لویه جرگه در افغانستان: مظهر اراده ملی یا ابزار سیاسی جذاب در دست دولت مردان؟
۲۸ آذر(قوس)۱۴۰۰-۲۰۲۱/۱۲/۱۹
هرج و مرج سیاسی به وجود آمده پس از فروپاشی ساختار جمهوریت به موازات فرار اشرف غنی از افغانستان و تصرف آسان کابل توسط طالبان، اکنون این کشور را باری دیگر در معرض یک بحران سیاسی فراگیر و گسترده قرار داده است. دو هفته پس از سقوط کابل در ۱۵ آگوست، طالبان برای اداره کشور، کابینه موقت خود را اعلام کرد که برخلاف وعده این گروه مبنی بر همه شمول بودن، تنها چهره هایی از رهبرانی قدیمی، وفادار به طالبان و با پشتوانه قومی خاصی، اعضای این کابینه را تشکیل می دادند. هرچند طالبان بارها اعلام کرده اند که دولتی فراگیر تشکیل خواهند داد اما باوجود فشار جامعه جهانی اکنون پس از چهارماه تسلط بر افغانستان، بحث تشکیل دولتی مشروع همچنان لاینحل و دشوار به نظر می رسد. در این میان، حامد کرزی، رئیس جمهور سابق افغانستان و از معدود سیاست مدارانی که پس از سقوط دولت پیشن در افغانستان ماند و به گفته خودش از طالبان دعوت به آمدن به کابل کرد، در مصاحبه اخیر خود با خبرگزاری آسوشیتدپرس گفته که او طرحی را به حکومت افغانستان پیشنهاد کرده که شامل احیای موقت قانون اساسی دوره سلطنت محمد ظاهر شاه و برگزاری لویه جرگه در مورد ایجاد حکومت فراگیر، قانون اساسی جدید و پرچم ملی است. در واقع، او راه حل بحران سیاسی فعلی را تشکیل «لویه جرگه» می داند. گزینه ای که تاریخ سیاسی افغانستان همواره نشان داده در مسائل مهم کشور، برگزاری لویه جرگه از سوی سیاست مردان اقدامی ضروری تلقی می شود. اما این اظهار نظر در حالی مطرح شد که واکنش افراد مختلفی همچون علی میثم نظری، سخنگوی روابط خارجی جبهه مقاومت افغانستان را برانگیخت. او در واکنش به این سخنان گفت که« جرگه قبیله ای و قانون اساسی ۱۹۶۴ راه حل بحران جاری کشور نیست. بلکه ایجاد یک نهاد مدرن که از همه نمایندگی کند می تواند چرخه خشونت در افغانستان را متوقف کند». سیل انتقادات به این اظهارات در شبکه های اجتماعی به گونه ای است که به ادعای برخی از کاربران شبکه های اجتماعی اکانت رسمی آقای کرزی در توئیتر بسیاری از منتقدان خود به این اظهارات را مسدود کرده است. با این وجود، به گفته کتی گانون در وب سایت دیپلمات، هیچ نشانه ای وجود ندارد که طالبان طرح و برنامه ی کرزی را بپذیرند، اگرچه او میگوید که طالبان در بحث ها آن را رد نکرده و به گفته ی برخی خبرگزاری ها، به نظر می رسد رهبران طالبان درباره ضرورت برگزاری این جرگه در بهار سال نو، سلسله مشورت های داخلی را شروع کرده اند. به هر حال باید گفت لویه جرگه -یک سنت چند صد ساله افغان برای تصمیم گیری به ویژه در میان پشتون ها که ستون فقرات طالبان را تشکیل می دهند- محبوبیت داشته و گزینه ای منطقی به نظر می رسد. اما اکنون با توجه شرایط فعلی در افغانستان و سابقه برگزاری لویه جرگه در مسائل مهم این کشور، پرسش جدی این است که آیا برگزاری لویه جرگه با مدیریت و کنترل طالبان ظرفیت و توانایی خارج ساختن افغانستان را از بحران فعلی کنونی دارد؟
جایگاه لویه جرگه در تحولات سیاسی افغانستان
لویه جرگه یا شورای یا مجلس بزرگ، نهادی است با قدمت حداقل سه قرن که در مواقع بحران یا برای حل و فصل مسائل مهم ملی تشکیل می شود. لویه جرگه یک گردهمایی جمعی است که بزرگان و رهبران با نفوذ از جوامع مختلف قومی، قبیله ای و مذهبی را گردهم می آورند تا مشکلات را براساس اصل بی طرفی مورد بحث و بررسی قرار دهند. در سطوح محلی افغان ها از این سیستم برای حل و فصل اختلافات محلی و مسائلی که بر جوامع شان تأثیر می گذارد، استفاده می کنند. در گذشته از لویه جرگه برای تصویب قانون اساسی جدید، اعلان جنگ، انتخاب پادشاه جدید یا اتخاذ اصلاحات اجتماعی و سیاسی استفاده می شد. پادشاه امان الله خان لویه جرگه هایی را در سال های ۱۹۲۳، ۱۹۲۴ و ۱۹۲۸ برگزار کرد که هرکدام بیش از ۱۰۰۰ نماینده را گرد هم آورد. او از این سیستم برای جلب حمایت از برنامه اصلاحات مدرنیستی خود و تصویب اولین قانون اساسی مدرن در سال ۱۹۲۳ استفاده کرد. قانون فعلی افغانستان نیز لویه جرگه را به رسمیت می شناسد که اختیارات خاص آن شامل تعدیل قانون اساسی است. از طرف دیگر، بیشتر افغان ها به این سنت احترام می گذارند. زیرا این یک مکانیسم تصمیم گیری بی طرف مبتنی بر اجتماع است که شامل نمایندگان کلیدی همه افغان ها می شود. در نتیجه، باتوجه به اینکه لویه جرگه یک پروسه سنتی عمیقاً ریشه دار و مورد احترام در افغانستان برای حل مشکلات چالش برانگیز ملی است و در گذشته از آن برای حل و فصل مؤثر و رسیدن به اجماع در مورد مسائل عمده استفاده کرده اند، اکنون نیز به عنوان یک گزینه روی میز به آن نگاه می شود(Sabit,2021).
درواقع، لویه جرگه همواره در بن بست های سیاسی به کمک حکومت های افغانستان آمده است. همین امر منجر به تاریخی کردن سنت لویه جرگه در افغانستان شده است. به عبارت دیگر، تاریخی کردن لویه جرگه ها و بخشیدنِ پیشینه ای تاریخی به آنها، بیشتر برای تقویت مشروعیت تصمیم گیری های سیاسی رهبران بوده است. با این وجود، توسل به لویه جرگه در طول قرن ادامه داشته و هر زمان که یک بحران در افغانستان شروع به ظهور می کند، ایده تشکیل لویه جرگه همیشه بخشی از بحث در مورد چگونگی حل آن بحران است. اما هرگز یک فرمول ثابت برای فراخواندن، تشکیل یا مدیریت لویه جرگه ها وجود نداشته است و هیچ گاه دو لویه جرگه به یک شکل و ترتیب تشکیل نشده است. علاوه بر این، در طول یک قرن گذشته، یک بررسی سیستماتیک از این پدیده دولت افغانستان و عملکردِ آن صورت نگرفته است تا به این مفهوم قوام بیشتری بدهد یا حتی آن را به طور دقیق در حافظه تاریخی حفظ کند.
چنانکه تا قبل از قانون اساسی ۱۹۶۴، هیچ قاعده و قوانین مشخصی در مورد چرایی یا چگونگی تشکیل لویه جرگه وجود نداشت و قوانین اساسی بعدی (شامل قانون اساسی ۱۹۸۷، به روزشدن آن در ۱۹۹۰، و قانون اساسی کنونی مصوب ۲۰۰۴) لویه جرگه ها را تدوین کردند. با این حال، هیچ لویه جرگه ای مطابق با احکام قانون اساسی که در آن زمان لازم الاجرا بود، تشکیل نشده است. در واقع هیچ یک از این اجماع ها به شکلی که در قانون اساسی مربوطه مقرر شده بود، احضار قانونی و فراخوانده نشده اند. این احتمالا به ویژگی و قابلیتِ وفق پذیری و سازگاری لویه جرگه نسبت داده می شود؛ ویژگی که آن را به یک ابزار سیاسی جذاب تبدیل می کند. اما این عدم ثبات و یا همان وفق پذیری، مساوی با عدم اقتدار نیست؛ چراکه تقریبا همیشه تصمیمات گرفته شده یا تصویب شده توسط لویه جرگه ها مورد احترام بوده است. تعداد شرکت کنندگان در لویه جرگه ها از حدود پانصد تا چند هزار نفر بوده است. همچنین رویه قوانین تصمیم گیری عموماً به صورت موقتی هستند و تصمیمات به ندرت با رای گیری رسمی گرفته می شود و سوابق کتبی نیز به ندرت حفظ می شود. در غالب موارد، لویه جرگه ها برای تصویب تصمیمی با اهمیت و ارزشی ملی که پیشتر توسط رئیس قوه مجریه گرفته شده، تشکیل شده است. در این موارد، لویه جرگه ها تمایل به ارائه ی واکنش و پاسخی مثبت دارند. با این حال، در برخی موارد، لویه جرگه ها برای مشورت فراخوانده شده و دولت پاسخی را که تمایل یا انتظار داشته را دریافت نکرده است. اگرچه اکثر لویه جرگه ها بر موضوعی که برای آن تشکیل شده بود تمرکز داشتند، اما در برخی موارد نیز لویه جرگه ها تصمیماتی فراتر از وظایف اصلی خود گرفته اند. بدین ترتیب، لویه جرگه ها با این توجیه که برخی مسائل از اهمیت بالایی برخوردارند، تشکیل یک نهاد اساسا غیررسمی را طلبیده و بخشی از قانون اساسی عرفی افغانستان و یا هم «دستگاهی هژمونیک…. در غیاب نهادهای پارلمانی آزاد و منتخب دموکراتیک» شده اند(Smith:3-5,2019).
در این میان، لویه جرگه ۲۰۰۲ و نوامبر ۲۰۱۲ رویدادهای مهمی در تاریخ افغانستان بود که به عنوان اولین گام به سوی صلح و ایجاد نظم سیاسی دموکراتیک جدید در افغانستان تلقی می شود. محققان اروپایی-آمریکایی، روشنفکران محلی و سیاستمداران، لویه جرگه را بالاترین منبع مشروعیت دولت افغانستان و سیاست ها و تصمیمات آن می دانند. به هرروی، باید گفت نظم سیاسی پس از سال ۲۰۰۱ بر دو لویه جرگه بنا شده است: ۱- لویه جرگه اضطراری ۲۰۰۲، که دولت موقت پس از توافق بن را مشروعیت بخشید. و ۲- لویه جرگه قانون اساسی ۲۰۰۴ که قانون اساسی فعلی افغانستان را تصویب کرد. قانون اساسی ۲۰۰۴ مقررات خاصی را برای تشکیل لویه جرگه های آتی شامل شد: اکثریت نمایندگان از میان شوراهای ولسوالی انتخاب خواهند شد. اما از آنجایی که این شوراها هرگز انتخاب نشده اند، تشکیل لویه جرگه بر اساس قانون اساسی افغانستان غیرممکن بوده و در نتیجه حل بحران های ملی را ناکام ساخته است. از سال ۲۰۱۰، سه لویه جرگه “سنتی” یا “مشورتی” به طور موقت توسط رؤسای جمهور حامد کرزی و اشرف غنی تشکیل شد. رئیس جمهور کرزی لویه جرگه ۲۰۱۰ را “سنتی” و لویه جرگه ۲۰۱۳ را “مشورتی” توصیف کرد. لویه جرگه ۲۰۱۹ که توسط رئیس جمهور غنی (به منظور جلب نظر در مورد توافقنامه صلح با طالبان) برگزار شد، نیز “مشورتی” توصیف شد. این لویه جرگه ها صلاحیت اصلاح قانون اساسی فعلی یا اتخاذ تصمیمات الزام آور قانونی دیگر را نداشتند، اما همچنان به عنوان مروجان و حافظان اجماع برای تصمیم گیری ملی تلقی می شدند(Smith:15-13,2019).
لویه جرگه و طالبان
طالبان از آغاز قدرت گیری و حتی قبل تر از آن مدعی شده اند که این گروه دچار تغییراتی جدی نسبت به نخستین حضور خود در دهه نود شده اند. به عبارت دقیق تر طالبان به این درک رسیده اند که پذیرش برخی از واقعیت های جامعه و یا هم نشان دادن انعطاف در برابر تغییرات جامعه مدرن(ولو به ظاهر) برای بقا و تداوم این گروه در قدرت ضروری است. اکنون نیز همین مسئله در مورد حضورشان در افغانستان نیز صدق می کند اما به نظر می رسد آنها دچار نوعی تناقض خواهند شد. هویت این گروه یکی از تناقض های جدی است. آنها می گویند که نماینده مردم افغانستان هستند اما کادرهای طالبان عمدتاً از گروه قومی پشتون تشکیل شده است. این در حالی است که افغانستان موزاییکی زیبا از چندین گروه قومی از جمله تاجیک، ازبیک، ترکمن، هزاره و همچنین هندو سیک و تعداد کمی مسیحی است. یکی دیگر از تضادهای هویتی این است که آیا این گروه خود را بیشتر اسلامی می دانند یا بیشتر مبتنی بر قومیت پشتون عمل می کنند. در این میان برگزاری لویه جرگه در چنین شرایطی قابل بحث است. چراکه این یک سنت بیشتر با ماهیت پشتون و قرائت خاصی از اسلام است. طالبان اما تاکنون از شرکت در چنین مجامع عمومی خودداری کرده اند. چراکه این گروه ترجیح می دهند با تفسیر دقیق خود از اسلام امور خود را به پیش ببرند.
از سوی دیگر، لویه جرگه محلی برای حضور نمایندگان تمام اقوام و گروه ها در افغانستان است. همچنین در شکل تکامل یافته لویه جرگه زنان و نمایندگان اقلیت های دینی و مذهبی نیز حضور داشتند. در واقع، در افغانستان به لویه جرگه به عنوان مکانی برای حضور نمایندگانی از تک تک شهروندان افغان باهر قوم و مذهب و جنسیتی نگریسته می شود. اما با توجه به ماهیت اسلامِ افراطی طالبانی و قوم محوری این گروه برگزاری لویه جرگه در چنین شرایطی هم برای طالبان و هم مردم افغانستان دشوار است. چراکه به نظر می رسد از یک سو طالبان حاضر به برقراری این مجلس با شرایط گذشته آن نشود و یا هم در انتخاب نمایندگان دست به انتخاب هایی خلاف واقعیت جامعه بزنند که خروجی این مجلس به طور حتم و قطع از منافع ملی تمام مردم افغانستان نمایندگی نخواهد کرد. از طرف دیگر، باتوجه به ماهیت اقتداگرایانه طالبان بسیار انتظار می رود که انتخاب نمایندگان گزینشی و محتوای ارائه شده به لویه جرگه از در راستای منافع این گروه و تنها این مجلس به صورت ظاهری آن را تأیید کنند. از طرف دیگر، به نظر می رسد در صورت برگزاری لویه جرگه توسط طالبان مسائل کلیدی تر مانند تعیین امیرالمومنین و اموری که به حیات و بقا این گروه مربوط است مورد بحث قرار نگیرد.
این در حالی است که برای مردم افغانستان لویه جرگه یک رویداد بسیار مهم برای اتخاذ تصمیماتی است که بر زندگی آنها تاثیر می گذارد. آخرین لویه جرگه در کشور در ۲۰۲۰ برگزار شد که راه را برای گفت و گوهای صلح با طالبان هموار کرد. چراکه در آن مرحله از مذاکرات طالبان خواستار ۴۰۰ زندانی شده بودند. این ها زندانیان مهمی بودند که رهایی آنها از اختیارات رئیس جمهور افغانستان خارج شد. بنابراین برای تصمیم گیری به روش سنتی متوسل شدند و یک لویه جرگه متشکل از ۳۲۰۰ نفر به نمایندگی از اقشار مختلف جامعه دور هم نشستند تا تصمیم بگیرند. این اعضا نمایندگانی نبودند که به طور دموکراتیک انتخاب شوند بلکه از دل جامعه انتخاب شده بودند و بیشتر ویترینی بود از اینکه چگونه افغانستان می تواند در حالی که با هنجارهای دموکراتیک پیش می رود، آداب و رسوم سنتی و قبیله ای خود را نیز حفظ کرده است(Dixit,2021).
اما طالبان که مبنای حکومتش را شریعت و قرآن می داند، تاکنون در مورد برگزاری لویه جرگه ابراز نکرده و در دولت نخست این گروه نیز اقدامی صورت نگرفت. در سال ۱۹۹۶ زمانی که طالبان حدود ۹۰ درصد از جغرافیای افغانستان را تصرف کرد، ملاعمر ۱۶۰۰ تن از ملاهای قبایل پشتون را در قندهار دعوت کرد تا به حاکمیت او به عنوان «امیرالمومنین» مشروعیت دهند. اما پس از آن در جریان پنج سال حاکمیت ملاعمر در افغانستان، او هیچ گاه به لویه جرگه به شیوه ای که بقیه حاکمان افغانستان برگزار کرده اند، مراجعه نکرد. اما حالا که طالبان دوباره به قدرت رسیدند جای «شورای حل و عقد » که جایگاه ویژه ای در دور نخست حکومت طالبان داشت خالی است و به نظر می رسد طالبان تصمیم احیای شورای حل و عقد را ندارد وگرنه در چهارماه گذشته، فرصت کافی برای ایجاد شورا وجود داشت. در نتیجه به دلیل اینکه جای شورای حل و عقد در ساختار دولت کنونی طالبان خالی است و این گروه نتوانسته به مشروعیت داخلی و بین المللی دست یابد، ممکن است سران این گروه به ویژه اعضای دفتر سیاسی آن در قطر، به طرح حامد کرزی در مورد برگزاری لویه جرگه پاسخ مثبت بدهند. اما واکنش ها به سخنان رئیس جمهور پیشین زیاد بوده است.درواقع، برگزاری لویه جرگه همواره در زمان های مختلف منتقدان خود را داشته است. به اعتقاد کنشگران سیاسی و مدنی افغانستان لویه جرگه یک روش قرون وسطایی است و صرفاً می تواند برای حل تنش های قبیله موثر باشد اما برای تعیین روش حکومت داری، مشروعیت بخشی به یک حاکم و تعیین نقشه راه سیاسی برای یک ملت، کارا و موثر نیست(وفایی،۱۴۰۰).
برگزاری لویه جرگه به مثابه شمشیر دو سر
اما باتوجه مشروعیت سنتی لویه جرگه در افغانستان و نقش آن در مسائل مهم کشور، طالبان که اکنون با بحران مشروعیت داخلی و عدم شناسایی بین المللی رو به رو هستند، برگزاری لویه جرگه با نمایندگانی از تمام اقوام و مذاهب و به ویژه زنان می توانند گامی مهمی را در مسیر شناسایی سیاسی خود در دو بعد داخلی و خارجی بردارند و ادامه مسیر را برای خود هموارتر کنند. اما به طور کلی اگر لویه جرگه با حضور نمایندگانی از تما اقوام و مذاهب افغانستان و حضور زنان برگزار شود و در آن مهم ترین مسائل کشور بدون اعمال فشار از سوی طالبان برگزار شود می تواند اقدامی مؤثر برای ادامه مسیر در افغانستان شود. اما در غیر اینصورت باتوجه به اینکه خصلت این سنت بیشتر نزدیک به گروه قومی پشتون است و باتوجه به قدیمی شدن این روش در افغانستان و نیازمندی افغان ها به توسل به راه حل های مدرن تر، برگزاری لویه جرگه مشکلی را حل نخواهد کرد.
به هرروی برخی از ناظران براین باورند که دولت های اخیر با حساب باز کردن و تکیه بیش از حد بر وجه سنت، سودمندی لویه جرگه ها به عنوان مکانیسم های آخرین راه حل برای دستیابی به اجماع در مورد موضوعات مهم ملی را تضعیف کرده اند. بدین ترتیب، در شرایطی بحرانی، مواقعی که نمی توان لویه جرگه های قانون اساسی را برگزار کرد و یا مواقعی که نهادهای رسمی با چندین بحران مشروعیت مواجه هستند، کاهش ارزش لویه جرگه ها باعث می شود که نخبگان سیاسی افغانستان سازوکارهای معدودی برای حل مشکلاتشان داشته باشند. از سوی دیگر، آنگونه که برخی ناقدان سیاسی، لویه جرگه را “یک سنت محلی با اقتدار قبیله ای”، برخواسته از رسم سنتی پشتونوالی و استیلای قوم پشتون (جرگه های قومی)؛ و لویه جرگه های مشورتی را “انتصابی خلاف قانون اساسی” می دانند؛ شاید بتوان گفت از دید برخی افراد لویه جرگه عالی ترین مظهر اراده ی مردم و نمایندگی آنها در کشور نیست. به طور کل، در صورتی که برای حل یک بحران انتخاباتی یا تصویب یک نظم سیاسی جدید پس از توافق با طالبان، نیاز به برگزاری لویه جرگه باشد، باید توجه ویژه ای به تضمین و حصول اطمینان از نمایندگی (از جمله در حوزه های سیاسی مانند زنان و جوانان، که در نظم پس از ۲۰۰۱ ظهور کرده اند) و همچنین شفافیت در عملکرد آن معطوف شود.
منابع
وفایی، مختار،(۱۴۰۰)، «آیا لویه جرگه می تواند به طالبان مشروعیت دهد؟»، ایندیپندنت فارسی، قابل دسترسی در: https://www.independentpersian.com/node/200491/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D9%84%D9%88%DB%8C%D9%87-%D8%AC%D8%B1%DA%AF%D9%87-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF-%D8%A8%D9%87-%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%D9%87%D8%AF%D8%9F?s=09
Gul Maqsood, Sabit,(2021), “Loya Jirga May Hold Key to Resolving the Afghan Conflict”, https://theglobepost.com/2021/07/27/afghanistan-loya-jirga/
Dixit,Rekha,(2021), “What could a ‘loya jirga’ look like under the Taliban?”, https://www.theweek.in/news/world/2021/09/04/what-could-a-loya-jirga-look-like-under-the-taliban.html
– Smith, Scott S. (2019), “Loya Jirgas and Political Crisis Management in Afghanistan: Drawing on the Bank of Tradition”, SPECIAL REPORT, NO. 457