برهان الدین ربانی: از سازماندهی جبهه های جهاد تا بازیگری در نقش لابی گری سیاسی
۳۱شهریور(سنبله)۱۴۰۰-۲۰۲۱/۹/۲۲
سقوط دولت افغانستان
سقوط دولت در افغانستان در ۱۵ آگوست چهره این کشور را به یکباره تغییر داد. فرار محمد اشرف غنی، علی رغم سالها مقاومت در برابر طالبان، افغانستان را دوباره به عرصه قدرت گیری این گروه تبدیل کرد. طالبان نیز پس از گرفتن آسان قدرت سریعاً شروع به تغییرات هم در ساختار حکومتی و هم در سیاست هایی کردند که در این سال ها آن ها را غلط می پنداشتند. یکی از این اقدامات در راستای تغییر نظام و پاکسازی نشانه های نظام قبلی، تغییر نام دانشگاه « تعلیم و تربیه استاد ربانی» یکی از رهبران شناخته شده افغانستان که ده سال پیش توسط همین گروه ترور شد، بود.
طالبان در دهمین سال ترور برهان الدین ربانی نام دانشگاهی که به اسم او بود را به «تعلیم و تربیه کابل» تغییر داند. طبق یادداشتی در همین مورد از بی بی سی فارسی« پیشتر این نهاد آموزشی در زمان ریاست جمهوری حامد کرزی به “پوهنتون تعلیم و تربیه استاد ربانی شهید” مسمی شده بود اما وزارت تحصیلات عالی طالبان اعلام کرده است که “برخورد سیاسی با نهادهای تحصیلی را نمیپذیرد.” در اعلامیه آمده است که “نهادهای آموزشی و تحصیلی باید بر اساس معیارهای علمی استوار باشند اما متاسفانه که در ظرف بیست سال گذشته و در سایه اشغال افغانستان با این نهادها برخورد های سلیقهای، تنظیمی، سمتی و قومی صورت گرفته است.”در این اعلامیه که به زبان پشتو انتشار یافته گفته شده است که “در گذشته اعتراضات در رابطه به نامگذاری این نهاد باعث شهادت شماری از دانشجویان شده است و برخی از استادان نیز از گذاشتن نام برهانالدین ربانی بر این موسسه تحصیلی ناراحت بودند.”».
بنابراین، با تداوم حکومت طالبان انتظار می رود بیشتر از این شاید تصفیه حساب های سیاسی و قومی از سوی این گروه باشیم. به طوری که این گروه نام فرودگاه بین المللی حامد کرزی را به نام فرودگاه بین المللی کابل تغییر داد. همچنین، طالبان زبان ازبیکی را از زبان رسمی حذف کردند و دین رسمی افغانستان را تنها اسلام سنی حنفی مذهب انتخاب کردند. بااین وجود، اکنون نیز در دهمین سال ترور برهان الدین ربانی که حامد کرزی رئیس جمهور سابق کشور به او لقب «شهید صلح» داد(او در زمان ترور ریاست شورای عالی صلح را برعهده داشت) نگاهی به کارنامه و شخصیت او انداخته ایم.
برهان الدین ربانی: از تولد در کوه های بدخشان تا رسیدن به ریاست جمهوری در افغانستان
برهان الدین ربانی، عالم دینی و رهبر سیاسی(۱۹۴۰-۲۰۱۱) متولد ولایت بدخشان در شمال افغانستان و تاجیک تبار بود که می توان گفت پس از پشتون های سنتی غالب، که اعضای طالبان عمدتاً از آنها نشأت می گرفتند، به یک گروه اصلی اقلیت افغانستان تعلق داشت. او به دبیرستان دینی ابوحنیفه در کابل رفت، سپس در دانشگاه کابل به تحصیل در رشته فقه اسلامی و الهیات پرداخت. در جوش و خروشِ جریانات دانشگاه در دهه ۱۹۶۰، دانشجویان کابل شدیداً بین دو دسته ی اسلام گرایان سنی رادیکال و چپ های سکولار تقسیم شده بودند. دسته ی دوم به حزب دموکراتیک خلق افغانستان که از حمایت شوروی برخوردار بود پیوستند، که این جناح بعداً کشور را تحت حمایت شوروی اداره کرد. در این زمان، برهان الدین ربانی مدرس و سخنگوی برجسته، طرح ریز، گزینشگر نیرو و نظریه پرداز اسلام گرایان شد.
بین سال های ۱۹۶۶ و ۱۹۶۸ او در دانشگاه الازهر قاهره تحصیل کرد، جایی که ارتباطات نزدیکی با اخوان المسلمین برقرار کرد. در بازگشت به کابل، او رهبر حزب جمعیت اسلامی، یک جنبش باقدمتی دیرین و مخالف بنیادگرایی شد. هنگامی که ظاهر شاه در سال ۱۹۷۳ توسط پسر عمویش داوود خان، که مشتاق مدرن سازی افغانستان در دستور کاری سکولار بود، سرنگون شد، ربانی به حاشیه شهر نقل مکان کرد و از قیام علیه وضع موجود حمایت کرد. با آغاز روند دستگیری ها، وی به عربستان سعودی و پاکستان فرار کرد. پس از برکناری داوود طی کودتای حزب دموراتیک خلق در ۱۹۷۸ و حمله نیروهای شوروی در ۱۹۷۹، ربانی برای کمک به مقاومت مسلحانه به شهر پیشاور پاکستان نقل مکان کرد. او یکی از رهبران مجاهدین موسوم به «هفتگانه پیشاور» و یا «اتحاد اسلامی مجاهدین افغانستان» شد که از حمایت و تسلیحات پاکستانی، سعودی، آمریکایی و چینی برای دامن زدن به یک مبارزه و قیامی تمام عیار استفاده کرد. ربانی خود یک نظامی نبود اما، مربی و استاد الهام بخش مذهبی فرمانده جهادی تاجیک همرزم خود، یعنی احمدشاه مسعود بود. گرچه قومیت عامل و فاکتور اصلی در مبارزه مجاهدین نبود، اما پیوند با مسعود موقعیت ربانی را در میان دیگر رهبران جهادی، که عمدتا پشتون بودند، تقویت کرد.
ربانی همیشه برای کسب قدرت سیاسی بلندپرواز بود، اما گویی قرار نبود در به قدرت رسیدن شانس زیادی داشته باشد. روس ها نُه سال در افغانستان ماندند و رژیم سکولار محمد نجیب الله را به عنوان سرپرست ترک کردند. نجیب الله توسط مسکو رها شد و رژیم وی در سال ۱۹۹۲ با فرار فرماندهان ارتش به طرف مجاهدین سقوط کرد. رهبران هفتگانه پیشاور مدت کوتاهی قبل از اینکه سرانجام وارد کابل شوند تا قدرت را در سراسر کشور به دست گیرند، توافق کرده بودند که ریاست جمهوری بین آنها بچرخد. هنگامی که اولین رئیس جمهور مجاهد پس از دو ماه طبق برنامه از قدرت کناره گیری کرد، ربانی اولین رییس جمهور تاجیک افغانستان شد. اما او مدام نوبت چرخشیِ خود را با ادعای اینکه تغییرات در سطح بالا باعث ایجاد ناامنی بیشتر در کشور می شود، تمدید کرد. در آن زمان اتحاد مجاهدین دچار شکاف شده و کابل به عنوان صحنه ی نبرد یک جنگ داخلی جدید تبدل شد. حدود ۵۰ هزار غیرنظامی کشته شدند.
در این میان، اختلافات، نزاع و رقابت بین گروه های مجاهدین منجر به ظهور طالبان شد، نسل جوان تری از جهادی های پشتونِ مخلص و دو آتشه تر. آنها احساس می کردند رهبران جهادی به آرمان های مقاومت خیانت کرده اند. ربانی به عنوان یک محقق فکری و دینی، به ویژه در عدم دستیابی به صلح و وحدت و فساد گسترده مورد سرزنش قرار گرفت. طالبان به زودی قدرت را در قندهار، دومین شهر مهم کشور و سنگر پشتون به دست گرفتند. در سال ۱۹۹۶ طالبان پیشروی و مجاهدین را از کابل بیرون کرد. ربانی به مسعود، فرمانده برجسته تاجیک و وزیر دفاع خود پیوست و به سرزمین های شمالی عقب نشینی کرد. وی همچنان رئیس جبهه متحد اسلامی برای نجات افغانستان، که بیشتر به عنوان اتحاد شمال شناخته می شود باقی ماند، که شامل رهبران تاجیک و ازبک بود.
هنگامی که ایالات متحده پس از ۱۱ سپتامبر حمله کرد، ربانی امیدوار بود که قدرت برتر را بازیابد. اما دولت بوش تمایل داشت یک فرد پشتون، نماینده اکثریت قومیت، مسئولیت را بر عهده بگیرد. بدین ترتیب، در کنفرانسی به رهبری سازمان ملل متحد در افغانستان در بن اواخر سال ۲۰۰۱، که ربانی از حضور در آن خودداری کرد، آمریکایی ها موفق شدند کرزی را به عنوان رئیس جمهور موقت منصوب کنند. دیپلمات های آمریکایی مجبور بودند سخت تلاش کنند، تا بتواند ربانی را به کناره گیری مجاب کند. به هرروی، علی رغم آنکه وی به عنوان نماینده پارلمان انتخاب و رهبری جمعیت اسلامی را برای یک دهه آینده حفظ کرد، ستاره ی ربانی بدون نقش سیاسی مهمی دیگر رفته رفته کمسو شد(steele,2011).
این در حالی است که به گزارش تانیان گادسوزیان از رادیو اروپای آزاد، ربانی با هوشیاری از شرکت در هر یک از انتخابات ریاست جمهوری خودداری کرد. در عوض او پشت درهای بسته لابی کرد تا موقعیت های انتخابی برای نامزدهای خود را تأمین کند؛ و این چنین به عنوان یک پدرخوانده سیاسی برای جامعه قومی تاجیک خدمت می کرد. اگرچه او به صورت دوره ای به عنوان عاملی نه چندان مرتبط و لازم از صحنه سیاسی افغانستان کنار گذاشته می شد، اما این اشتباه بود که نفوذ پشت پرده وی یا درک فوق العاده او از پویایی های افغانستان و منطقه را کم اهمیت جلوه می داد. به گفته خود ربانی، او اغلب به عنوان “مشاور” رئیس جمهور کرزی خدمت می کرد. البته مشخص نیست کرزی چقدر نصایح و رایزنی های وی را پذیرفت.
در نهایت ترورِ وی (۲۰ سپتامبر ۲۰۱۱) از آینده ی نه چنان خوبی خبر می داد. ربانی یک عمل گرا بود که مشارکت در روند آشتی را راهی برای تأمین موقعیت خود در افغانستان پس از خروج آمریکا می دانست. ترور وی بدون شک نگرش ها علیه روند صلح افغانستان را سخت می کرد و نشان می داد افغانستان با روندِ کاهشی از شخصیت هایی توانمند در مهار نیروهای گریز از مرکز مواجه، و با تجزیه ی مجدد در آینده روبه رو خواهد بود.
ربانی پیرِخردمند مجاهدین یا در عطش رسیدن به قدرت؟
از دیگر سو برخی براین باورند، او که شخصیتی والا مقام و شریف داشت، نقش های مهم بسیاری در سیاست ملت خود ایفا کرده بود و هرگز تمایلی برای بازگشت به جایگاهی در مرکزیت کنترل و فرماندهی امور نداشت. آخرین نقش او به عنوان رئیس شورایِ به اصطلاح صلح افغانستان، شورای ایجاد شده توسط حامد کرزی، رئیس جمهور وقت برای مذاکره با طالبان و دیگر گروه های شورشی، در برگیرنده ی چندین نفر به رهبری شخصیت های معروف و شناخته شده برای ربانی (حقانی ها و گلبدین حکمتیار و غیره) بودند. ربانی به طرز تحقیرآمیزی از لغزش عملیات ضد شورش به رهبری آمریکا صحبت می کرد و با اطمینان از تلاش خود برای دستیابی به “تفاهم افغان” با دشمنان دولت صحبت می کرد. اما متأسفانه و برای آخرین بار، ربانی درمورد دشمنان خود اشتباه کرد. ربانی دردهه هفتاد رهبر جنبش اسلامگرایان افغانستان بود. وی استاد حقوق اسلامی در دانشگاه کابل بود که در سال ۱۹۷۱ حزب جمعیت اسلامی را تاسیس کرد، همچنین مربی و استادِ شخصیت هایی سیاسی مانند احمدشاه مسعود بود که به رهبر چریکی افسانه ای معروف به شیر پنجشیر تبدیل شد. جان لی آندرسون، خبرنگار جنگ، نویسنده و محقق در مطلبی در وبسایت نیویورکر، از ملاقات خود با ربانی در فیض آباد می گوید، و معتقد است ربانی سیاستمداری زیرک، و در انحراف بحث به طور ماهرانه ای استاد بود. وقتی او را به چالش کشیدم تا نام اسلام گرایی خود را درمقابل طالبان مشخص کند، وی به گونه ای مبهم پاسخ داد که شریعت طالبان کاربرد افراطی قوانین قبیله ای پشتون است، در حالی که وی بیشتر با سنت اسلامی مطابقت دارد.
متاسفانه جنگ داخلی افغانستان ربانی را از اجرای قوانین اسلامی به نحوی که به نفع و پیشرفت جامعه افغانستان باشد، بازداشته بود. او مصمم بود به قدرت بازگردد. در نوامبر سال ۲۰۰۱، و در پی برکناری طالبان از کابل، ربانی دوباره خود را در کاخ سلطنتی قدیمی به عنوان رئیس جمهور همچنان صاحب نامِ افغانستان منصوب و مقرر کرد. این حرکت وی، به چند هفته مانور ناخوشایند و همراه با نارضایتیِ حامد کرزی منجر شد، مردی که هفته ها پیش در کنفرانسی در بن از سوی ایالات متحده و متحدانش برای رهبری افغانستان انتخاب شده بود. سرانجام، ربانی کاخ ریاست جمهوری را تخلیه کرد و در مجتمع مسکونی خود، نه چندان دور از سفارت ایالات متحده، به عنوانِ یک سیاستمدار و دولتمرد بزرگ به ایفای نقش پرداخت. او مردی بود که تا حد زیادی به دلیل وقایع پیش آمده به طور موقت کنار گذاشته شده بود، اما با این وجود در ترکیب قدرت همچنان باقی ماند. به گفته ی آندرسون، او که یک سیاستمدار افغان بود که به اندازه کافی و از دوستان و رقبای خود بیشتر عمر کرده بود تا بداند که استقامت، و در واقع، نفسِ بقاء، راهی احتمالی برای بازگشت به قدرت است. چرخ قدرت می تواند بار دیگر به نفع او بچرخد؛ درست همچون طالبان. اما ربانی در تمایل خود برای ایفای مجدد نقشی حیاتی در افغانستان، احتمالا تاثیرگذاری، موثر و کارآمد بودنِ خود را بیش از حد ارزیابی کرده بود، و در مقابل، وحشیگری و حیله گری شورشیانی را که امروز در افغانستان به دنبال قدرت هستند را دست کم گرفت. به هرروی، کنار زدن وی –با رشته ترورهای هدفمندِ “میانه روهای” افغانستان به دست طالبان و متحدان آنها (ترور برادر ناتنی رئیس جمهور کرزی، احمد ولی کرزی در ۱۲ ژوئیه ۲۰۱۱)- جریانی از پاکسازی رقبای سیاسی بود که به نوعی دارای نفوذ محلی، منطقه ای و ملی بودند(Anderson,2011).
برهان الدین ربانی: شهید صلح افغانستان یا وزنه متعادل منازعات قومی
پس از سقوط طالبان و شکل گیری دولت جدید در افغانستان هرچند او در نقش های مهم دولتی حضور نداشت اما نفوذ خود را حفظ کرده بود. با این حال، از سمت حامد کرزی در سال۲۰۱۰ به عنوان رئیس شورای عالی مصالحه ملی انتخاب شد. نهادی که وظیفه آن کشاندن طالبان و دیگر گروه های شورشی بر سر میز مذاکره بود. اما ربانی یک سال بعد توسط طالبان ترور شد. هرچند خود نهاد شورای عالی صلح دستاورد ملموسی در زمینه صلح ایجاد نکرد اما ترور ربانی به وسیله طالبان یک ضربه بزرگی به روند صلح وارد کرد. به طوری که کشور را وارد یک مرحله جدی جنگ کرد.
از طرف دیگر، ترور او بر اختلافات قومی در کشور نیز تاثیرگذاشت. چنانچه که به اعتقاد برخی طالبان که اکثریت پشتون بودند از ربانی، فرمانده جنگی قوم تاجیک که در کارنامه خود مسئولیت بسیاری از حملات بر این گروه را برعهده داشت، متنفر بودند. به گزارش رادیو فرانسه، کرزی برای اعطای پست شورای صلح به ربانی دو دلیل داشت: ۱-اولا، او یک شخصیت شناخته شده و کارگزار قدرت و سرپرست جبهه ملی متحد را بر عهده داشت که گرچه در انتخابات ریاست جمهوری با کرزی مخالفت کرد، اما پس از آن توانست جایگاه خود را در دولت معاوضه کند. ۲- ثانیاً، انتصاب یک تاجیک با هدف کاهش بیم و نگرانی های گسترده در میان دومین گروه بزرگ قومی افغانستان از این مسئله بود که توافق با طالبان به معنای بازگشت سلطه افسار گسیخته پشتون است.
او وزنه مهمی در اتحاد شمال که عمدتا از گروه های تاجیک و ازبک بودند، بود. درواقع در این بازه زمانی که همزمان بود با طرح خروج نیروهای خارجی از افغانستان و احتمال تشدید جنگ داخلی، ترور او به عنوان مخالف طالبان تاثیر زیادی بر سوظن نسبت به تنش های قومی گذاشت. به اعتقاد برخی ترور او به عنوان مخالف طالبان را را برای بازگشت این گروه به قدرت هموار می کند. اما به صورت کلی این ترور را می توان مخالفت جدی آن زمان طالبان با صلح دانست.
در دوران ریاست جمهوری کرزی رابطه ربانی و کرزی هرچند در ظاهر دوستانه بود اما اختلافات عمیقی بین این دو وجود داشت. به طوری که دشمنی ها آشکاری بین این دو وجود داشت. ربانی دولت کرزی را بدون مشروعیت می دانست. چراکه به اعتقاد او دولت کرزی توسط خارجی ها ایجاد شده است. در مقابل کرزی نیز تهدید برای مشروعیت ریاست جمهوری خود می دانست. با این وجود، اگرچه از نظر بسیاری به عنوان شخصیتی بحث برانگیز به نظر می رسید، با این وجود ربانی به عنوان یکی از باهوش ترین و تاثیرگذارترین سیاستمداران کشور شناخته و به همین دلیل یک عملگرا بود که مشارکت در روند آشتی را راهی برای تامین موقعیت خود و اتحاد شمال در افغانستان پس از امریکا می دانست.
تصویر یک-برهان الدین ربانی در کنار حامد کرزی رئیس جمهور پیشین افغانستان
از طرف دیگر،اگراو در این مدت نقش سیاسی برجسته ای نداشت اما دشمنان زیادی داشت. چراکه برخی معتقد بودند او بیشتر طرفدار اصول روشنگری اسلامی است و به اصول طالبان ب یاحترامی می کند. یکی از این اصول حمایت او از حق کار زنان و حق ورود دختران به آموزش عالی بود. در اواخر سال ۲۰۱۰ با حمایت جامعه بین المللی کرزی به او ریاست شورای عالی صلح را داد. اما این انتخاب فردی از قوم تاجیک به طالبان جنگیده بود، منجر به تردید رهبران طالبان نسبت به او شدند. علاوه بر این موارد، مانند برخی دیگر از رهبران برجسته، ربانی نیز مورد اتهام فساد قرار گرفته بود. همچنین چندین گروه حقوق بشری او را به جنایت جنگی در طول جنگ های خشونت آمیز دهه نود متهم کرده بودند.
به هرروی، او علی رغم موفقیت ها و شکست ها نقش مهمی در تحولات چند دهه اخیر افغانستان داشته است. به طوری که در جریان جهاد یکی از کلیدی ترین شخصیت ها در تشکیل جبهه مقاومت و مجاهدین بود. پس از آن نیز در جریان جنگ های داخلی در اتحاد ائتلاف شمال اثرگذار بود.و بعدتر، در جریان تشکیل نظام جدید هرچند به آنچه در ذهن داشت نرسید اما نقش و نفوذی بالا در تعیینات سیاسی داشت.
منابع
– Anderson, Jon Lee, (2011), “Rabbani Assassination: An Afghan Understanding”, https://www.newyorker.com/news/news-desk/rabbani-assassination-an-afghan-understanding.
-Steele, Jonathan, (2011), “Burhanuddin Rabbani obituary”, https://www.theguardian.com/world/2011/sep/21/burhanuddin-rabbani-obituary.