طالبان و دیپلماسی بین المللی
۲۳ بهمن (دلو) ۱۴۰۲ – ۱۲/ ۲/ ۲۰۲۴
نویسنده: گئورگی آساتریان
گئورگی آساتریان، دانشیار دانشگاه دولتی لومونوسوف مسکو و دانشگاه اقتصاد روسیه پلخانوف روسیه و همچنین کارشناس مسائل افغانستان است. به باور نویسندۀ مطلب حاضر، رژیم دوفاکتوی طالبان در افغانستان هر روز یک گام به جریانِ کسب رسمیت و شناسایی بین المللی نزدیک می شود؛ و به نظر می رسد در استمرار شرایطی از تعاملاتِ دو یا چند جانبه و روند عادی سازی روابط کشورهای منطقه با طالبان، ایالات متحده نیز وارد این گود شده و برای بازگشایی کنسولگری خود در افغانستان تمایل نشان داده است. بدین ترتیب می توان گفت اگرچه احتمال دارد جریانِ رسمیت بخشی در کوتاه مدت و در سطح دیپلماتیک رسمی رخ ندهد، اما به هر روی نمی توان منکر شد که یک روند مشخص و واضحی در پیشروی به این سمت و سو وجود دارد که در نهایت آن را محقق می سازد. چنانکه، تعداد فزاینده ای از کشورها محدودیت های تعامل و تماس با طالبان را کاهش داده و مناسبات خود با رهبران امارت اسلامیِ به رسمیت شناخته نشدۀ طالبانِ افغانستان را چه به لحاظ کمی و چه به لحاظ کیفی تعمیق بخشیدند. می توان گفت جرقه این جریان با توافقنامه دوحه و از سوی ایالات متحده زده شد. مطلب حاضر توسط نازنین نظیفی برای سایت تحلیلی کلکین ترجمه شده است.
اخیر وزارت خارجه ایالات متحده سندی راهبردی تحت عنوان “استراتژی یکپارچه افغانستان” منتشر کرد که نشان می دهد ایالات متحده با احتیاط و ملاحظه در حال بررسیِ امکانی از بازگشایی کنسولگری در افغانستان می باشد. در همین راستا می توان متذکر شد که یکی از پیام های اصلی سند دیپلماتیک مذکور این بود: «ما با طالبان از دسترسی کنسولی، شفافیت و پاسخگویی برای آمریکایی ها دفاع می کنیم؛ همچنین از جریانِ فعالیت فرستاده ویژه ریاست جمهوری در امور گروگان ها برای آزادی آمریکایی هایی که به ناحق بازداشت شده اند، حمایت خواهیم کرد.» همچنین در این سند راهبردی چنین اشاره شده است که «ایالات متحده به موضوع حمایت از جابه جایی افغان های واجد شرایط پرداخته، پیرامون آزادی رفت و آمد افغان هایُ دارای مدرک با طالبان تعامل کرده، و افغان ها را هم برای ویزای مهاجرتی ویژه و هم برای ویزای مهاجرت بررسی و پردازش می کنیم.»
شایان توجه است که سفارت آمریکا در کابل در ماه اوت سال ۲۰۲۱ و به دلیل خروج سریع نیروهای آمریکایی از افغانستان به طور ناگهانی بسته شد. از آن زمان به بعد، سفارت ایالات متحده در افغانستان از دوحه مشغول فعالیت بوده و خدمات کنسولی آن نیز در کشورهای همسایه نیز قابل دسترسی است. در عین حال، توماس وست، فرستاده ویژه آمریکا در امور افغانستان، پیشتر اعلام کرده بود که واشنگتن اصلی ترین و بزرگترین حامی حقوق بشردوستانه برای افغانستان است. چنانچه در همین راستا اعلام شد «حتی تا زمانی که ایالات متحده طالبان را به عنوان دولت قانونی افغانستان به رسمیت نشناسد نیز بایستی روابطی موثر و کارآمد ایجاد کنیم که اهداف ایالات متحده را پیش برده و درکِ ما ز آمادگی و توانایی طالبان برای انجام تعهداتشان در قبال ایالات متحده را بیشتر کند.» همچنین بنابراین سند، چنین اشاره شده است که «ایالات متحده در عین حال، می تواند با افغان هایی -شامل اما نه محدود به پاکستان، آسیای مرکزی، ترکیه و امارات متحده عربی– تماس و تعامل داشته باشد که مأموریت های ایالات متحده در آن کشورها، پیرامون مشارکت بخش خصوصی، ابتکارعمل های آموزشی و روند سیاسی آینده در میان افغان ها را تنظیم و هماهنگ می کنند.»
اما انتقاد قابل توجه نسبت به طالبان در این سند راهبردی چنین است که دو سال پس از تسلط طالبان در آگوست ۲۰۲۱، افغانستان اکنون تحت چارچوب و قالبی افراطی از اقتدارگرایی مذهبی قرار دارد که از نیروی نظامی و پلیس مخفی آن به عنوان ابزار انتخابی حکومتی استفاده می کند. مردم آن از گرسنگی می میرند. تحت شرایط حاضر، بسیاری از افغان ها مستعد و آمادۀ گرایش به سمت جریانی از افراطگرایی بوده و یا آنکه با انتخاب های وحشتناکی چون فروش فرزندان یا اعضای بدنشان مواجه اند تا از این طریق، خانوادۀ خود را تامین سازند. اما سومین گزینۀ وحشتناک پیش روی آنها، الحاق و پیوستن به داعش ولایت خراسان (ISIS-K) است؛ داعش ولایت خراسان اعتبار طالبان و امنیت افغانستان را تهدید کرده و درصورتی که کنترل و مهار نگردد، منطقۀ وسیع تری را تهدید می کند. بدین ترتیب به نظر می رسد هدف اصلی ایالات متحده آن است که «تعامل آمریکا جهت ممانعت از استفاده از خاک افغانستان برای انجام حملات تروریستی به ایالات متحده یا هر کشور دیگری کارگر افتد.»
البته باید گفت قصد و منظور ایالات متحده برای گشایش کنسولگری در افغانستان هر چه که باشد، در نهایت امر یک پیروزی بزرگ برای رژیم طالبان خواهد بود. چنانچه ذبیح الله مجاهد، نماینده رسمی امارت اسلامی پیشتر اعلام کرده بود هر کشوری از جمله آمریکا که بخواهد فعالیت های دیپلماتیک خود را در افغانستان از سر بگیرد، می تواند این کار را انجام دهد و رهبر امارت اسلامی طالبان قدردانی خود را از این ابتکارعمل و اقدام ابراز می دارد و آمادگی دارد تا در این راستا همکاری کند. چنانچه به گفتۀ سخنگوی طالبان، اگر هر کشوری قصد تماس و تعامل با ما را داشته باشد، ما نیز همه اقدامات لازم را برای تضمین امنیت انجام خواهیم داد. فرصت بازگشایی سفارت و کنسولگریِ هر کشوری در افغانستان وجود دارد. ما هیچ مشکلی در این راستا نداشته و وضعیت برای برقراری روابط دیپلماتیک نزدیک بین کشورها رو به بهبود است، امری که برای هر دو ملت مفید خواهد بود.»
در اواخر سال گذشته، قزاقستان تصمیم گرفت تا طالبان را از فهرست سازمان های ممنوعه خارج کند. چنانچه به گفتۀ آیبک اسمادیاروف، نماینده رسمی وزارت امور خارجه جمهوری قزاقستان، آستانه به طور مرتب فهرست ملی سازمان های تروریستی ممنوعه خود را به منظور به روز رسانی آن بررسی و بازبینی کرده و به عنوان بخشی از این روند، قزاقستان تصمیم گرفته است تا “بر طبق رویه سازمان ملل”، جنبش طالبان را از این فهرست حذف و نام آن را خط بزند. چنانکه، وی به قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل که اجباری هستند اشاره داشته؛ که بر اساس این قطعنامه ها نیز، طالبان در لیست سازمان های تروریستی گنجانده نشده است.
به طور کل رهبران طالبان به نوبۀ خود بارها اعلام کردند که آنها قصد اعمال و اجرایی سازی اصلاحاتی که در تضاد با “سنت ها و هنجارهای افغانی اسلام” باشد را ندارند. این در حالیست که، تقریبا تمامیِ قدرت های بزرگ و بازیگران منطقه ای خواستار اعمال اصلاحاتی جدی، برپایی دولتی فراگیر و آزادسازی رژیم از طالبان هستند. در نتیجه موارد فوق نشان دهندۀ شکست قطعیِ تلاش های غربی جهت تحت فشار قرار دادن طالبان به سمتِ رژیمی لیبرال تر با تساهل و تسامح بیشتری بوده است. به ویژه این جریان در هنگام تحلیل نفوذ فزاینده محافظه کارترین و قدرتمندترین جناح ها در داخل طالبان، به ویژه شبکه حقانی، که توسط ارتش پاکستان حمایت می شود، مشهود و بدیهی است.
بدین ترتیب باید گفت برای عادی ساختن وضعیت در افغانستان، لزوم برقراری یک استراتژی جامع و فراگیری که متضمن خواست و تمایل جهت تعامل و گفتگو با طالبان باشد، حس می شود؛ به ویژه از جانب آن دسته گروه هایی که متعهد به گفتگو با جهان خارج و به دنبال به رسمیت شناختن بین المللی هستند. همچنین بایستی بر منفورترین و محافظه کارترین گروه ها و حامیان آنها فشار وارد شود که مستلزم پاداش های قوی و قابل اطمینانی جهت تغییر استراتژی های مخرب آنها است.