تفکراتی تغییر یافته از روشنفکران پشتون و رژیم طالبان
۵ آذر (قوس) ۱۴۰۲ – ۲۶/ ۱۱/ ۲۰۲۳
سرتاج خان
سرتاج خان تحلیلگر مسائل افغانستان و پاکستان است. نویسنده در مطلب تحلیلی حاضر به بررسی بُعد تازه ای از جریانِ عادی سازیِ موجودیتِ طالبان و پذیرشی متفاوت از سوی طبقه ای برجسته به نام روشنفکران پشتون یا فعالان ناسیونالیست پرداخته است. به باور نویسنده، روشنفکران و یا فعالانی سیاسی که تا پیش از روی کارامدن مجدد طالبان در سال ۲۰۲۱، تمرکز غالب خود را بر انتقاد، سرزنش و مخالفت با طالبان و یا قرار گرفتن در جبهه اپوزیسیون و تقابل با آنها قرار داده بودند، به نظر می رسد طی این مدت از بازگشت طالبان، نه تنها تابع و تسلیمِ شرایطِ حاضر شده، بلکه با اقداماتی ترغیب کننده در جهت نرمالیزه ساختن حکمرانی این گروه و بلکه برجسته ساختن اقدامات آنها در مسیر توسعه اقتصادی و تشریح تلاش حکام طالبانی در جهت اعتلای زندگی مردم افغانستان، سعی در موجه ساختن رهبری آنها بر جامعه و ترویجِ تفکری تعمیم یافته از تن دادن به حکومت امارت اسلامی شده اند. به گفتۀ نویسنده، به نظر می رسد که رژیم طالبان نیز به نوبۀ خود و به انحای مختلف توانسته است جرقه هایی از علاقمندی و همچنین جذب روشنفکران پست مدرن پشتون را روشن کند. مطلب حاضر توسط نازنین نظیفی برای سایت تحلیلی کلکین ترجمه شده است.
گذشت آن روزهایی که طالبان از سوی روشنفکران پست مدرنِ پشتون و یا فعالان سیاسی ملی گرا عملا و علنا با حالتی تحکم آمیز و سرسختانه در رسانه های اجتماعی مورد انتقاد و سرزنش قرار می گرفتند. به دنبال خروج نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده، حکومت طالبان نیز با تحکیم و تثبیت قدرت خود در کابل، هیچ گونه تساهل و رواداری نسبت به زنان، اقلیت ها از خود نشان نداده و یا هیچ نوع احترامی برای دموکراسی قائل نبوده است. باید گفت با فرار طبقه متوسط افغانستان از کشور در آستانۀ خروج نیروهای ایالات متحده در سال ۲۰۲۱، رویدادی که بر بنیاد مقاومت در جامعه افغانستان تاثیر گذاشت؛ مصائب و مشکلات اولیه در همان ابتدای امر شروع به ظهور و بروز نمود. در این شرایط، روشنفکرانِ پست مدرنِ پشتون نیز تسلیم توجیهات و دلیل تراشی هایی از این دست شدند که هیچ انگیزه ذاتی برای تغییر در جامعه افغانستان از نظر مدرنیزه شدن وجود ندارد. یا اقداماتی از سوی قدرت های بیگانه، همچون تهاجمات شوروی و آمریکا به ناامیدی و استیصال جامعه منجر شده است.
بدین ترتیب به نظر می رسد که رژیم طالبان علی رغمِ تمامیِ تعدی و ظلمی که بر مردم روا می دارد، لیکن به انحای مختلف جرقه هایی از تجدید علاقه در میان روشنفکران پست مدرن پشتون را روشن کرده است. چنانچه می توان گفت دولت طالبان روندی از تجارت با کشورهای همسایه خصوصا چین، ایران و پاکستان را تقویت، و بدین ترتیب جریانی از جذب طبقه روشنفکر را آغاز کرده است. تجار و بازرگانان پشتون نیز از این تجارت دوسویه بین کشورهای منتفع می شوند. حتی آن دسته پشتون هایی که در طول جنگ با تروریسم قویا مخالف طالبان بودند، فعالانه درپی قراردادهای تامین مواد معدنی از افغانستان بوده و تعداد قابل توجهی در تجارت زغال سنگ مشغول می باشند. این ها همه در شرایطی مطرح می شود که در شبکه های اجتماعی به طور پراکنده و گسترده شاهد انتشار اخباری بودیم که نشان از آن داشت زمانیکه پاکستانی ها بالاترین تورم را تجربه می کردند، نرخ تورم در افغانستان آنهم تحت رژیم طالبان طی ماه های ژوئیه تا آگوستِ سال ۲۰۲۳ منفی گزارش شده بود. همترازی و یا به عبارتی، برابریِ ارزیِ دلار-افغانی نیز به این تاثیرگذاری کمک کرد. از آنجایی که روپیه پاکستان به طور قابل ملاحظه ای در برابر دلار آمریکایی کاهش یافته و یا ارزش خود را از دست داده است، در این هنگامه، افغانی به عنوان یک واحد پولی شروع به نشان دادن ثبات خود در برابر بی ثباتی روپیه پاکستان نمود. با این روند، رژیم طالبان مدعی آن گردید که، (واحد پولیِ) افغانی در مقایسه با سایر (واحد پولی سایر) کشورهای منطقه ثبات خود را حفظ کرده است. بنابراین آنگونه که به نظر می رسد رژیم طالبان به طرز ماهرانه ای از مشکلات داخلی و خارجی خود در حال عبور کردن است.
اما فراتر از همه این موارد، ویدئوهای به اشتراک گذاشته شده در شبکه های اجتماعی از سوی فعالان سیاسی ملی گراست که دستاوردهای باورنکردنی رژیم طالبان و پروژه هایی کلان را به نمایش گذاشته، با این اقدام خود، ادعا و تائیدی بر عدم وجود فساد همچنین پیشرفت و همکاری سریع با جوامع محلی، آنهم با استفاده از منابع و ماشین آلات موجود را دارند. همچنین اخباری منتشر شده در شبکه های اجتماعی نشان می دهد که دولت فعلی افغانستان در نظر دارد تا سدی بر روی رودخانه کنر بسازد که ۱۲۰۰ مگاوات برق برای این کشور تولید می کند و این پروژه می تواند در بردارندۀ پیامدها و عواقبی منفی برای روابط پاکستان و افغانستان باشد. اما علاوه بر موارد فوق الذکر، بزرگترین پروژه ای که بیشترین توجه را به خود جلب کرده و به طور گسترده در رسانه های اجتماعی به اشتراک گذاشته می شود، ساخت کانال قوش تپه است که همچون تاجی بر پادشاهیِ حکومت طالبان به شمار می رود.
شایان ذکر است پیش بینی می شود که با ساخت کانال قوش تپه به طول ۲۸۵ کیلومتر در شمال افغانستان و با هدف کانال دهی و هدایت سازی آب از جیحون (رودخانه آمو)، ۵۵۰,۰۰۰ هکتار بیابان به زمین زراعی و کشت و کار تبدیل شود. در همین راستا یک فعال ناسیونالیست پشتون که در جریانی از تجارت معادن با افغانستان نقش دارد و پیشتر با تروریسم طالبان به شدت مخالف بود اکنون چنین اشاره می کند که رژیم طالبان در افغانستان انقلابی را به وجود آورده که منجر به تغییرات عظیمی گردیده است. به گفتۀ وی، «آن پروژه های بزرگ که در رسانه های اجتماعی به اشتراک گذاشته می شوند، تنها نوکی از این کوه یخی هستند.»
چنین به نظر می آید که حکام جدید افغانستان، دست به کشف و آشکار سازیِ روال و رویه ای از پروژه هایی زده اند که روشنفکران هم برای توسعه اقتصادی و هم برای اعتلای زندگیِ مردم عادی ضروری می دانند. همچنین فعالی ملی گرا در همین راستا و در پاسخ به این سوال که چرا فعالان ملی گرا این قبیل پست ها را در شبکه های اجتماعی به اشتراک می گذارند، چنین پاسخ داد که «به عقیده من، افراد این پست ها را بدان دلیل نشر می دهند چون تصورِ غالب و عمومی براین مبناست که طالبان بی کفایت بوده، برای حکومتداری مناسب نیستند و هیچ دیدگاه و تخصص ندارند. -اما- حکومت طالبان -با اقدامات خود- این دست تصورات را رد کرده است.»
با این حال باید گفت که سیاست های طالبانی دررابطه با آموزش و تحصیل زنان و دختران در سراسر افغانستان یکسان نیست. هزاران دختر در خانه های خود از طریق آموزش غیررسمی تحصیل می کنند. مدارس و دانشکده های دخترانه در منطقه هزاره جات افغانستان باز است و حتی زنان نیز در این منطقه مغازه داشته و مشغول به کارند. به باور این فعال ملی گرا، طالبان باید در تغییر سیاست های خود در مورد تحصیل دختران تاثیرگذار باشند.
طی مدت روی کار آمدن طالبان، دولت آنها همچنان به تعهداتی بین المللی که برای به رسمیت شناختن وجهی حیاتی و مهم به حساب می آید، عمل نکرده است. با این حال، دولت پاکستان محتاطانه روابط خوبی با این رژیم حفظ کرد تا آنکه این روابط چند ماه پیش کمی تیره شد. چراکه فعالیت های خشونت آمیز گروه تحریک طالبان پاکستان (تی.تی.پی) و جابه جایی های فرامرزی تجارت و مردم، به دلیل اختلاف بین دوکشور همسایه تبدیل شد.
پس از آن که تحریک طالبان پاکستان حملات خود را بر نیروهای امنیتی پاکستان افزایش داد، تقابل بین پاکستان و افغانستان پیچیده تر شده است. پس از شکست مذاکرات پاکستان با این گروه، دولت این کشور با تحریک طالبان پاکستان درگیر جنگ شده و ژنرال تازه منصوب شده، عاصم منیر، رئیس ستاد ارتش پاکستان نیز علیه این گروه اعلام جنگ نمود. با وجود عدم مخالفت شدید از سوی رهبران پارلمانی پشتون، دولت پاکستان با مقاومت جنبش مسالمت آمیز تحفظ پشتون (PTM) و جنبش ستیزه جوی تحریک طالبان پاکستان (TTP) مواجه شد. با این حال، جز استثناهایی مانند حزب ملی عوامی (ANP) و جنبش ملی دموکراتیک (NDM) که رسما تمایلی به رژیم طالبان ندارند، اما در کل رهبران مذهبی و ناسیونالیست پشتون پاکستانی از جمله مولانا فضل الرحمن، سراج الحق و محمود خان اچکزی به طور علنی از رژیم طالبان انتقاد نکرده اند.
در این میان مسائلی دیگر نظیر مهاجرت اجباری پناهندگان افغان و مسابقات جام جهانی کریکت ۲۰۲۳ نیز به مناقشات بین روشنفکران طرفدار پاکستان و روشنفکران پشتون دامن زده است. چنانچه رقابت کریکت، در کنار تشدید حملات تروریستی به نیروهای امنیتی پاکستان، به عنوان سوختی برای بالا گرفتن آتش بحث و جدل عمل کرده است. روزنامه نگاران و تحلیلگران برجسته ای چون نصرت جاوید و سهیل ورایچ در مناظراتی مشمول چنین مباحثی شرکت کرده و به بررسی پیشینه تاریخی درگیری بین افغان ها و پنجابی ها پرداختند. در حالی که نصرت جاوید اظهار داشت که بدون حمایت دولت طالبان در کابل و پناهگاه های آنها در آن سوی مرز، گروه تحریک طالبان پاکستان قادر به مقابله با نیروهای امنیتی پاکستان نخواهد بود؛ اما سهیل ورایچ بر این عقیده بود که مهاجمان در طول تاریخ از شمال نزدیک شده و پنجاب و کل هند را از آنجا فتح کرده اند. ورایچ این وضعیت را با وضعیتی که هاری سینگ نالوا، فرمانده مهاراجه رانجیت سینگ در قرن نوزدهم با آن مواجه بود، مقایسه کرد؛ یعنی کسی که کارزا مبارزاتی خود را تا کابل بسط و گسترش داد و آن را به محاصره درآورد. بدین ترتیب در این راستا چنین استدلال می شود که امکان آن وجود دارد در صورت تداوم تروریسم و اقدامات تروریستی، پاکستان نیز مجبور خواهد شد با این چالش ها مقابله کرده، و بدون توجه به عواقب آن، برای حمله به پایگاه های تروریستی در داخل افغانستان تردید و تامل نخواهد کرد. اما روشنفکران پشتون در پاسخ به سهیل ورایچ، با انتشار تصویری از اکبرخان، وجودِ پسر ۱۶ ساله ای را به ورایچ یادآور شدند که در نبرد جمرود، هاری سینگ را زمانی که او قصد داشت وارد افغانستان شود، کشت. (هاری سینگ ابتدا مصدوم شد و متعاقباً در اثر جراحات جان باخت)
در این شرایط، روشنفکران از رهبری پشتون در دو سوی خط دیورند خواسته اند تا با دفع شکاف های ایدئولوژیکِ افراطی به نفع رویکردهایی واقع گرایانه و عمل گرایانه، بر اختلافات و تنش های فی مابین فایق آیند. با این وجود، روشنفکران پست مدرنِ ناسیونالیست جای هیچ گونه تردید برای تعریف و تمجید از رژیم طالبان باقی نمی گذارد. بااینکه بر اساس ظواهر امر چنین به نظر می رسد که، رژیم طالبان و پایبندی ظاهری آنها به اسلامگرایی از یک سو، و توسعه اقتصادی از سوی دیگر، ممکن است متفاوت از زبانی باشد که روشنفکران پشتون طرفدار سرمایه داری استفاده می کنند؛ لیکن نگاهی دقیق و موشکافانه تر می تواند آشکار سازد که این دو ایدئولوژی و طرفداران آنها بیشتر از آنچه ما به نظر می رسد مشترک هستند. هرچند یافتن این زمینه های مشترک به طور دقیق و ظریف، چندان هم آسان نیست؛ با این حال وجود دارند. این جریان انعکاس دهندۀ تصویری از وجودِ مخرج مشترکی -توسعه سرمایه داری- در بین دو سر طیف می باشد که در سرتاسر این دو جبهه که عموماً نیز کاملاً متضاد در نظر گرفته می شوند، جریان دارد.
از دیگر سو می توان گفت دموکراسی و حقوق بشر، یعنی دقیقاً آن بخش از دستاوردهای قرن گذشته که روشنفکران به نفع توسعه سرمایه داری به کلی نادیده گرفته اند، خطری احتمالی از افتادن در دام اقتدارگرایی و استبداد را به همراه خواهد داشت. ناکامیِ حتمی روشنفکران در به چالش کشیدن سرکوب رژیم طالبان و عقاید آنها، به جای حمایت و ستایش توسعه تحت همان رژیم، فرصت و امکان جدیدی از زندگی را برای آنها تضمنی می کند. در سایۀ فرار طبقات متوسط از افغانستان، وجود جایگزینی قانع کننده برای رژیم طالبان به ندرت مورد توجه قرار می گیرد. بدین ترتیب بی اعتنایی و سرد شدن ناگهانی نسبت به وجود رژیم طالبان، چندان هم نباید تعجب آور باشد، همانطور که رهبری سیاسی پشتون نیز در ابتدا انقلاب ثور در آوریل ۱۹۷۸ را نپذیرفت. با این وجود باید اشاره کرد که، رژیم های استبدادی بعدی تحت اشغال شوروی و ایالات متحده قابل تحمل بودند. ۴۰ سال گذشته مملو از پیامدهای فاجعه باری از چنین گمراهی ها، فریب ها و فتنه انگیزی هایی بوده است.
بدین منظور؛ به نظر می رسد روشنفکران پشتون نسبت به اصول لیبرال از برابری رسمی انسانی و دموکراسی در قبال اعمالی چون محدود و محبوس ساختن زنان، اقلیت ها و متحدان آنها، به گونه ای مطیع و منعطف شده اند. برخی تغییرات صوریِ ظاهر سازی شده از سوی رژیم طالبان، همچون تحصیل دختران و اجازه دادن به زنان برای کار تحت قوانین و مقررات سختگیرانه ای به نام شرع، می تواند وجود این گروه را برای جامعه به اصطلاح بین الملل و در نتیجه نیروهای منطقه ای قابل تحمل و قابل پذیرش سازد. اما نباید فراموش کرد این شرایط بی شک برای افغان ها -که زندگی آنها ابتدا با جنگ و سپس رژیمی سرکوبگر مخدوش گشته است-؛ وضعیتی ناخوشایند و سخت خواهد بود.