شاه شجاع: از نزاع های داخلی تا سقوط: نگاهی به دوره نخست حکومت داری شاه شجاع در گفت گو با نعیم قدرت
۸ فروردین(حمل)۱۴۰۰-۲۰۲۲/۳/۲۸
دوران حکومت داری شاه شجاع از مهم ترین برهه های تاریخی سلسله درانی است که افغانستان را تبدیل به میدان جنگ و نزاع داخلی کرده بود. دوره ای که شاید آن را بتوان نقطه آغاز افول سلسله درانی دانست.در همین راستا در گفت و گو با نعیم قدرت پژوهشگر تاریخ افغانستان نگاهی انداخته ایم به دوره نخست حکومت داری شاه شجاع درانی در افغانستان.
۱ .با نگاهی به تاریخ متوجه می شویم که دوره اول حکومت داری شاه شجاع، افغانستان بیشتر به میدان جنگی شبیه بود که در آتش نزاع و درگیری می سوخت. بر این اساس چرا این دوره از تاریخ همراه با کشمکش های بسیاری همراه بود؟
اگر به بنیاد مشکلات نظر اندازی کنیم، زمانی که (احمدشاه درانی) سلطنت اش را در سال (۱۷۴۷ میلادی) در کندهار تأسیس نمود، مملکت که شامل جغرافیای وسیع تر از امروز بود توسط خان ها و یا به اصطلاح امروزی فئودال ها یا (اُمرا) بشکل (ملوک الطوایفی) اداره می شد و احمدشاه درانی زمانی که سلطنت را تأسیس می کرد بخاطر مصلحت های امور، قدرت را به شکل قراردادی به قبایل مختلف تقسیم نمود. مثلاً بطور کُل خانواده (اسحاق زی) معمولاً در رأس قدرت نظامی قرار می گرفت. یعنی هرکس که زمام امور مملکت را بدست می گرفت، باید به اصطلاح امروزی وزیر دفاع را از خانواده (اسحاق زی) تعیین می کرد. به همین شکل خانواده (پوپلزایی) بیشتر صدارت را دعوا داشتند. یعنی پُست که امروزه معادل صدراعظم بود بایستی به خانواده (پوپلزایی) تعلق می داشت به همین شکل پُست ها یا دیوان های که در آن زمان معمول بود بین اقوام تقسیم می شد.
بعداز وفات (احمدشاه درانی) و با به قدرت رسیدن پسرش (تیمورشاه) این رسم تا حدودی شکستانده شد اما با وفات تیمورشاه و به قدرت رسیدن (شاه زمان) دوباره تلاش صورت گرفت تا رسم پدری را که همانا تقسیم قدرت بین خانواده ها و یا قبایل بود، دوباره احیا نماید و کشمکش ها بین شهزاده ها از یک سو و همچنان بین قبایل بخاطر تصاحب پُست ها و دیوان های کلیدی از سوی دیگر آغاز گردید و با به پایان رسیدن دوره (زمانشاه) و آغاز دوره (شاه محمود) قوم (غلجایی) ها یکبار دیگر بخاطر تصاحب قدرت سربلند نمودند. بنابراین، قبل از آنکه (شاه شجاع) به قدرت برسد، شرایط برای نا آرامی ها آماده بود، مخصوصاً دوره (شاه محمود) بحران تقسیم قدرت و مسائل که شرایط قیام ها را آماده می ساخت به اوج رسیده بود و به همین خاطر مردم امید داشتند که با آمدن (شاه شجاع) شاید امنیت سرتاسری تأمین شود. زیرا مردم (شاه شجاع) را یک شهزاد اهل و به دوران رسیده و (شاه محمود) را نا اهل می پنداشتند اما تاریخ غبار مانند سایر مورخان افغانستان بخاطر سانسور های شدید حکومت های وقت و نگارش های فرمایشی حکام به ابعاد و ژرف های آن دوره ها آنچنان که لازم است، نپرداخته.
خوب اگر این وقایع را در منابع مختلف مثل (عین الوقایع، کتاب عطامحمد کشمیری، تازه نوای محرک، گزارش سلطنت کابل و تاریخ سطانی و همچنان سراج التواریخ) ارزیابی کنیم، موضوع بیشتر روشن می شود که (شاه شجاع) به اثر طغیان (شیر محمد خان) مختارالدوله که از قوم پوپلزایی بود در اتحاد با یکی از روحانیون بنام (میرواعظ کابلی) بخاطر آنکه پُست صدارت در سهم اش برسد (شاه محمود) را خلع کردند و (شاه شجاع) را که به نحوه خودشان بیشتر صاحب قدرت می گردیدند، جایگزین ساختند و بعد ها دیده شد که (میرواعظ کابلی) تا حدی قدرت داشت که شهزاده های محبوس را بدون آنکه (شاه شجاع) اطلاعی داشته باشد از زندان رها می کند و (قیصر) پسر (شاه زمان) را علیه (شاه شجاع) تحریک میکند که این سلسله و کشمکش ها بلاخره به مرگ (شیرمحمدخان) و (میرواعظ کابلی) از جانب (شاه شجاع) میانجامد. یعنی در کُل اگر نظر اندازی شود، در دوران (شاه شجاع) از ابعاد مختلف کشمکش ها به اوج رسیده بود. مثلاً مناسبات خانوادگی بین شهزاده ها بسیار آشفته شده بود و همچنان رقابت های شدید بین ملاک ها یا فئودال ها بیشتر از هرزمان دیگر اوج گرفته بود.
کشتن دوازده نفر از خوانین که در کندهار در دوره (شاه زمان) به دلیل آنکه خوانین به پیشنهادات کمتر قناعت نداشتند و از کنترل خارج شده بودند، صورت می گیرد که در جمله کشته شده ها (پاینده محمدخان) هم قرار داشت. هم زمان موضوع قدرتمند شدن قزلباش ها که در رأس قدرت قرار می گرفتند و رقبای قدرت نمی خواستند و بلاخره به یک جنگ (شعیه و سُنی ) در کابل انجامید، یعنی صرف نظر از عوامل یاد شده که بی ثباتی را بیشتر ساخته بود و اینکه مردم (شاه شجاع) را به دیده یک دست نشانده نگاه می کردند در حقیقت شرایط را برای هرج و مرج و قیام ها بیشتر آماده ساخته بود. خوب در یک کلام آنچنان که برگه های تاریخ در مورد دوره های حکومت (شاه شجاع) تذکرات داده است، دیده می شود که نظام بسیار ضعیف و مخصوصاً در دوره دوم سلطنت (شاه شجاع) امورات مهم کشور از جانب انگلیس ها بطور مستقیم اداره می شد.
۲ .غبار در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ می نویسد که انگلیسی ها به طور کلی سه معاهده با شاه شجاع امضا کردند. بر این اساس این معاهدات در چه شرایطی، با چه اهدافی امضا شدند؟ و تأثیر آن بر نحوه حکمرانی شاه شجاع بر افغانستان چگونه بود؟
معاهده اول (۱۸۰۸) به معاهد پیشاور شهرت دارد که شاه شجاع در پایتخت زمستانی اش در پیشاور بسر می برد و تفصیل مکمل آن در (گزارش سلطنت کابل) اثر الفنستون که خودش هم در آنجا حضور داشت، آمده است. عمدتاً انگلیس ها برای شاه شجاع به اصطلاح وعده های بسیار چرب و نرم می دهند. از قبیل، آوردن انجنیران صنعت معماری و اعمار قصر ها، عرضه طب پیشرفته برای افغانستان و همچنین برای شاه شجاع یک تصویر یا مثال های پیشرفت شرق دور را نشان می دادند. بنابراین، انگلیس ها با به نمایش گذاشتن داشته های علمی و عرضه خدمات خوب به سلطنت کابل شاه شجاع را تحت تأثیر قرار می دهد و خود (الفنستون ) در اثر خودش بیان می دارد که شاه شجاع آدم بسیار زیرک معلوم می شد اما از لحاظ روانی بسیار (پرت) بود، بنابراین، معاهده پیشاور تنها وابسته ساختن افغانستان از لحاظ دیپلماتیک به انگلیس ها بشمار می رود که انگلیس ها در آن زمان می خواستند مطمئن شوند که افغانستان تخته خیز از جانب روس ها و فرانسوی ها علیه انگلیس قرار نمی گیرد. بنابراین، برای افغانستان هیچ نوع کمکی نکرد. زیرا معاهده بطور یکجانبه مرتب گردیده بود. بلکه انگلیس ها با امضا نمودن معاهده پشاور که رنجیت سنگ منحیث یکطرف در آن امضا می کند، مناطق تحت کنترل سیک ها را رسیمت می بخشد و جایگاه افغانستان را با امضای این معاهده ضعیف تر می سازد .
معاهده مثلث که یک طرف ( میکناتن) (Sir Williamm Hay Macnaghten) نماینده فوق انگلیس و یک طرف رنجیت سنگ و طرف دیگر شاه مخلوع (شاه شجاع) می باشد که این معاهده یک معاهده الحاقی بنام معاهده کندهار هم دارد اما امضای چنین معاهده از لحاظ حقوقی کدام جایگاه خاص ندارد. زیرا (شاه شجاع) قبل از امضای این معاهده تحت اسارت رنجیت سنگ قرار داشت که (الماس کوه نور) را هم از نزدش مصادره کرده بود و از جانب دیگر شاه شجاع موقع امضای این معاهده نزد انگلیس ها از ترس سیک ها پناهنده شده بود و زمان که انگلیس ها همرای امیردوست محمدخان به کدام توافق نمی رسد. بنابراین، در تلاش آن می شود تا مهره های که تابع خودش می باشد را یکبار دیگر فعال سازد و یک اعلامیه بنام (شمله) به نشر رسید که براساس آن از شاه شجاع خواسته شد تا به پیشاور بیاید و شاه شجاع هم به پیشاور حضور می آید. از اینکه این معاهده با یک شاه مخلوع در شرایط نا مناسب امضا گردیده. بنابراین، می توان این معاهده را تحمیلی محسوب نمود.
به همین منظور شاه شجاع از جانب مردم یک شاه منفور شناخته می شود که قبل از آنکه در دوره دوم به همراهی لشکر انگلیس بطرف کندهار بیآید با امضای این معاهده بخشی از جغرافیای کشور را به سیک ها واگذار می کند و سلطه رنجیت سنگ را بر بخش های از مناطق کشور رسمیت می بخشد که یکی از عوامل فروپاشی امپراطوری (احمدشاه درانی) همین دوره دوم شاه شجاع عنوان می شود.
۳ .همانطور که آمد در دوره اول حکومت داری شاه شجاع افغانستان در عرصه شدید رقابت بین گروه های رقیب مختلف بود. این شرایط چه تأثیری بر وضعیت اجتماعی-فرهنگی و اقتصادی افغانستان گذاشت؟ درواقع، در این دوره شرایط اجتماعی و اقتصادی چگونه بود؟ از طرف دیگر، آیا شاه شجاع علاوه بر جنگ میراث دیگری در عرصه های مختلف از خود برجای گذاشت؟
متأسفانه از دوره احمدشاه درانی تا نواده هایش و دوره های ما بعد آن اسناد مکتوبی معتبر به دسترس نداریم و شاید در آرشیف های بیرون از افغانستان وجود داشته باشد اما در دسترس عموم قرار ندارد. ضمناً از عوامل به سلطنت رسیدن احمدشاه تا بازی های سیاسی دوره های بعداز آن بسیار پیچیده بنظر می رسد و ما حتی از چگونگی تأسیس سلطنت احمدشاه درانی کدام سند شفاف بدست نداریم هرچه که امروز بدست داریم چه سند مکتوبی و یا تصویری، در محور چند شخصیت مشهور میچرخد که در قدرت حضور داشتند و بس. حتی سر سراغ خانواده ها و اولاد هایشان را هم نداریم، به این محلوظ چگونگی وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را نمی توان آنطور که لازم است، مورد ارزیابی قرار داد.
در دوره (سدوزی) ها در عرصه فرهنگی کدام بهبود چشمگیر که از جانب حکام صورت گرفته باشد، دیده نشده است. نه مدرسه ساخته شده و نه کدام اثر تاریخی و یا مدارس کهن ترمیم شده است و همچنین، نه کدام اثر مکتوبی فوق العاده نوشته شده است، تنها کار که دیده می شود مقبره (احمدشاه درانی) از طرف مادر (زمانشاه) به هزینه خودش اعمار گردیده است و همچنان بعداز آن ساخت مقبره (تیمورشاه) انجام شده.
خوب چگونگی وضعیت فرهنگی و اجتماعی را تا حدودی می توان از ترانه ها و سروده ها و یا سفرنامه ها تخمین نمود و شیوه معماری، طرز زندگی مردم مناطق مختلف، لباس های زنان و مردان و بازار ها را می توان از نقاشی های که توسط (William Jan Atkinson) بین سال های (۱۸۳۹-۱۸۴۲ میلادی) نقش گردیده است،تخمین نمود.
یک مسئله که به همگان بسیار روشن است، سلطنت های که بعداز ابدالی ها به میان آمده است، در آن درخشش فرهنگی را نمیتوان مشاهده نمود. زیرا این شخصیت ها تحت عُرف وساختار های قبیله ایی (بدوی) یا عشیره و مالداری رُشد نموده و با روحیه فرهنگ (حضری) چندان سازگاری نداشته اند. این روحیه تقریباً تا امروز با کمی تغییر در برخورد با مسایل فرهنگی و اجتماعی زمامداران کشور به شکل منکسر وجود دارد.
اما طبعیتاً دربارها با مجالس شعر و مشاعره و بزم و طرب و مسکرات و عیاشی های علنی و غیر علنی توأم بوده، رونق مشاعره و تحرکات فرهنگی و فلکلورهای ظریف صنعت دستی و کاسبی و غیره در هر بخش کشور در سطوح کوچک اجتماعی در شهر های بزرگ و کوچک مانند کابل، هرات، بلخ، بدخشان تخارستان و تُرکستان که تابع فرهنگ های خاص خودش قرار داشتند، زنده و فعال بوده است. مثلاً در سفر نامه (الکسندر برنس) که اولین بار در سال (۱۸۳۹ میلادی) به کابل می آید، شهرکابل را خیلی شهر زیبا و مردم اش را بزله گویی و ظریف خویی زنده توصیف می کند که در آن زمان از محله آپارتمان نشین در (چهارچته) کابل یاد آوری می کند و همچنین (فیلد مارشال رابرت) در کتاب زیرنام (۴۱ سال درهند) از زیبایی شهر کوچک کابل به شگفتی یاد نموده است. همچنان در کتاب (نوای معارک، تالیف میرزا عطا محمد-طبع ۱۳۳۱-ص۱۲۵) با ورود اولین دسته جات قوای انگلیس از غزنی به کابل از زیبایی شهر کابل از چهارسوق کابل از دکاکین مرغوب و حوایض مربع و مسطح و عمارات دلگزین به حیرت یاد گردیده است و همچنان از چهار محله، چنداول، بیات، شیروانی و مرادخانی که در کنار کابل قرار دارد به زیبایی و توصیف یاد گریده است.
ناگفته نباید گذاشت که پیشینه و غنای فرهنگی و معماری و موسیقی این خطه بزرگ تمدنی که محصول خلاقیت های مشترک مردم این حوزه بزرگ می گردد که و آثار آن در وجب وجب این سرزمین در مخروبه ها دیده می شود را نمی توان فراموش کرد. مردم عوام در ابعاد اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی همیشه زنده و متحرک بوده اند اما با آمدن شاهان قبایل این آثار برجسته که معرف فرهنگ کهن و اصیل کشور می باشد برعلاوه آنکه حفظ نگردید بلکه در آتش جنگ ها و برادرکشی ها و جهل و نادانی به نابودی کشانده شد: فروپاشیدن تندیس های بودای بامیان که بیانگر رونق زندگی یک روزگار بود می توان یک مثال زنده دانست که نسل معاصر شاهد آن بودیم.
یعنی زندگی اجتماعی مردم به یاری خودشان خیلی زنده بوده اما حکام در جایگاه که می بایستی برای رونق مبانی اجتماعی و فرهنگی باشند، نبودند؛ مثلاً بر اساس (گزارش سلطنت کابل) در دوره اول (امیردوست محمدخان) زمانیکه نماینده انگلیس به کابل می آیند، در دربار امیر کدام محل و یا قصر خاص برای پذیرایی مهمانان خارجی وجود نداشت. بنابراین، چنین استنباط می شود که دوره (سدوزیی) ها اصلاً نشانه از شأن و شکوه فرهنگی که از آن توصیف شود وجود نداشت.
از لحاظ اقتصادی، در دوره اول سلطنت (شاه شجاع) کشور در کدام شاخص قابل ملاحظه قرار نداشت. هزینه و مخارج مملکت از منابع مالیات تکاپو می گردید. البته چه دوره های (شاه محمود و چه زمانشاه و همچنان شاه شجاع ) جمع آوری مالیات به تناسب دوره (احمدشاه درانی) تقلیل یافته بود و یکی از دلایل که توجه (شاه شجاع و شاهان همدوره آن) را انگلیس ها جلب نمود، همانا رونق مسائل اقتصادی بود که به اعتماد شاهان افغان می انجامید.
۴ .با مطالعه تاریخ این دوره متوجه می شویم که نقش وزرای چون فتح خان در نحوه حکومت داری شاهان ابدالی برجسته بوده است. بر این اساس چرا او یکی از بازیگران کلیدی در حکومت درانی به شمار می رفته است؟
وزیر فتح خان به تناسب سایر شهزاده ها به چند دلیل دارای شاخص های کاریزماتیک بود، اول اینکه پدرش پاینده محمدخان از جمله سرداران سلطنت درانی ها بود و نقش سردار پاینده محمدخان به بقدرت رسانیدن شاه زمان بسیار برجسته بود بدین ملحوظ رسوخ پدری بر جایگاه فتح خان اثر اولیه داشته است. دوم اینکه وزیر فتح خان شاخص مدیریتی خوب داشته است. چنانکه (موهن لال هندی در اثر اش بنام حیات و ممات امیردوست محمدخان می نویسد ً دوست محمدخان میگفت شبانه تا برادرم وزیر فتح خان به بسترش نرود من راهی بستر خواب ام نمیشوم وی توزیح میدهد که شب ها تا دیر منتظرمی مانم تا وزیر فتح خان از انجام امور مثل تحریر و ارسال مکاتیب و غیره امور که تا ناوقت های شب طول می کشید باید انتظار می کشیدم) . سوم اینکه وزیر فتح خان در بین مردم و شهزاده ها بخاطر داشتن حُب وطن محبوب بود و چهارم وی نزد دول خارجی شخص شناخته شده و قابل تعامل بود. از اینرو درتعاملات سیاسی نقش کلیدی داشت. اما در پهلوی شاخص های یاد شده وی دارای ضعف هایی هم بود ( موصوف علاقمندی بیش از حد به محافل بزم و طرب و مسکرات و روسپی ها) داشت که شهزاده کامران از همین ضعف های وی استفاده کرده و وی را آنقدر غرق مسکرات کرد که از حال رفته بود تا وی را بکُشت.
۵ .نگاهی به تاریخ همواره نشان می دهد که برای حفظ قدرت و بقا، حذف رقبا یکی از ابزارها و یا ضرورت های تداوم حکومت داری برای یک پادشاه است. باتوجه به این مسئله چرا شاه شجاع در برابر تحرکات محمود شاه رویکردی جدی اتخاذ نکرد و او را به حال خود را کرد؟ چراکه در نهایت توسط او در دوره اول ساقط شد.
همانطور که در بالای بعضی از عوامل را بطور کُلی نوشتیم، (شاه شجاع) در مرحله اول با هیچ رقیب اش از در زور تعامل نکرد. بلکه راه مصالحه را در پیش گرفت، بر اساس عملکردهای (شاه شجاع) چنین استنباط می شود که موصوف به تناسب سایر شهزاده ها تلاش می ورزد تا اقتدارش را با رقبا به شکل صلح آمیز حفظ نماید. حال نمی دانیم که چنین منش نرم از خواص خودش بود و یا اینکه از مشوره های نیک برادرش (شاه زمان) سرچشمه میگرفت ؟ مثلاً در دوره اول سلطنت تعداد زیاد رؤسای قبایل را نزد وزیر فتح خان به کندهار گسیل می دارد تا وی را تشویق نماید که شورش ها را کنار گذاشته و به کابل بیآید. همچنین، بخاطر اطمینان فتح خان با همشیره اش ازدواج می کند و وزیر فتح خان به کابل می آید و با شاه شجاع مصالحه میکند. بعدها می بینیم که از مصالحه نتیجه مطلوب بدست نمی آید و راه برعکس آن را در پیش می گیرد که به قتل های خوانین و حتی قتل وزیرش می انجامد.
اما این مسئله با موضوع که شاه محمود را بعداز عذل به قتل نمی رساند، موضوع جداگانه است؛ بر اساس روایات تاریخی، هنگامیکه شاه محمود در بالاحصار کابل از جانب شاه شجاع محاصره گردید در آنجا صرف یک تعداد محدود قزلباش ها قرار داشتند و بس و وزیر فتح خان که یکی از حامیان سرسخت شاه محمود بشمار می رفت در بامیان بسر می برد. زمان که شاه محمود توسط شیرمحمد خان مختار الدوله و میرواعظ کابلی و یک تعداد دیگر دستگیر می شود آنها می خواستند که شاه محمود را به قتل برسانند اما موقع که شاه زمان را از زندان بیرون ساختند، شاه زمان به گریه و تزرع به شاه شجاع اظهار داشت تا اشتباه تلخ که خودش با کور ساختن برادرش همایون انجام داده بود، تکرار نکند،به دلیل آنکه ما برادران بدون آنکه توسط دشمنان خود ضربه بیبینیم بدست خود ما همه از بین میرویم، شاه شجاع از تصمیم قتل و کور ساختن شاه محمود منصرف میشود و با شاه محمود مدارا میکند.
۶ .در نهایت، ارزیابی کلی از نحوه دوره اول حکومت شاه شجاع در عرصه های سیاسی، امنیتی، چیست؟ آیا شاه شجاع به جز جنگ دستاورد دیگری برای افغانستان داشت؟
دوره اول سلطنت (شاه شجاع) را به تناسب دوره اول (شاه محمود و شاه زمان) که جنگ های زیادی صورت گرفته است، می توان از لحاظ امنیت دوره بهتر دانست اما شخصیت (شاه شجاع) به تناسب (امیردوست محمدخان) و یا (امیر عبدالرحمن خان) و بعضی شاهان مقارن اش کمی متفاوت بود. زیرا وی در دربار تیمورشاه بزرگ شده بود و از سواد عصر بهره مند بود. چنانکه شعر فارسی می سرود و یک دیباچه ای هم بنام وی ثبت شده است.
خوب بصورت کُلی اگر نگاه ژرف به سلسله های درانی و سدوزی ها و همچنان محمدزایی ها صورت گیرد، بعداز وفات احمدشاه درانی، برعلاوه آنکه در کشور دیگر از رونق و شکوه خبری نبود بلکه مرحله به مرحله ثانیه گرد معکوس و انقراض در عرصه های مختلف جغرافیایی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مملکت آغاز می شود و این گردش های معکوس بشکل منکسر و متداوم تا امروز جریان دارد.