آیا قطر در افغانستان در حد یک میانجی باقی می ماند؟
۱۹ شهریور(سنبله)۱۴۰۰-۲۰۲۱/۹/۱۰
پس از تحولات برق آسای چند هفته اخیر افغانستان و خروج کامل نیروهای خارجی از این کشور، طالبان با تصرف فرودگاه کابل کنترل خود بر افغانستان را تا حدودی تکمیل کرد. در طی این روزها کابل به علت حضور طالبان دچار آشفتگی های زیادی شد. مراکز مختلف و ادارت بسته، بانک ها فعالیت خود را متوقف کرده بودند، فعالیت رسانه ها با محدودیت و حضور کم خبرنگاران ادامه پیدا کرده بود. اما با تخلیه کامل فرودگاه به نظر می رسد افغانستان قرار است تحولات جدیدی را تجربه کند. در این میان، پس از تخلیه کامل فرودگاه، تیم های فنی قطر از اولین گروهی بودند که وارد این فرودگاه شدند. کشوری که نقشی پررنگ در روند صلح افغانستان داشت. همچنین، این کشور در طی سال های اخیر سعی کرده به عنوان یک میانجی یا کشوری بی طرف در بحران های بین المللی ایفای نقش کند. در مورد افغانستان نیز دوحه همواره تلاش کرده نقشی میانجی گر داشته باشد. به طوری که در روند نقل و انتقال شهروندان افغان و خارجی از افغانستان نقش کلیدی داشته است. به گونه ای که بدون مشارکت قطر این امر امکانپذیر نبود. از طرف دیگر، آژانس های بین المللی سازمان ملل متحد از قطر درخواست کمک و پشتیبانی برای رساندن کمک ها به افغانستان کرده اند. در حقیقت، نگاهی به نقش دوحه در تحولات کابل در چنین شرایط حساسی ضروری است. در همین رابطه گفت و گویی داشتیم با دکتر جعفر حق پناه، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل افغانستان.
۱ .نقش قطر را در تحولات افغانستان به ویژه روند صلح افغانستان مانند تاسیس دفتر سیاسی طالبان در سال ۲۰۱۳ و میزبانی روند صلح در سال ۲۰۲۰ می توان بسیار جدی برشمارد. با این حال جدا از منافع خود قطر، سیاست های این کشور تا چه میزان با ایالات متحده همپوشانی دارد؟
من کارشناس مطالعات حوزه آمریکا و قطر نیستم و صرفا از بعد تحولات افغانستان به این پرسش پاسخ می دهم. درین خصوص چنانچه دوگانگی در سیاست آمریکا در قبال گروه های سیاسی و دولت افغانستان را مفروض بگیریم ،میتونیم پادشاهی قطر را همسو با بخشی از سیاستهای واشنگتن بدانیم که در صدد عادی سازی روابط با طالبان و مشروعیت دهی با این گروه و تثبیت جایگاه منطقه ای آن بوده است. این روند با تاسیس دفتر سیاسی طالبان در قطر و میزبانی از مذاکرات علنی و پنهان امریکایی ها با طالبان از ۲۰۱۴ شروع شد و با امضای توافق نامه دوحه میان دو طرف به اوج و به سرانجام رسید. توافق دوحه نقطه عطف تحولات شگرف ۱۸ ماه بعدی یه شماره می آید که به سقوط کابل و بازگشت دوباره طالبان به اریکه قدرت در مرداد انجامید
۲ .نقش قطر به طور کلی در ابعاد سیاسی، اقتصادی، کمک های بشر دوستانه در طی بیست سال اخیر چگونه بوده است؟ به عبارت دیگر، هدف از حضور قطر در افغانستان در این مدت چه بوده است؟
برخلاف عربستان سعودی و امارات متحده عربی که هم به جهت روابط گسترده و حمایت از طالبان در دهه ۱۳۷۰ و نیز در رقابت با ایران مخالف عملیات نظامی آمریکا در افغانستان و سرنگونی طالبان بودند دولت قطر از همان ابتدا و در سال ۲۰۰۱و با توجه با واگذاری پایگاههای نظامی خود به آمریکا با این روند همراهی نمود. در سال های بعد نیز تعامل گستردهای با مقامات و رهبران کابل داشت. اما به جهت سرمایه گذاری و مراودات اقتصادی و اجتماعی هیچ گاه به پای رقبای عرب خود یعنی امارات متحده غربی عربستان سعودی نرسید.البته بعد تر با فعال تر شدن دیپلماسی منطقه ای قطر و افزایش چالش ها میان ریاض و واشنگتن نفس و نفوذ دوحه دور تحولات افغانستان فزونی بافت.
۳٫آینده روابط قطر باتوجه به نقش جدی او در تحولات اخیر افغانستان با این کشور و مشخصا با طالبان چگونه خواهد بود؟ و چه محورهایی را پوشش خواهد داد؟
درمورد آینده روابط قطر با افغانستان تحت حاکمیت طالبان می بایست مفروض کلی یعنی هماهنگی دوحه با سیاست های آمریکا و انگلیس را مدنظر داشت. به واقع قطر نقشی را در افغانستان ایفا خواهد کرد که قبلا در بحران سوریه ایفا نمود . پشتیبانی مالی ،دیپلماتیک و رسانه ای از طالبان و همراهی در ائتلافی از حامیان منطقه ای و بین المللی حامی طالبان در کنار ترکیه ،پاکستان و چین و آمریکا و انگلیس قابل پیش بینی است. همین الان هم قطر این روند را با کمک به فعال سازی فرودگاه بین المللی کابل به همراه ترکیه بالای دست دارد. اما بعید است که این امر به این سرعت به شناسایی طالبان منجر شود. درین بخش مقامات دوحه فضای بین المللی و افکار عمومی جهانی را مد نظر قرار میدهند و شتابی نشان نمی دهند.
۴٫با توجه به نقش برجسته قطر در تحولات به ویژه چند سال اخیر، این پرسش به وجود می آید که ظرفیت ها و توانایی های قطر برای حضور در افغانستان نسبت به سایر بازیگران چیست؟ همچنین، با توجه به نزدیکی این کشور با طالبان آیا قطر بدیلی برای طالبان در برابر پاکستان است؟
توجه داشته باشیم که قطر به لحاظ ژیو پولیتک و ژیو کالچر منافع مستقیم و ذاتی در افغانستان نداشته و ندارد. نقش آفرینی قطر در این گونه بحران ها از بلندپروازی رهبران آن و داشتن پشتوانه عطیم مالی نشات میگیرد که به آنها امکان میدهد جایگاه خود را یک دولت کوچک به قدرتی منطقه ای ارتقا بخشند.
شاید طالبان از طریق تعامل با قطر و یا ترکیه بخواهد منابع و حامیان جدید دیگری سوای پاکستان جستجو کند اما عملا هر دولتی که بخواهد وارد معادلات افغانستان شود ناگزیر از تعامل با پاکستان خواهد شد و بدین لحاظ تعارضی میان اقدامات اسلام آباد و دوحه در خصوص طالبان مشاهده نمیشود. پاکستان هم که تنگناهای شدید مالی داشته و قادر به پیشبرد جاه طلبی های خود در افغانستان نیست مایل است با میدان دادن به چین ،ترکیه و قطر این خلا را جبران نماید و بخشی از هزینه های خود به دوش این دولتها اندازد.
۵٫قطر همواره در تلاش بوده است تا نقش میانجی را در تحولات منطقه و افغانستان ایفا کند. با این وجود آیا کمک او به تخلیه کابل پس از سقوط این شهر به نقش او به عنوان یک میانجی کمک می کند؟
فعلا بازیگران اصلی به جز چین و قطر از هزینه کردن برای افغانستان تحت کنترل طالبان اکراه دارند. همین امر به قطر موقعیت ویژه ای میبخشد . با توجه به وخامت بحران انسانی و لزوم ایجاد و حفظ زیر ساخت ها برای تامین حداقل نیازهای انسانی و ارتباطی بیشتر بازیگران خارجی و حال داخل افغانستان از این کارکرد قطر استقبال میکنند و به نوعی خود را نیازمند قطر می دانند. البته شدت گسست ها میان کنش گران اصلی در این بحران به حدی است که این نقش میانجی لزوما مورد قبول همه نیست و همه می دانند که این کشور بیطرف نیست و متمایل به آمریکا و طالبان بوده و این پول قطری هاست که چنین کارکردی به آنها می بخشد..
۶٫آیا قطر می تواند پل ارتباطی طالبان با جهان باشد؟ تاثیر او بر طالبان چگونه خواهد بود؟
قطر ظرفیت چندانی برای حفظ موقعیت کنونی و تثبیت نقش و نفوذ خود در افغانستان ندارد و به صرف داشتن منابع مالی و شبکه الجزیره و یا ارتباط خوب با امریکا متضمن تداوم نقش و نفوذ آنها نیست. تعامل قطر با پاکستان و ترکیه ریسک بالایی برای قطری ها در پی خواهد داشت . اگر طالبان رویکرد خشونت گرا و انحصار طلبانه خود را استمرار بخشد کار بر این حامی عمده طالبان دشوار تر می شود
۷٫به نظر می رسد با توجه به تلاش های قطر برای نقشی میانجیگر در مسائل منطقه ای او خود را تا حدی ثابت ساخته است. اما آیا او در بحران افغانستان تنها یک میانجی بود؟ به عبارت دیگر، آیا او توانست نقشی درست در حل بحران افغانستان در سایه سیاستی که برای خود تعریف کرده است، بازی کند؟
چنانچه گفته شد قطر بازیگر بیطرفی در افغانستان نیست و همین امر بیطرفی این کشور در این بحران را زیر سئوال می برد. طرف دیگر، قطر ظرفیت های انسانی و اجتماعی و نرم افزاری و سخت افزاری لازم را برای پیشبرد رویه کنونی در اختیار ندارد. همانگونه که قطر در بحران سوریه با وجود سرمایه گذاری هنگفت مالی و سیاسی طرفی نبست، در باتلاق افغانستان نیز به دشواری میتوان به توفیق برای بازیگران چون قطر و پاکستان و ترکیه که حامی انحصار طلبی و انحصار طلبان هستند، توفیقی قایل شد