سر تیتر خبرهاسیاستیادداشت ها

رد پای شکست توافق دوحه پیرامون تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان

۱اسفند(حوت)۱۴۰۱-۲۰۲۳/۲/۲۰

نویسنده: مری جان محمدی

مقدمه

افغانستان طی ادوار مختلف تاریخ،گروه ها وجریان های قومی-سیاسی زیادی را با خود داشته است اما نبود یک حکومت فراگیر/همه شمول که مورد توافق همه گروه ها و طرف ها قرار داشته باشد از یک طرف سبب تشدید جنگ و بی ثباتی شد و از سوی دیگر زمینه مداخله ی کشورهای خارجی را در امور داخلی افغانستان مساعد نمود افغانستان حدود چهار دهه می شود که در جنگ، ناامنی و بی ثباتی به سر می برد که این معضلات ناشی از وجود حکومت های استبدادی و نبود حکومت فراگیر ملی که اجماع همه گروه ها و جریان های مختلف سیاسی در آن وجود داشته باشد، می باشد. در واقع نبود حکومت فراگیر/همه شمول همه فرصت های مادی و معنوی این کشور را در معرض نابودی قرار داده و چالش ها وبحران های زیادی از جمله فقر،بیکاری وگرسنگی را برای شهروندان این کشور به ارمغان آورده است. در حال حاضر افغانستان کشوری است در حال منازعه و بخش بزرگ این منازعه بر سر تقسیم نابرابر قدرت میان گروه ها ونیروهای سیاسی و نبود حکومتی است که بتواند منافع تمام اقشار مختلف جامعه ی سیاسی را تامین نماید. هرچند گفتمان های سیاسی زیادی پیرامون شکل گیری حکومت فراگیر در کشور همواره مورد نظر بازیگران داخلی، منطقه ای و جهانی قرار داشته ولی تا کنون این تلاش ها برای پایان بحران در افغانستان نتیجه ی مثمری به همراه نداشته است.

بعد از به قدرت رسیدن گروه طالبان در افغانستان یک بار دیگر قدرت سیاسی در این کشور بدست یک گروه خاص قومی قرار گرفته و سایر جریان ها و نیروهای سیاسی از قدرت محروم شده اند. هرچند بعد از امضای توافق نامهی صلح دوحه میان هیاَت گفتگو کننده ی طالبان و امریکا خوشبینی های زیادی وجود داشت که بعد از عملی شدن ماده های این توافق نامه که یکی از آن تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان بود صلح و ثبات در این کشور تامین خواهد شد اما بعد از ناکامی پروسه ی صلح و سقوط زود هنگام جمهوریت سبب شد تا این ماده های توافق نامه جنبه ی عملی به خود نگیرد و این فرصت پیش آمده برای تشکیل حکومت فراگیر اکنون با یک چالش بزرگ در افغانستان مبدل گردیده است. زیرا بعد از به قدرت رسیدن گروه طالبان و با وجود اینکه جامعه ی بین المللی فشارهای زیادی را بالای حکومت طالبان وارد نموده و یکی از پیش شرط های خود را برای به رسمیت شناختن حکومت آنان تشکیل حکومت فراگیر گفته است اما تا هنوز حکومت سرپرست طالبان به این خواسته های جهانی پاسخ مثبت نداده است. در حال حاضر نه تنها اینکه از فرصت های پیش آمده برای تشکیل حکومت فراگیر استفاده صورت نمیگیرد بلکه با گذشت هر روز دامنه ی چالش های افغانستان گسترش می یابد که شهروندان افغانستان هر لحظه برای این معضلات قربانی می شوند و زندگی رقت باری را در کشور سپری می نمایند.

بنابراین تا زمانیکه در افغانستان یک حکومت فراگیر مردمی که مورد اجماع تمام گروه ها و جریان های سیاسی قرار داشته باشد، شکل نگیرد نه تنها اینکه خشونت ها و بحران ها در این کشور کاهش نخواهد یافت بلکه به مراتب فاجعه های زیادی را برای مردم افغانستان به میان خواهد آورد. در واقع صلح و ثبات پایدار در افغانستان بدون تشکیل حکومت فراگیر امکان پذیر نخواهد بود. اکنون دیده می شود که تشکیل حکومت فراگیر توسط گروه های مختلف سیاسی به یک بن بست جدی مبدل شده است و تا زمانیکه جامعه ی جهانی با یک طرح و پلان منظم سیاسی این روند را حمایت و پشتیبانی قاطع ننماید، تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان بعید به نظر می رسد. زیرا گروه ها وجریان های مختلف در کشور نظام های سیاسی مختلفی را خط مشی خود تعیین نموده که در تضاد خواسته ها و منافع سایر جریان قرار گرفته است. بناً جامعه ی جهانی در این امر مهم می تواند نقش تأثیر گزار/تعیین کننده ی داشته باشد.

عملی نشدن توافق نامه ی صلح دوحه

توافقنامه ی صلح دوحه یکی از فرصت های استثنائی بود که در صورت عملی شدن آن میتوانست برای حل بحران افغانستان مؤثر واقع شود. اما عملی نشدن این توافقنامه اکنون به یکی از چالشهای جدی فرا راه صلح وثبات در این کشور مبدل شده است. زیرا بعد از به حاشیه راندن حکومت پیشین افغانستان توسط امریکا این کشور منافع استراتیژیک خود را در اولویت قرار داده و به نحوی دستاوردها و فرصت های بیست سال گذشته ی مردم افغانستان را نادیده گرفت. با این وجود امریکا که خود در رأس این تحولات مهم افغانستان قرار داشت نتوانست در انجام تعهدات خود نسبت به مردم افغانستان موفقانه عمل نماید. هرچند پایان جنگ بیست سالهی آمریکا و کاهش هزینه های چند میلیارد دالری این کشور یکی از دستاوردهای رهبران امریکا گفته می شود اما در انجام عملی شدن سیاست های اعلامی خود در افغانستان اکنون با پرسش های زیاد جهانی روبرو گردیده است. از سوی دیگر با امضای توافق صلح دوحه میان طالبان وامریکا هردو طرف اعلام نمودند که این توافق منجر به پایان جنگ و آغاز یک روند جدید در افغانستان خواهد گردید اما عملی نشدن ماده های این توافقنامه اکنون چالش های زیادی را در افغانستان بوجود آورده است.

هرچند بارها دو طرف امضا کننده ی صلح دوحه یکدیگر را متهم به نقص و عملی نشدن ماده های آن نموده اند اما واقعیت امر این است که هردو طرف هم امریکا و طالبان آنچه را در دوحه با مردم افغانستان تعهد سپرده بودند تا هنوز عملی  نکرده اند. تشکیل حکومت فراگیر که یکی از ماده های مهم این توافقنامه بود از سوی هردو طرف نقض گردیده ودر انجام عملی شدن آن ناکام مانده اند. زیرا از یک طرف امریکا نسبت به رهبران حکومت پیشین دچار سو‌ءزن بود ودر تمام توافقات پنهانی از جمله توافق صلح دوحه آنان را نادیده گرفت از طرف دیگر با به قدرت طالبان این گروه سایر جریان ها خصوصاً احزاب سیاسی را از قدرت سیاسی محروم و حتی در مقابل بعضی آن ها دست به خشونت پرداخت.که این روند آیندهی سیاسی افغانستان را با بن بستهای جدی همراه خواهد ساخت. بنابرین با وجود اینکه توافق صلح دوحه یک فرصت پیش آمده برای پایان جنگ در افغانستان گفته می شد اما با عملی نشدن ماده های آن از جمله تشکیل حکومت فراگیر در این کشور اکنون این فرصت به یک چالش جدی برای حل بحران افغانستان مبدل گردیده است. زیرا در تشکیل حکومت فراگیر طرف های درگیر بحران افغانستان خصوصاً امریکا و طالبان صادق نبوده و آنچه را وعده نموده بودند تا هنوز عملی نکرده اند.

یکی از چالش های بزرگ دیگر که سد راه تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان قرار گرفته، ناسازگاری ایدولوژی طالبان با سایر جریان های سیاسی در این کشور است. طالبان نوع حکومت خود را “امارت اسلامی” از سالها قبل انتخاب  نموده اند و از هرگونه تجدید نظر در تغییر این ساختار حکومت جلوگیری خواهند کرد. بناً تناقض در خواست های جریان ها و گروه های سیاسی یکی از چالش های است که همواره وجود داشته و هیچ کدام از خواسته های خود عقب گرد نخواهد داشت. نوع حکومتی را که گروه طالبان در افغانستان ایجاد نموده اند با هیچ جریان سیاسی دیگر تطابق نداشته و امکان تشکیل حکومت فراگیر را با بن بست های همراه نموده است. زیرا یک سال و اندی می شود که جامعه ی جهانی فشارها زیادی را برروی حکومت سرپرست طالبان آورده و تاکید می ورزد تا زمانیکه حکومت فراگیر در افغانستان توسط طالبان شکل نگیرد حکومت آنان را به رسمیت نخواهند شناخت. با این حال حکومت سرپرست طالبان نیز همواره با این خواسته ها تمکین ننموده و اعلام نموده است که حکومت آنان فراگیر و همه شمول است. با آنکه جریان های مخالف گروه طالبان پیشینه ی جنگ و خشونت را با آنها داشته از این خاطر امکان تعامل آنها برای تشکیل یک حکومت فراگیر بعید به نظر میرسد. بنابراین تا زمانیکه جامعه ی بین المللی با فشارهای لازم خود تلاش های جدی را برای تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان انجام ندهد، شکل گیری حکومت فراگیر ملی امکانپذیر نخواهد بود.

پایان سلطه ی نظامی آمریکا از افغانستان

امریکا بعد از دو دهه حضور نظامی در افغانستان سرانجام با امضای توافق نامهی صلح دوحه با طالبان تصمیم گرفت تا از این کشور خارج شود.با تحول ژرف در استراتژی های میان مدت و دراز مدت ایالات متحده ی امریکا اوضاع افغانستان نیز متحول گردیده و این کشور یک بار دیگر با بحران های نافرجام رو به رو شده است. با آنکه امریکا هدف از حضور خود در افغانستان را مبارزه با هراس افگنی، جلوگیری از تولید و قاچاق مواد مخدر و تامین حقوق بشر اعلام نموده بود اما بعد از دو دهه حضور نظامی نه تنها اینکه با این اهداف تعیین شده مبارزه ی جدی ننمود بلکه در گسترش این پدیده ها نیز نقش اساسی داشته/دارد. زیرا بعد از بیست سال حضور این کشور در افغانستان، فعالیت گروه های تروریستی افزایش، حقوق بشر نقص و قاچاق مواد مخدر نیز چند برابر شده است. اما بعد از خروج شتاب زده ی آمریکا از فرصتها و چالش های زیادی را نیز برای افغانستان به همراه داشته است. امریکا با طرح و پلان گزاری منافع محور خود در هر مقطع زمانی از  گروه های خاصی در افغانستان حمایت و پشتیبانی نموده است. طی بیست سال گذشته این کشور با جریان ها و نیروهای سیاسی-مردمی حمایت نمود در حالیکه آن سوی قضیه در مقابل نیروهای طالبان در جنگ وخشونت قرار داشت. اما بعد از تغییر در استراتژیهای این کشور اکنون با گروه طالبان توافق نموده وسایر گروهها و رهبران سیاسی حکومت پیشین افغانستان را نادیده گرفته است.

با آنکه رهبران ایالات متحده ی امریکا بارها تاکید ورزیدند که دیگر علاقه ی برای حضور در افغانستان ندارند، با توافق صلح دوحه این کشور تاریخ خروج خود را از افغانستان تعیین نموده و سرانجام در تاریخ همان تاریخ افغانستان را ترک و به حال خودش رها نمود. بنابراین پایان سلطه ی نظامی آمریکا از افغانستان برای جریان ها و نیروهای سیاسی این کشور یک فرصت تاریخی را مساعد نموده تا تمام این نیروهای سیاسی بتوانند برای صلح وثبات پایدار در این کشور یک حکومت فراگیر ملی که مورد توافق همه طرفها قرار داشته باشد را تشکیل دهند. بعد از خروج امریکا، افغانستان بیش از هر زمان دیگر نیازمند گفتمان های است که برای حل بحران آن شکل بگیرد. در واقع این شرایط مطلوب سیاسی اگر از آن به نحو درست استفاده صورت بگیرد میتواند برای ختم جنگ ومنازعه نقش مهم ایفا نماید. زیرا بعد از خاتمه ی سلطه ی آمریکا تمام نیروهای سیاسی با درنظر داشت وحدت ملی کشور میتوانند در تحولات آینده ی این کشور نقش تاثیرگزاری داشته باشند. و زمینه ی تشکیل حکومت فراگیر که جامعه ی سیاسی افغانستان نیاز جدی برای آن دارد می توانند این گام مهم را انجام دهند. اما این روند نیز همواره با بن بست های همراه بوده و چالش های زیادی از سوی کشورهای خارجی خصوصاً امریکا در این مسیر ایجاد شده است. زیرا هنوز هم امریکا با مداخله ی آشکار خود میان گروه ها و جریان های سیاسی مختلف منازعه ی جدیدی را به راه انداخته و نمی گذارد مردم افغانستان به یک دولت فراگیر ملی دست یابد.

 سقوط زود هنگام جمهوریت در کشور

مذاکره و مصالحه با طالبان یکی از اهداف مهم حکومت جمهوری در افغانستان گفته میشد اما این روند همواره با تناقضات و بن بست های نیز همراه بود. زیرا امریکا با اتخاذ سیاست های چند گانه در قبال طرف های درگیر بحران در افغانستان تمام معادلات سیاسی را در محور منافع استراتیژیک خود دنبال می نمود. و این ایالات متحده ی آمریکا با همکاری متحدین منطقه ای خود بود که برای آینده ی سیاسی افغانستان سناریو سازی می نمود که سرانجام این سناریو سازیها تغییر در معادلات قدرت سیاسی در افغانستان انجامید. بعد از بدست گرفتن پروسه ی صلح افغانستان توسط امریکا با همکاری بازیگران منطقه ای چون قطر و پاکستان حکومت جمهوری در کشور به حاشیه قرار گرفته و با گذشت هر روز پایه های این حکومت متزلزل می گردید. شکننده گی و بی ثباتی از مواردی مهمی بود که زمینه ی سقوط حکومت جمهوری که طی بیست سال امریکا با هزینه های وافر آن را حمایت و پشتیبانی مینمود را فراهم گردید. درواقع، بعد از امضای توافق نامه ی صلح دوحه زمینه ی سقوط نظام جمهوری در کشور فراهم گردید. به این ترتیب فرصت ها و دست آوردهای این نظام یکی پی دیگر در معرض نابودی قرار گرفت.

تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان یکی از مسائلی جدی بود که قبلاً مورد توافق طرف های درگیر صورت گرفته بود و طالبان با هیات آمریکائی تعهد سپرده بودند که بعد از خروج نیروهای خارجی از افغانستان آنها با اعضای حکومت جمهوری یک جا شده وحکومت فراگیر ملی را تشکیل خواهند داد. این فرصت پیش آمده در آغاز خوشبینی های زیادی را نیز به همراه داشته و مورد توافق همه طیف های مختلف جامعه نیز قرار گرفت. اما بعداً این فرصت به یک چالش بزرگ فراه را صلح وثبات افغانستان مبدل گردید.زیرا با فرار اشرف غنی از افغانستان شیرازهی حکومت جمهوری از هم پاشید و تمام توافقات وسناریوهای آیندهی سیاسی افغانستان خصوصاً تشکیل حکومت فراگیر را با موانعهای همراه ساخت. بعد از فروپاشی زود هنگام جمهوریت گروهها و جریانهای مختلف قومی-سیاسی از افغانستان خارج گردیده و به این ترتیب تمام قدرت در افغانستان بدست گروه طالبان افتاد. بنابراین سقوط زود هنگام نظام جمهوری یکی از چالش های مهمی بود که تاکنون بر روند تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان سایه افگنده و تاهنوز عملی نشده است. در حال حاضر نیز دیده می شود که حکومت سرپرست طالبان با هیچ کدام از اعضای حکومت پیشین ارتباط مستقیم نداشته و آنها را در قدرت سهیم نخواهند کرد.

 نتیجه گیری

تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان یکی از معماهایی است که تاکنون به واقعیت مبدل نشده است. بعد از امضای توافقنامه ی صلح دوحه میان هیاَت گفتگو کننده ی آمریکا و طالبان تعهدات مبنی بر این بود تا در آینده یک حکومت فراگیر ملی که مورد توافق همه گروههای قومی-سیاسی به شمول طالبان در آن سهیم باشد شکل بگیرد. در این میان فرصت های زیادی برای تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان وجود داشت که می توانست بحران های سیاسی این کشور را حل نماید. یکی از این فرصت ها، امضای توافقنامه صلح دوحه با طالبان و پشتیبانی جامعه ی بین المللی از روند تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان بود. جامعه ی جهانی در رأس امریکا همه طرف های درگیر بحران افغانستان را متقاعد نمود تا برای پایان جنگ و بیثباتی افغانستان حکومت فراگیر را در این کشور شکل دهند. اما در حال حاضر دیده می شود که عدم استفاده از این فرصت صادق نبودن طرفای توافق کننده ی صلح این روند را با چالش های جدی همراه نموده و تاکنون حکومت فراگیر در کشور شکل نگرفته است. از سوی هم با وجود اینکه امضای توافقنامه صلح دوحه میتواند یک گام بسیار مهم در تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان به حساب بیاید اما عملی نشدن ماده های این توافقنامه از سوی هر دو طرف بن بست های زیادی را برای تشکیل حکومت فراگیر ایجاد نموده اند.

از جانب دیگر پایان سلطه ی نظامی آمریکا از افغانستان یک فرصت استثنایی بود برای اجماع سیاسی میان گروه ها و جریان های مختلف سیاسی افغانستان که می توانستند برای تشکیل حکومت فراگیر باهم گفتگو نمایند. اما مداخله ی آمریکا جانب داری این کشور نسبت به این موضوع سبب گردید تا تشکیل حکومت فراگیر با چالش های زیادی همراه شود. اکنون که یک سال و اندی از به قدرت رسیدن طالبان میگذرد تا کنون هیچ روندی را برای تشکیل حکومت فراگیر ایجاد نکرده اند. از سوی دیگر با وجود فشارهای جامعه ی جهانی و پیش شرط های آنها مبنی بر برسمیت شناختن حکومت طالبان اما باز هم حکومت موجود در افغانستان به این خواسته ها تا هنوز تمکین نکرده است. عدم تمکین طالبان بر تشکیل حکومت فراگیر یکی از چالش های مهم فراه را این روند گفته می شود. طالبان که ایدئولوژی خاص خود را دنبال می نمایند هیچ گاهی با گروه های قومی-سیاسی دیگر در افغانستان قابل تعامل نیستند. بنابراین تشکیل حکومت فراگیر که خواسته های جامعه ی جهانی است اکنون به یک بن بست جدی مبدل گردیده که تمکین کردن طالبان با این خواسته های جهانی بعید به نظر می رسد. بنابراین، تنها راه حل را می‌توان با فشارهای بیشتر جامعه ی جهانی دانست که در صورت اتخاذ یک طرح و پلان منظم میتواند این روند را در افغانستان شکل بدهد.

*نوشته بالا منعکس کننده نظرات نویسنده است و لزوماً به معنای رویکرد سایت کلکین نیست.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا