افسانه «اتحاد» یا واقعیت «تجزیه»: راه دشوار پیش رو برای افغانستان
۹ بهمن(دلو)۱۴۰۰-۲۰۲۲/۱/۲۹
جو بایدن در سخنرانی اخیر خود در مورد افغانستان اظهار داشت که این کشور هیچگاه متحد و یکپارچه نخواهد شد. این اعلام مواضع برای چندمین بار است که او در دو دهه حضور ایالات متحده در افغانستان ابراز کرده است اما این اظهارنظر او منجر به داغ شدن بحث هایی مانند تجزیه طلبی پیرامون ساختار سیاسی فعلی افغانستان به عنوان راه حل برون رفت از بحران کنونی به ویژه در فضای مجازی شد. قبلتر از این اظهار نیز بحث تجزیه افغانستان و یا هم تغییر ساختارنظام سیاسی همواره یکی از گزینه های روی میز برای نارضایتی این کشور مورد توجه قرار گرفته بود. چنانکه لطیف پدرام رهبر حزب کنگره ملی افغانستان و از سیاستمدارن شناخته این کشور به طوری جدی بحث « فدرالیسم شدن» افغانستان را دنبال کرد که همراه با جنجال ها و واکنش های متعددی نیز همراه بود. اما بعداز سقوط نظام جمهوریت در ماه اوت باری دیگر نظریه هایی چون فدرالیسم شدن افغانستان و خراسان سازی بخشی از افغانستان با ماهیت به غیر از قوم پشتون و حتی فراتر از آن بحث تجزیه این کشور به شدت قوت گرفت و حتی از دل این فضا افرادی جدید سربرآورده که در پی احیای تاریخ خراسانی به عنوان هویت اصلی فارسی زبانان افغانستان هستند. با این وجود، علی رغم سال ها بحث بر سر تغییر ساختار قدرت در افغانستان و یا هم تجزیه کشور این مسئله یکی از پیچیده ترین و جدی ترین مباحثی است که حل آن کاری دشوار و زمانبر است. اما در این بازار داغ بحث تجزیه افغانستان طالبان با عنوان حاکمان کنونی که پس از دو دهه جنگ به قدرت رسیده اند، مخالفت خود را با هرگونه تجزیه افغانستان به شدت اعلام کرده اند. چنانکه ملایعقوب وزیر دفاع طالبان دو روز پیش در بدخشان گفت: اجازه نمی دهد افغانستان تجزیه شود. همچنین او در سفری در جوزجان اظهار کرد که زمان آن رسیده است تا همه اقوام با هم زیر یک چتر برای آبادانی و شکوفایی کشور تلاش کنند.
آرمانِ ملیِ « افغانستان متحد»
همانطور که آمد جو بایدن بارها اعلام کرده که افغانستان ظرفیت متحد شدن را ندارد. او در تازه ترین مورد در یک کنفرانس خبری گفت که «افغانستان مستعد پذیرش اتحاد» نیست. این در حالی است که او قبلتر نیز در جریان کمپاین های انتخاباتی نیز موضع مشابهی را در مورد افغانستان داشت. اما چرا برای افغانستان «اتحاد» به یک افسانه تبدیل شده است. از طرف دیگر، نقش خود ایالات متحده در عدم ایجاد اتحاد در افغانستان در دو دهه گذشته چه بوده است؟در همین رابطه حبیب حمیدزاده در یادداشتی در روزنامه هشت صبح افغانستان آورده است که« از منظر تاریخی و واقعیت جامعه افغانستان سخنان جو بایدن نزدیک به واقعیت است. چنانکه افغانستان همواره یک جامعه از هم گسیخته بوده است. حوادث تاریخی همچون مرزبندی های دوره امیر عبدالرحمان خان تاجیک ها را در دوسوی آمو، اوزبیک ها را مثل تاجیک ها و پشتون ها را در دو سوی دیورند تقسیم کرد و اما هزاره ها را که از این شرایط جغرافیایی در امان بودند، سرکوب و حذف کرد. در واقع تاریخ افغانستان همواره شاهد تبعیض، تحقیر، کوچ های اجباری و محروم بودن از امتیازهای ملی بوده است که نتیجه آن نارضایتی ملی و رسیدن به مرحله تجزیه است. در واقع، زیاده خواهی، برتری طلبی و زورگویی سایر اقوام را از زندگی مشترک ناامید ساخته است. از طرف دیگر،آمریکا نیز به سهم خود در دو دهه اخیر نقش مهمی در تشدید اختلافات ملی، ناکام سازی دموکراسی و ضایع شدن ارزش های دموکراتیک در این کشور داشته است».
با این حال، به نظر می رسد ریشه اصلی عدم رسیدن به وحدت در افغانستان را باید در سیاست های انحصارطلبی قومی و توزیع نابرابر قدرت سیاسی در افغانستان دانست که منجر به حذف و یا هم به حاشیه رفتن سایر اقوام شده است. چنانکه در همین رابطه صدیقه بختیاری و محمد مهدی ذکی در پژوهشی با عنوان«گروه های قومی و توزیع قدرت سیاسی در افغانستان: تعدیل یا تغییر نظام سیاسی در کشور» در رابطه با نقش قومیت در شکل دهی به ساختار سیاسی کشور می گوید« در جوامع چند قومی چون افغانستان هویت قومی می تواند به عنوان مولفه برجسته و تاثیرگذار در ساختار سیاسی کشور نقش بازی کند. شکل غالب رابطه میان گروهی و حکومت مرکزی در افغانستان مبتنی بر نادیده گرفتن تنوع گروه های قومی و گاه حتی حذف آنها از سوی حکومت مرکزی بوده است. افغانستان از همان سال ۱۷۴۷(که این تاریخ نیز محل مناقشه دارد) بر مبنای هویتی قومی شکل گرفت. چنانچه که همراه با قدرت گرفتن قبیله درانی در سطحی گسترده، پس از آن پشتون ها تسلط خود بر قدرت را حفظ کردند. تسلطی که همراه با خشونت و سرکوب سایر اقوام همراه بود.در نتیجه اختلافات میان حکومت و گروه های قومی غیرپشتون در دوره های مختلف جریان داشت و صبغه قومی دولت ها باعث شده بود تا پشتون ها به طور کل و در مواردی درانی ها به طور خاص از امتیازات مشخص حکومتی برخوردار باشند. با این حال، در دوره هایی همچون دوره حزب دموکراتیک خلق افغانستان، فرصت مشارکت و توجه به گروه های قومی که پیش از آن در حاشیه قدرت بودند، بیش از گذشته مساعد شد. اما پس از شروع مخالفت ها و قیام ها علیه حکومت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، مردم در شهرها و ولایات مختلف علیه حضور نیروهای شوروی دست به اعتراض زدند. گرچه در ابتدا مسئله قومیت در میان این گروه ها به دلیل وجود دشمن مشترک خارجی کمرنگ بود اما پس از خروج شوروی صبغه قومی این گروه ها برجسته شد و اختلافات شدیدی را دامن زد. پس از سقوط دکتر نجیب نیز و دو ماه حکومروایی صبغت الله مجددی، حکومت مرکزی در اختیار حزب جمعیت اسلامی که عمدتا تاجیک بودند، قرار داشت. حکومت مرکزی در این دوره نیز نتوانست برکل کشور سلطه داشته باشد و در نقاط مختلف کشور احزابی که از گروه های مختلف قومی نمایندگی می کردند نواحی مختلف را کنترل می کردند. یکی از این گروه ها طالبان بودند که عمدتا نواحی جنوب و جنوب غرب را در اختیار داشتند که بعدتر در پنج سال حکومت داری تقریبا تمام افغانستان را برعهده داشتند. این گروه در واقع به نحوی در اعتراض به از دست رفتن سلطه سیاسی پشتون ها شکل گرفتند. در نتیجه این دوره ما شاهد اوج سیاست های تبعیض آمیز هستیم. چنانکه در مزارشریف مولوی عبدالمنان نیازی ار رهبران ارشد این گروه گفته بود ازبک ها به ازبیکستان، تاجیک ها به تاجیکستان و هزاره ها به قبرستان بروند. پس از سقوط طالبان و شکل گیری نظام جدید هرچند امیدواری هایی از توزیع برابر قدرت و امتیازات سیاسی و اجتماعی به وجود آمد اما اکنون پس از گذر دو دهه به نظر می رسد این خوشبینی ها به کمترین میزان خود رسیده است»(بختیاری و ذکی،۱۳۹۸:۶). بنابراین، سال ها ناسیونالیسیم مبتنی بر قومیت، گرایش های به سمت تجزیه سیاسی در افغانستان را تقویت کرده است که در نتیجه به شکاف های قومی به تنهایی پتانسیل جدایی طلبی را داده است.
در نتیجه، واکنش گروه های قومی به طور تاریخی، واگرایانه و متمایل به گریز از مرکز بوده است. درواقع،تلاش برای اعمال قدرت متمرکز که معمولا با جامعه قومی پشتون که حدود ۳۸ درصد جمعیت را تشکیل می دهد اغلب منجر به نوعی ایجاد نارضایتی، طرد و تلاش برای تجزیه در افغانستان شده است.ترکیب احساسات هویت ملی و وفاداری های محلی قدرتمند براساس منطقه، قومیت زبان و تفاوت های فرقه ای تلاش برای تشکیل حکومتی غیرمتمرکز را در افغانستان زیاد کرده است. درواقع، تمرکز قدرت در دستان گروهی خاص در طی سال های متمادی برای کشوری که از تنوع قومی برخوردار است منجر به نارضایتی عمیق و گسترده ای از شرایط موجود شده است که تداوم بحران های سیاسی را در افغانستان و شکست دولت ملت سازی را منجر شده از طرف دیگر، تقسیم نابرابر قدرت در افغانستان و ساختار نظام سیاسی منجر به تقویت وفاداری های محلی و اولویت داشتن مسائل قومی بر ملی شده که نتیجه آن را در عدم ایجاد اتحاد و یکپارچگی در جامعه افغانستان می بینیم. که در این میان از نگاه منتقدین تغییر ساختار و یا هم تجزیه کشور راه حلی مناسب برای تغییر شرایط موجود است.
بازگشت طالبان به قدرت و تقویت ایده تجزیه
در این میان، حضور دوباره طالبان به قدرت منجر به برجسته تر شدن بحث تجزیه در افغانستان شده است. ماهیت انحصارگرای طالبان و ایجاد حکومتی تک قومیتی و تک محوری ایده تجزیه را روز به روز در حال پررنگ تر کرده است. این گروه از زمان به دست گرفتن قدرت وعده تشکیل حکومتی فراگیر را داده و مدعی هستند که افغانستان متعلق به همه مردم افغانستان است اما طی پنج ماه گذشته هیچ نشانه روشنی از تشکیل حکومتی فراگیر دیده نمی شود. چنانکه بیش از ۹۰درصد وزارت خانه ها، معاونان و بیشتر بخش های مهم دولتی توسط این گروه و آن هم تنها قومی خاص تشکیل شده است. درواقع، این گروه به ایجاد حکومتی همه شمول و فراگیر که فرصت مشارکت و حضور سیاسی همه اقوام را فراهم کند حتی باور ندارند. از طرف دیگر،طالبان پس از قدرت گیری دوباره شروع به تصفیه حساب های قومی درون گروهی خود کرده اند. چنانکه در هفته های گذشته شاهد درگیری ها و اعتراضات گسترده مردم فاریاب در پیوند به دستگیری عالم مخدوم یکی از اعضای ازبیک تبار طالبان توسط این گروه بودیم که به اعتقاد کارشناسان این بازداشت در راستای پاکسازی قومی و تلاش برای یکدست سازی اعضای طالبان هستند. همچنین در روز گذشته طالبان مولوی مهدی، از افراد شیعه هزاره را از ریاست استخابارات بامیان برکنار کردند که ایده تقویت پاکسازی قومی را در این گروه تقویت می کند. اما این دست عملکرد های طالبان با موج اعتراضات مردم از جمله در فاریاب و ایده تجزیه را پررنگ تر کرده است. درواقع؛ برجسته بودن تمایلات قومی در این مناطق خطر تجزیه را برای دولت نوپای طالبان در صورت تداوم وضعیت موجود خواهد داشت. چنانکه در همین رابطه با شدت گرفتن اعتراضات در فاریاب ماریا زاخارووا سخنگوی وزارت امور خارجه به روز پنجشنبه ۲۰ ژانویه در یک نشست خبری در مسکو به دولت طالبان درباره اقدام های تحریک آمیز این گروه که به تنش های قومی در افغانستان دامن می زند، هشدار داد. قبل تر از این نیز بین فرماندهان ازبک تبار طالبان و رهبری این گروه بر سر تقسیم ناعادلانه قدرت تنش هایی وجود داشت. از آنجا که در طول جنگ میان این گروه و دولت پیشین افغانستان بیش از ۳۵ هزار جنگجوی ازبک از ولایات شمال و دیگر نقاط افغانستان شرکت داشتند و آنها عامل اصلی پیشروی طالبان در ولایات شمال بودند، اکنون فرماندهان ازبک تبار از سهم اندک خود در دولت تازه تشکیل شده طالبان ناراضی هستند.در این میان، اظهارنظر اخیر جو بایدن مبنی بر اینکه هیچکس قادر نیست افغانستان را در چارچوب یک دولت متحد کند، منجر به اظهارات برخی ناظران گردید که این دست موضع گیری را نشان از راهبرد و پروژه تجزیه افغانستان توسط طالبان دانستند.
اما به طور کلی با روی کار آمدن مجدد طالبان در اوت ۲۰۲۱، برخی ناظران سیاسی نیز با تمرکز بر تعصبات قومی و انحصار طلبی قدرت در دست این گروه، سناریوهای مختلفی از تجزیه افغانستان تحت رهبری طالبان ارائه دادند. برخی از چهره های مطرح سیاسی هشدار میدهند که در صورت عدم تشکیل حکومت فراگیر از سوی گروه طالبان این کشور تجزیه خواهد شد. چنانچه به باور برخی ناقدان، طالبان تحت رهبریِ قوم پشتون، با اعمال تمرکز بر قدرت و مرکزیت گرایی و همچنین با پیشبرد شرایط به سمت جنگی داخل، تجزیه، سرایت و نفوذ به مناطق همسایه، در حال پاره کردن قرارداد اجتماعی شکنندۀ افغانستان هستند. همان طور که برخی تحلیلگران سیاسی چون فروغ تابش و اتول سینگ مطرح کرده اند، به دنبال خروجِ ایالات متحده از افغانستان، این کشور و موجودیتِ آن با معضلی وجودی مواجه شده است: زیرسوال رفتن موجودیت افغانستان به عنوان یک کشور.
به باور آنها، اکثر مردم غالباً فراموش می کنند که افغانستان کشوری متنوع و متکثر از گروه های قومی نژادی و روستاهای دور افتاده و مختلف است. به باور این افراد، افغانستان بر خلاف آلمان یا ژاپن، هرگز به معنای واقعی کلمه یک دولت ملت (nation-state) نبوده و نیست. بلکه از دهه ۱۸۸۰، افغانستان بر اساس اتحاد و ائتلافی سست از ولایت های به طور ضعیف اداره شده، روستاهای فراموش شده و گروه های قومی محروم شده شکل گرفته است. به گفته آنها این روند در تاریخ گذشتۀ افغانستان وجود داشته تا هنگامی که حملات ۱۱ سپتامبر به مداخله آمریکا و ایجاد یک دولت دموکراتیک جدید منجر شده و تاجیک ها، ازبک ها، هزاره ها، ترکمن ها و دیگر جوامع حاشیه نشین، شرکت کنندگان فعال در روند سیاسی گردیدند. بدین ترتیب علیرغم شکنندگی، ضعف و کاستی های موجود، نظم سیاسی پس از سال ۲۰۰۱ و عناصر دموکراتیک آن فرصتی منحصر به فرد برای افغانستان فراهم آورد تا دولت و جامعه ای کارآمد را شکل دهد. اما نخبگان حکومتی ملی گرای پشتون، شرکای غیر پشتون خود، از جمله جنگ سالاران محافظه کار، و ظهور مجدد شورشیان تحت رهبری قوم پشتون، منابع و فرصت هایی را که در غیر این صورت می توانست یک نظم سیاسی مدنی و دموکراتیک را تحکیم کنند، بر باد داده و تلف کردند. همچنین بازگشت طالبان به کابل در ماه اوت گذشته به نظم قانون اساسی مورد حمایت آمریکا پس از سال ۲۰۰۱ پایان داد. امروز نیز، هرج و مرج غالب است و یک روحانیت متعصب پشتون در هر جنبه ای از زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی افغانستان، چنگ انداخته اند. این درحالیست که طالبان مسلمانان متعصبی با گرایش های قومی شدید و بی تفاوتی عمیق نسبت به تنوع قومی، فرهنگی و سیاسی در افغانستان هستند.
با این وجود، تا زمانی که طالبان به طور انحصاری در مرکز قدرت باقی بمانند، یک فرمول سیاسی فراگیر که نشان دهنده تنوع موزاییکی افغانستان باشد غیرممکن است. چراکه مطالبات و آمالِ مشروع و به حقِ گروه های قومی غیر پشتون مانند تاجیک ها، ازبک ها، هزاره ها، ترکمن ها و دیگران در حال حاضر در اسیدِ باور های متکی بر بنیادگرایی سنی (طالبان) در حال حل شدن است. چراکه طالبان گروه های قومی را به طور کامل به حاشیه رانده اند و در سال ۲۰۲۲، این وضعیت امری غیر قابل قبول است. گروه های قومی غیر پشتون از شرایط موجود آزرده خاطر و خسته بوده و تمایل دارند خود کنترل سرنوشت شان را به دست گیرند. با این حال گروه های حاشیه ای در افغانستان تحت هژمونی پشتون قرار دارند. بدین ترتیب به نظر می رسد بر اساس تحلیل این افراد، اگر پشتون ها به رهبری طالبان به حکومت یکجانبه و انحصارگرایِ خود برسند و افغانستان را به یک دولت متمرکز تبدیل کنند، کشور به طور غیرقانونی و ناگزیر از هم متلاشی و گسسته/تجزیه/ خواهد شد.(Tabish and Atul,2022).
به طور کلی شاید بتوان گفت تجزیه یک کشور به معنایِ تقسیماتِ داخلی برای اعمال تغییرات حکومتی خود مستلزمِ پشت سر گذاشتنِ تحولات سیاسی اجتماعیِ طبقه بندی شده ای در درون یک کشور و به ویژه اضمحلال در ساختارهای دولتی و فترتِ منجر به فروپاشی و تجزیه یک کشور در طیفی از نقاط ضعف ساختارهای دولتی است. دولت در اداره کشور نقش سر برای پیکر را دارد و با فروپاشی ساختار های دولتی احتمالا شاهد از هم گسستگی، فروپاشی و چندپارگی کشور خواهیم شد. بر اساس قوانین بین الملل، دولت موجودیتی است که دارای یک قلمرو مشخص و یک جمعیت دائمی است که تحت کنترل دولت خود است، و درگیر، یا توانایی برقراری روابط رسمی با سایر نهادها را دارد. اما به نظر می رسد که فروپاشی ساختارهای دولتی زمانی رخ می دهد که سومین عنصر تشکیل دهنده دولت، یعنی کنترل موثر دولت، از بین برود. این می تواند در سطوح مختلف از شدت و درجه اتفاق بیفتد و به بخش های مختلف قلمرو ملی مربوط شود. چنین وضعیتی ریشه هایی بسیار عمیق تر از یک شورش یا کودتای صرف دارد و شامل انهدامِ داخلیِ نهادهای ملی، اقتدار، قانون و نظم و به طور خلاصه بدنه سیاسی به عنوان یک کل است.
دررابطه با کشور افغانستان، آنچه در حال حاضر به امری چالش برانگیز و مبهم تبدیل شده است، فقدان دولتی رسمیت یافته و مشروع از جانب جوامع بین الملل و قدرت یابی گروه هایی تندرو برای اعمال حاکمیت بر اساسی ساختارهایی تمامیت گرا و تمرکزگرا از برجسته ساختن قومیت پشتون و تحریک سایر اقلیت های قومی مذهبی است که شاید مسبب جرقه زدن شعله هایی از آتش جنگ داخلی برای تجزیه و از هم گسیختگیِ درونی در کشور باشد. امری که به باور برخی ناظران سیاسی از انحصار طلبی های طالبان و تعصبات قومی پشتونیسم نشات می گیرد و با دست گذاشت بر مقوله ناسیونالیسم قومی و احتمالاتی از ایجاد یک دیکتاتوری قومی، نزاع های قومی داخلی و تسری فراگیر آن به کل کشور امکان تجزیه افغانستان را محتمل سازد. اما از سوی دیگر برخی ناقد این دست اظهارنظرها بوده و باور دارند که همواره علت اصلی وضعیت ناخوشایند و نامناسب افغانستان مداخلات خارجی بوده و نه رقابت هایی حول خطوط قومی و منطقه ای. چنانچه به گفتۀ آنها، برخی از کارشناسان خارجی که عوامل قومیتی را در ترکیب دلایل خود برای بحران افغانستان مطرح کردند، در بهترین حالت اشتباه می کنند. به گفته این ناقدان، همه جناح ها به شدت قوم گرا هستند و هر یک در طول جنگ داخلی در موارد متعددی مرتکب جنایات جنگی جدی علیه مردم گروه های قومی رقیب شده اند. با این حال، چنین تحلیل هایی در نظر نمی گیرند که هر جناح متخاصم در افغانستان به همان اندازه که مردم گروه های رقیب از آن نفرت دارند، مورد تنفر قومی است که ظاهر نماینده آن است. از دیگر سو به باور این دست افراد، بر خلاف آنچه اغلب مطرح می شود، گروه های قومی مختلف مانند پشتون ها، تاجک ها، ازبک ها، هزاره ها، ترکمن ها، بلوچ ها و غیره حتی در طول دو و نیم دهه گذشته جنگ، به ترکیبی از افغان ها با فرهنگ، اخلاقیات و روحیات مشترک تبدیل و ممزوج شده اند. به عنوان مثال، پشتون های شرق افغانستان با ازبک های شمال افغانستان بیشتر از پشتون های پاکستان ارتباط و نزدیکی و در نتیجه با آنها پیوند دارند (OMAR,2001).
در نهایت باید گفت مردم افغانستان سال های طولانی است که رنج دیده و اکنون سال ۲۰۲۲ را با آشفتگی های طولانی و جدید تجربه خواهند کرد. چنانکه از مشکلات اقتصادی گرفته تا زدو بندهای سیاسی و حتی رسیدن به نقطه تجزیه را پیش روی خود خواهند دید. این شرایط در صورت عدم انعطاف پذیری طالبان در برابر توزیع قدرت و مشارکت دادن سایر اقوام در روند و ساختار سیاسی کشور باتوجه به انباشت تاریخی سرکوب و حذف سیاسی سایر اقوام گزینه تجزیه افغانستان پررنگ تر خواهد شد که این مسئله تنش ها و بحران های سیاسی تازه ای را وارد میدان خواهد کرد.
بنابراین، افغانستان و افسانه توزیع عادلانه قدرت و سهم گیری سایر اقوام از نظام اجتماعی و سیاسی افغانستان به ویژه با فروپاشی نظام جمهوریت گزینه تجزیه را پررنگ کرده است. اما اینکه آیا افغانستان ظرفیت تجزیه شدن را دارد یا خیر؟ و اینکه پا در مسیر اتحاد می گذارد، پرسش هایی بسیار دشوار است که به نظر می رسد هنوز پاسخ های مناسبی برای آن پیدا نشده است. اما همین ابهام و پیچیدگی منجر به ترسیم راه سخت و دشواری پیش روی آینده افغانستان قرار داده است که به نظر می رسد تا مدت ها این کشور را درگیر این بحران و برون رفت از آن را سخت کند.
منابع
بختیاری، صدیقه، ذکی، محمد مهدی(۱۳۹۸)،«گروه های قومی و توزیع قدرت سیاسی در افغانستان: تعدیل یا تغییر نظام سیاسی در کشور»، مرکز مطالعات استراتژیک افغانستان، کابل.
ZAKHILWAL, OMAR, (2001), “Federalism on Afghanistan: A recipe for disintegration”, Federations Magazine Article, http://www.forumfed.org/libdocs/Federations/V1afgh-af-Zakhilwal.pdf
Forugh, Tabish & Singh, Atul, (2022), “Is Afghanistan Going to Break Apart?”, https://www.fairobserver.com/region/central_south_asia/tabish-forugh-atul-singh-afghanistan-taliban-news-afghan-central-asia-world-news-43898/