بنیاد جیمزتاون و بخش افغانستان(۲۰)
۳ اسفند(حوت)۱۴۰۱-۲۰۲۳/۲/۲۲
بنیاد جیمز تاون یکی از اندیشکده های آمریکایی است که ماموریت خود را اطلاع رسانی و آموزش به سیاست گذاران و جامعه ای گسترده تر در مورد رویدادها و روندها درمورد جوامعی می داند که ازنظر استراتژیک یا تاکتیکی برای ایالات متحده مهم هستند که اغلب دسترسی به چنین اطلاعاتی محدود است. در همین رابطه این بنیاد در قمست معرفی خود آورده است که اندیشکده با استفاده از منابع بومی اولیه، مطالب بدون سوگیری سیاسی، سانسور یا دستور کار خاصی را ارائه و در اختیار دیگران قرار می دهد.از طرف دیگر، اطلاعات این بنیاد اغلب تنها منبع اطلاعاتی است که از طریق کانال های رسمی یا اطلاعاتی به ویژه در مورد منطقه اوراسیا و تروریسم در دسترس قرار می گیرد.
بنیاد جیمز تاون که در سال ۱۹۸۴ توسط ویلیام گیمر تاسیس شد، عمده تمرکز خود را به بلوک شرق اختصاص داده بود به طوری که از طریق انتشار اطلاعات خود در مورد جوامع بسته توتالیتر اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی کمک مستقیمی به سقوط کمونیسم کرد. همچنین، این بنیاد به عنوان یک منبع دست اول و پیشرو در مورد اوراسیا شناخته می شود. علاوه بر این یکی از منابع معتبر در مورد فضای پس از فروپاشی شوروی، قفقاز، آسیای مرکزی و چین است. علاوه بر این، بعداز ۱۱ سپتامبر از شبکه ای از کارشناسان بومی در بیش از ۵۰ کشور مختلف برای انجام تحقیق و تحلیل در مورد تروریسم ، رشد القاعده و شاخه های القاعده در سراسر جهان استفاده کرده است. جیمز تاون با استفاده از شبکه جهانی متخصصان درحال رشد به منبع مهم و بدون سانسور و یک منبع باز در مورد مناطق اصلی درگیری در سراسر جهان-از دریای سیاه تا سیبری، از خلیج فارس تا آمریکای لاتین و اقیانوس آرام تبدیل شده است. هسته اصلی این بنیاد از افرادی چون مقامات عالی رتبه دولتی و افسران نظامی، دانشمندان علوم سیاسی، روزنامه نگاران، دانشمندان و اقتصاددانان است. نگاه آنها کمک قابل توجهی به سیاستگذاران می کند که درگیر رسیدگی به تهدیدات جهانی تازه درحال ظهور در جهان پس از ۱۱ سپتامبر هستند.
درراستای اهداف این بنیاد، چندین برنامه مانند برنامه چین، برنامه آگاهی دهی روزانه اوراسیا، برنامه تروریسم، برنامه روسیه در خاورمیانه و همچنین سراسر مناطق جهان مانند آفریقا، آسیای مرکزی، چین و آسیا پاسیفیک، اروپا، آمریکای لاتین، خاورمیانه، جنوب آسیا، روسیه و ترکیه در دستور کار مطالعاتی این بنیاد قرار دارد. اما افغانستان در نبیاد جیمز تاون از مناظر مختلف مانند بعد جغرافیایی در زیر جنوب آسیا، از دریچه نقش روسیه در این کشور، فعالیت های گروه های تروریستی در افغانستان و همکاری چین در این کشور مورد مطالعه قرار می گیرد. در ادامه به آخرین خلاصه ای از تازه ترین یادداشت ها پیرامون افغانستان از رویکردهایی که گفته شد، آمده است.
چرا روسیه سربازان سابق افغان را برای جنگ خود علیه اوکراین استخدام می کند؟
این اندیشکده در یکی از آخرین یادداشت های خود در مورد افغانستان به قلم سید فیضل حیدر به نقش نیروهای نظامی پیشین این کشور در جنگ اوکراین پرداخته است. چنانچه که در این مقاله آمده است که براساس گزارش های متعدد، روسیه برای تلاش های جنگی خود علیه اوکراین، پرسنل امنیتی افغان را که قبلا توسط ایالات متحده آموزش دیده بودند، استخدام می کند.کماندوها و سربازان نخبه سابق افغان بنا به گزارش ها درحال پیوستن به شرکت نظامی خصوصی روسی موسوم به گروه واگنر هستند، یک نیروی خصوصی که نقش برجسته ای در جنگ مسکو علیه اوکراین دارد.
این در حالی است که ایالات متحده قبل از خروج، نیروهای دفاعی و امنیتی ملی افغانستان را ایجاد و آموزش داد و تقریبا ۹۰ میلیارد دلار در ۲۰ سال گذشته هزینه کرد. به طوری که زمانی که نیروهای آمریکایی سرانجام افغانستان را ترک کردند، بین ۲۰۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰ کماندوی افغان در این کشور باقی ماندند. اگرچه مقامات روسی گزارش های مربوط به استخدام سربازان سابق افغان را رد می کنند، چند تن از پرسنل امنیتی سابق افغانستان فاش کرده اند که تهران سربازان سابق افغانستان را در ایران برای استقرار آنها علیه اوکراین استخدام کرده است. کرملین در ازای پیوستن به تلاش های جنگی به آنها شهروندی روسیه و زندگی بهتر در روسیه را پیشنهاد داده است. در همین رابطه یکی از اعضای سابق نیروهای ویژه افغانستان وضعیت خود را در مورد رها شدن توسط ایالات متحده و دولت سابق افغانستان بیان کرد و ابراز تاسف کرد که پس از سقوط رژیم، آمریکا ما رو فروخت و کشور را به تروریست ها تسلیم کرد. ما دیگر جایی برای زندگی در افغانستان نداشتیم. زیرا تروریست های طالبان ما رو تعقیب کردند. چندتن از همتایان ما دستگیر و سر بریده شدند و ما مجبور به ترک افغانستان شدیم.
این صحبت ها دقیقاً نشان می دهد که چرا برخی از کماندوهای افغان آماده پیوستن به تجاوز روسیه به اوکراین هستند.درواقع، در پی تسلط طالبان بر افغانستان پس از خروج نیروهای آمریکایی و تسلیم دولت افغانستان در سال ۲۰۲۱، هزاران سرباز افغان از افغانستان گریختند و به کشورهای همسایه ازجمله ایران پناه بردند تا خود را از دست جنگجویان طالبان نجات دهند. در نتیجه آنها با انبوهی از تهدیدات امنیتی و چالش های مالی رو برو هستند و عملا آنها را مجبور به پیوستن به نیروهای مزدور روسیه می کند. به طور کلی، این سربازان افغان ترجیح می دهند از جنگیدن برای واگنر اجتناب کنند، اما اجبار آنها را مجبور می کند تا به نیروهای روسیه بپیوندند. چراکه آنها مملو از ترس های متعدد مانند،اخراج، نگرانی های امنیتی برای خانواده هایشان، مشکلات مالی، همچنین ترس از کشته شدن به دست طالبان هستند. همانطور که ژنرال سابق افغان عبدالرئوف ارغندیوال بیان کرد، آنها نمی خواهند به جنگ بروند اما چاره ای ندارند.
پس از حمله به هتل کابل: طالبان و چین با چالش های امنیتی در افغانستان روبرو می شوند
در مقاله ای دیگر از این بنیاد به قلم ظفر اقبال یوسفزی به رابطه چین و طالبان زیر سایه تهدیدهای امنیتی داعش در افغانستان پرداخته است. در این مقاله آمده است که در ۱۲ دسامبر، اعضای داعش به یک هتل محلی در کابل که چندین شهروند چینی در آن اقامت داشتند، حمله کردند. در این حمله پنج شهروند چینی به همراه ۱۸ نفر دیگر زخمی و سه مهاجم توسط نیروهای امنیتی کشته شدند. این حمله باعث خواهد شد که تعهد پکن به امنیت و ثبات در افغانستان را تقویت خواهد کرد. چراکه افغانستان ناپایدار و بی ثبات منافع چین را تهدید و می تواند مانعی برای موفقیت طرح کمربند و جاده باشد. علاوه بر این، منابع چینی ابراز نگرانی کرده اند که عدم اطمینان و ناآرامی می تواند منجر به تبدیل شدن افغانستان به کانون تروریست هایی شود که منطقه سین کیانگ و منافع چین را در خارج مورد هدف قرار دهند. در پاسخ به این چالش ها، چین تلاش کرده است تا از طالبان حمایت کافی برای مبارزه با انواع تروریسم و افراط گرایی در افغانستان فراهم کند. پس از خروج ایالات متحده از افغانستان و سقوط کابل، داعش به عنوان یکی از تهدیدهای اصلی برای حکومت طالبان، اقلیت های قومی به ویژه جامعه هزاره و اتباع خارجی ازجمله اتباع چین و منافع تجاری مطرح شده است.
با این حال، چندین عامل توانسته چین را به تعمیق تعامل و حمایت از طالبان سوق دهد. زمانی که کابل به دست طالبان افتاد، جهان مبهوت ونگران از قدرت طالبان بودند. با این حال برخی از کشورها مانند ایران، روسیه، چین و پاکستان ازجمله کشورهایی بودند که انتظار بهبود امنیت و ثبات در افغانستان را داشتند و از جامعه جهانی خواستند تا طالبان را برای ایجاد ثبات کمک کند. در آن زمان، نماینده جمهوری خلق چین گفت: چین از طالبان انتظار دارد که تعهد خود را برای تضمین گذار آرام وضعیت در افغانستان، مهار انواع تروریسم و اعمال جنایتکارانه، دور نگه داشتن مردم افغانستان از جنگ و بازسازی وطن زیبای خود انجام دهد». علاوه بر این، چین حضور ایالات متحده در افغانستان را یک تهدید استراتژیک برای خود می دانست. درنتیجه، خروج ایالات متحده و بازگشت طالبان به قدرت که پکن با آنها روابط نزدیک دارد، عموماً به عنوان تحولات ژئوپلتیکی سودمند برای چین تلقی می شد. چین منافع استراتژیک، سیاسی، اقتصادی و امنیتی در افغانستان دارد که می خواهد آن ها را تامین کند. علاوه بر این چین می داند که طالبان به حمایت سیاسی و اقتصادی و رفتاری برای تحکیم حکومت خود و دستیابی به مشروعیت بین المللی نیاز دارد.درواقع، طالبان به دنبال ایجاد روابط نزدیک با همه همسایگان و بازیگران جهانی برای کسب حمایت سیاسی-اقتصادی و ایجاد تعامل معنادار هستند. تعامل چین و طالبان چیز جدیدی نیست. طالبان سالهاست که بازدیدکنندگان مکرر چین بوده اند.
به همین ترتیب طالبان از چین می خواهد که از آنها حمایت سیاسی کنند و در این کشور جنگ زده سرمایه گذاری داشته باشند تا وضعیت کشور رو به ثبات پیش رود و فرصت های شغلی را فراهم کند که به که بهبود اقتصاد متزلزل افغانستان کمک کند. اداره طالبان در کابل بر این باور است که باتوجه به ابهامات و مشکلات عمیقی که کشور با آن روبروست، پکن مسلماً بهترین شریک ظاهر خواهد شد. بنابراین این گروه به شدت به حمایت های چین نیاز دارد و حتی امیدوار است که پکن به رسمیت شناختن دیپلماتیک خود را انجام دهد