیشین اداره ی امور ریاست جمهوری به طور مخفیانه و فوری از کشور گریختند.

اما پس از آن سیل انتقادها و اتهام ها از نحوه ی عملکردِ منفعلانه، منفعت طلبانه و خودخواهانه ی این سه تن و رها کردنِ سهل و آسانِ کشور به دستان نیروهای گروه طالبان به وجود آمد. چرا که از دید بسیاری از ناقدان سیاسی و حتی شهروندان عادی، گریختن آنها از کشور امری طبیعی، بی برنامه و ساده انگارانه نبوده و به نظر می رسد آنها پیش از تصرف کابل به دست نیروهای طالبان از روند تحولات آتی مطلع بوده و حتی برای خروج کشور از قبل برنامه ریزی کرده و در نهایت با میلیون های دلار از کشور خارج شده و به نوعی افغانستان را به طالبان واگذار یا به عبارتی نه چندان خوشایند معامله کردند.

جدا از شخصِ اشرف غنی و عدم کفایت وی در اتخاذ رویه ای قاطع، کارآمد و سازنده در جریان صلح سازی و امنیت بخشی به کشور، و همچنین پیشینه ی سیاست های غلط وی با تمرکز بر تبعیض قومی، فساد، بی برنامگی و وابستگی بیش از حد به غرب و نیروهای نظامی غربی؛ شاید بتوان گفت حمدالله محب نیز از تیر انتقادها و سرزنش ها جان سالم به در نبرده و حداقل در زمان حاضر در سیبلِ حملاتِ کوبنده ی زیادی قرار دارد.

حمدالله محب، فردی که به دلایل مختلف از جمله عدم تجربه و تخصصش در حیطه امور امنیتی-نظامی آماج انتقادات زیادی بوده است. نزدیکی بیش از حد او به اشرف غنی و همچنین حضور محمود فضلی در این دایره ی متشکل از غنی و محب، منجر به آن شد که از مدیریت ارگ به عنوان «جمهوری سه نفره» یاد شود، به گونه ای که گویی قدرت مدیریت و تصمیم گیری کشور در این مثلث محاصره شده بود.

به گزارش آریانا نیوز، محب هنگام ماموریتش و در ارتباط با مقاومت در برابر نیروهای طالبان و مبارزه با آنها گفته بود: “خوش آمدند. به جنگ بیایند به زور. اما [کشور را ] به آنان به بی غیرتی رها نمی‌کنیم.” اما چه چیزی در شخصیت محب وی را به مقامِ برجسته ی دولت با دو نقابِ متفاوت و دو چهره ی ظاهرا ناشناخته مبدل ساخته است؟ سیاستمداری که همواره با هدف قرار دادنِ تند و مستقیمِ مقامات و ژنرال های پاکستانی در حمایت از گروه های تروریستی به ویژه طالبان، تقویت مدارس دینی و فراهم کردن پناهگاهی امن در این کشور برای آنها و حتی ادعاهایی مبنی بر تلاش پاکستان برای گسترش مرزهای خود، درموضعی تهاجمی به نزاعی از تنش های لفظی و جنگی کلامی به ویژه با افرادی چون شاه محمود قریشی می رفت.

اما چه شد که به سادگی کشور را رها کرد و در برابر گروهی که به باور وی از سوی پاکستان حمایت می شدند، درنیامد و به گونه ای بی تفاوت فرار را بر قرار ترجیح داد تا برخی او را به خیانت، وطن فروشی، جاسوسی برای پاکستان، سقوط و معامله ی کشور با طالبان و سرقت بیت المال متهم سازند. چنانچه بشیر احمد قاسانی، خبرنگار و روزنامه نگار در توییتر خود در همین ارتباط به این مسئله اشاره کرد که اجمل شینواری سخنگوی پیشین مشترک نهادهای امنیتی گفته است که عامل اصلی فروپاشی ارتش افغانستان حمدالله محب است. همچنین محمدظاهر اغبر، سفیر افغانستان در تاجیکستان از اینترپل خواستار بازداشت این سه نفر به اتهام سرقت بین المللی شد.

اما حمدالله محب کیست؟

حمدالله محب در سال ۱۹۸۳ در جلال آباد متولد شد و آخرین فرزند خانواده است. خانواده ی وی در جریان حمله اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان گریختند و پس از پایان این حمله به وطن بازگشتند؛ اما پس از شروع مجدد جنگ داخلی بار دیگر کشور را ترک و به پاکستان رفتند. او در دانشگاه برونل در انگلستان تحصیل و مدرک مهندسی کامپیوتر را اخذ کرد. محب پس از هفت سال اقامت در انگلستان، به عنوان مدیر فناوری اطلاعات در دانشگاه آمریکایی افغانستان به افغانستان بازگشت.

در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۹، محب در کمپین اشرف غنی فعالیت می کرد. پس از آن محب بار دیگر به انگلیس بازگشت و تحصیلات خود در قطع دکتر ادامه داد. در ۲۰۱۴، همان سالی که دکترای خود را دریافت کرد، محب دستیار غنی شد، کسی که در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۴ افغانستان پیروز شد. یک سال بعد، غنی وی را به عنوان سفیر افغانستان در ایالات متحده منصوب، و در نهایت در آگوست ۲۰۱۸، اشرف غنی، رئیس جمهور وقت افغانستان پس از استعفای حنیف اتمر، محب را به سمت مشاور امنیت ملی منصوب کرد.

محب در کنفرانسی در ۱۴ ماه مارس ۲۰۱۹ در واشنگتن دی سی، زلمی خلیلزاد، فرستاده ویژه ایالات متحده در افغانستان را متهم کرد که با حذف دولت افغانستان از مذاکرات صلح در دوحه قطر، که در آن خلیلزاد مذاکره کننده اصلی ایالات متحده بود، از دولت افغانستان در کابل “مشروعیت زدایی” کرده است. همچنین محب اشاره کرد که این دیپلمات افغان-آمریکایی جاه طلبی هایی برای کسب جایگاهی قدرتمندتر دارد. در نتیجه این سخنان محب مبنای موضع گیری های برخی مقامات ایالات متحده نسب به او شد.

فرصت طلبی مقامات در سلسله مراتب قدرت، و شکست ارتش در برابر پسران روستایی

به هرروی، با توجه به وخامت اوضاع افغانستان و فرو افتادنِ این کشور در چاله ی پذیرش و اجبار حیات زیر سایه طالبان، در قدم اول برای شناخت بهتر حمدالله محب شاید بهتر است بازگشتی به جریان تحولات اخیر افغانستان داشته باشیم. در همین راستا می توان گفت برخی از ناظران سیاسی ابهامات در روندِ تحولات افغانستان از همان ابتدای توافق نامه ی دوحه در ۲۹ فوریه ی ۲۰۲۰ را تا زمنا کشورگشاییِ پیروزمندانه اما به ناحق و نامشروعِ طالبان طی یک هفته، نتیجه ی “برنامه ریزی های بلند مدت” و “فرصت طلبی های سلسله مراتبی” می دانند و بدین ترتیب می توان نقش حمدالله محب را نیز در سایه ی همین سوء استفاده از فرصت های فراهم شده ی سهل الوصول و منفعت طالبانه و به واسطه ی جایگاه سیاسی وی در این سلسله مراتب قدرت دانست.

اما چه شد که ۲۰ سال جنگ سخت، مشاوره و آموزش، و همچنین سرمایه گذاری های مالی، طی ۱۱ به کل رو به نابودی گذاشت؟ چگونه آنچه جرج بوش “بزرگترین نیروی نظامیِ تا به حال گردآوری شده” می نامید، نتوانست گروهی از “پسران روستایی” (نامی که ژنرال نیک کارتر طالبان را به واسطه ی آن توصیف می کرد) شکست دهد؟

شاید بتوان گفت مهمترین عامل که باعث از بین رفتن اعتماد به نفس نیروهای نظامی امنیتی افغانستان و دادن ابتکار عمل به دست طالبان شد، از دست دادن پشتیبانی هوایی متحدان این کشور بود که قدرت جنگی نیروهای افغان را فلج، و آنها را در میدان نبرد تنها در معرض فشار و تهدید قرار داد. به گفته ی یکی از خلبانان سابق نیروهای هوایی سلطنتی (RAF) حقیقت این بود که اکثر نیروهای ناتو بدون این پشتیبان نمی جنگنیدند، اما ما انتظار داشتیم که افغان ها این کار را انجام دهند. اگرچه ایالات متحده به حملات هوایی محدود علیه مواضع طالبان ادامه داد، اما آنها برای توقف پیشروی های طالبان کافی نبودند و علاوه بر این، پنتاگون به صراحت اعلام کرده بود که حمایت ایالات متحده تا سپتامبر به پایان می رسد.

همچنین طبق ارزیابی صریح یکی از فرماندهان سابق نیروهای انگلیسی در ولایت هلمند، “جو بایدن و دیگران دررابطه با شکست نیروهای افغان در هفته های اخیر هر چه خواستند می توانند بیان کنند، اما باید بگویم با این کار آنها صرفا نقص درک خود از جنگ را آشکار می کنند. این نقص در مورد تعداد نیروها، و یا حتی آموزش و تجهیزات جنگی نبود، بلکه به روحیه، اراده و اعتماد به نفس نیروهای امنیتی دفاعی مربوط می شد.

با پیشرفت بیشتر طالبان تا ماه ژوئیه، نیروهای افغان از برخی مناطق روستایی عقب نشینی کردند تا در مسیرهای اصلی، گذرگاه های مرزی و شهرهای کلیدی تمرکز کنند. این یک استراتژی آگاهانه و تعمدی برای محافظت از مناطق حائز اهمیت و مهمتر بود، اما از سوی دیگر استراتژی ارتش در حال فرار و گریز بود. در اواخر ماه جولای و در ملاقات همین فرمانده سابق نیروی انگلیسی با حمدالله محب، وی چنین اشاره می کند که محب سعی داشت به روی خود نیاورده و این اقدامات را با رویکردی معقول و شجاعانه توجیه کند. چنانچه محب چنین اشاره کرد که “از دست دادن برخی ولسوالی ها به این معناست که می توانیم بر مناطق دیگر تمرکز داشته باشیم. آنقدرها هم که شما تصور می کنید طالبان بد/شریر (ویا به عبارتی چندان قدرتمند) نیست – آنها در جنگ رسانه ای پیروز می شوند اما نه در جنگ نظامی.”

طبق گفته ی این فرمانده، گرچه محب اکنون دیگر از کشور گریخته، اما تا آن زمان به خوبی می دانست که اوضاع افغانستان اصلا خوب نیست. در هر صورت، علی رغم این ارزیابی های نادرست، حمدالله محب همچنان درحال تدوین استراتژی امنیت ملی خود در شش ماه آتی برآمد و گویا از نظر مالی و تامین بودجه نیز برنامه ریزی کرده بود؛ اما نتیجه ی آن چیزیست که اکنون شاهدش هستیم. تنها ماندن کشور در دست طالبان. بدین ترتیب شاید بتوان گفت این کلیتی از عملکردِ آگاهانه اما نادرست و بی صداقتیِ حمدالله محب را نشان می دهد که اولین خشت از ناتوانی، ناامیدی، بی انگیزگی و ناکارآمدی را در بین نیروهای امنیتی بنا نهاد و موجب شد این دیوار تا افتادن افغانستان به دست طالبان کج پیش رود. (Blackwell, 2021)

اولویت کمیت بر کیفیت زیر سایه ی سیاستمدارانی بی کفایت

از دیگر انتقادات متوجه حمدالله محب نقش نافذ وی در افزایش کمی نیروهای امنیتی بود. پاییز سال گذشته با اعلام خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان پس از امضای توافقنامه با طالبان، برخی از مقام های ارشد امنیتی کابل از اشرف غنی درخواست کردند تا انتخاب های سختی را انجام دهند و نیروهای پلیس و امنیت را برای کاهش هزینه ها کم کند. اما این درخواست از سوی شخص رئیس جمهور و حمدالله محب به عنوان مشاور امنیت ملی، شخصی که هیچ تجربه ای در میدان جنگ نداشت، پذیرفته نشد. نتیجه این تصمیم چیزی نبود جز سقوط بخش های زیادی از کشور به دست طالبان یا فرار هزاران سرباز از کشور و یا تسلیم شدن در برابر طالبان که سلاح و تجهیزات خود به این گروه تحویل دادند؛ به عبارتی: به جای تعدیل نیرو سقوط رخ داد. (Graham-Harrison, 2021)

به طور کلی باید گفت بین سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰، ارتش افغانستان از ۱۱۳،۰۰۰ به ۱۸۵،۰۰۰ افزایش یافت، اگرچه فساد در سیاهه پرداخت ها و حقوق و دستمزد نیروها، ارزیابیِ قدرت استقرار این نیروها را دشوار می ساخت. سیگار نیز هشدار داد که ارتش افغانستان در حال متورم و “سنگین” شدن است – بزرگتر از آنچه ژنرال های افغان می توانند به طور موثر و مفید آن را مدیریت کنند. مشکلات بدتری نیز پیش رو بود، چنانچه گزارش های سیگار طی چند دهه به طور مداوم هشدار می داد که فساد ریشه ای عمیق داشته و این مسئله به تدریج روحیه سربازان افغان را که مایل به جنگ هستند تضعیف می کند؛ زیرا منابع توسط فرماندهان فاسد وابسته به جناح های سیاسی در حل جمع آوری و کش رفتن بود.

تقریبا هر چیزی که می تواند به سرقت برود، از سوخت گرفته تا غذا و دستمزد سربازان، در اختیار برخی مقامات رده بالا گرفته شده بود. در همین حال، جناح گرایی های سیاسی و شکاف های قومی با وجود تلاش برای ایجاد واحدهای ترکیبی به لحاظ قومی تا حد زیادی حل نشده باقی ماند. و در نهایت باید گفت سیاست زدگیِ نظامیان موجبِ قرار دادنِ برخی اشخاص بدون صلاحیت با وفاداری های سیاسی در نقش های کلیدی امنیتی گردید، از جمله حمدالله محب، مشاور امنیت ملی که هیچ تجربه نظامی نداشت و در سقوط نهایی امنیت کشور مسئول بود. (Tollast, 2021)

از دیگر سو می توان به این امر اشاره کرد که محب ده روز پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان در نشستی مشترک با ژنرال ضیا یاسین سرپرست وزارت دفاع، حیات ‌الله حیات، سرپرست وزارت داخله، احمد ضیا سراج، رییس عمومی امنیت ملی و شمیم ‌خان کتوازی، رییس اداره‌ مستقل ارگان ‌های محلی در تاریخ ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ اذعان کرد که علی رغم نگرانی هایی که در بین کشورهای منطقه از امنیت افغانستان وجود دارد اما اوضاع تحت کنترل نیروهای امنیتی است و جای نگرانی نیست. اظهار نظرهایی که نشان می دهد یا او از اوضاع امنیتی افغانستان اطلاع ندارد و یا ناشی از پنهان کردن واقعیت توسط او بود.

از تعصبات قومی تا اتهام جاسوسی

ازسوی دیگر می توان گفت حمدالله محب در طی فعالیت خود به عنوان مشاور شورای امنیت ملی بارها به دلیل مسائلی همچون انحصارگرایی و قوم گرایی مورد انتقاد قرار گرفته است. به طور مثال، چندی پیش از او نوار صوتی منتشر شد که در آن گفته بود که «حکومت به دوستم به حد کافی امتیاز داده و اکنون زمان گرفتن این امتیازات است. منظور او اعطای رتبه مارشالی به ژنرال دوستم، انتصاب راحله دوستم به عنوان سناتور و همچنین اعطای دو کرسی ولایت و سه کرسی وزارت بوده است. همچنین، محب در مورد محقق نیز می گوید از حکومت یک کرسی وزارت را گرفته و خود او نیز به عنوان مشاور ارشد امنیتی و سیاسی ریاست جمهوری انتخاب شده است». اظهارنظری که موجی از واکنش ها را برانگیخت.

و یا در مورد دیگر، شبکه اطلاع رسانی افغانستان دررابطه با جایگزینی حمدالله محب به عنوان مشاور امنیت ملی و نقش او در قالب بازی انتقاد از آمریکا و به ویژه زلمی خلیزاد؛ چنین نوشته بود: «حمدالله محب که تابعیت آمریکایی دارد و خانم و فرزندش نیز آمریکایی می باشند، بجای حنیف اتمر مشاور عالی شورای امنیت ملی ریاست جمهوری گردید تا قسمتی دیگر از برنامه های پیاده سازی اهداف آمریکایی را در منطقه برعهده بگیرد و حنیف اتمر را در پروسه انتخابات ماموریت دادند تا در تقسیم رای اقوام تاجیک و هزاره و ازبک نقش ایفا کند. از آنجا که جاسوسان و ماموران و سرسپردگان آمریکا و انگلیس در افغانستان هرگز نمی توانند خارج از برنامه های دیکته شده عمل کنند و اگر چنین نمایند، بلافاصله کشته می شوند و هرگز سابقه نداشته است که این افراد خارج از برنامه، کاری انجام دهند یا حرفی بزنند و یا تصمیمی بگیرند، بنابراین به حمدالله محب دستور داده شد تا به ظاهر، بر آمریکا خرده بگیرد.»

گویی تظاهر به مخالفت و تنش سازی هایی این چنین در حالی صورت گرفت که پیشتر از این رویارویی ها؛ در آگوست ۲۰۱۷ حمدالله محب در نقش سفیر افغانستان در ایالات متحده از تعهد و سیاست دونالد ترامپ در مورد افغانستان استقبال کرده بود. ترامپ متعهد شده بود که عملیات نظامی علیه طالبان را افزایش می دهد. وی همچنین پاکستان را دلیل “پناه دادن” به عناصر طالبان برشمرد و گفت که امیدوار است در نهایت مذاکرات صلح با این گروه مسلح انجام شود. اما پس از آن در مصاحبه ی الجزیره با حمدالله محب وی در جواب مجری از انتظار مقامات افغانستان از این سیاست ترامپ گفت، “ما از این تصمیم استقبال می کنیم. این نتیجه مشورت های بسیاری بود که نیازها و ملاحظات کشورهای ما را در نظر گرفت”.

همچنین وی اذعان کرد “آنچه که ما اکنون شاهد آن هستیم تعهد آمریکا برای ادامه حمایت از نیروهای امنیتی افغان است، اما نه فقط این. بلکه همچنین ایالات متحده دیپلماسی منطقه ای را در نظر می گیرد و اطمینان می دهد که ما روی پتانسیل اقتصادی افغانستان سرمایه گذاری می کنیم تا از هر نظر، به لحاظ سیاسی، اقتصادی و نظامی به خود متکی باشیم”.

اما چنین رفتارهایی دوگانه ای شاید تنها نشات گرفته از خامی، عدم شایستگی و صلاحیت لازم وی به عنوان سیاستمداری کارکشته و باتجربه بود. نمی توان به طور قطع کنار گذاشتن و یا غیبتِ مقامات افغانستان در توافق نامه ی دوحه ۲۰۲۰ را نتیجه ی قطعی رفتارهای ناسنجیده ی چنین مقاماتی دانست اما باید گفت پیوندهایی داخلی در بین سران دولتی در زنجیره ی سلسله مراتبی قدرت نشان از عدم اعتماد به آنها در محیط بین المللی و گسست پایه های امنیتی در ساختار داخلی باشد. بنابراین شاید بتوان گفت کشورهایی ناکارآمد و آنچه به اصطلاح درمانده (failed states) نامیده می شوند، به نوعی با افتادن در گمراهی ناشی از اعتماد به سیاست های قدرت های جهانی دقیقا از همین نقطه نیز ضربه پذیر می شوند.

محب؛ پادشاهی در سایه برای افغانستان؟

در نهایت قدرت یافتنِ بیش از حد حمدالله محب موجب شد برخی ناظران براین باور باشند که، محب “پادشاهی در سایه” برای افغانستان بود. او بودجه دفاعی کشور را کنترل می کرد. و به گفته ی برخی، محب در سال پیش رو برای دریافت بیش از ۳ میلیارد دلار را که آمریکا به عنوان کمک به نیروهای مسلح افغانستان در نظر گرفته بود، برنامه ریزی کره بود؛ اما طالبان برنامه اش را برهم زدند. از دست دادن اراده و خواست برای جنگیدن در میان نیروهای امنیتی افغانستان، در واقع چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد و دلیل آن نیز سوء استفاده از بودجه ی دفاعی کشور بود. در سازو کار اشرف غنی، حمدالله محب وزارت دفاع را عملا تحت کنترل خود گرفته بود و آشکار است که او نیز کار خود را به خوبی انجام داد، و اشرف غنی نیز همین طور.

سربازان به ندرت حقوق کامل خود را دریافت می کردند زیرا افسران پرداختی ها را به جیب می زدند و این امر میزان بالای فرار سربازان را توضیح می داد. به بیان ساده تر، ارتش اراده ی مبارزه برای یک دولت ضعیف، ناتوان و بی تفاوت به نیازها و نارصایتی های مردم را از دست داد. بنابراین به باور این دست تحلیلگران، پیوندی بین افراد مهم و سرشناس کابل مانند محب و عناصر سرکش در ارتش ایالات متحده ایجاد شد و در نهایت نتیجه آن شد که آنها تمام تلاش ها برای پایان دادن به این جنگ را عقیم و بی ثمر ساختند. (Bhadrakumar, 2021)

منابع:

– Bhadrakumar, M K, (2021), “Why the Afghans LOST the War”, https://www.rediff.com/news/column/mk-bhadrakumar-why-the-afghans-lost-the-war/20210816.htm
– Blackwell, Evelyn, (2021), “‘A stain on the West’: The story of how the ‘greatest military force ever assembled’ abandoned Afghanistan”, https://worldnewsera.com/news/a-stain-on-the-west-the-story-of-how-the-greatest-military-force-ever-assembled-abandoned-afghanistan/
– Graham-Harrison, Emma, (2021), “Afghanistan stunned by scale and speed of security forces’ collapse”, https://www.theguardian.com/world/2021/jul/13/afghanistan-stunned-by-scale-and-speed-of-security-forces-collapse
– Tollast, Robert, (2021), “How Afghanistan’s Army was pulled apart by corruption and backroom deals”, https://www.thenationalnews.com/world/asia/2021/08/16/afghan-armys-collapse-was-years-in-the-making-say-experts/

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا