سر تیتر خبرهافرهنگ و اجتماعنخستین خبرهایادداشت ها

طالبان و زبان فارسی: چالش های آتی معطوف بر هویت زبانی

۲۹ سنبله (شهریور) ۱۴۰۰ – ۲۰/ ۹/ ۲۰۲۱

طالبان زبان فارسی

نوطالبانی که در سال ۲۰۲۱ و نهایتا پس از ۲۰ سال موفق به کسب مجدد قدرت در افغانستان شدند، به نظر می رسد اکنون برای اعمال برخی تغییراتی ریشه ای و به عبارتی تصفیه و پاکسازیِ زیرساخت های هویتی در تقلا می باشند. چنانچه در روزهای اخیر این گروه در رابطه با دین و  زبان، قانون موقتی صادر کردند که بر اساس آن زبان ازبکی از پایه ی زبان رسمی افغانستان حذف، و به جای سه زبان، تنها دو زبان رسمی باقی خواهد ماند: دری و پشتو. این درحالیست که پیش از این علاوه بر دری و پشتو، زبان ازبکی نیز زبانی رسمی به شمار می رفت.

به گفته نجیب بارور شاعر و نویسنده افغان، یکی از اهداف طالبان محدود کردن زبان و فرهنگ فارسی در افغانستان است و طالبان برنامه ‌های بسیار دراز مدتی برای این منظور دارند. احتمالا شاید بتوان گفت یکی از این برنامه ها در آینده طالبان التزام برای تدریس زبان پشتو در مدارس و تلاش برای ترویج و گسترش این زبان خواهد بود.

از سوی دیگر در رابطه با خصومت طالبان با زبان فارسی می توان گفت، با پیشروی سریع و سلطه ی فراگیر آنها بر کشور، تنها نقطه ی مقاومت که در برابر این گروه ایستادگی کرد، با خود میراثی از پایداریِ احمد شاه مسعود در برابر طالبان، مخالفت با تعصبات کورکورانه ی گروه های افراطی، ستایش ملی گرایی، و همچنین تعلق خاطر به زبان و ادبیات فارسی را با خود به دوش می کشد. چیزی که طالبان هرگز آن را برنمی تابد و اکنون نیز برای درهم شکستن جبهه دوم مقاومت در پنجشیر به رهبری احمد مسعود تمام تلاش خود را به کار بسته است.

طبق روایتی از پایگاه اطلاع رسانی پیام آفتاب، روزی احمد شاه مسعود در تخار در جمع مجاهدین و خبرنگاران نشسته بود و مشغول مطالعه دیوان حافظ شیرازی بودکه خبر آوردند طالبان در فلان منطقه حمله کرده است و در حال پیشروی است. احمد شاه مسعود توجهی نکرد و به خواندن دیوان حافظ با عشق و علاقه خاصی ادامه داد. یکی از فرماندهان از بی تفاوتی آمر صاحب ناراحت شد و با صدای بلند گفت: «آمر صاحب! طالبان حمله کرده اند.» مسعود گفت: بگذار که این غزل را تمام کنم، مگر نمی دانی که جنگ با ما بر سر حافظ است!؟… و یا در خاطره ای ذکر شده از سوی احمد مسعود، وی به یاد می آورد زمانی که کودکی هشت ساله بود پدرش به او توصیه کرد دیوان حافظ و گلستان سعدی بخواند.

بدین ترتیب طالبان با تلاش برای شکست جبهه مقاومت، در پیِ تضعیف و نهایتا خرد کردن تعلقات هویتی، ملی، زبانی، قومی و مذهبی افغان هاست. شاید بتوان گفت رویکردهایی تعصب آمیز، شکاف برانگیز و جدایی طلبانه این چنین از سوی طالبانی تازه وارد برای تحکیم و ثبیت جای پای خود، نشان از جاه طلبی های این گروه برای استقلال، قطع پیوندهای فرهنگی-زبانی، بریدن ریشه های مشترک هویتی با کشورهای منطقه و تشکیل موجودیتی خودمختار با ارجحیت قوم پشتون، زبان پشتو، و اسلام سنی دارد.

زبان فارسی؛ زبان فرهنگ و تمدن مردم افغانستان

افغانستان کشوری چند قومی و چند فرهنگی است. در ماده چهارم قانون اساسی (۲۰۰۴) افغانستان، اقوام ذکر شده عبارت بوده اند از: پشتون، هزاره، ازبک، تاجیک، ترکمن، بلوچ، قرقیز، پشه ای، ایماق، نورستانی، قزلباش، عرب، گوجر و براهویی. بسیاری از اقوام دیگر نیز در افغانستان زندگی می کنند که در قانون اساسی به آنها اشاره نشده است. گروه های قومی مانند پامیری، سیک ها و هندوها در قانون اساسی ذکر نشده اند.

متکلمان به زبان های پامیری نه تنها تمایزهای زبانی دارند بلکه از اسماعیلیسم پیروی می کنند و بنابراین متعلق به اقلیت مذهبی نیز هستند. متکلمان پنج زبان مختلف (اشکون، باشگالی، پراسون، گامبیری و وایگالی) نیز با نام مشترک نورستانی ادغام شده اند.

اما ماده شانزدهم قانون اساسی افغانستان علاوه بر توصیف این اقوام، زبان های افغانستان را نیز شرح می دهد: پشتو، ترکمنی، دری، ازبکی، بلوچی، نورستانی، پشه ای و پامیری؛ لیکن دری و پشتو دو زبان رسمی افغانستان هستند. پشتو (که توسط قوم پشتون صحبت می شود) یک زبان هندواروپایی است و دری گویشی از زبان فارسی است (عمدتا توسط تاجیک ها، هزاره ها و ایماق صحبت می شود) و از آن به عنوان فارسی افغان نیز یاد می شود.

پیش از اعلام زبان پشتو به عنوان زبان رسمی، زبان فارسی زبان رسمی افغانستان بود. در آن زمان زبان فارسی زبان یک قوم خاص تلقی نمی شد بلکه زبان فرهنگ کشور محسوب می شد. حتی اشرافِ پشتون نیز فارسی را به عنوان زبان فرهنگ در نظر می گرفتند. ظاهر شاه برای اولین بار پشتو را در سال ۱۹۳۶ به عنوان زبان رسمی اعلام کرد. اما در هنگام تدوین قانون اساسی ۱۹۶۴ موضوع سیاست زبانی دوباره مطرح شد. ناسیونالیست های پشتون در تلاش بودند پشتو را به عنوان زبان ملی و رسمی اعلام کنند زیرا ادعا می کردند که افغانستان توسط یک پشتون احمدشاه ابدالی ایجاد شده است. از سوی دیگر ، مردم دری زبان ادعا می کردند که زبان دری به دلیل سنت و تاریخ ادبی غنی و قدیمی زبان رسمی و ملی است.

بدین ترتیب برای اولین بار به طور رسمی، واژه دری در قانون اساسی ۱۹۶۴ برای زبان (گویش) فارسی افغانستان استفاده شد و در ماده ۳۵ پشتو به عنوان زبان ملی افغانستان اعلام شد. در نتیجه نام زبان فارسی که ریشه در تاریخ، شعر و فرهنگ مکتوب و نانوشته مردم داشت، به منظور متمایز شدن از زبان رسمی در ایران، دری نامیده شد. اما هنوز هم بسیاری از زبان فارسی به عنوان زبان مادری یاد می کنند. تصور می شود که حدود ۷۸ درصد از مردم افغانستان به آن صحبت می کنند. بنابراین دری، زبان واسطه و میانجی است(lingua franca)، به این معنی که این زبانی رایج در سراسر کشور است و به طور گسترده در محیط های مختلف، به ویژه در دانشگاه ها و برای اهداف اداری در سازمان های دولتی و محلی مورد استفاده قرار می گیرد.

به همین خاطر، گفته می شود که نگرانی اصلی در افغانستان در تغییر نام فارسی به دری در قانون اساسی ۱۹۶۴ کاهش تأثیر فرهنگی ایران بر افغانستان بود. می توان گفت اگرچه پشتو و دری هر دو زبان رسمی افغانستان هستند اما در بسیاری از موارد شرکایی نابرابر در نظر گرفته می شوند.

اولا، زبان پشتو زبان هویت یک گروه قومی خاص است، یعنی پشتون ها، اما دری زبان یک قوم خاص نیست، لیکن به هرروی بسیاری از اقوام به عنوان زبان اول خود به زبان دری صحبت می کنند. ثانیا، اکثریت افرادی که زبان مادری آنها پشتو است می توانند به طور روان و سلیس به زبان دوم دری صحبت کنند، در حالی که بسیاری از کسانی که به زبان اصلی خود دری صحبت می کنند به زبان پشتو تسلط کامل ندارند.( Dinakhel, 2018: 97)

همچنین دری دارای سنت ادبی دیرینی است. مثنوی” مولانا جلال الدین رومی، به زبانی نگاشته شده است که پیش از دری امروزی در نظر گرفته شده است. اما در مقایسه، ادبیات بومی پشتون ها عمدتا به تاریخ های قبیله ای و اشعار عاشقانه محدود می شود. تنها پس از ایجاد آکادمی پشتو در کابل در سال ۱۹۳۷ بود که، سنت ادبی مدرن پشتو شروع به ظهور کرد. در همان اوایل سرنگونیِ رژیم طالبان، برخی براین باور بودند که، اصرار طالبان بر ترویج زبان پشتو نوعی انتقام از سلطه سنتی شمالِ تحصیل کرده و دری زبان، بر جنوبِ کمتر باسواد و پشتو زبان بوده است.

به گفته مصطفی صدیقی، یکی از ساکنان کابل در همان سال های اولیه از سرنگونی رژیم پیشین طالبان، پیش از فرا رسیدن تاریک ترین دوران طالبان و رژیم ضدفرهنگی و ضدتربیتی این گروه، هر یک از افراد جامعه شامل پشتون ها، تاجیک ها، ازبک ها، هزاره ها، (با زبان دری) مورد عزت و احترام بودند و هیچ گونه تعصبی وجود نداشت. اما در روزهای تاریک طالبان در افغانستان، آنها نه تنها دری را در نظر نگرفتند، بلکه این زبان را تمسخر و تحقیر کردند؛ نه تنها این زبان، بلکه افرادی که به آن صحبت می کردند. آنها اصرار داشتند که هیچ گونه تبعیضی نسبت به این زبان روا نکرده اند، اما در باطن آنها تبعیض شدیدی نسبت به دری اعمال می کردند.”

صدیقی به عنوان یک نمونه از تبعیض طالبان علیه دری چنین تعریف می کند: “در دانشگاه کابل، یکی از بزرگترین موسسات آموزشی و فرهنگی ما، قرار بر این بود اکثر موضوعات -که مدت ها به زبان فارسی نوشته، چاپ و تدریس شده بود- درقالب زبان پشتو جایگزین و بازنشر شود. این اقدامات طالبان در دانشگاه شبیه «پاکسازی فرهنگی» بود.” (Alexe, 2002)

در همین رابطه، دکتر شاه محمود حنیفی، استاد تاریخ در دانشگاه مدیسون معتقد است که: زبان فارسی و پشتو هر دو زبان رسمی در افغانستان هستند اما به طور یکسان استفاده نشده است. برخلاف پشتون ها که گویندگان آنها در بیشتر تاریخ خود را در کوه های هندوکش منزوی کردند، اما گویش های متعدد فارسی هزاران سال است که در گوشه و کنار آسیای مرکزی و غربی مستقر شده اند. همچنین آقای حنیفی معتقد است که زبان فارسی یک زبان گفتاری است که از لحاظ متنی دارای عمق و غنامندی است. اما زبان پشتون در مقایسه با آن متون بسیار کمتری دارد.

از طرف دیگر غنامندی تالیفات فارسی در زمینه فلسفه، علم و دولت سازی بسیاری از ساکنان منطقه را تشویق کرد که زبان فارسی را انتخاب کنند. پس از تسلط امپراطوری های پشتون بر افغانستان آنها نیز تحت تاثیر زبان فارسی نیز قرار گرفتند. به گونه ای که به باور کارشناسان: تاثیر زبان فارسی بر پشتو بیشتر از زبان پشتو بر فارسی است. زبان فارسی، زبان فرهنگ، ادبیات، مدیریت دیپلماسی و تجارت است در حالی که زبان یک قوم واحد است و هیچگاه از موقعیت اجتماعی مانند زبان فارسی برخوردار نبوده است. البته زبان پشتو نیز تاثیرگذاری بر زبان فارسی داشته و ملی گرایان پشتو در تلاش بوده اند تا تا استفاده از واژگان پشتو را در زبان فارسی متداول کنند.(Bodetti, 2019)

طالبان به چه زبانی صحبت می کنند؟

در حالی که دری در سال ۱۹۶۴ توسط دولت افغانستان ترویج شد و اخیرا مورد حمایت دولت بود، اما طالبان پشتون بوده و در درجه اول پشتو صحبت می کنند. طالبان در دوران حکومت خود بین سال های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱، زبان پشتو را بر غیرپشتو زبانان تحمیل، و کتاب ها و علائم را بازنویسی کردند. اما بیمِ آن می رود با به قدرت رسیدن مجدد این گروه، رژیم مشابهی می تواند در ماه های آینده حکومت کند که به تحدید و کمرنگ ساختن زبان دری/فارسی اقدام خواهد کرد.

به هرروی گرچه پیش از این نیز در وصف فارسی ستیزی و رویکردی تخاصم آمیز نسبت به زبان فارسی در افغانستان مباحثی مطرح شده بود و برخی معتقد بودند ایران در مقیاس وسیع از زبان دری برای گسترش نفوذ فرهنگی خود در افغانستان پشتیبانی می کند، لیکن به نظر می رسد اکنون طالبان در حال شدت بخشدن و تقویتِ این دست رفتارهای جدایی طلبانه و حساسیت برانگیز باشد و به دلیل ریشه های وجودی طالبان در پاکستان، حمایت آنها از زبان پشتو و تلاش برای کنار زدن زبانِ کشور همسایه شیعی خود از برنامه هایِ آتی طالبان باشد.

شاید بتوان گفت دلیل مخالفت های طالبان با این همسایه ی غربی افغانستان را بر پایه ی عواملی، از جمله تفاوت های مذهبی و قومی بین دو طرف دانست، یعنی افغان های پشتون زبان در مقابل افغان های فارسی زبان، شیعیان ایرانی در مقابل نسخه سنتی سنی طالبان. در زمینه جنگ داخلی افغانستان، لازم به یادآوری است که در ابتدا نیروهای ائتلاف مجاهدین همه اقشار جامعه افغانستان (یعنی تاجیکان فارس، ازبک ها و پشتون ها) را تشکیل می دادند، اما با گذشت زمان رهبران پشتون بر جنبش مسلط شدند.

طالبان، که اهل سنت پشتون هستند و در مدارس دینی پاکستان آموزش دیده اند، شیعیان را تقریبا غیر مسلمان می دانند. اولیویه روآ در تأکید بر بی اعتنایی پشتون ها به شیعیان می گوید که مجموعه ای از ادبیات ضدشیعی در بازارهای پاکستان موجود است که در خارج از کشور چندان شناخته شده نیست. (Tarock, 1999: 811)

اختلافات بر سر نامیدن زبان فارسی در افغانستان

اما در میان جدال برای زبان فارسی، اختلاف نظرهای جدی بر سر اینکه زبان فارسی را در افغانستان با چه نامی بخوانیم نیز وجود دارد؛ امری که بر دشواری شرایط می افزاید. به گزارش فرود بیژن در رادیو اروپای آزاد، بسیاری از فارسی زبانان در افغانستان نام فارسی، یعنی زبان رسمی ایران را ترجیح می دهند و از آن استفاده می کنند. آنها می گویند اصطلاح دری از سوی قوم غالب پشتون بر آنها تحمیل شده است تا سعی شود افغان ها را از پیوندهای فرهنگی، زبانی و تاریخی خود با جهان فارسی زبان، که شامل ایران و تاجیکستان می شود، دور کند.

در همین رابطه پرتو نادری، شاعر برجسته افغان معتقد است که: «دری گویشی افغان از زبان فارسی نیست. دری نام زبانیست که به فارسی نیز معروف است.» به گفته ی وی، اسناد تاریخی ثابت می کند که واژه ی دری به همراه پارسی به قرن ششم برمی گردد، زمانی که برای توصیف زبان فارسی به کار می رفت. اما بعداز اینکه این زبان خط عربی را پذیرفت، دیگر استفاده از آن کنار رفت و عبارت فارسی جایگزین شد. نادری ترجیح می دهد از واژه «فارسی دری» برای توصیف زبان فارسی استفاده کند و آن را راه حلی برای مشکل فعلی می نامد. همچنین نادری معتقد است در حالی که فارسی در افغانستان و ایران صحبت می شود، دارای لهجه ها و تفاوت هایی در مجموعه واژگان و کاربرد آن وجود دارد، اما زبان یکسان است.

به هرروی باید گفت زبان از دیرباز یک موضوع مورد بحث در افغانستان بوده است، جایی که تنش های حل نشده را در میان گروه های قومی و زبانی این کشور آشکار و برملا ساخته است. میرصدیق فرهنگ، مورخ فقید افغان که عضو کمیسیون تدوین قانون اساسی ۱۹۶۴ بود، در خاطرات خود که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد نوشت: “اصطلاح دری به مصالحه و سازشی در کشمکش بین نخبگان حاکم پشتون و رهبران جامعه فارسی زبان تبدیل شد”. فرهنگ نوشت که رهبران پشتون افغانستان پشتو را تنها زبان رسمی می دانستند و مدعی بودند که فارسی به ایران تعلق دارد. بدین ترتیب، برای اطمینان از برابری بین پشتو و فارسی، فارسی زبانان نام دری را برای تمایز سطحی و صوری انتخاب کردند.

شکاف هویتی: سیاست طالبان برای استیلای قومی، مذهبی و زبانی خود

به طور کلی می توان گفت به دلیل تسلط پشتون ها بر افغانستان، تلاش های زیادی برای جداسازی هویت افغانستان از ایران انجام شده است. به عنوان مثال، بسیاری در افغانستان بر کاربرد استفاده از کلمه پوهنتون (پشتون) به جای دانشگاه (فارسی) اصرار داشتند. این جدال با تنش های قومی موجود در افغانستان منجر به شکاف بیشتر بین اقوام مختلف در افغانستان می شود و مسئله بحران هویتی را عمیق تر می کند. به طوری که مواضع پشتون ها و غیرپشتون ها را عمیقا قطبی کرده که نشان دهنده شکاف سیاسی و فرهنگی شمال و جنوب در افغانستان است.

به هرروی با تلاش های اخیر طالبانِ نوین در اجرایی سازی برخی احکام سخت گیرانه و ناروا چون ممانعت از تحصیل دانش آموزان دختر بالاتر از مقطع تحصیلی ششم، عدم پذیرش معلمان زن برای تدریس دانش آموزان پسر، و یا سیاست های تفکیک جنستی در دانشگاه ها، نگرانی ها از تهاجم و تخریب فرهنگی بار دیگر سربرآورده است. به نظر می رسد طالبان با قدم گذاشتن در مسیر حذف و به حاشیه راندن برخی مشاغل، افراد، گروه ها، قومیت ها و به دست گرفتن کنترل سیستم آموزشی، در پیِ پیاده سازیِ احکام سخت گیرانه ی خود و تحکم هویتی قومی-زبانی خاص خود است. در حالی که در کشوری با تنوع قومی زبانی و مذهبی چون افغانستان، درکِ زبان و فرهنگ به عنوان کلیدی برای شناخت تاریخ این کشور به حساب می آید.

طالبان در پی برتری خواهی قومی و حل کردن سایر اقوام و فرهنگ و زبان در درون خود است تا خود را قوم مطلق در افغانستان نشان دهد. برای رسیدن به این امر نابودی میراث تاریخی، زبانی، فرهنگی و پراکندگی جغرافیایی کمک بزرگی بر استیلای قومی می کند. از طرف دیگر، طالبان برای نفوذ و پیشروی خود همواره از زبان پشتو بهره جسته اند. بنابراین، طالبان با درک قدرت زبان فارسی شاید نه در ظاهر اما تلاش خواهند کرد تا به نحوی این زبان و اثرات آن را به حاشیه کشانند. بدین ترتیب احتمالاتی مبنی بر استفاده و ترویج بیشتر زبان پشتو در اسناد رسمی و حتی برنامه هایی برای تقویت زبان پشتو وجود دارد.

منابع:

– Alexe, Theodor, (2002), “Afghanistan: Taliban Forced Rift between Country’s Two Main Languages”, https://www.rferl.org/a/1098593.html
– Bodetti, Austin Bodetti, (2019), “What will happen to Afghanistan’s national languages?”, https://english.alaraby.co.uk/analysis/what-will-happen-afghanistans-national-languages
– Dinakhel, Muhammad Ali, (2018), “An Analysis of Conflict between Pashto and Dari Languages of Afghanistan”, Central Asia Journal No. 83
– Tarock, Adam, (1999), “The Politics of the Pipeline: The Iran and Afghanistan Conflict”, Third World Quarterly, Vol. 20, No. 4, pp. 801-819

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا