اندیشکده مطالعات امنیتی اتحادیه اروپا و بخش افغانستان (۱۹)
۱۹ بهمن(دلو)۱۴۰۱-۲۰۲۲/۲/۸
موسسه مطالعات امنیتی اتحادیه اروپا، اندیشکده ای است که مسائل سیاست خارجی، امنیتی و دفاعی را تجزیه و تحلیل می کند. ماموریت اصلی این اندیشکده کمک به اتحادیه اروپا و کشورهای عضو در اجرای سیاست های خارجی و امنیتی مشترک و مسائل امنیتی و دفاعی است. این موسسه در ژانویه ۲۰۰۲ به عنوان یک آژانس مستقل تحت اقدام مشترک شورا برای تقویت تحلیل، آینده نگری و ظرفیت شبکه سازی اتحادیه اروپا در روابط خارجی تأسیس شد. مقر این اندیشکده در پاریس قرار دارد. فعالیت های این موسسه براساس تحلیل سیاست محور است که از طریق انتشارات و برگزاری رویدادها خود را نشان می دهد. این موسسه در راستای افزایش ظرفیت تحلیلی اتحادیه اروپا و ایجاد مکانیزم های تسهیل کننده برای شکل گیری رویکردهای مشترک کشورهای اتحادیه اروپااست. در همین راستان تیم تحلیلگران این اندیشکده از حداکثر نه تحلیلگر ارشد مقیم تشکیل شده است که از سه تا پنج سال در موسسه حضور دارند. یان جوئل اندرسون تحلیلگر ارشد حوزه صنایع دفاعی و مسائل دفاعی اروپا، ماری برتوس تحلیلگر امور اتحادیه اروپا و ناتو، آلیس اکمن تحلیلگر حوزه چین، شبه جزیره کره، ژاپن، هند و آسه آن، جیووانی فالگ تحلیلگر ارشد مسائل جنوب صحرای آفریقا، دالیا غانم، تحلیلگر ارشد مسائل خاورمیانه، شمال آفریقا و روابط اتحادیه اروپا و خاورمیانه و شمال آفریقا ازجمله تحلیلگران این اندیشکده هستند.
این اندیشکده باتوجه به رویکرد و ماموریت خود موضوعاتی چون سیاست خارجی اتحادیه اروپا، حکومت جهانی، مسائل امنیتی و دفاعی، آینده نگری استراتژیک و چالش ها فراملی را در دستورکار خود قرار داده است. همچنین، تقسیم بندی مطالعاتی برمحور جغرافیای این اندیکشده شامل مناطقی همچون آفریقا، آسیا، آمریکا، بالکان غربی و خاورمیانه و شمال آفریقا است.
اندیکشده، آسیا و افغانستان
در دهه گذشته تعامل اقتصادی و استراتژیک جهانی به سمت شرق تغییر کرده است. آسیا بزرگترین و پرجمعیت ترین قاره و چین و هند به تنهایی یک سوم جمعیت جهان را تشکیل می دهند. همچنین این منطقه مکان برخی از پویاترین و سریع ترین اقتصادهای جهان و همچنین پیچیده ترین نقاط امنیتی است. از تنش ها در شبه جزیره کره گرفته تا مناقشات سرزمینی در دریای چین و از طرف دیگر تعدادی از مسائل دیگری نیز وجود دارد که در خود پتانسیل ایجاد درگیری جدی تری را در این منطقه دارد. همچنین ظهور چین بر توازن قوا در منطقه تأثیر گذاشته و منجر به افزایش رقابت با ایالات متحده بر سر نفوذ شده است. این موضوع در اقیانوس هند نیز به طور فزاینده ای قابل مشاهده است که به صحنه جدیدی از رقابت استراتژیک بین چین و هند تبدیل شده است.
در این میان، اتحادیه اروپا به عنوان شریک تجاری کلیدی بسیاری از اقتصادهای آسیایی، سهم عمده ای در ثبات منطقه ای و همچنین امنیت خطوط ارتباطی دریایی خود دارد. از زمان اعلام «محور به سمت آسیا» در سال ۲۰۱۲، بروکسل تلاش کرده است تا با تقویت همکاری با شرکای استراتژیک مختلف خود و همچنین از طریق مجامع چندجانبه موجود، نقش امنیتی خود برای حمایت از این تلاش های اتحادیه اروپا را در آسیا افزایش دهد با ارائه تخصص و تحلیل مرتبط و انجام تحقیقات در حوزه هایی که پتانسیل افزایش ثبات منطقه ای و ارتقای سطح امنیتی اتحادیه اروپا را دارند، کار کرده است. حوزه های کلیدی تمرکز عبارتنداز امنیت و حکومت دریایی، دیپلماسی پیشگیرانه، اعتمادسازی و ظرفیت سازی، پیشگیری از بحران، چندجانبه گرایی، ادغام منطقه ای و نهادسازی.باتوجه به همین رویکرد، نگاه اتحادیه اروپا به افغانستان نیز شکل گرفته است.درواقع، نگاه اتحادیه اروپا به افغانستان نیز نگاهی امنیت محور و دسترسی به سایر منابع خود از طریق افغانستان است. چنانچه که این اندیشکده در آخرین مقاله خود این رویکرد را به وضوح نشان می دهد. در این مقاله آمده است که چگونه افغانستان با موقعیت جغرافیایی و نقش پیوند دهنده خود هرچند اکنون با بحران های جدی تری روبه روست، می تواند فرصت هایی برای اتحادیه اروپا ایجاد کند. در ادامه خلاصه ای از این مقاله آمده است.
گشایش پتانسیل اتصال افغانستان-فرصت هایی برای اتحادیه اروپا؟
در این مقاله آمده است که باتوجه به اینکه نزدیک به نیمی از جمعیت افغانستان درحال حاضر با ناامنی غذایی مواجه و برای بقا به کمک های بشردوستانه خارجی متکی هستند، ممکن است تمرکز بر پتانسیل افغانستان به عنوان یک مرکز ارتباط منطقه ای تقریباً نامناسب به نظر برسد. برآوردن نیازهای فوری بشردوستانه مردم افغانستان به وضوح یک اولویت است و نهادهای بین المللی و قدرت های خارجی، ازجمله اتحادیه اروپا، موظف به حمایت از آنها هستند. این کشور با تحمل چهاردهه درگیری مسلحانه و تجربه دو مداخله نظامی خارجی، پس از سقوط جمهوری اسلامی افغانستان در ۱۵ اوت ۲۰۲۱، و پس از خروج نیروهای آمریکایی، شاهد ظهور مجدد طالبان به عنوان حاکمان واقعی و پایان ماموریت حمایت قاطع به رهبری ناتو هستیم.
هدف این نوشتار درک پیامدهای موقعیت ژئواستراتژیک افغانستان برای اتصال منطقه ای گسترده تر در پس زمینه تغییرات گسترده تری است که در نظم جهانی بین قدرت های بین المللی درحال ظهور و منطقه ای رخ می دهد. که در این تجزیه و تحلیل پیامدهای امنیتی و ژئواکونومیکی گسترده تر ناشی از خلأ خروج نیروهای ایالات متحده و ناتو از افغانستان درنظر گرفته شده است.در این نوشته آمده که باوجود اینکه افغانستان یک کشور محصور در خشکی است، درچهارراه شرق آسیا، آسیای جنوبی، آسیای مرکزی/اورآسیا و خاورمیانه قرار دارد. این درحالی است خاورمیانه و اوراسیا که هردو بخشی از سیاست همسایگی اروپا هستند.
همچنین در این مقاله آمده است که اهمیت ژئواستراتژیک افغانستان از موقعیت جغرافیایی منحصر به فرد آن و همچنین از منابع غنی طبیعی آن ناشی می شود. از منظر ژئوپلتیک کشور را می توان نقطه تلاقی معماری های منطقه ای چین، روسیه، هند و ایران دانست. در همین راستا این مقاله به بررسی پویایی ژئواکونومیک قدرت های کلیدی منطقه ای و در حال رشد و چگونگی تبدیل آن به ارتباطات اقتصادی و زیرساختی در سراسر افغانستان می پردازد. این منطقه جغرافیایی شامل «آسیای مرکزی بزرگتر» و همچنین ترکیه و هند است. بنابراین، تصادفی نیست که طالبان بلافاصله پس از تصرف آنها در اواسط اوت ۲۰۲۱ برای گفتگو با مقامات اسلام آباد، تهران، مسکو، عشق آباد و تیانجین (چین) دیدار کردند. همچنین در مقابل وانگ لی وزیر امور خارجه چین و فرستاده ویژه روسیه در افغانستان در بهار سال ۲۰۲۲ از کابل بازدید کردند.
ابتکارات ارتباطی بی شماری که در سطح جهانی ظهور کرده اند، در ایجاد این معما که چگونه می توان افغانستان را به نقطه اتصال جهانی تبدیل کرد، نقش دارند. درواقع، اکنون اتصال تبدیل به یک کلمه جدید شده است. به طوری که ابتکار گسترده کمربند و جاده برای زیرساخت و سرمایه گذاری گروه هفت، چین و دروازه جهانی اتحادیه اروپا توجه گسترده جهانی بین المللی را به خود جلب کرده است. همچنین ابتکارات بین منطقه ای مانند« مشارکت بزرگ اوراسیا» روسیه، کریدور لاجورد و توافقنامه عشق آباد وجود دارد که همه به نقش افغانستان اشاره دارند. شبکه کریدورهای موجود اوراسیا را می توان با شبکه ای از مسیرهای شمال-جنوب که هند را به روسیه از طریق ایران متصل می کند، در بر می گیرد. چنین شبکه گسترده ای می تواند چهارقطب اروپا، چین، هند و روسیه را به هم متصل کند. این امر به بنادر ایران و پاکستان که اهمیت ژئواستراتژیکی فراتر از همسایگان نزدیک خود پیدا می کنند، اهمیت بیشتری می بخشد. تحریم های غرب علیه مسکو در پاسخ به جنگ اوکراین، مانع از جریان تجارت در سراسر اوراسیا شده است. این به نوبه خود باعث علاقه فزاینده به بنادر پاکستان و ایران برای تضمین مسیرهای تجاری جایگزین برای چین، آسیای مرکزی و هند از طریق خلیج فارس، خلیج عمان و دریای عرب شده است. این امر افغانستان را به دهلیز ترانزیتی حتی مهم تر و فراتر از آن تبدیل کرده است. با این حال برای تحقق پتانسیل اتصال در سراسر افغانستان، ذینفعان خارجی یک نگرانی مشترک دارند: تلاش برای ثبات در کشور. مهار تهدید اسلام گرایان، حمایت از فعالیت های ضدتروریسم و سرکوب شبکه های تجارت جنایی و غیرقانونی، اهداف مشترک و بسیار چالش برانگیزی است که هنوز در افغانستان باقی مانده است. ثبات فقط با حمایت منطقه نزدیک آن به افغانستان خواهد رسید، که بخش عمده ای از آن متشکل از کشورهای متخاصم با غرب است. کشورهایی مانند چین، ایران، روسیه، پاکستان و ترکیه به طور فزاینده ای در برابر نفوذ قدرت های غربی در شرایط ژئواستراتژیک کنونی غیرقابل نفوذ شوند.
این تحلیل با مروری کوتاه بروضعیت شکننده افغانستان آغاز می شود. تسخیر قدرت توسط طالبان بیش از یک سال پیش صورت گرفته است. قابل درک است که درحال حاضر توجه بیشتر برروی مسائل مربوط به امنیت و حکومتداری در داخل افغانستان متمرکز شده است. باوجود این، ارزش دارد که پتانسیل کشور به عنوان یک مسیر تراتزیتی برای پروژه های ارتباطی منطقه ای و بین منطقه ای موجود و برنامه ریزی شده بررسی شود که چگونه می توان از آن برای اعمال اهرم فشاری بر رژیم واقعی طالبان استفاده کرد. نقش همسایگان نزدیک و همچنین همسایگان دورتر و قدرت های کلیدی درحال افزایش، بررسی شود. درنهایت، در این مقاله فرصت هایی برای اتحادیه اروپا برای تعامل با بازیگران منطقه ای و بهره گیری از پتانسیل ارتباطی افغانستان درحالی که اتحادیه ابتکار دروازه جهانی را به اجرا می گذارد، بررسی می شود.