روابط خارجیسر تیتر خبرهانخستین خبرهایادداشت ها

مناسبات ژاپن با افغانستان: از پیوندهای تاریخی-فرهنگی، تا عملگرایی در مسیر مبارزه با تروریسم (۱)

۲۵ بهمن (دلو) ۱۴۰۱ – ۱۴/ ۲/ ۲۰۲۳

(قسمت اول)

روابط دوجانبه مابین ژاپن و افغانستان به سال ۱۹۳۱ باز می گردد، زمانی که معاهده دوستی بین دو کشور امضا شد. گرچه پیش از آن نیز دو کشور مراوداتی با یکدیگر داشتند اما در این سال، ژاپن روابط دیپلماتیک رسمی خود را با افغانستان آغاز کرد. با پشت سر گذاشتن تحولات  وقت، پس از جنگ جهانی دوم نیز در سال ۱۹۵۵، ژاپن سفارت خود را در کابل افتتاح کرد. هرچند این سفارت در زمان اشغال شوروی بین سال های ۱۹۷۹-۱۹۸۹ و همچنین در طول اشغال طالبان بین سال های ۱۹۹۶-۲۰۰۱ بسته شد.

می توان گفت ظهور طالبان در افغانستان -به عنوان یک نگرانی اصلی امنیتی منطقه ای- باعث تغییر در روابط توکیو و کابل گشت. گرچه ژاپن حتی پیشنهاد برگزاری گفتگوهای صلح بین طالبان و ائتلاف شمال را نیز داد. اما با تبدیل شدن افغانستان به نقطه ای کانونی از حضور و مداخلۀ جامعه بین ‌المللی پس از ۱۱ سپتامبر، ژاپن به مشارکت کننده ای کلیدی در روند صلح سازی و بازسازی با تمرکز بر توسعه در این کشور تبدیل شد.

 ژاپن بنابر جدیتی که برای وضعیت افغانستان قائل بوده است، میزبان اولین کنفرانس بین المللی برای کمک به بازسازی افغانستان شد که هدف آن گردهم آوردن جامعه بین المللی به منظور بحث و بررسی پیرامون بازسازی این کشور جنگ زده بود. به باور ژاپن، تأثیر اقدامات تروریستی (که باعث سقوط شدید بازارهای توکیو نیز شده بود) یک تهدید بین ‌المللی فوری محسوب شده و مسبب اتخاذ استراتژی معروف واشنگتن تحت عنوان «جنگ علیه ترور» گردیده بود. از این رو، تلاش توکیو برای برقراری ثبات در افغانستان تا حدی ناشی از مواضع و موقعیت این کشور به عنوان عضوی مسئول در جامعه بین المللی بود.

برای پیشبرد این دستور کار، ژاپن اولین دور کمک های انکشافی/توسعه ایِ رسمی خود به کابل (ODA) را به مبلغ ۵۰۰ میلیون دلار آمریکا و تا سال ۲۰۰۵ جهت تلاش های بازسازی به کاربست. یکی دیگر از نتایج مهمِ کنفرانس بین المللی کمک های بازسازی به افغانستان؛ بازگشایی سفارت ژاپن در کابل بود که در بحبوحه تهاجم شوروی تعطیل گردیده بود. این رویدادها طلوعی از چشم انداز پیش رویِ ژاپن در قرن بیست و یکم نسبت به افغانستان را ظاهر می نمود؛ افقی که در راستای هدف این کشور مبنی بر طرح نقش رهبری برای هویت قدرت منطقه ای خود متکی بود.

 بدین ترتیب حتی اگر ژاپن مرتبا و مکررا در مباحثی پیرامون افغانستان نام برده نشده باشد، باید گفت این کشور از ابتدای قرن اخیر بازیگری کلیدی در افغانستان بوده و از نظر کمک های مالی عمده پس از ایالات متحده در رتبه دوم قرار داشته است. چنانچه ژاپن وظیفه «کشوری پیشرو» را در اجرای یکی از پنج برنامه مهم اصلاحات در حوزه امنیتی که به عنوان پایه اصلی بازسازی و ثبات افغانستان معرفی شده بود –پروژۀ “خلع سلاح، خنثی سازی و ادغام مجدد” یا همان دی.دی.آر[۱]-، بر عهده گرفت.

همچنین زیرساخت ها و توسعه همه جانبه روستایی اصول کلیدی کمک های بازسازی ژاپن در افغانستان بوده است، و این مهم به خوبی با مشارکت توسعه یافته ژاپن برای زیرساخت هایی با اولویتی از توسعه و بهبود شبکه های ریلی و جاده ای ادغام شد. بدین ترتیب، پرداخت های عظیم ژاپن برای کمک های زیربنایی اقتصادی، صلح سازی در مقیاس گسترده و پیشبردِ برنامۀ خلع سلاح، خنثی سازی و ادغام مجدد، ژاپن را به عنوان بازیگری فعال در افغانستان، در کنار کشورهایی مانند ایالات متحده، بریتانیا، آلمان و ایتالیا نشان داد.

نگاهی به پیشینۀ روابط تاریخیِ دیرینِ ژاپن و افغانستان

اگرچه روابط دیپلماتیک بین افغانستان و ژاپن به طور رسمی در سال ۱۹۳۱ برقرار شد، اما تماس های اولیه به سال ۱۹۰۷ باز می گردد. پیش از آن نیز می توان گفت به گونه ای شگرف، شباهت ‌های تاریخی نزدیکی بین افغانستان و ژاپن وجود داشت. در دهه ۱۸۶۰، هم افغانستان و هم ژاپن اصلاحاتی مدرن را آغاز کردند. امیر شیرعلی خان، حاکم وقت افغانستان طی سال های ۱۸۶۳-۱۸۶۶ و همچنین سال های ۱۸۶۸-۱۸۷۹، سری اصلاحات مدرنی را ارائه و حوزه های اداری جدید و ارتش ملی نوینی شبیه به ارتش اروپا ایجاد کرد. همچنین امیر شیرعلی سیستم فئودالی کشاورزی مالیاتی را ملغی، و دست به اتخاذ فعالیت هایی چون راه اندازی سیستم پستی/چاپاری نموده و نیز نخستین هفته نامه افغانی به نام شمس النهار را منتشر ساخت.

لیکن متاسفانه با گرفتار آمدن افغانستان به عنوان کشوری حائل میان روسیه تزاری و هندِ بریتانیا، وسعت جغرافیایی افغانستان در قرن نوزدهم به واسطۀ نزاع و کشاکشی که به عنوان بازی بزرگ شناخته می شود، متحمل  سری ضربات و آسیب هایی گردید.

 از دیگر سو، ژاپن نیز در سال ۱۸۶۸ مجموعه‌ای از اصلاحات مدرنی تحت آنچه که به “بازسازی میجی” معروف بود را اتخاذ کرد که تحت نام “عصر میجی”، از “حکومت روشنگرانه[۲]” مشهور گردید. تغییرات شدید تحت شعارِ فوکوکو کیوهی (شعار ملی ژاپن در دوره میجی که بر ضروت غنی ساختن کشور و تقویت نیروهای مسلح متمرکز بود) نهادینه، و سوگند پنج ماده ای توسط امپراتور صادر شد که آداب و رسوم شیطانی باستانی را رد و در سراسر جهان به دنبال دانش بود.

با این حال، هم امپراتور وقت ژاپن و هم امیر وقت افغانستان به قدرت هایی که از نظر نظامی پیشرفته تر و به ویژه در مجاورت شان قرار داشتند، بدبین و شکاک بودند. در سال ۱۸۷۰، امیر شیرعلی خان اولین تمبر پستی را منتشر کرد. ژاپن نیز در سال ۱۸۷۱ از این جریان پیروی کرد. سال بعد بود که کلمه «افغانستان» برای اولین بار در روزنامه های ژاپنی آمد. متعاقبا در سال ۱۸۷۳، روزنامه «توکیو نیچی نیچی شیمبون» (نام سابق ماینیچی شیمبون) روایتی پیرامون افغانستان منتشر کرد و در سال ۱۸۸۷ نیز «آساهی شیمبون»، روزنامۀ صبح ژاپن، مقاله مفصلی در مورد بامیان افغانستان نوشت. (Amin, 2007: 10-11)

برتری در پیروزی های آسیایی؛ نقطه ثقل روابط اولیه افغانستان و ژاپن

نکته جالب توجه آن است که روابط دیپلماتیک بین ژاپن و افغانستان تا قرن بیستم به طور رسمی برقرار نشده بود؛ اما محمد ایوب خان، فاتح شکست بریتانیا در جنگ دوم آنگلو افغان؛ اولین مقام افغانستان بود که به ژاپن رفت. ایوب خان به عنوان مهمان افتخاری دریاسالار هیهاچیرو توگو[۳]، در جشن های پیروزی آسیایی بر قدرت های اروپایی مورد استقبال قرار گرفت. توگو همچنین به خاطر نقشش در جنگ روسیه و ژاپن (۱۹۰۴-۱۹۰۵) به عنوان یک قهرمان شناخته می شد. بدین ترتیب در آن زمان پیروزی هر دو کشور افغانستان و ژاپن، پرتوهای امید برای استقلال را به بسیاری از کشورهای مستعمره در سراسر جهان ساطع می کرد.

سردار ایوب خان معروف به “فاتح میوند” قهرمان بزرگ جنگ دوم انگلیس و افغانستان (۱۸۷۹-۱۸۸۰) بود. وی فرمانده باتجربه در جنگ مدرن و ژنرالی توانمند، در ۲۷ ژوئیۀ ۱۸۸۰ قاطعانه یک نیروی بریتانیایی به رهبری ژنرال جورج باروز را در جریان نبردی آشکار در میوند، چهل مایلی غرب قندهار با قلع و قمع کردن تمام نیروهای بریتانیایی شکست داد.

محمد ایوب خان هرگز مشروعیت امیر عبدالرحمن، پسر عمو و یا جانشین او امیر حبیب الله را نپذیرفت. عبدالرحمن سردار ایوب را به هند بریتانیا اخراج کرده بود. هنگامی که امیر حبیب الله در سال ۱۹۰۷ برای یک دیدار رسمی به هند بریتانیا رفت، قرار شد سردار ایوب خان (به دلیل نگرانی از امکان تلاش ایوب خان برای برهم زدن اوضاع، در دست گرفتن قدرت و بازگشت به افغانستان) به هر کشور اروپایی یا آمریکا سفر کند. سردار ایوب خان نیز برای ادای احترام به پیروزی ژاپن در جنگ روس و ژاپن، در صدد سفر به ژاپن برآمد.

بدین ترتیب ایوب خان در ۱۲ ژانویه ۱۹۰۷ لاهور را برای سفری طولانی به ژاپن ترک و در ۱۶ فوریه به شهر کوبه رسیدند. او در ۱۸اُم برای بازدید از آکادمی نیروی دریایی به توکیو رفت. سفر طولانی ایوب خان در ۲۰ مارس به پایان رسید و در ۸ آوریل ۱۹۰۷ به لاهور بازگشت. وی در طول سفر خود با استقابل خوبی مواجه شد؛ از هنگ ‌های گارد شاهنشاهی در پادگان‌ ها و یک دانشکده نظامی برای افسران و همچنین از کارخانه کشتی سازی نیروی دریایی بازدید کرد. ایوب خان به نشانه همدلی و احترام به میزبانان خود، مبلغ ۲۰۰ ین را به مرکز توکیو برای سربازان معلول در جنگ روسیه و ژاپن اهدا کرد. (Amin, 2007: 11- 13)

پیروزی ژاپن و ظهور ملی گرایی

سراج الاخبار، یک روزنامه مدرنیست، ملی گرا و ضد امپریالیست در سال ۱۹۱۱ در کابل و تحت نظارت محمود طرزی، نویسنده و روزنامه نگاری توانمند که سال ها در قسطنطنیه و دمشق زندگی کرده بود، شروع به انتشار کرد. سراج الاخبار در کشورهایی چون ترکیه، قفقاز، ترکستان، هند و ژاپن خوانده می شد؛ مناطقی که به تفکرات و کلمات به عنوان هنری در قالب و ظرف خود ارج می نهادند. این روزنامه با تمرکز بر مقولۀ نوسازی، کشورهای آمریکا و ژاپن را به عنوان موتورهای موفقیت آمیز پیشرفت در نظر می گرفت که جایگزین هایی برای مدل های اروپایی ارائه می کردند. طرزی از این امر به ویژه به منظور دفع تهاجماتِ مداوم بریتانیا و تزارها حمایت می کرد.

 او به ویژه ژاپن را به عنوان الگویی برای توسعه همه کشورهای آسیایی مورد تاکید قرار می داد، زیرا به باور طرزی، ژاپنی ها علیرغم اینکه خواهان تکثیر و نسخه برداری از پیشرفت اروپا بودند، آداب و رسوم یا شیوه زندگی خود را به موازاتش حفظ کردند. طرزی در سال ۱۹۱۹ وزیر امور خارجه وقت شد و در زمان امان الله خان تلاش کرد تا روابط دوجانبه ای با ژاپن برقرار سازد. متأسفانه، ژاپنی ها به اشتباه از سوی انگلیسی ها مشاوره شده و تماس های دیپلماتیک را به تاخیر انداختند.

به هرروی، امان الله (۱۹۱۹-۱۹۲۹) که جانشین پدرش شد، به ویژه تحت تأثیر عقاید طرزی در مورد باورهای مدرنیزاسیون و نظر مساعد در مورد تلاش ژاپنی ها برای نوسازی با حفظ سنت ها بود. اندکی پس از جنگ روسیه و ژاپن، حبیب ‌الله خان (۱۹۰۱-۱۹۱۹) طرزی را به ترجمه کتابی از ترکی به فارسی ترغیب کرد که تأثیری قوی و ماندگار نیز بر خوانندگان افغان آن گذاشت. در افغانستان، هم مدرنیست ها و هم ناسیونالیست ها از موفقیت ژاپن در جنگ روسیه و ژاپن (۱۹۰۴-۱۹۰۵) به ویژه به دلیل آسیایی بودن آن و همچنین حفظ سنت ها و فرهنگ ملی همگام با نوسازی، بسیار تحت تأثیر قرار گرفتند. در نتیجه، تجددگرایان و ملی گرایان به ایجاد روابط صمیمانه رسمی بین افغانستان و ژاپن امیدوار بودند.  علاوه بر این، برای مدرنیست ها، ژاپن الگوی روشنی برای افغانستان بود، زیرا پایه های مستحکم استقلال و آزادی را نیز در برداشت.

شاید بزرگترین جرقه برای ظهور ناسیونالیسم افغان، کنوانسیون انگلیس-روسیه در سال ۱۹۰۷ بود که در مورد آن حتی با امیر حبیب الله مشورت نشد و شوکی برای ملی گرایانِ نگران از آینده استقلال کشور نگران بود. به هرروی درحالی که تحرکات دیپلماتیک از همه سو فزونی و نگرانی در میان کشورهای مسلمان آسیا افزایش یافت، موفقیت ژاپن در زمینه مدرنیزاسیون، کاتالیزوری برای ایدئولوژیست های انقلابی بود. (Amin, 2007: 13-16)

روابط رسمی دیپلماتیک ژاپن و افغانستان

در ۱۹ نوامبر ۱۹۳۰، معاهده دوستی افغانستان و ژاپن بین مارشال شاه ولی خان، فرستاده افغانستان و ماتسودایرا[۴]، سفیر ژاپن در لندن امضا و مبادله شد. پیمان دوستی امضا شده به زبان فرانسه تنظیم شد. زمانی که حبیب الله طرزی، اولین دیپلمات افغانستان که به ژاپن سفر کرد، با درک اهمیت قدرت اقتصادی روزافزون این کشور، مأموریت های دیپلماتیک صورت گرفت. او در ۵ اکتبر ۱۹۳۳ به کوبه و سپس به توکیو رفت تا اولین نمایندگی افغانستان در ژاپن را برپاسازد. اما نخستین وزیر ژاپنی که از افغانستان دیدن کرد ماساموتو کیتادا[۵] و در سال ۱۹۳۴ بود.

در طول دهه ۱۹۳۰، حدود ۲۰ یا ۳۰ ژاپنی در افغانستان زندگی می کردند. همچنین تبادلات فرهنگی و آموزشی زیادی صورت گرفت. به عنوان مثال، در سال ۱۹۳۱، دولت افغانستان شینزو تاکاگاکی، مربی جودوی ژاپنی را برای آموزش افسران ارتش افغانستان دعوت کرد که به مدت هفت سال در آنجا ماند. سپس، در سال ۱۹۳۲، ژاپن از شش دانشجوی افغان دعوت کرد تا زبان ژاپنی را بیاموزند و به آموزش عالی بپردازند. آنها در اکتبر ۱۹۴۳ ژاپن را ترک کردند و در دسامبر همان سال وارد افغانستان شدند. از میان این تحصیل کردگان، عبدالحکیم ضیایی بعداً رئیس دادگستری شد و عبدالله یفتلی به عنوان معاون نخست وزیر منصوب شد.

در جریان جنگ جهانی دوم، با وجود اعلام بی طرفی افغانستان در ۱۷ اوت ۱۹۴۰، دولت های بریتانیا و روسیه از طریق یادداشت های دیپلماتیک صادر شده در ۹ و ۱۱ اکتبر ۱۹۴۱ از مقامات افغان خواستند که تمام دیپلمات های دول محور (ژاپنی، آلمانی و ایتالیایی) و همچنین اعضای غیردیپلماتیک این هیات ها را به نیروهای متفقین تحویل دهند. محمد هاشم نخست وزیر وقت افغانستان، اولتیماتوم روسی و بریتانیایی را توهین به مهمان نوازی و بی طرفی سنتی افغانستان، بی حرمتی به رسوم مقدس مسلمانان، و سیلی به تمامیت ملی رو به رشد یک ملت کوچک می دانست. در نهایت، لویه جرگه ای در ۵ تا ۶ نوامبر ۱۹۴۱ تشکیل شد که بازگرداندن اعضای غیردیپلماتیک را تنها از طریق اسکورت و مشایعتِ هیئت وزارت خارجه افغانستان از طریق هند بریتانیا به کشوری بی طرف و تحت عبوری آزاد می پذیرفت. (Amin, 2007: 27-28)

در سال ۱۹۵۹، در زمان صدارت سردار محمد داوود خان، وی از ژاپن دیدن کرد. متعاقبا از ۹ تا ۱۵ آوریل ۱۹۶۹، پادشاه ظاهر شاه و ملکه حمیرا، به همراه هیئت همراهی از اعضای ارشد کابینه، به مدت یک هفته سفر رسمی دولتی از ژاپن داشتند. پادشاه و ملکه در فرودگاه هاندا توسط امپراتور هیروهیتو و ملکه ناگاکو و همچنین مقامات عالی رتبه دولت ژاپن استقبال، سپس ایساکو ساتو، نخست وزیر وقت ژاپن، از پادشاه پذیرایی کرد و در مورد اوضاع بین المللی آن زمان و امکان توسعه بیشتر روابط اقتصادی و فرهنگی دو کشور تبادل نظر کردند.

دیدار سال ۱۹۶۹ توسط پادشاه و ملکه افغانستان در ژوئن ۱۹۷۱، متقابلاً با دیداری دولتی از سوی ژاپن پاسخ داده شد. بدین ترتیب زوج امپراتوری ژاپن در ۵ ژوئن ۱۹۷۱ برای یک دیدار دولتی شش روزه وارد کابل شدند. این سفر دولتی با همراهی ولیعهد احمدشاه و خواهرش شاهدخت بلقیس شامل شرکت در ضیافت شامی که توسط خانواده سلطنتی افغانستان در قصر گلخانه برگزار می شد و همچنین بازدید از بامیان بود.

به هرروی، با حمله اتحاد جماهیر شوروی سابق به افغانستان (۱۹۷۹)، دوره جدید همکاری و تبادل در موضوعات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کوتاه و مختصر گشت. ژاپن این تهاجم را محکوم کرد و متعاقباً تمام پروژه های خود را در سراسر افغانستان به حالت تعلیق درآورده، همچنین اتباع خود را از افغانستان خارج کرد. اگرچه افغانستان در توکیو سفارت داشت، اما ژاپن هیچ سفیری را نپذیرفت. در همین حال، ژاپن فعالانه از جنبش مقاومت توسط مجاهدین افغان حمایت و سخاوتمندانه به پناهندگان افغان در ایران و پاکستان، از طریق سازمان های دولتی و غیردولتی ژاپنی و بین المللی از جمله سازمان ملل متحد کمک کرد. پس از رژیم کمونیستی (۱۹۹۲)، ژاپن نقش میانجی ایفا کرد. (Amin, 2007: 28-31)

۱۱ سپتامبر: عاملی تقویت کننده برای مشارکت ژاپن در افغانستان

پیش از آغاز بحث باید اشاره کرد که نقش ژاپن در توسعه افغانستان را می توان به وضوح در سازمان کنفرانس های بین المللی توکیو مشاهده کرد. نقش این کشور در افغانستان، از تعداد کنفرانس های بین المللی که برای بررسی در مورد مسائل ملت سازی در این کشور جنگ زده برگزار کرده است نیز مشهود است.  ژاپن میزبان اولین کنفرانس در مورد افغانستان در ژانویه ۲۰۰۲ و تنها یک ماه پس از خروج طالبان از کابل بود. هدف آن ایجاد فرآیندهای بازسازی متفاوتی بود که برای ایجاد ثبات  نه تنها در افغانستان، بلکه در سراسر آسیای غربی و آسیای مرکزی که پیوندهای عمیقی با ژاپن دارند، ضروری می نمود.

کمک های توکیو بر اسکان مجدد پناهندگان، بازسازی، بهبود آموزش و مراقبت های بهداشتی، توانمندسازی زنان و حذف مین ها متمرکز بود. اما پس از آن نیز مجامع بین المللی دیگری در سال های ۲۰۰۳، ۲۰۰۶ و ۲۰۱۲ برگزار شد. هدف حمایت از تلاش های انکشافی افغانستان برای دستیابی به خوداتکایی در دهه تحول ۲۰۱۵-۲۰۲۴ بود. ژاپن متعهد شد که از سال ۲۰۱۲ حدود ۳ میلیارد دلار کمک به افغانستان برای توسعه اجتماعی-اقتصادی و بهبود ظرفیت امنیتی در حدود پنج سال آینده ارائه کند.

برای اولین بار از زمان جنگ جهانی دوم، ژاپن با اعزام شناورهای نیروی دفاع شخصی دریایی خود[۶] (JMSDF) به اقیانوس هند، ماموریتی را برای عملیات سوخت گیری نیروهای ائتلاف و جهت حمایت از نیروهای بین المللی در افغانستان در مسیر مبارزه با تروریسم بر اساس طرح اقدامات ویژه ضد تروریسم بر عهده گرفت. این ماموریت که با نام «ناوگان اقیانوس آرام» نیز شناخته می ‌شود، در اول نوامبر ۲۰۰۱ به منظور سرنگونی رژیم طالبان آغاز شد.

 خانم ساداکو اوگاتا به­ عنوان فرستادۀ ویژه نخست وزیر وقت ژاپن جونیچیرو کویزومی در افغانستان در ژانویه ۲۰۰۲ به افغانستان سفر کرد. در ۲۱ تا ۲۲ ژانویه ۲۰۰۲، ژاپن “کنفرانس بین المللی در مورد کمک به بازسازی افغانستان” را تشکیل داد، که در آن حامد کرزی در راس هیأت بزرگ کابینه، حضور داشت. این کنفرانس که به عنوان “کنفرانس توکیو” شناخته می شود، اهمیت حیاتی مسائل امنیتی و مبارزه با مواد مخدر را برای بازسازی افغانستان تشخیص و بر پیگیری سیستماتیک و ارسال کمک های کافی جهت اطمینان از پیشرفت پایدار و برگشت ناپذیر در این کشور تاکید داشت.

مجموع مبلغ کمک های تعهد شده برای افغانستان بیش از ۴٫۵ میلیارد دلار بود. متعاقبا ژاپن در فوریه سال ۲۰۰۲ سفارت خود را در کابل بازگشایی و کینیچی کومانو را به عنوان کاردار و سپس به عنوان اولین سفیر پس از تهاجم شوروی منصوب کرد. وزیر امور خارجه وقت ژاپن، یوریکو کاواگوچی در ماه می ۲۰۰۲ از مکان هایی که کمک های توانبخشی برای افغانستان در آنجا انجام می شد بازدید، و قصد ژاپن برای کمک به دولت و مردم افغانستان را اعلام کرد. او با حامد کرزی و عبدالله عبدالله دیدار کرد.

کنفرانس توکیو در مورد تحکیم صلح در افغانستان و به منظور ترویج روند خلع سلاح، خنثی سازی و ادغام مجدد برای جنگجویان افغان راه اندازی شد که با حضور حامد کرزی که سخنرانی اصلی را ایراد کرد، برگزار شد. در ژوئیه سال ۲۰۰۳، خانم اوگاتا به افغانستان سفر کرد تا وضعیت این کشور را بررسی و کمک های ژاپن را ارزیابی کند. متعاقبا در مارس ۲۰۰۴، خانم اوگاتا در کنفرانسی بین المللی در مورد بازسازی افغانستان شرکت کرد. در ۵ آوریل ۲۰۰۵، نوبوتاکا ماچیمورا، وزیر امور خارجه وقت ژاپن، سفری رسمی به کابل کرد و با رئیس جمهور حامد کرزی دیدار کرد. این سفر مصادف با دومین روز کنفرانس انکشاف افغانستان بود.

در ماه می ۲۰۰۵ نیز عبدالله وزیر امور خارجه از ژاپن دیدن کرد و با نخست وزیر کویزومی و وزیر امور خارجه ماچیمورا دیدار کرد و با اعضای اتحادیه پارلمانی ژاپن و افغانستان ناهار کاری خوردند. خانم حبیبه سرابی، والی بامیان از ۲۲ تا ۲۹ اگست ۲۰۰۵ نیز از ژاپن دیدن کرد و پس از آن مخدوم رهین وزیر وقت اطلاعات و فرهنگ افغانستان و شاهزاده میرویس، مشاور این وزارت، دیدار کردند.

در ۱۸-۲۰ ژانویه ۲۰۰۶، انورالحق احدی وزیر دارایی و محمود صیقل معاون وزیر امور خارجه از ژاپن دیدن کردند. وزیر امور خارجه وقت دکتر رنگین دادفر سپنتا نیز در ۵ ژوئن ۲۰۰۶ به عنوان میهمان در دومین نشست وزیران امور خارجه گفتگوی “آسیای مرکزی به اضافه ژاپن” شرکت کرد. هدف این گفتگو دموکراتیزه کردن جوامع، ارتقای اقتصاد بازار، بهبود سطح زندگی مردم، ریشه کنی تروریسم و فقر و حمایت از حقوق بشر و محیط زیست بود.

همچنین از ۱۱ تا ۱۸ ژوئن ۲۰۰۶، مجلس مشاوران ژاپن اولین گروه از پارلمان افغانستان را به ریاست سید حامد گیلانی، معاون اول مشرانو جرگه دعوت کرد. این هیئت در قالب یک بازدید مطالعاتی برای فراگیری اهمیت فرآیند تصمیم گیری از طریق پارلمان ها، تفکیک قوا بین قوه مقننه و دولت، اهمیت نظام دو مجلسی، نظام انتخاباتی (شامل سیاست حزبی)، روند قانون گذاری (شامل بحث های بودجه)، نظارت بر امور اداری از جمله ارتقای شفافیت و پاسخگویی و مبارزه با فساد، امور پارلمانی مانند قانون گذاری، جریان اداری و عملیاتی و همچنین جنسیت و حقوق بشر در رویه های پارلمانی بود.

 سفیر یوئیجی تانابه ریاست هیئت ژاپنی را در کنفرانس مسکو از ۲۷ تا ۲۹ ژوئن ۲۰۰۶ بر عهده داشت و ژاپن پنج میلیون دلار به صندوق امانی مبارزه با مواد مخدر (CNTF) برای تأمین بودجه جهت طرح های معیشت جایگزین در افغانستان تعهد کرد. رئیس جمهور وقت حامد کرزی در رأس هیئتی برای شرکت در “کنفرانس دوم توکیو: تحکیم صلح در افغانستان” و همچنین سفر رسمی کاری به ژاپن از ۴ تا ۷ ژوئیه ۲۰۰۶ شرکت کرد. ژاپن ۶۰ میلیون دلار به عنوان بخشی از مشارکت اعلام شده خود در لندن به انکشاف همه جانبه روستایی، بهبود امنیت و همچنین ابتکارعمل های مبارزه با مواد مخدر در چارچوب هدف بزرگ توسعه در سراسر افغانستان متعهد شد. (Amin, 2007: 32-36)

همچنین متعاقبا در سال ۲۰۱۹ نیز محمد اشرف غنی، رئیس‌جمهوری و رولا غنی، بانوی اول سابق افغانستان با سفر به ژاپن، در مراسم تاج‌ گذاری ناروهیتو، امپراتور جدید این کشور شرکت کردند. همچنین پیشتر از آن اشرف غنی در جریان سفرش به این کشور، با شینیچی کی‌تاوکا، رئیس آژانس همکاری‌ های بین المللی ژاپن (جایکا) در شهر توکیو دیدار و گفت ‌و گو کرد. در همین سال اشرف غنی در سفر به توکیو برای جذب سرمایه گذاری ژاپنی در افغانستان طرح ریزی می کرد، درحالی که به باور بسیاری ناقدان، از زمان روی کار آمدن غنی در حوزه منابع معدنی افغانستان رشد و اشتغال زایی صورت نگرفته بود.

سیاست ضدتروریسم ژاپن، اجباری اخلاقی یا ضرورتی عملگرایانه؟

در ابتدای امر می توان گفت؛ در کنار کمک های مالی ژاپن به افغانستان، تعامل ژاپن در افغانستان جنبه مهمی از دیپلماسی این کشور را نشان می دهد. یکی از انگیزه ‌های برجسته برای تعهد ژاپن به افغانستان از تمایل به نشان دادن همبستگی با ایالات متحده ناشی می‌شد، هرچند که انگیزه دیگری نیز وجود داشته است.

اما مشارکت ژاپن در جنگ پس از ۱۱ سپتامبر علیه تروریسم قابل توجه بوده است. بارزترین تلاش ژاپن برای مقابله با تروریسم، تصویب قوانین ویژه ضد تروریسم در سال ۲۰۰۱ بود. این کشور به واسطۀ سیاست مذکور به “نیروهای دفاع از خود” اجازه داد تا با فعالیت های ضد تروریسم همکاری و حمایت کرده و از آن زمان، نیروهای مذکور حمایت لجستیکی را در مبارزه با تروریسم در افغانستان ارائه نمودند. در نوامبر ۲۰۰۱، دولت کویزومی نیز نیروی دفاع شخصی دریایی ژاپن (MSDF) را برای حمایت از عملیات نظامی ایالات متحده در افغانستان به اقیانوس هند اعزام کرد. توکیو همچنین از اجرای قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد با هدف مهار تروریسم در سراسر جهان حمایت کرد.

به لحاظ امنیتی می توان گفت، محدودیت ‌های قانون اساسی نظام پس از جنگ، ژاپن را از مشارکت در عملیات نظامی ضد تروریسم به رهبری ایالات متحده -عملیات آزادی پایدار- و نیروی بین ‌المللی کمک به امنیت (آیساف) به رهبری سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) منع می کرد. با این وجود، توکیو مکررا از طریق نیروی دفاع شخصیِ دریایی خود کمک کرده است. چنانچه از اواخر سال ۲۰۰۱ تا اوایل سال ۲۰۱۰، کشتی ‌های “نیروهای دفاع از خودِ” ژاپن (SDF) در اقیانوس هند مستقر شدند تا بدین طریق به کشتی ‌های ایالات متحده و سایر کشتی ‌های دریایی بین ‌المللی درگیر در عملیات آزادی پایدار، سوخت‌ رسانی کنند.

به بیان برخی، استقرار ناوگان هان نیروی دفاع شخصی دریایی ژاپن برای حمایت از صلح در افغانستان نشانگر آن بود که ژاپن قانون اساسی خود در مورد قانون “دفاع از خویش” را رعایت نکرده است. با این حال، تصریح کرده است که کمک هایش تنها در مناطق «غیر جنگی» ارائه خواهد شد. نیروی بین المللی کمک به امنیت (آیساف) که در سال ۲۰۰۱ تأسیس شد از ژاپن درخواست هلیکوپترهای نیروی دفاع شخصی زمینی را برای فعالیت های حفظ صلح بفرستد.

ژاپن همچنین در تلاش برای جلوگیری از تامین مالی تروریسم مشارکت و در چارچوب های مالی ضد تروریستی در سازمان ملل متحد و گروه کشورهای G8 فعالیت داشته است. چراکه افزایش ستیزه جویی و تروریسم نیز تهدیدات مستقیمی برای مردم ژاپن بوده اند. دو شهروند ژاپنی در سال ۲۰۱۵ توسط سر بریده شدند. از اینرو، در واکنش به این حادثه، نخست وزیر آبه بر تعهد سیاسی و مالی کشورش به ائتلاف علیه داعش تاکید کرد. (WALIA,2020: 3)

شاید به طور کلی بتوان گفت ژاپن دلیلی عملگرایانه برای همکاری با ایالات متحده در مسیر مبارزه با تروریسم داشت. اول، در حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر که در آن ۲۹۷۷ نفر جان خود را از دست دادند که ۲۴ نفر از آنها شهروند ژاپن بودند. چند سال پیش از آن، در سال ۱۹۹۴ نیز القاعده بمبی را در یک هواپیمای تجاری ژاپن منفجر کرد که یک ژاپنی در آن جان باخت. چند سال بعد، در سال ۱۹۹۷، القاعده به قلعه لکسور در مصر حمله کرد و ۱۰ ژاپنی را کشت. اکثر آنها زوج های تازه ازدواج کرده ای بودند که در این تور حضور داشتند که این جریان م خشم شدید مردم ژاپن را برانگیخت.

همچنین در سال ۲۰۰۴، القاعده جان یک گردشگر ژاپنی که با نادیده گرفتن هشدارهای دولت ژاپن، وارد عراق شده بود را گرفت. بنابراین، زمانی که ایالات متحده تصمیم به حمله به القاعده و طالبان در افغانستان گرفت، ژاپن اجباری اخلاقی برای همکاری با ایالات متحده داشت. با این حال، به دلیل سیاست امنیتی خود -که در قانون اساسی کشور استفاده از نیروی نظامی در کشورهای خارجی را محدود می سازد- همکاری ژاپن بر حمایت از عملیات ایالات متحده متمرکز بود.  (Nagao, 2022)

در مجموع باید گفت کمپین تحت رهبری ایالات متحده خواستار افزایش تعهد به فعالیت های ضد تروریستی و تلاش های بازسازی شد و این امر به تبدیل شدن ژاپن به یکی از بازیگران کلیدی در حل و فصل پس از جنگ در افغانستان منتهی گردید. همان طور که اشاره شد، مشارکت نظامی ژاپن با مشارکت این کشور در عملیات بازدارندگی دریایی در اقیانوس هند مرتبط بود. در آوریل ۲۰۰۲، گروه ۸ طرحی را برای اصلاحات بهش امنیتی در افغانستان به تصویب رساند، که ژاپن را به یکی از کشور های مسئول برای اصلاحات تبدیل کرد. چنانچه ژاپن به همراه سازمان ملل مسئول برنامه دی.دی.آر (خلع سلاح، خنثی سازی، ادغام مجدد) گردید.

به گفته برخی ناظران، گرچه هیچگاه نیروی رزمی ژاپن در افغانستان استقرار نیافت ولی ماموریت نیروی دریایی ژاپن مظهر حمایت بالقوه ژاپن از آمریکا محسوب می شد. به هرروی با توجه به اینکه ژاپن سیاست گذاری خود در افغانستان را عمدتاً، هرچند نه منحصراً، در چارچوب مدیریت اتحاد ایالات متحده-ژاپن انجام داد؛ پس از سال ۲۰۱۴، زمانی که بیشتر نیروهای ایالات متحده و ناتو از افغانستان برای خروج برنامه ریزی کردند، پایان دادن به این تعهد امضا شده در سیاست خارجی ژاپن نیز اجتناب ناپذیر می نمود.

ادامۀ مطلب در شمارۀ دوم از “مناسبات ژاپن با افغانستان: از پیوندهای تاریخی-فرهنگی، تا عملگرایی در مسیر مبارزه با تروریسم”

 

[۱] the disarmament, demobilization, and reintegration (DDR)

[۲] Enlightened Rule

[۳] Heihachiro Togo

[۴] Tsuneo Matsudaira

[۵] Masamoto Kitada

[۶] Maritime Self-Defense Force (JMSDF)

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا