افغانستان: “عمق استراتژیک” برای تحریک طالبان پاکستان
۲۷ آذر (قوس) ۱۴۰۱ – ۱۸/ ۱۲/ ۲۰۲۲
دیدار کریم
دیدار کریم همکار پژوهشی در انجمن جوانان پاکستان و افغانستان است. وی در مطلب حاضر به بررسی مناسبات و پیوندهای طالبان افغانستان با تحریک طالبان پاکستان، و منفعت دو جانبۀ طرفین با توسل به سه التزامِ عملگرایانه، بین فردی و ایدئولوژیک از این رابطه پرداخته است و همچنین اذعان می دارد که استفادۀ طالبانِ افغانستان از این گروه، و مهیا سازی پناهنگاه هایی امن برای آنها، گرچه در مسیر تحقق سیاست های طالبان در کوتاه مدت دستاوردهایی به همراه خواهد داشت؛ اما نهایتا در بلندمدت به ضرر طالبان و افغانستان می باشد. مطلب حاضر توسط نازنین نظیفی برای سایت تحلیلی کلکین ترجمه شده است.
در حال حاضر پاکستان و طالبانِ افغانستان بر لبۀ بحران بزرگی گام بر می دارند. طالبان از زمان به قدرت رسیدن در افغانستان، در صحنه ای از تقابل با پاکستان ظاهر شده و حامی دولتی مهمِ خود در جریان شورش علیه ارتش ایالات متحده و دولت ساقط شدۀ افغانستان را به چالش کشیده است.
به گزارشِ داون نیوز (شبکه خبریِ اردو زبانِ پاکستان) در تاریخ ۲۸ نوامبر ۲۰۲۲، تحریک طالبان پاکستان (تی.تی.پی) به آتش بس خود با پاکستان پایان بخشیده و از آغازِ موج جدید شبیخون های غافلگیرکنندۀ خود در سراسر کشور خبر داده است. با این حال، در زمانِ برقراریِ آتش بسی مابین دولت پاکستان و تحریک طالبان پاکستان، حملات ثبت شده در ماه اکتبر شامل مواردی می شد که در جریان آنها ۹۸ نفر در ایالت خیبر پختونخوا جان خود را از دست دادند. می توان گفت این دست اظهارات در رابطه با پایان دادن به آتش بس و یا تعداد حملات در طول آتش بس، درجه ای از بالا رفتن سطح اطمینان و باور به خود در گروه تحریک طالبان پاکستان را نشان می دهد. اما این سطح از اطمینان به خویش و اقتدار در این گروه از کجا نشات می گیرد؟
پاسخ این سوال در افغانستانِ تحتِ حاکمیتِ طالبان نهفته است. چراکه به لحاظ استراتژیک باید گفت، امروزه افغانستان تحت حکومت طالبان به عنوان “عمقی استراتژیک” برای ستیزه جویانِ تحریک طالبان پاکستان عمل می کند. بدین ترتیب، هر زمان که پاکستان دست به انجام عملیاتی علیه سیتزه جویانِ تحریک طالبان پاکستان زند، آنها به سمت افغانستان روانه می شوند؛ جایی که طالبان افغانستان پناهگاه های امنی را برای آنها فراهم می آورند.
بستگی و وابستگیِ روابط بین طالبان و تحریک طالبان پاکستان
شایان ذکر است ماهیت تعهدات و پایبندی های طالبان و تحریک طالبان پاکستان واجد شرایطی از همه التزامات و تعهداتی است که در برگیرندۀ وجوهِ عملگرایانه، بین فردی و ایدئولوژیک از تعهدات فی مابین می باشد که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد.
نخست باید اشاره کرد که تعهد عملگرایانه بین تحریک طالبان پاکستان و طالبان با هدف بهره جستنِ طالبان از گروه تحریک طالبان پاکستان و در چارچوبی از در اختیار داشتنِ یک کارت استراتژیک برنده در برابر پاکستان قابل تبیین و تشریح است. ضمن آنکه طالبان افغانستان با نگه داشتن کارتِ تحریک طالبان پاکستان در دست خود، تلاش می کنند تا از روندِ جذب و استخدامِ ستیزه جویانِ ناکارآمد تحریک طالبان پاکستان در گروه دولت اسلامیِ ولایت خراسان نیز ممانعت به عمل آورند. لازم به یادآوریست زمانی که دولت اسلامی ولایت خراسان در مراحلِ ابتدایی و اولیه از ظهور و شکل گیری خود بود، برخی اعضای ناکارآمد از گروه تحریک طالبان پاکستان، به دولت اسلامی ولایت خراسان ملحق شدند. چنانچه حتی نخستین امیر دولت اسلامی ولایت خراسان، حافظ خان سعید، نیز زمانی فرمانده تحریک طالبان پاکستان در اورکزی ایجنسی بود. در کنار حافظ خان سعید، حافظ دولت، از سران تحریک طالبان پاکستان در کرم ایجنسی؛ گل زمان، فرمانده تحریک طالبان پاکستان در خیبر ایجنسی؛ مفتی حسن، فرمانده تحریک طالبان پاکستان در پیشاور؛ و خالد منصور، فرمانده تحریک طالبان پاکستان در منطقه هنگو، به دولت اسلامی ولایت خراسان پیوستند. این بدان معناست که یک تحریک طالبان پاکستانِ متحد، یکدست و یکپارچه به طالبان خدمت می کند؛ از این رو، به نظر می رسد بحثِ پیوستنِ مجدد گروه ها و نیروهای ناکارامد از تحریک طالبان پاکستان به دولت اسلامیِ ولایت خراسان، روایت گمراه کننده ایست که طالبان مهندسی کرده و ترتیب داده است.
طالبان افغانستان، تحریک طالبان پاکستان را در دامان خود می پرورد؛ زیرا زمانی که طالبان علیه ایالات متحده در حال تقابل و جنگ بود، تحریک طالبان پاکستان به یاری طالبان برآمد؛ بدین ترتیب، در اینجا بحث تعهد بین فردی مطرح می شود. ضمن آنکه، وابستگی و نزدیکیِ طالبان افغانستان به تحریک طالبان پاکستان با رابطه ای فی مابینِ نیروهای رده پایین طالبان و تروریست های تحریک طالبان پاکستان پیوند خورده است.
تعهد بین فردی، گرهی پیوند دهنده در روابط طالبان و تحریک طالبان پاکستان
و اما سومین دسته از تعهداتِ فی مابین دو گروه، یعنی التزام و تعهد ایدئولوژیکی یا عقیدتی، تعلق طالبان افغانستان و تحریک طالبان پاکستان به مکتب حنفی است؛ بر خلاف دولت اسلامی ولایت خراسان، که از ایدئولوژی سلفی پیروی می کند. می توان گفت این جریان از واگرایی و تباین در بحث ایدئولوژی، در جریانِ اقدام اخیر تحریک طالبان پاکستان برای حمایت از فروملی گرایی در پاکستان آشکار و روشن می شود. فصل اول از کتاب نور ولی محسود ” انقلاب محسود”؛ به حمایت خود از جنبش تحفظ پشتون اشاره کرده است. طالبان حمایت خود را از این جنبش فروملی پشتون ها بسط و گسترش نداده و به عبارتی، حمایت خود را شامل حال آنها نمی کنند.
بدین ترتیب بر مبنای تمام این تعهدات و وابستگی های مطروحه، طالبان قادر به رها ساختن و کنار گذاشتن تحریک طالبان پاکستان نمی باشند؛ بنابراین، آنها خاک افغانستان را به عنوان مامن و پناهگاهی در مسیر تقویت، پرورش و حمایت تحریک طالبان پاکستان مهیا می سازند. هرچند این جریان از حمایت بیشتر تحریک طالبان پاکستان، شانس طالبان برای به رسمیت شناختن قانونی و عملیِ آنها از سوی جامعه بین الملل را تقلیل داده و یا غیرممکن می سازد؛ زیرا طبق توافقنامه دوحه، طالبان به عدم ارائۀ خاک افغانستان به عنوان پناهگاهی امن برای گروه های تروریستی متعهد شده است. ضمن آنکه نباید فراموش کنند، تا زمانی که اطمینانی قوی حاصل نشود طالبان پناهگاه هایی امن برای سازمان های تروریستی بین المللی فراهم نخواهد کرد، دارایی های مسدود شده این کشور توسط ایالات متحده آمریکا (۷ میلیارد دلار) با تاخیر بیشتری برای آزادسازی مواجه خواهد شد.
علاوه بر این، حمایت طالبان افغانستان از تحریک طالبان پاکستان می تواند شکافی در اعتماد مابین چین و امارت اسلامی افغانستان ایجاد کند؛ چراکه تحریک طالبان پاکستان به اندازه کافی توان و قدرت خود جهت هدف قرار دادن نمایندگان چین و پروژه چند میلیاردی آن، یعنی کریدور اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) را به رخ کشیده است. همان گونه که به عنوان مثال، تحریک طالبان پاکستان به هتل سرنا در کویته حمله کرد تا بدان طریق سفیر چین را در ۲۲ آوریل ۲۰۲۱ هدف قرار دهد.
بنابراین باید گفت چنانچه طالبان افغانستان بر اساس التزامات و تعهداتِ فوق الذکر، روندی مبتنی بر حمایت خود از تحریک طالبان پاکستان را ادامه دهند؛ بایستی بپذیرند که در کنار دولت اسلامی ازبکستان (IMU) قرار گیرد، گروهی که از سال ۱۹۹۸ با آنها رابطه دیرینه مشترکی دارند. این سازمان به خاطر مبادرت به اقدامات و عملیات های ضدچینیِ خود سازمانی بدنام گردیده و حتی امروزه نیز دولت اسلامی ازبکستان مرکز اصلی عضوگیری و استخدام دولت اسلامیِ ولایت خراسان است. بدین ترتیب باید اذعان کرد که حمایت طالبان از تحریک طالبان پاکستان چیزی کمتر از یک دور باطل نیست، دور باطلی که در آن طالبان در پروسه ای بلند مدت با شکست مواجه خواهند شد.
در نهایت باید گفت توجه بر این مسئله حائز اهمیت است که پاکستان بایستی حد و مرز خود با افغانستان را مشخص و آشکار سازد؛ در غیر این صورت، امارت اسلامی طالبان از این خطوط خاکستری و شرایط مبهم موجود ما بین پاکستان و افغانستان منتفع خواهد شد. در پایان باید اشاره کرد اگر سیاستگذاران برای چرخش از بر رویکردهای ژئوپلیتیک به ژئواکونومیک جدی و مصمم باشند، مقابله با تحریک طالبان پاکستان از طریق ابزارهای پویا یا غیرپویا امری مقدماتی و ضروری است.